شریک جرم قتل شیعیان نشویم

 

آیت الله العظمی بهجت

حضرت آیت الله بهجت درباره برخی از رفتارها به نام عیدالزهرا فرمودند: «چه بسا… این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد؛ دراینصورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود».

کتاب «در محضر حضرت آیتالله بهجت»، ص ۱۳۸  

نکاتی جالب از زندگانی آیت الله بهجت

 

آیت الله بهجت

آقا از حرم که می خواست برگردد
مشت هایش را می بست
و دیگر باز نمی کرد
تا برسد خانه و روی سر بچه ها دست بکشد.
آیت الله بهجت را می گویم

چند ساعت مانده بود به اذان صبح
طبق معمول بلند شده بودند برای تجدید وضو
هوا خیلی سرد بود
از اتاق بیرون رفته بود
آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود
چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند، دیده بودند در حالی که بدنش از سرما خشک شده، همان طور که روی زمین افتاده، دارد ذکرهایش را می‌گوید
گفته بودند خب چرا صدا نکردید
گفته بود خب نخواستم اذیت بشوید
آیت الله بهجت را می گویم

یکی از اطرافیان بچه‌شان از جایی پرتاب شده بود و توی کما بود.
زنگ زده بودند برای التماس دعا
آقا آن رقت قلب همیشگی را که وقتی کسی التماس دعا می گفت پیدا نکرده بود
یکی از اهل خانه پرسیده بود جریان چیست؟
گفته بود وقتی اجل کسی حتمی است کاری نمی شود کرد
اینها از ما شاکی باشند بهتر است تا این که از خدا شاکی باشند
در عوض ما دعا می کنیم خدا به بهترین نحو برایشان جبران کند
آیت الله بهجت را می گویم

کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت
مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته
برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت
یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت
آیت الله بهجت را می گویم

مشهد که می رفتند خیلی مقید بود توی نگهداری از بچه ها کمک کند تا عروس‌شان هم به زیارت برسد.
می گفت بچه ها را بگذارید پیش من. وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید و خودتان بروید زیارت.
از حرم که برمی گشتند می دیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می برد که بیدار نشود و در حال ذکر و
عبادت خودش است...
آیت الله بهجت را می گویم

مقید بود تولد افراد را بهشان تبریک می گفت.
بعضأ به بچه ها هم هدیه می داد.
به عروس‌شان هم همین طور. روز تولدش که می شد می گفت غذای کافی درست کنید
و فقرا و همسایه ها را اطعام کنید.
آیت الله بهجت را می گویم

آن وقت ها که بچه کوچک داشتند
به خانمش گفته بود فقط مراقب بچه ها باش
لازم نیست به خاطر من مطبخ بروی
یک آب ساده هم که توی هاون بکوبی با هم می خوریم
آیت الله بهجت را می گویم

امان از آن روزی که برای گرفتاری یک کسی یا شفای مریضی به آقا التماس دعا می گفتند
یک ریز آقا باید حال آن شخص را می پرسید ببیند گرفتاری اش برطرف شده یا نه
تا خبر برطرف شدن گرفتاری را هم نمی شنید دست بردار نبود
باید مواظب بودند وقتی التماس دعا می گویند یک جوری بگویند که آقا بو نبرد که آن گرفتاری چه بوده
آیت الله بهجت را می گویم

یکی از مرغ ها مریض شده بود
خیلی حالش بد بود
اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند
خب کثیف کاری می شد
آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش می ماند و مراقب بود
می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و "بهبود" پیدا کند
یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود...
فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده...
آیت الله بهجت را می گویم

مقید بود مرغ و خروس توی خانه داشته باشند
و هم مقید بود رسیدگی به مرغ و خروس ها را خودش تنهایی انجام دهد
صبح از مسجد که برمی گشت اول آب و دانه مرغ و خروس ها را می داد و
قفس‌شان را مرتب می کرد
خودش پوست خیارها و غذاهای مانده را از توی خانه جمع می کرد می آورد برای حیوان ها
بعد ظرفی را که با آن غذا آورده بود توی حوض می شست می آورد داخل خانه
یک بار هم اول شب به مرغ و خروس ها سر می زد
یک بار هم بعد از عبادت یک ساعته سرشب هایش
یک بار هم موقع خواب که روی قفس را با پتوی مخصوص‌شان می پوشاند
می گفت سرما می خورند
آیت الله بهجت را می گویم

رفته بودند آقا برایشان خطبه عقد بخواند
آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود حالا یک سفارش به عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد
منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم، آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود
وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم، عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود
حالا کدام‌تان اول دست روی گوشش می گذارد؟...
بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوش‌تان فرو کنید.
اما هر کدام‌تان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید.
منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و بگویند چرا به سفارش آقا عمل نکردی...
هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه خودش باشد...
عاقد، آیت الله بهجت بود

دختر بچه پرتقال دلش خواسته بود
مادرش گفته بود توی این فصل پرتقال از کجا پیدا کنیم؟
بعد از چند دقیقه دختر بچه با یک پرتقال وارد اتاق شده بود
هیچ کس نمی دانست این پرتقال را کی دست او داده
آقا فرموده بود این بچه توی حرم دلش پرتقال خواسته بود
حالا با قاعده به او پرتقال داده اند
منظور آقا این بود که توی حرم هر چیزی که واقعا دلت بخواهد با قاعده می‌آورند بهت می دهند
"با قاعده" یکی از آن تکیه کلام های شیرین آقا بود
آیت الله بهجت را می گویم

می گفت بچه ها را که حرم می برید
حتما خوراکی دست‌شان بدهید که توی حرم بخورند...
آیت الله بهجت را می گویم

بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه
اگر ناراحتی یا غم و غصه ای توی صورت کسی می دید
حتی پیش آمده بود که نمازش را نمی بست
تا یک جوری آن ناراحتی رابرطرف کند و صورت آن شخص را خوشحال ببیند
آن وقت نمازش را می بست
می گفت آدم اگر یک نفر را خوشحال کند همان موقع خدا یک ملک خلق می کند که او را از بلاها مصون نگه دارد
آیت الله بهجت را می گویم

آیت الله بهجت : میرزا مهدی اواخر عمر برگشته بود

آية الله بهجت

در ديداري ، از آية الله بهجت درباره ي آية الله ميرزا مهدي اصفهاني پرسيدم.
ايشان پاسخ دادند :
« ايشان در اواخر عمر ، از آنچه در مورد فلسفه و فلاسفه گفته بود ، برگشته بود و اين معنا براي من ثابت شده است.
آقاي خميني مي فرمود : [ آقا ميرزا مهدي ] مي خواست دست مرا ببوسد... »


منبع : آية الله ري شهري ، زمزم عرفان ، ص 134

ولایت آقا روح الله مردم را به خیابانها کشاند !

ولایت آقا روح الله مردم را به خیابانها کشاند !

امام خمینی (ره) و امام خامنه ای مدظله

چند شب پیش خدمت یکی از بزرگان بودیم که ایشان نکته جالبی گفتند. ایشان فرمودند : زمانی که مرحوم امام رحمة الله علیه در شب ۲۲ بهمن ۵۷ امر کردند که همه مردم به خیابانها بریزند و آخرین نفسهای رژیم را از او بگیرند ، من خدمت مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه بودم.

- مرحوم آیت الله بهجت به من فرمودند : به نظر شما تمام کسانی به خیابانها آمدند و رژیم طاغوت را سرنگون کردند آقا روح الله را قبول داشتند؟!

- من گفتم : معلوم است که نه!

- آن بزرگوار فرمودند : آیا همه این افراد اسلام را به طور مطلق قبول داشتند؟!

- عرض کردم : معلوم است که همه اسلام را بطور کامل قبول ندارند. (خلاصه سؤالاتی از این قبیل بین این دو بزرگوار رد و بدل شده بود)

- آیت الله بهجت فرمودند : پس فکر می کنی چرا همه مردم به خیابانها آمدند و با حضور خود رژیم را سرنگون کردند؟

- گفتم : نمی دانم ، علت چیست؟

- ایشان فرمودند : این "ولایت آقا روح الله" بود که مردم را با هر طرز تفکری به خیابانها کشاند و انقلاب را به پیروزی رساند نه چیز دیگر.

تا اینجای مطلب را ایشان از زبان مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه نقل فرمود ولی نکته دیگری را نیز خود ایشان بیان کردند که بیانش خالی از لطف نیست.

ایشان فرمودند : این گونه مسائل که ولایت ولی فقیه باعث پیروزی ها و برون رفت از بحرانها می شود در طول این سی سال زیاد اتفاق افتاده است ولی آنچه که بسیار چشم گیر است خلق حماسه نهم دی بود که مردم همه با "ولایت رهبر معظم انقلاب و شخص ولی فقیه" به خیابانها آمدند و حماسه ای دیگر رقم زدند.

آری ولایت ولی فقیه همان ولایت رسول الله است و بس.

راه نجات در کلام آیت الله بهجت

راه نجات در کلام آیت الله بهجت

مرحوم آیت الله بهجت

شخصي از بهجت عارفان، رضوان‌الله تعالي عليه مي‌پرسد: "شخصي كه ايمان بسيار ضعيف دارد، چگونه اراده را قوي كند تا هركاري را انجام ندهد و حتي بتواند از كارهايي كه خارج از اختيار اوست جلوگيري كند؟"

آن پير روشن‌ضمير در پاسخ، جمله‌اي كوتاه بيان كرده‌اند كه به واقع راه نجات انسان در آن نهفته است: "در آنچه تحت اختيار اوست، اختيارا خلاف رضاي خدا را به‌جا نياورد، همين راه نجات است." (پرسش‌هاي شما و پاسخ‌هاي آيةالله بهجت، جلد اول)

بي‌شك اين منطقي‌ترين راه براي تقويت ايمان و عملي‌ترين آنهاست. بديهي است كه شخص با به كار بستن اين دستورالعمل به مرور بر نفس خويش غلبه كرده و زمام آن را به دست مي‌گيرد و همين راه نجات واقعي انسان است.

تلاش برای پیشگیری از آسیب دیدن جمهوری اسلامی ایران

 

امام خمــــــــینی (رحمة الله علیه) در کلام مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله علیه (۳)

تلاش برای پیشگیری از آسیب دیدن جمهوری اسلامی ایران

امام خمینی (ره)

نظام جمهوری اسلامی ایران ، نتیجه انقلابی است که پس از قرن ها تلاش علمی و عملی عالمان دین و مبارزه مجاهدان پیرو اهل بیت علیهم السلام ، با رهبری بی نظیر امام خمینی و ایستادگی بی مانند ملت ایران ، به پیروزی رسید و با مجاهدت های شهدا و ایثارگران  ، استوار گردید و اکنون پایگاه و پناهگاه  همه مسلمانان آگاه جهان ، بخصوص نهضت های آزادی بخش است . از این رو تداوم ، تقویت ، رشد و بالندگی این بنیان مقدس ، خواست قلبی همه علاقه مندان به اسلام و سربلندی مسلمانان است. بدیهی است بزرگانی همچون آیت الله بهجت ، بیش از دیگران ، نسبت به آسیب دیدن این نظام ، نگران باشند. در دیداری که اواخر سال 86 با ایشان داشتم فرمودند :

« آقای خمینی را در خواب دیدم که جلوی من نشسته ؛ ولی ضعیف و رنجور . ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت.

این بدین معناست که نهضت ایشان تاکنون بوده ؛ ولی دچار مشکل می شود. برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت ، به آقای خامنه ای پیغام دادم که : من برای پیشگیری از آسیب ها اقداماتی انجام داده ام ؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد. نمیدانم انجام داده یا نه . بعد ، ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست.»

مرحوم آیت الله بهجت

در ادامه آیت الله بهجت خطاب به اینجانب (حجة الاسلام محمدی ری شهری) فرمودند :

« شما هم کاری بکنید. »

گفتم غیر از دعا و ذکر ، چه می توان کرد؟

فرمودند :

« قربانی و صدقه مؤثر است. »

باری ! گویا این ولی خدا ، حوادث تلخی که اندکی پس از وفات ایشان در ارتباط با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای ملت ایران پیش آمد را ، با دیده بصیرت می دید و تلاش می کرد از طریق ارتباطات معنوی خود ، از آنها پیشگیری کند و یا از شدت آنها بکاهد ، چنان که دیگران را نیز به تلاش در این جهت ، دعوت می فرمود.

امروز نیز بر همه علاقه مندان به اسلام و اهل بیت علیهم السلام ، و امام خمینی و استقلال ایران ، فرض است که با همه توان ، مانع آسیب دیدن اساس نهضت اسلامی گردند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع : زمزم عرفان صفحه ۱۸۴

خرسندی امام خمینی (رحمة الله علیه) در آستانه رحلت

امام خمــــــــینی (رحمة الله علیه) در کلام مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله علیه (۲)

خرسندی امام خمینی (رحمة الله علیه) در آستانه رحلت :

امام خمینی (ره)

خرسندی امام خمینی (رحمة الله علیه) در آستانه رحلت

امام خمینی ، دو روز قبل از وفات (پنجشنبه 11/3/68)، در حالی که در بستر بیماری بود در عالم مکاشفه  با آیت الله بهجت ، با لبخند ، خداحافظی کرد . آیت الله بهجت در این باره فرمودند :

"هنگامی که آقای خمینی بیمارستان بود ، چند روز قبل از وفاتش ، پنجشنبه بعد از نماز صبح در حالی که خواب نبودم ، دیدم ایشان زیبا ، خوش رو و با لبخند ، از جلوی من گذشت . چهره اش از عکس او زیباتر بود . بعد از چند روز که خبر وفات ایشان منتشر شد، متوجه شدم که ایشان آمده از من خداحافظی کند ، خوشحال بود برای اینکه کارش تا آخر ، درست بوده و از آنچه انجام داده پشیمان نیست ؛ بلکه کارش ناجح بوده است."(1)

گفتنی است آنچه در وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی آمده ، مؤید این مکاشفه است :

"با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ، از خدمت خواهران و برادران ، مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم."

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (1) زمزم عرفان صفحه ۱۸۴

اسراری از آقای خمینی می دانم که ....

امام خمــــــــینی (رحمة الله علیه) در کلام مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله علیه (۱)

اسراری از آقای خمینی می دانم که ....

امام خمینی (ره)

جایگاه معنوی امام خمینی رحمة الله علیه در کلام مرحوم آیت الله بهجت

یکی از نکاتی که مرحوم آیت الله بهجت خیلی سربسته در باره امام خمینی (رحمة الله علیه) مطرح کردند، این بود که فرمودند :

"اسراری از آقای خمـــینی میدانم که تاکنون نگفته ام و نخواهم گفت."

هرچند آیت الله بهجت هیچ گونه توضیحی درباره اسراری که از امام خمینی (رحمة الله علیه) می دانستند ، بیان نکردند ، ولی از همین اشاره کوتاه ایشان می توان فهمید که :

اولا : امام خمینی (رحمة الله علیه) ، نه یک سرّ ، بلکه اسراری داشته اند که برخی از خواص از آنها مطلع بوده اند ؛ ولی پرده برداری از آنها را مصلحت نمی دانسته و یا اجازه فاش کردن آنها را نداشته اند.

ثانیا : امام خمینی (رحمة الله علیه)، درباره راز و رمزهای سیر و سلوک معنوی خود ، آن قدر کتوم بوده که اسرار معنوی او حتی پس از وفاتش و تاکنون فاش نشده ، در صورتی که کرامات بسیاری از اولیای الهی ، لااقل پس از وفات آنها معلوم گردیده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع : زمزم عرفان صفحه 181