بهترین و آسانترین راه مقابله با مفاسد در کلام آیت الله مصباح

 

حضرت آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به سؤالی مبنی بر چگونگی مقابله جوانان با مفاسد اخلاقی، فرمودند: 

بهترین و آسان‌ترین راهی که جوانان می‌توانند برای مقابله با مفاسد اتخاذ کنند، توسل به حضرت بقیة‌الله‌الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) است.

بیانیه جبهه پایداری اصفهان به مناسب حضور پر شور مردم در انتخابات 12 اسفند

بسم الله الرحمن الرحیم

در سی و سومین سال پیروزی انقلاب اسلامی خلق حماسه­ ای دیگر که با حضور پرشور مردم انقلابی ، ولایتمدار ، مؤمن و متعهد ایران اسلامی در پای صندوق های رأی تجلی نمود ، برگ زرین دیگری برای تاریخ سراسر افتخار ایران اسلامی به ارمغان آورد.

در 12 اسفند 90 ملت عزیز ما ضمن تجدید میثاق با آرمان های امام راحل و لبیک به پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظله العالی با حضور پرشکوه خود در نهمین دوره ­ی انتخابات مجلس شورای اسلامی و تعیین سرنوشت خویش ، بار دیگر همدلی و یکپارچگی شان را در عرصه های اجتماعی به اثبات رساندند.

این حضور دشمن شکن چه خوب اثبات کرد نگاه مؤید به نور الهی مقام عظمای ولایت را که فرمودند:

«  آنى که من احساس می­ کنم و از لطف الهى احتمال قوى می ­دهم که اینجور بشود، این است که ملت ایران در روز جمعه‌اى که می­ آید، یک سیلى سخت‌تر به چهره‌ى استکبار خواهد زد.»

و چنان که فرمودند این پیام سراسر غرور را به گوش تمام جهانیان رساند که:

« ملت بزرگ ایران در سی و سه سالگی انقلاب همچنان مصمّم و پُرنشاط به حرکت در مسیر راه پر افتخار خود ادامه می دهد.»

بی شک در صحنه بودن ملت بزرگ ایران بویژه مردم شریف استان اصفهان ستودنی است و عظمت این حضور ، بینش آگاه و نگرش والای این مردم را به تصویر می کشد و سپاس خادمان را در تمامی عرصه ­ها بر می­ انگیزد.

جبهه­ ی پایداری انقلاب اسلامی استان اصفهان نیز به سهم خود ضمن قدردانی از حضور گسترده ­ی ملت شریف و همیشه در صحنه­ ی ایران اسلامی، بویژه مردم ولایتمدار و حماسه آفرین استان اصفهان، این افتخار بزرگ را به مقام معظم رهبری و مردم آگاه و بصیر ایران اسلامی تبریک عرض می نماید و تداوم پاسداری از ارزش های اسلام در ظل عنایات حضرت صاحب عصر (عج) را از درگاه احدیت مسئلت می نماید.

جبهه پایداری انقلاب اسلامی استان اصفهان

جبهه پایداری ، یک شوک دهنده در حرکت انقلاب اسلامی

وقتی ما دیدیم دارد شعارهای اصلی انقلاب سست و فراموش می شود احتیاج دارد به یک شوک جدیدی. جبهه پایداری

در تاریخ چهارشنبه 26/11/90 شورای مرکزی جبهه پایداری اصفهان با حضرت آیت الله مصباح یزدی دیدار کردند. اهم مطالب مطرح شده در این دیدار توسط آیت الله مصباح یزدی بدین شرح است:

* تحزب با وحدت سازگار است، یعنی وحدت در یک چهارچوبه کلی و پذیرفتن ویژگی های گروهی در یک قالبهای محدودتر...

* کسانی که فهم و "بصیرت" بیشتری دارند شکرش این است که اینرا سرایت بدهند به دیگران یعنی سعی کنند که این فهم بهتر را گسترش بدهند در جامعه و کانال کشی کنند...

* موقعیت بدر و خیبر موقعیت "فعال و اثر گذار" است نه تنها در جامعه خودمان بلکه در مقابل دشمنان در کل جهان ،ولی به هر حال یک مطلب "استراتژیک" مهم است یعنی اشاره به اینکه ما وظیفه داریم که "تهاجمی" برخورد کنیم با دشمنان اسلام...

* مسئله اینکه به کانونهای ثروت و قدرت نزدیک نشوید یا کسانی که از این کانونها بهره می گیرند با آنها همکاری نکنید و اینها، این هم بر می گردد به همان طرح ایده آل نظام اسلامی...

* قدرت های سیاسی جنگ نرم از مصادیق کانون های قدرت و ثروت هستند...

* وقتی ما دیدیم دارد شعارهای اصلی انقلاب سست و فراموش می شود احتیاج دارد به یک شوک جدیدی. جبهه پایداری به عنوان یک شوک دهنده در حرکت انقلاب مطرح شد. حرکت اصولگرایی امروز احتیاج داشت به این که یک نیروی جدیدی واردش شود، آن جوری که داشت پیش میرفت که احیانا بعضی صاحبان قدرت وثروت در آن نفوذ پیدا کنند و به عنوان اصولگرا خودشان را جا بزنند در جامعه این احتیاج داشت به اینکه یک شوکی در آن وارد شود و این معنایش نفی حرکت اصولگرایی نیست بلکه تقویت این حرکت و اصلاح این حرکت است...

* خطرهایی که احساس می شد در سه چیز بود :

یکی اینکه علیرغم اینکه بزرگترین نعمتی که خدا به ما مرحمت کرده نعمت رهبری است داشت به دست کسانی آگاهانه یا ناآگاهانه تضعیف می شد،

دوم داشت خطر فتنه فراموش می شد و کسانی به صورتهای مختلف داشتند ماستمالی می کردند و کم کم برای کسانی امر مشتبه می شد که این اختلاف انتخاباتی بوده و مسئله توطئه ای نبوده و چیزهایی از این قبیل اگر یک خطاهایی هم واقع شده یک دشمنانی از خارج آمده اند این کار را کردند و ربطی به اصل حرکت مثلا جنبش سبز نداشته و این خطر بسیار بزرگی بود. این چیزی بود که ما را اصلا نسبت به خطرهای آینده انقلاب توجه داده بود و خود این حرکت بسیاری از بلاها را از جامعه ما رفع کرد باز دوباره اینرا ماستمالی کردن باعث این می شد که زمینه را برای رشد آن بلاها فراهم کنیم،

مسئله سوم انحرافی بود که در وابستگان به دولت داشت پیش می آمد از لحاظ عینی و تأثیر خارجی هم الآن چندان ملموس نیست ولی از لحاظ فکری شاید این خطر کمتر از آن خطرها نباشد بلکه از بعضی جهات شاید خطرناک تر از آنها باشد،

* اصلا فلسفه پیدایش جبهه پایداری همین است که یک نیروی جدیدی وارد خط اصولگرایی بشود و تقویت بکند و حرکتش را شتاب بدهد و "از شتاب منفی به شتاب مثبت" بیاید راهش هم این است که هدفهایش را تعیین کند که با جهت گیری حرکت ما با چه سمت و سویی باشد این سمت و سو را هم در سه بعد مشخص کردیم:

اطاعت مطلق از رهبری

مبارزه با فتنه و حامیان فتنه

مبارزه با خط انحرافی.

* ما باید همیشه از "اصلح نسبی" حمایت کنیم فکر این باشیم که ایده آل مطلق باشد نخواهد شد...

* کارهای بسیار بزرگی در دولت انجام گرفت ولی اشتباهاتی هم داشت و دارد و این خط انحرافی هم در کنارش پدید آمد که به نظر بنده خطرش کمتر از آن خطرهای فتنه نیست در آینده یک خطر بالقوه ای می تواند باشد که اگر از حالا با آن مبارزه نشود می تواند در آینده یک خطر جدی برای نظام ایجاد کند اما این معنایش این نیست که از اول ما اشتباه کردیم که مثلا از این دولت حمایت کردیم خیر الان هم می گوییم باید از اصلح نسبی حمایت کنیم. این خط انحرافی که باز شده یک احتمال قوی ای برای خطری بزرگ در شکم خودش دارد و لذا ما هم می گوییم باید از الآن مقابله کنیم و در نطفه خفه کنیم و نگذاریم این خطر تحقق پیدا کند...

* سعی کنیم دوباره در چاله ها نیفتیم این بدتر است با اینکه این تجربه را دیدیم هنوز هم دوسال بیشتر نگذشته دوباره بیفتیم توی همین چاله یا یک چاهی عمیق تر از این. این خیلی زشت است و متأسفانه کسانی در معرض چنین لغزش هایی هستند.

بقیه در ادامه مطالب ...

ادامه نوشته

سه اختلاف اساسی جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی

این نوشتار سعی دارد تا با زبانی عامه فهم، یکی از اشکالات صلی رسانه ها در جلو زدن از افکار عمومی است را بیان کند و این در حالی که عموم مردم، شاید در برخی مقدمات هنوز ابهام دارند، و از آن سو رسانه ها هم سعی می کنند روی نتایج مانور دهند و اخبار خود را معطوف نمایند. یکی از نمونه های این معضل، بحث دو جریان اصلی کاندیدای مجلس، یعنی جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جبهه متحد اصولگرایان است.

گذری در افکار عمومی ثابت می کند که اختلاف اصلی این دو جریان، هنوز برای بسیاری از عموم جامعه مبهم مانده است و فقط از روی اشخاص درون جبهه به قضاوت می پردازند که اتفاقاً موجب ابهام بیشتری نیز خواهد شد. در این یادداشت قصد داریم مختصراً به 3 اختلاف اصلی این دو جریان بپردازیم و سعی هم بر آن بوده که این بیان، بی طرفانه و مورد تأیید کلی شاخصین هر دو طرف باشد.

1- اصلی ترین اختلاف بین این دو جریان، بحث از وضعیت گروهی از اصولگرایان است که « ساکتین فتنه » نامیده می شوند. البته خود این افراد، این لقب را بر خود بر نمی تابند، اما واقعیت این است که اینها در صف پیشرو و مطرح اظهار تبری و تولی در جریان 88 نبودند. به طور مثال آقای لاریجانی، از فتنه گران اعلام برائت کردند، اما بعد از گذشت ماه ها. لیکن افرادی نظیر آقا تهرانی، کوچک زاده، حداد عادل، کوثری، حسینیان و... از پیشتازان اعلام برائت و همچنین واجد بیشترین کمیت در حمله به جریان فتنه بودند. افرادی که «ساکتین فتنه» لقب گرفتند، بدون اینکه بخواهیم نسبت به نیت شان قضاوتی داشته باشیم، می توان گفت که «نوعی اعلام برائت با کلاس» داشتند. یعنی اکثراً در موقعی که دیگر عداوت جریان سبز بر همگان واضح شد، ثانیاً در تعداد دفعات کمتری وثالثاً با الفاظ مبهم تری اعلام برائت نمودند.

افراد جبهه پایداری، در زمان فتنه 88 اکثر روزها در چندین مجلس به سخنرانی و مناظره علیه فتنه گران می پرداختند، اما ساکتین فتنه تا روشن شدن کامل حقیقت، به نوعی صبر پیشه کردند. همچنین پس از اعلام برائت هم اینگونه نبودند که وقتی نظیر امثال رسایی و کوچک زاده برای سخنرانی علیه فتنه بگذارند.

اما نکته مهم این است که «ساکتین فتنه، همان تمام اعضای جبهه متحد نیستند»؛ کسی نمی تواند حداد عادل را در افشاگری و موضع گیری علیه فتنه از پیشگام ترین و مؤثرترین افراد نداند. همچنین زاکانی را. اما اختلاف اصلی این دو جریان بر سر این سوال است که «اصولگرایان باید چه موضعی نسبت به ساکتین فتنه داشته باشند؟» جبهه متحد معتقد است که آن قشر از این افراد که بالاخره اعلام موضع کردند، جزو اصولگرایان اند و نباید آنها را از دایره اصولگرایی خارج کرد.

اما جبهه پایداری معتقد است این افراد، مصداق همان «خواص بی بصیرت» اند که رهبری از آنها گله می کردند و در واقع، تابع حق نیستند، تابع جریان غالب اند و اگر مثلاً میرحسین موسوی پیروز انتخابات می شد، یا اگر تقاضای انتخابات مجدد، رو به پذیرفته شدن می رفت، آنها موضعی بر خلاف موضع فعلی شان می گرفتند. اما جبهه متحد، چنین نسبتی را تهمت می داند و اظهار نظرها و اعلام برائت ها را برای احراز اصولگرایی کافی.

البته باید توجه داشت، جبهه متحد افرادی را که جبهه پایداری "ساکتین فتنه" می نامد، به این لقب نمی شناسد. جبهه متحد هم از ساکتین فتنه برائت می کند، ولی مثلاً آقایان قالیباف یا لاریجانی را جزو ساکتین فتنه نمی داند.

2- اختلاف دوم این دو جبهه، بر سر وضعیت « رئیس جمهور » است. هر دو جبهه منتقد رئیس جمهور هستند، اما جبهه متحد عموماً (نه باالاتفاق) معتقد است که انحراف احمدی نژاد، بسیار زیاد است و چه بسا زاویه اش با رهبری و خط اصیل انقلاب، دست کمی از اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی نداشته باشد. از نظر ایشان، احمدی نژاد دیگر مهره ای سوخته است که فقط باید دعا کرد این دو سال باقی مانده را بی دردسر به پایان برساند و دیگر نمی توان او را اصولگرای واقعی نامید. زیرا با رهبری زاویه ای قابل توجه داشته و دارد.

اما جبهه پایداری، اگرچه منتقد احمدی نژاد، خصوصاً بر سر وقایع موسوم به «جریان انحرافی» است و حتی بسیاری از آنها معتقد به حضور این جریان در بدنه دولت است، لیکن احمدی نژاد را هنوز اصولگرای می داند و نه مهره ای سوخته. این جریان بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از کلیت دولت و عدم تخریب دولت، معتقد است انحرافی که در دولت احمدی نژاد بوجود آمد، در مقایسه با آن بازگشتی که در این دولت به مسیر واقعی انقلاب رخ داد، بسیار کوچک است. بعبارت ملموس تر، اگر در دولت های پیشین، انحرافی مثلاً 150 درجه ای نسبت به آرمان های امام و رهبری رخ داده بود، احمدی نژاد ابتدا این 150 درجه را به چیزی نظیر 20 درجه کاهش داد، بعد 30 درجه خودش منحرف شد. یک چنین چیزی.

3- سومین اختلاف بین این دو دسته اصولگرایان، بر سر موضع گیری نسبت به « هاشمی رفسنجانی » است. افراد جبهه متحد، در مجموع موضعی "میانه" نسبت به هاشمی دارند (اگرچه برخی مثل حداد عادل، ناقد جدی او هستند). اینها اگرچه عموماً معتقد اند که تفکر آقای هاشمی، به سرمایه داری و اشرافی گری نزدیک است، اما هیچگاه او را فردی "منحرف" نمی دانند. برعکس، جبهه پایداری اتفاقاً هاشمی را "منشاء انحراف در نظام" می داند. جبهه پایداری، دقیقاً مانند آنچه احمدی نژاد در مناظره با موسوی ابراز داشت، هاشمی را پدراصلی جریان اصلاحات و حتی بعضاً جریان خط دهنده به جریان مشائی نیز می دانند و تفکرات او را در تضاد عمیق با رهبری و آرمانهای انقلاب می پندارند. یعنی دقیقاً آن نسبتی که جبهه متحد، به احمدی نژاد می دهد، جبهه پایداری به هاشمی می دهد و بلعکس.

در پی اختلاف دوم و سوم، اختلاف دیگری بوجود می آید که شاید مستقلاً یک تفاوت دیدگاه فکری نباشد، بلکه یک موضع گیری عملی و به تبع اختلاف دوم و خصوصاً سوم است و آن هم موضع این دو جریان اصولگرا، نسبت به سه نفر، یعنی محسن رضایی، محمد باقر قالیباف و علی لاریجانی می باشد. این اختلاف از آنجا حائز اهمیت است که این سه نفر، مطرح ترین گزینه های اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری آینده می باشند.

جبهه پایداری، اولاً این سه نفر را ذیل هاشمی و موافق و اجراکننده افکار او می دانند، ثانیاً دو نفر از آنها، یعنی لاریجانی و قالیباف را جزو ساکتین فتنه و نهایتاً از اصولگرایی واقعی خارج می دانند. از آن طرف جبهه متحد اولاً به شدت با قرار دادن این دو ذیل ساکتین فتنه و خروج شان از اصولگرایی مخالف است، ثانیاً آنها را الزاماً مجری و ذیل تفکر هاشمی نمی داند. البته باید همانطورکه ذکر شد، عموم جبهه متحد اصلاً خود آقای هاشمی را انحرافی جدی تلقی نمی کند تا انتصاب فردی به او بخواهد جرمی محسوب شود.

علی هذا، نکته ای بسیار مهم که عدم توجه جدی به آن، ما را در تحلیل شرائط ناکام می گذارد، به نظر می رسد در این شرایط، بهتر است هر دو طرف به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای و یا کلی گویی ها در موافقت و مخالفت، صراحتاً موضع خود را بر اساس نگاه انقلابی خود نسبت به افراد خاص مشخص کنند و سپس بر سر همین مسأله با یکدیگر به بحث بپردازند.

محمدحسین رضایی / سایت 598

10 دلیل برای اینکه جبهه پایداری باید لیست مستقل بدهد.

با نزدیک شدن زمان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی که در روز 12 اسفند برگزار می شود، تکاپوی جریان ها و گروه های سیاسی برای تعیین نحوه حضور و یا عدم حضورشان در انتخابات به صورت جدی تری دنبال می شود.

در این میان، جریان فتنه که سال گذشته با راهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی در یک بن بست استراتژیک گرفتار شده بود، با منزوی شدن این‌دو، دوباره عنان کار را در اختیار محمد خاتمی قرار داد و او با مشورت موسوی خويینی‌ها، استراتژی کاهش مشارکت در انتخابات به مثابه کاهش مشروعیت نظام را در دستور کار قرار داد. این استراتژی موجب شد تا اعضای جریان تجدیدنظر طلب به صورت یک‎پارچه در روزهای ثبت نام در خانه بنشینند و ثبت نام نکنند.

از سوی دیگر، در جریان اصول‌گرا پس از آن که جبهه پایداری انقلاب اسلامی و گروه 7+8 شکل گرفت، یک جدال گفتمانی برای تعیین صلاحیت‎ها و نحوه حضور، وحدت، کثرت و خالص سازی رخ داد که همچنان ادامه دارد.

در این نوشتار قصد نداریم که به بررسی این مجادله بپردازیم و داعیه اصلی این یادداشت، اثبات این گزاره است که جبهه پایداری انقلاب اسلامی به عنوان یکی از جریان های اصول‌گرا و انقلابی باید در انتخابات پیش رو، حضوری فراگیر داشته و لیست انتخاباتی ارائه دهد. در بیان دلایل این گزاره می توان گفت:

1- اتفاق‌هاي سال جاری و نحوه شکل گیری زمینه حضور اصول‌گرایان در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی نشان داد که جریان های مختلف اصول‌گرایان قطعا با هم متفاوت بوده و دارای پیشینه، عقاید و عملکرد متفاوت هستند. افرادي مانند آقايان علی مطهری و عباسپور با دکتر آقاتهرانی و حجت الاسلام روح الله حسینیان متفاوت هستند. دیدگاه آن‌ها نسبت به کلیدی ترین مفاهیم متفاوت و متضاد بوده و نمایش آن در چند سال گذشته به‌ویژه پس از فتنه 88 این مسئله را در پیش چشم رأی دهندگان باورپذیر و عینی کرده است. حضور این افراد در یک لیست به نوعی گمراه کردن رأی دهندگان و خلاف شرط صداقت و انصاف است. این تفاوت ها، تفاوت سلیقه نیست مثلا تفاوت عقیده در مورد انتخاب اصلح یا انتخاب صالح مقبول و کنار گذاشتن اصلح یک تفاوت بنیادی است که تبعات سیاسی و اجتماعی گسترده ای در پی دارد.

2- حضور نداشتن چهره های جریان فتنه و کمبود نیروی انسانی جریان نفوذی در دولت و رد صلاحیت صحیح برخی ثبت نام کنندگان موجب شد تا امید دشمن برای غیررقابتی شدن انتخابات در شهر تهران پررنگ شود اما حضور یک لیست قوی از جبهه پایداری در کنار فهرست گروه موسوم به 7+8 به اضافه حضور تک چهره هایی که رأی قابل توجهی دارند، می تواند این استراتژی را نیز نقش بر آب کند.

3- حضور جبهه پایداری می تواند نمایش‌گر یک رقابت اخلاقی و درون چارچوب نظام باشد، بدون ترس از ساختارشکنی عده ای که امروز فتنه گر نامیده شوند. در 25 سال گذشته و در هر دور از انتخبات، این نگرانی وجود داشت که عده ای که التزامی به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه ندارند، با روش های تبلیغاتی غیر اسلامی بتوانند به مراکز حساس تصمیم‌گیری بروند و اخلالی در کار جمهوری اسلامی به وجود آورند، آن‎گونه که در مجلس ششم و دولت اصلاحات رفتار شد. همچنین رعایت بایسته های اخلاقی در رقابت های انتخاباتی آن گونه که در شأن آیت الله مهدوی کنی و آیت الله مصباح یزدی است، می‎تواند الگوی سالمی از رقابت را در جمهوری اسلامی پدید آورد.

4- حرکت مردمی بدون جنجال و هیاهو به سوی خالص سازی، رمز بقای جریان های سیاسی است. جبهه پایداری در ماه های پس از اعلام موجودیتش توانسته با پافشاری بر اصول و به جان خریدن هزاران فحش و ناسزا، گفتمان اصول‌گرایی ناب را بر مبنای ولایت مطلقه فقیه به جلو ببرد و تأثیرات این پافشاری جبهه پایداری حتی در نحوه رفتار و گفتمان رقبا نیز آشکار شده است، آنجا که برخی افراد که فتنه 88 را کدورت و یا دعوای شخصی می دانستند، به صف اول مبارزه با فتنه آمده اند و یا انتخاب اعضای ستاد انتخاباتی 7+8 خود به خوبی نمایش‌گر تأثیرات حرکت گفتمانی جبهه پایداری است. به هر حال، استقامت بر اصول آن هم در عرصه پر هیجان انتخابات می تواند تکمیل کننده حرکت به سمت خالص سازی حداکثری جریان اصول‌گرایی باشد.

5- آنچه در ایران 1388 گذشت، اگرچه يك بیماری سیاسی و امنیتی بود که با حضور مردم در 9 دی درمان یافت اما زخم‌ها و تجربیات این دوران هنوز تازه است. حضور جبهه پایداری در انتخابات می تواند مانع از فرموشی خیانت خائنان و سکوت ساکتان شود. کارنامه خوانی جریان های درگیر در فتنه 88 و بازخوانی مواضع افراد در این گیرودار، می تواند انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی را جدا از رقابت های سیاسی، به یوم الحساب برخی جریان ها تبدیل کند.

6- یکی از دلایل اعلام موجودیت جبهه پایداری، عملکرد نامناسب دکتر احمدی نژاد در حمایت و میان‌داری جریان نفوذی است که در ماجرای تأسف برانگیز خانه نشینی بروز یافت. اکنون نیز چشم خیل عظیم علاقه مندان آقاي احمدی نژاد که از سویی از عملکرد او و رئیس دفترش سرخورده شده و از سوی دیگر ارتباطي با کسانی ندارند که سال‎های گذشته را با لجن پراکنی و عقده گشایی علیه دولت مورد حمایت رهبری سپری کرده اند، به جبهه پایداری دوخته شده تا این خلأ را پر کند. آنها در دوران اصلاحات مشتی کفن پوش و قابلمه به دست خوانده شدند، کاندیداهای ریاست جمهوی اصول‌گرايان در سال 84 هم مدل تبلیغات بلری و مشعوف شدن از جایزه نوبل شیرین عبادی را به آنها ترجیح دادند و اکنون نیز جرین نفوذی در دولت دهم می گوید مگر شما چند نفرید؟! اکنون چشم امت حزب الله به جبهه پایداری دوخته شده است!

7- یکی از مهم‌ترین رسالت های جبهه پایداری جایگزینی تخصص به جای سهمیه بندی های معمول گروه های سیاسی است. به‎عنوان مثال در مجلس گذشته علی رغم مسائل متعدد سیاست خارجی، تعداد نمایندگانی که سابقه حضور در دستگاه دیپلماسی و اشراف بر پيچيدگي‌هاي اين حوزه را داشتند، به عدد 3 نمی رسید و همین مسئله، موجب ضعف مفرط کارشناسی در مجلس و اظهارات شتاب‎زده و مبتدیانه متعدد نمایندگان در حوزه سياست خارجی می‌شد. در حوزه اقتصاد نیز این مسئله مصداق داشت.

در اين ميان، جبهه پایداری باید با ارائه فهرستی از متخصصین توان‌مند مانند دکتر مرتضی آقا تهرانی، دکتر محمد سلیمانی، دکتر مسعود میرکاظمی، دکتر محمد هادی زاهدی وفا، دکتر زهره طبیب زاده، مهندس سید مهدی هاشمی، دکتر ناصر سقای بی ریا و... تخصص محوری آرمان‌خواهانه را به مجلس نهم هدیه بدهد.

8- یکی از مقدمات و الزامات وحدت آن است که طرف‌های درگیر، بنای‎شان بر تفاهم و وحدت باشد اما متأسفانه با رصد موضع گیری برخی از چهره‌ها و گروه های سیاسی، این مساله هم اکنون در میان اصول‌گرایان دیده نمی شود. این افراد و گروه ها که نفس حضورشان در جمع اصول‌گرایان با توجه به سابقه‎شان در فتنه 88 ناموجه می‎نماید، با سد کردن ملزومات وحدت مانند انتخاب هیئت داوری مورد اجماع، نگذاشتند تا وحدت حداکثری سیاسی شکل بگیرد.

از سوی دیگر، موج تخریب ها و بی انصافی هاي برخي از چهره‌های این گروه‌ها علیه جبهه پایداری که حتی پیش از اعلام موجودیت این جبهه آغاز شده بود و حتی این شائبه را ایجاد می کرد آنها جبهه پایداری را نه ظرفیتی از ظرفیت های اصول‌گرایان بلکه به عنوان گروهی می شناسند که جای‎شان را تنگ کرده است و به اين ترتيب، با شعار وحدت حداکثری، جمعي از خالص ترین و بهترین نیروهای کیفی جریان اصول‌گرا را دفع حداکثری کردند.

حضور مستقلانه جبهه پایداری می تواند حباب توهمی این گروه ها را بترکاند و محملی جذاب برای نشان دادن حقایق عریان این افراد و گروه ها باشد.

9- یکی دیگر از بایدهای ارائه لیست جبهه پایداری انقلاب اسلامی، نمایش خالصانه ارزش‎های مشترک ولایت‌مداران است. کسانی که نگاه‎شان به ولایت فقیه است، هرگز دچار قبیله گرایی سیاسی نمی شوند، حتی اگر کسی با سلیقه های آن‌ها اختلاف داشت، اما در نگاهش به اطاعت از ولایت فقیه حرف و حدیثی نبود، مانند دکتر حدادعادل در صدر فهرست جبهه پایداری انقلاب اسلامی قرار خواهد گرفت. فهرست جبهه پایداری نشان خواهد داد که امثال سردار ایثارگر محمد کوثری در صدر توجهات قرار خواهند داشت.

10- همه دلایل پیش‎گفته به کنار، اگر اعضای جبهه پایداری با احساس تکلیف و معامله با آن کسی که تجارت با او شیرین‎ترین تجارت است، به صحنه انتخابات وارد شوند، حتماً پیروز هستند. چه آنکه به پیروزی ظاهری برسند و چه آنکه در ظاهر ناکام بمانند. با انتخاب گزینه‎های اصلح، فردای انتخابات پیروزی و شکست ظاهری علی السویه است چرا که تکلیفی انجام شده و باری در جهت منافع انقلاب به مقصد رسیده است. "اگر در مسير امر و اراده‌ي خدا قرار بگيريد، حتماً پيروز هستيد" (آيت‌الله مصباح يزدي در ديدار 6/11/90 با اعضاي جبهه پايداري)

محمدحسن روزی طلب - رجانیوز

جبهه پایداری همان اصولگرایانند؟



  

ارتباطی که بین مقام عظمای ولایت واعضای جبهه پایداری وجود دارد ، یک ارتباط خشک و بی روح در چهارچوب قانون اساسی با حدود و ثغور معین ومشخص نیست . شناخت ، علاقمندی ، وابستگی ، وفاداری واحترامی که جبهه پایداری انقلاب اسلامی نسبت به اصل ولایت مطلقه فقیه ، در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ولی فقیه زمان دارد ، فراقانونی است و حد و میزان آن در ظرفهای قانونی و مادی نمی گنجد  . ولایت مداری و ولایت پذیری یا به تعبیری تبعییت و اطاعت و فرمانبراری اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی از ولایت فقیه ، و فصل الخطاب دانستن کلام ولایت ، ناشی از الزامات قانونی و رعایت بایدها و نبایدهای اخلاقی و ضروریات اجتماعی و سیاسی  و بخاطر جایگاه ویژه ولایت فقیه در نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیست . تکریم و تجلیل از ولایت فقیه درجبهه ی پایداری  ، به خاطر رهبر بودن مقام عظمای ولایت  و اجباری بودن اطاعت واحترام عادی از مقام شامخ ایشان ، و یا از روی عادت و آداب و رسوم های متعارف و شناخته شده در مجامع سیاسی نیست .  عبادی بودن ولایتمداری در جبهه پایداری ؛ یا به تعبیر دیگری ، عبادت دانستن مقوله ولایت مداری ذر جبهه پایداری ، از این بابت است که ، شناخت و معرفت ، عشق و ایمان ، اعتقاد قلبی و التزام عملی ، تبعیت واطاعت بلا قیدوشرط ازمقام واوامرولی فقیه جامع شرایط در عصر غیبت امام معصوم (ع) ، توسط اعضای جبهه ی پایدار انقلاب اسلامی ، بخاطر وجوبیت شرعی اجراء و رعایت این امر و حرمت شرعی ترک آن است .  بدینسان ، شناخت ، حمایت و پشتیبانی ، اطاعت و فرمانبرداری از ولی فقیه زمان ، در جبهه پایداری ، جزو ضرورتها و ملزومات غیر قابل انکار تکامل بندگی و از رموز موفقیت در امر سیر و سلوک و تحقق بخشیدن به فلسفه خلقت و اکمال توحید و قبول شدن در آزمون خداشناسی و خداپرستی و توحید مداری است .  فراقانونی بودن ولایتمداری در جبهه پایداری انقلاب اسلامی بدین خاطر است که ، اعضای این جبهه بر این باور هستند که ، ولایت رکن توحید است و1400 سال قبل از تولد رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) و تألیف کتاب ولایت فقیه و حکومت اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی و تدوین و تصویب قانون اساسی ؛ به حکم خدا و رسول خدا و ائمه هداء علیهم السلام ، اطاعت از امر ولی امرمسلمین منصوب شده از طرف خدا و اولیاء الهی واجب عینی ابلاغ شده است ؛ و از این رو قبولی توحید وکمال دین وایمان بندگان خدا نیز، مشروط برقبولی آنان در امر ولایت پذیری اعلام شده است . یعنی تا زمانیکه مسلمانان در آزمون ولایت پذیری قبول نشوند ، وخداوند از آنها در امر شناخت امام زمان خود ومودت وتبعیت ازاو از راضی نگردد ، در هر مقام ولباس وجایگاهی که باشند ، ولو اینکه صد سال از خدای سبحان عمر گرفته باشد ، ودر تمام روزهای عمرش روزه باشد وتمام شب ها به نماز خواندن وعبادت مشغول باشد ، عاقبت مشرکی بیش نخواهد بود . واین عبادات منهای ولایت هیچ ارزش آخرتی برای انسان نخواهد داشت .  بنابراین ، ولایت مداری وولایت پذیری  وعشق ورزیدن به مقام عظمای ولایت ، در جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، به خاطرالزامات دینی واحکام شرعی است که بطور متیقن ، منبع ومأخذ این الزامات واحکام ، چیزی  به غیر از نصوحات قرآنی وروایی نیست . وبه همین دلیل ، جبهه پایداری تکریم ولایت ویا اطاعت از ولایت که به ولایت مداری وولایت پذیری در جامعه معروف است را از روی عادت وملزومات قانونی ؛ در شأن ولایت نمی داند . جبهه پایداری معتقد است ، کسانی که از روی عادت به ولایت احترام می گذارند ویا افرادی که به حکم قانون ولایت را محترم می شمارند ، شناخت ومعرفتشان نسبت به ولایت ؛ در حد شناخت ومعرفت یک راننده نسبت به چراغ راهنما یا کمر بند ایمنی در قانون راهنمایی ورانندگی است . برای اینکه جمعیت قابل توجهی از انسانها که دارای گواهینامه رانندگی هستند ومجوز رانندگی دارند ، بدون اینکه از چیستی وچرایی وضع قانون راهنمایی ورانندگی وفلسفه وفواید الزامی بودن ایست وتوقف پشت چراغ قرمز را بدانند ، ویا بدون اینکه از مزایا ومحاسن بستن کمر بند ایمنی چیزی بدانند ، متبایناً بخاطر جلوگیری از جریمه شدن و اینکه در مسیر توسط پلیس راهنمایی ورانندگی متوقف نگردند ، بر اساس تکرار به این کار عادت نموده ودر ظاهر هم به چنین افرادی ؛ راننده قانون مدار وقانون پذیر ومنضبط می گویند . در حالیکه اگر اینگونه رانندگان ، از مزایا وفواید بستن کمر بند ایمنی وتوقف پشت چراغ قرمز آگاه شوند وبا چیستی وچرایی تدوین وتصویب قوانین مربوطه آشنا شوند ، بدون اینکه در مسیرجاده ها نیاز به حضور پلیس باشد ، وبدون ترس از جریمه شدن ، صرفاً بخاطر بهره مندی بیشتر از مزایای اینگونه قوانین وتضمین سلامت خود وسرنشینان خودرو در سفر؛ با بصیرت کامل وآزادانه وداوطلبانه تسلیم قوانین خواهند شد . ولایت مداران عادت پیشه که متأسفانه  تعدادشان نیزکم نسیت ، برای رسیدن به اهداف کمالیه دنیوی ونیل به مقامات عالیه سیاسی وغیر سیاسی در جامعه ، بر اساس عادت واز ترس قانون واینکه نقطه ضعفی از خود ارایه ندهند واز طرفی دوست ندارند ؛ به هنگام بررسی وضعیت صلاحیت فردی خود ، در هسته های گزینش وهیئات نظارت ، با چراغ قرمز رد صلاحیت ویا عدم احراز صلاحیت مثل : موضوع بند یک ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مواجه شوند ، همواره مستعد هستند که در ظاهر خودرا علاقمندومطیع ولایت نشان دهند . اما جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، با این نوع از ولایت مداری وولایت پذیری شدیداً مخالف است . وچنین ولایتمدارانی که صرفاً بخاطر بایدها ونباید های قانونی وترس از رد صلاحیت شدن و اینکه بدون هرگونه موانعی ، پلکان ترقی را برای تصرف وتصاحب پست های مدیریتی طی نمایند ، به ولایت احترام می گذارند وسعی می کنند که خودرا مطیع ولایت جلوه دهند ، را ولایت مداران مردود ویا مدعیان دروغین ولایتمداری می داند . جبهه پایداری معتقد است ، ولایت مداران اصیل و واقعی  ، قبل از وضع قوانین موضوعه ، وبدون توجه به الزامات قانونی ، به حکم عقل ودین ومنطق الهی ، معرفت ومودت وتبعیت نسبت به مقام عظمای ولایت را ضروری دانسته ولذا ولایت پذیری آنها برای رضای خداست ودر راستای تحقق بخشیدن به فلسفه آفرینش وجلب رضایت خداوند متعال ونیل به کمال مطلوب به ولایت احترام می گذارند واز او اطاعت می نمایند . ونیاز های مادی واغراض های سیاسی وشخصی ویا ضروریات قانونی در عشق وایمان ووفاداری آنها نسبت به ولایت تأثیرگذار نخواهد بود . بنابراین از زمان تشکیل جبهه پایداری ، تمام کسانیکه میزان علم ومعرفت وعملشان ، در حق ولایت بیشتر از همان چراغ قرمز وکمربند ایمنی نیست ؛ واز روی عادت وتکرار ، در حد مدارا با قانون ، نگاهی ظاهراً احترام آمیز وقانون مدارانه به ولایت دوخته اند ، به تخریب وتضعیف جبهه پایداری روی آورده وبا گزارشات خلاف واقع ونشر اکاذیب وتهمت وافتراء ، سعی در غبار آلود نمودن فضای تشخیص ومشتبه نمودن حق وحقیقت دارند ، تا به زعم وخیال باطل خودشان ، از اقبال عمومی به سمت وسوی جبهه پایداری جلوگیری نمایند .   دشمنان ولایت که به دستور اربابهای خارجی خود مبادرت به تخریب جبهه پایداری می نمایند ، خیلی خوب می دانند ، صدیق ترین ، وفادارترین ، عاشق ترین ، عالم ترین ، جان نثار ترین فداکارترین یاران ولایت  به انگیزه دفاع از ولایت واسلامیت نظام ولایی ، در جبهه پایداری انقلاب اسلامی دور هم جمع شده اند و آگاه هستند که ، نزدیکترین تفکربه تفکرات مقام معظم رهبری ، تفکر حاکم بر جبهه پایداری است ؛ خب طبیعی است که دشمنان ولایت ، باید از این افراد واین مجتمع ولایی بترسند ووحشت داشته باشند . برای اینکه تا چنین یارانی دور وجود مقدس ولی فقیه ونایب امام زمان (عج) می گردند ؛ آسیب رسانی به ولایت محال خواهد بود .   آری نباید تردید داشت که ، وفادارترین افراد به خط وگفتمان امام راحل  ومتعهد ترین اشخاص به اصول وآرمانهای مقدس انقلاب اسلامی ایران ، تحت زعامت ونظارت بزرگترین عمار ولایت حضرت علامه مصباح یزدی مدظله العالی ، همو که امام خامنه ای عزیز، مطهری زمانش خوانده اند ، این جبهه را تأسیس نموده اند ، وعلت تامه دشمنی دشمنان ومخالفان جبهه پایداری را نیز باید ، اخلاص وصداقت وتعهد اعضای این جبهه جستجو نمود ولاغیر برای اینکه تمام افراد وگروههایی که این روزها به تخریب وتضعیف چبهه پایداری روی آورده اند ؛ به خوبی می دانند گه اگر مردم آنطوریکه حق جبهه پایداری ایجاد می نماید که ، آنگونه که هستند ، بدون تحریف وتخدیربه مردم معرفی شوند وهمچنانکه دانستن حق مردم است ، نسبت به جبهه پایداری اطلاعات وشناخت ودانستنی های مورد نیازشان را کسب نمایند ؛ وبا اساسنامه و اصول وآرمانهای جبهه پایداری آشنا شوند ، طبیعی است که دیگر تا مادامیکه آب پاک ومباح وگوارایی مثل اعضای جبهه پایداری وجود دارد ؛ کسی مجبور به تیمّم  یا وضو گرفتن با آب های مشکوک ومضاف ونا خالص ومسئله دار نخواهد شد . علی ایحال این بنده ناچیز خدا که افتخار دارد خودش را عضو کوچکی از این جبهه قدسی بداند ، از همه بزرگان ودوستان فعال در جبهه پایداری استدعا دارد ، از هر فرصتی برای معرفی مبادی فکری وعقیدتی جبهه پایداری استفاده کنند ، چراکه معرفت وشناخت است که دلبستگی وعشق وعلاقه ایجاد می نماید ودلبستگی وعشق وعلاقه هم مؤجد وفاداری وپایداری خواهد بود.  انشاء الله وتعالی .


سید مختار موسوی 

انبیاء و لذت

اگر کسي بگويد: « ما اگر نخواهيم انسان خوبي باشيم و به بهشت برويم چه کسي را بايد ببينيم؟!» مثل اين است ‌که بگويد: « من نمي خواهم لذت ببرم! » اين خواسته ی فطري انسان است. انبيا نمي گويند: لذت و سعادت بد است ، بلکه مي گويند: به دنبال لذت پايدار باشيد و بدانيد که چنين لذتي در اين دنيا پيدا نمي شود و لذت هاي دنيا سرانجام تمام مي شوند. چرا در مقايسه های تان آخرت را لحاظ نمي کنيد؟!

( علامه مصباح یزدی ، درس هاي اخلاق سال تحصيلي 90-91 : جلسه چهاردهم )

راهنمای سیر مطالعاتی آثار علامه مصباح یزدی (دامت برکاته)

(استاد عزیزم حجت الاسلام عزتی «زیدعزه»)

مقدمه

دسته‌بندي آموزشي

کتاب‌هاي آموزشي

کتاب‌هاي تخصصي

ترتيب تدريس کتاب‌هاي آموزشي

براي دوره‌هاي آموزشي در رشته‌هاي علوم انساني

براي دوره‌هاي آموزشي در رشته‌هاي غير علوم انساني

دسته‌بندي موضوعي

مقدمه

حضرت آيت الله مصباح ـ‌مد ظله‌ـ از معدود چهره‌هاي برجسته در ميان متفکران جهان اسلام است که با انديشه‌اي ژرف و اصولي در حوزه‌هاي مختلف علوم اسلامي و انساني داراي نظر و صاحب رأي است و آثار ايشان در گستره وسيعي از زمينه‌هاي علوم مورد اقبال و استفاده اقشار مختلف و سطوح گوناگون علمي قرار دارد، تا آنجا که رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي -ادام‌الله‌ظله‌العالي‌ـ ‌درباره ايشان فرموده‌اند:
«بنده نزديك به چهل سال است كه جناب آقاى مصباح را مى‌شناسم و به ايشان به عنوان، يك فقيه، فيلسوف، متفكر و صاحب نظر در مسايل اساسى اسلام ارادت دارم.»
«اگر خداى متعال به نسل كنونى ما، اين توفيق را نداد كه از شخصيت‌هايى مانند علامه طباطبائى و شهيد مطهرى استفاده كند، اما به لطف خدا اين شخصيت عزيز و عظيم القدر، خلأ آن عزيزان را در زمان ما پر كرده است.»
در پي درخواست‌هاي مکرر بسياري از علاقه‌مندان به معارف اسلامي براي فراهم آوردن سيري مطالعاتي از آثار گران‌سنگ حضرت استاد، بر آن شديم تا اين خواسته ايشان را اجابت کنيم و در حد مقدور آثار ايشان را دسته‌بندي و معرفي نماييم. به اين منظور، دو نوع طبقه‌بندي را مد نظر قرار داديم: طبقه‌بندي آموزشي، و طبقه‌بندي موضوعي. در هر دو دسته‌بندي، سعي بر اين بوده است تا آثار از آسان به مشکل مرتب گردند. هم‌چنين براي آن‌که يافتن مطالب مورد نظر در ميان آثار مختلف آسان‌تر شود، در معرفي هر اثر، سرفصل‌هاي کلي مورد بحث در آن کتاب را آورده‌ايم.
لازم به ذکر است که در اين سير مطالعاتي، تنها آثاري گنجانيده شده‌اند که تاکنون در قالب کتاب به چاپ رسيده‌اند، و از ذکر مقالات،‌ سخنراني‌هاي چاپ نشده، يا آثاري که به ساير اشکال منتشر شده‌اند خودداري شده است.

دسته‌بندي آموزشي

کتاب‌هاي حضرت آيت‌الله مصباح را مي‌توان از ديدگاه‌هاي متفاوت و براي اهدافي گوناگون دسته‌بندي کرد و هر دسته‌بندي فايده و آثار خود را دارد: در يک تقسيم، مي‌توان کتاب‌ها را به دو گروه کلي آموزشي و غيرآموزشي تقسيم کرد. منظور از کتاب‌هاي آموزشي، کتاب‌هايي است که براي دوره‌هاي آموزشي و فراگيران خاص تدريس، يا به اين منظور تأليف شده‌اند و فراگيري آنها نيازمند تدريس توسط استاد است. در مقابل، کتاب‌هاي غيرآموزشي، کتاب‌هايي هستند که به‌منظور آموزش نوشته نشده‌اند. اين گروه از کتاب‌ها خود به دو دسته تقسيم مي‌شوند: کتاب‌هاي تخصصي و کتاب‌هاي عمومي. مقصود از کتاب‌هاي تخصصي، کتاب‌هايي است که حاصل تحقيقات و ژرف‌انديشي‌هاي استاد است و مخاطب آنها محققان و متخصصان يک رشته علمي‌اند. ولي کتاب‌هاي عمومي به کتاب‌هايي مي‌گوييم که مخاطب آنها عام بوده، براي استفاده عموم طرح گرديده و يا به رشته تحرير درآمده‌اند. در اينجا کتاب‌هاي آموزشي و تخصصي حضرت استاد را فهرست‌وار ذکر کرده، سپس سير تدريس کتاب‌هاي آموزشي را براي دو دسته از فراگيران پيشنهاد مي‌کنيم. توضيحات مربوط به هر کتاب در بخش بعد خواهد آمد.

أ‌. کتاب‌هاي آموزشي عبارتند از:

1.2. آموزش عقايد

1.3. اصول عقايد(2): راه و راهنماشناسي

1.4. چکيده‌اي از انديشه‌هاي بنيادين اسلامي

2. تفسير و علوم قرآن

2.1. مجموعه معارف قرآن (شامل: خداشناسي، کيهان‌شناسي، انسان‌شناسي، راه‌شناسي، راهنماشناسي، قرآن‌شناسي، اخلاق در قرآن، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، حقوق و سياست در قرآن، جنگ و جهاد در قرآن)

2.2. خلقت انسان از نظر قرآن

2.3. انسان‌شناسي در قرآن

2.4. معارف قرآن (4-5): راه و راهنماشناسي (تلخيص دروس)

2.5. انسان‌سازي در قرآن

3. اخلاق و فلسفه اخلاق

3.1. خودشناسي براي خودسازي

3.2. فلسفه اخلاق

3.3. نقد و بررسي مکاتب اخلاقي

3.4. کلمة حول فلسفة الاخلاق

4. علوم انساني

4.1. انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن

4.2. پيش‌نيازهاي مديريت اسلامي

5. منطق و فلسفه

5.1. دروس فلسفه

5.2. آموزش فلسفه

5.3. چکيده چند بحث فلسفي

6. فلسفه تطبيقي (نقد مارکسيسم)

6.1. پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيک (6 جلد)

6.2. نقدي فشرده بر اصول مارکسيسم

6.3. ايدئولوژي تطبيقي

ب‌. کتاب‌هاي تخصصي از مجموعه آثار مکتوب استاد عبارتند از:

1. شرح روايات

1.1. تعليقه بر معادن الحکمة و مکاتيب الأئمة
1.2. تعليقه بر اللوامع الإلهية
1.3. تصحيح و تعليقه بر معاني الأخبار
1.4. حاشيه و تعليقه بر بحار الانوار (54-63) [كتاب السماء و العالم]

2. اخلاق و عرفان

2.1. به‌سوي خودسازي
2.2. در جستجوي عرفان اسلامي

3. کلام

3.1. الإمامة و الولاية في القرآن الکريم

4. روان‌شناسي

4.1. ديدگاه‌هاي روان‌شناختي حضرت آيت‌الله مصباح يزدي

5. منطق و فلسفه اسلامي

5.1. شرح نهاية ‌الحکمة
5.2. تعليقة علي نهاية الحکمة
5.3. شرح برهان شفا (4 جلد)
5.4. شرح الهيات شفا (3 جلد)
5.5. شرح مجلدات اول و هشتم الأسفار الأربعة (4 جلد)

6. فلسفه تطبيقي

6.1. گفتمان روشنگر

ترتيب تدريس کتاب‌هاي آموزشي

أ‌. براي تدريس در دوره‌هاي آموزشي حوزوي و نيز آموزش عالي دانشگاهي در رشته‌هاي علوم انساني مانند فلسفه و الهيات:

1. آموزش عقايد (ج 1-3)

[در بحث نبوت، رجوع به اصول عقايد(2): راه و راهنماشناسي و نيز معارف قرآن (4-5): راه و راهنماشناسي (تلخيص دروس)توصيه مي‌شود]

2. مجموعه معارف قرآن (1-10)

[مي‌تواند پس از آموزش عقايد يا به موازات آن تدريس گردد.]

3. چکيده‌اي از انديشه‌هاي بنيادين اسلامي

4. خودشناسي براي خودسازي

5. آموزش فلسفه

6. فلسفه اخلاق

[مراجعه به کتاب‌هاي نقد و بررسي مکاتب اخلاقي و کلمة حول فلسفة الاخلاق نيز توصيه مي‌شود]

تبصره: درصورت نياز به مباحث فلسفه تطبيقي و نقد مارکسيسم، کتاب‌هاي زير به ترتيب مي‌توانند پس از آموزش فلسفه تدريس شوند:

1. نقدي فشرده بر اصول مارکسيسم

2. ايدئولوژي تطبيقي

ب‌. براي دوره‌هاي آموزشي در رشته‌هاي غير علوم انساني مذکور، ترتيب ذيل پيشنهاد مي‌شود:

7. بخش‌هايي از مجموعه معارف قرآن (شامل گزيده‌اي از: خداشناسي، کيهان‌شناسي، و قرآن‌شناسي)

8. انسان‌شناسي در قرآن

9. معارف قرآن (4-5): راه و راهنماشناسي (تلخيص دروس)

10. انسان‌سازي در قرآن

11. چکيده‌اي از انديشه‌هاي بنيادين اسلامي

12. خودشناسي براي خودسازي

13. فلسفه اخلاق

14. انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن

تبصره: درصورت نياز به مباحث فلسفه تطبيقي و نقد مارکسيسم، کتاب‌هاي زير به ترتيب مي‌توانند پس از آموزش فلسفه تدريس شوند:

1. نقدي فشرده بر اصول مارکسيسم

2. ايدئولوژي تطبيقي

دسته‌بندي موضوعي

دسته‌بندي ديگر ‌كه ان‌شاءالله به زودي براي استفاده علاقمندان در قالب جزوه‌اي منتشر خواهد شدـ‌ بر اساس موضوع کتاب‌هاست که کمک مي‌کند تا درهر موضوع کتاب‌هاي مربوط در کنار يکديگر قرار گيرند و در مقايسه باهم مطالعه شوند. در اين فهرست سعي شده است كتاب‌هاي زيرمجموعه هر موضوع، به ترتيب آسان‌يابي مرتب شوند. همين ويژگي در تنظيم مباحثي كه در درون خود داراي ترتيب منطقي‌اند نيز درنظر گرفته شده است. براي آشنايي اجمالي با مطالبي که در هر کتاب آمده است، ذيل هر کتاب مباحث آن به‌اجمال معرفي شده است. در اين سير، تکيه بيشتر بر کتاب‌هاي عمومي بوده است که با مطالعه قابل درک‌اند ونياز چنداني به تدريس توسط استاد ندارند. کتاب‌هاي درسي و نيز شرح و تعليقات بر کتاب‌هاي ديگر هم براي کامل‌شدن فهرست در اين طبقه‌بندي گنجانيده شده‌اند، ولي ضمن توجه به اين نکته، توضيح کم‌تري درباره آنها داده شده ‌است.


مطهری زمان با تکلیف گرایی پازل هاشمی را تکیل نکرد

برداشت اول: مطهری زمان

جعفر فرجي: با توجه به کلام مقام معظم رهبری در خصوص شخصیت مطهری زمان "علامه مصباح یزدی" وحضور عمارگونه علامه مصباح در پاسداشت با بصیرت حریم ولایت فقیه در طول این سال‌ها و رقم خوردن اتفاق‌هاي اخیر در کشور بر آن شدم تا به‌صورت مختصر به چند نکته از حضور عمارگونه ایشان صرفاً در معادلات سیاسی کشور صرف نظر از فضایل علمی، فلسفی و... ایشان بپردازم.

برداشت دوم: مردی که پازل هاشمی را تکمیل نکرد

بنیان‌گذار جریان ناب اصول‌گرایی که این روزها به تعبیر خود علامه، با نام با مسمای "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" خوانده می شود، شخص ایشان بودند. جدای از احیای این بدنه عظیم از نیروهای انقلابی، گفتمان سازی و افزایش بصیرتی که در همین مدت محدود این جریان برای برای نظام ایجاد کرده که غیر قابل انکار است و در شرایطی که داشت زمینه های تمسخر حامیان گفتمان سه تیر بوجود می آمد، این حرکت‎شان موجب شد آن شعارها و آرمان‎ها با قوت بیشتری به مسیر خود ادامه دهد.

اما آن چیزی که ایشان را حداقل در این برهه از زمان نسبت به دیگران متفاوت می کند، همان بصیرت مثال زدنی شناخت پازل دشمن و پافشاری و پایداری بر اصول است.

همه می دانیم که در این مدت فشارهای سنگینی برای وحدت زودهنگام و خارج از عقلانیت اصول‌گرایان در رسانه ها با نیات مختلف صورت گرفت و از همه بیشتر شخص حضرت علامه مصباح تحت آماج این فشارها بودند. اما پیرامون این فشارها و مسیری که عمار رهبری طی کردند چند نکته قابل ذکر است:

الف- بخش عمده ای از این فشارها برای وحدت بی هنگام، ناشی از اصول‌گرایانی بود که مشفقانه نگران سرنوشت اصول‌گرایی و عدم بازگشت دوره های تاریک دوم خرداد بودند. اصول‌گرایانی که نسبت به طراحی اصلی دشمن مبنی بر مشارکت حداقلی بی توجه بودند.

ب- بخشی از این فشارها ناشی از اصول‌گرایان معتقدی بود که همواره در تقابل اصول و مصلحت جانب مصلحت را گرفته اند و با دام مصلحت برای طراحان صحنه فتنه ها عمل می کنند. هنوز 9 ماه مانده به انتخابات حرکت‎شان و مصلحت اندیشی زودهنگام‎شان در نهایت جبهه نزدیکان به فتنه و ساکتین را تقویت می كرد.

ج- بخش دیگری از این فشارها که با چند واسطه از زبان افراد و رسانه های به ظاهر اصول‌گرا بیان می شد، همان آرزوی جریان فتنه و شخص آقای هاشمی بود که از زبان این‌ها نقل می شد. اگر جبهه پایداری و شخص علامه مصباح به این فشارها تن می دادند و "همه اصول‌گرایان یا به تعبیر بهتر همه معتقدین به فعالیت در چهارچوب نظام ولایت فقیه" با هر گرایش و کیفیت و خلوصی پیش از دانستن استراتژی جریان فتنه از 9 ماه پیش ائتلاف و وحدت می‌كردند و آن را اعلام می کردند، چه می شد:

1- وحدت اصول‌گرایان از لحاظ عقلی، طرف دومی را در برابر خود می خواست. طرف دومی که آن‏قدر قدرتمند و خطرناک است که همه را از 9 ماه پیش از انتخابات به وحدت واداشته است. در چنین فضایی، خرده فرمایش ها و رایزنی ها و سخنرانی های آقای هاشمی و جریان فتنه و حتی بازیگران بین المللی در خصوص شرایط حضور اصلاح طلبان، تایید صلاحیت چهره های اصلی آنان و کوتاه آمدن نظام شروع می شد.

9 ماه به انتخابات مانده و اگر اصول‌گرایان طرف دومی نداشته باشند که انتخابات فرمایشی، از پیش تعیین شده و... می شد. در فضای افکار عمومی اعلام می شد که برای برگزاری انتخابات این ها هستند که به ما احتیاج دارند و چه فرصت بی نظیر و طولانی برای تحرک و زنده شدن در فضای سیاسی...

2- پس از نازهای فراوان و فضاسازی های فراوان مبنی بر اعلام شرایط‎شان برای حضور، اگر نظام می خواست بر اصول خود محکم بایستد، همین اتفاقی که این روزها بدون ایجاد هیچ واکنشی در جامعه رخ داد، با تحمیل هزینه های فراوان در فضای افکار عمومی به‌وقوع می پیوست: "تحریم انتخابات".

حضور نيافتن اصلاح طلبان و این تحریم خاموش به تمام دنیا در داخل و خارج حاوی این پیام بود که "این ها که همه با هم یکی هستند و انتخابات فرمایشی است و..." آن وقت خروج اصول‌گرایان از وحدت و ارائه لیست های متنوع بیشتر به یک انفعال بی معنا می مانست و به‌راحتی از طرف استکبار مشارکت حداکثری مورد هجوم قرار می گرفت.

نقل قول‏هایی از بزرگان مبنی بر اینکه فعلا فضا را رصد می کنم و به‌وقت خود صحبت خواهم كرد و توصیه دائمی علامه مصباح به صبر و گذشت زمان و شفاف شدن فضا، تمام استراتژی جریان فتنه و همچنین آقای هاشمی را به‌هم ریخت. هر چند که ایشان در این مسیر، متحمل سختی زيادي شدند.

فارغ از آنکه در آینده تدبیر نظام چه می شود؛ آیا وحدتی صورت می گیرد یا نمی گیرد؟ و فارغ از اینکه نتیجه انتخابات چه می شود، بايد به جبهه پایداری تبریک گفت که در پازل دشمن حرکت نکرد و با بروز آنچه واقعیتی جدی است در بیرون، ظرفیتی را برای نظام جهت برگزاری یک انتخابات جدی پرشور و رقابتی با مشارکت حداکثری به‌وجود آورد. جبهه پایداری با عملکردش در فضای افکار عمومی تثبیت کرد که:

1- فتنه گران از صحنه سیاسی کشور توسط مردم حذف شده اند و طرفین این انتخابات به‌خاطر ترس فتنه گران از مواجهه با مردم و حضور نيافتن آنان باید رقابتی بین اصول‌گرایان باشد.

2- اختلافات واقعی و جدی در نگرش و مبانی و تاکتیک و تکنیک با برخی از اصول‌گرایانی دارند که در امتحان‌هاي فتنه و انحراف مردود شده اند و اختلاف نظر توأم با احترام و اخلاق در بین اصول‌گرایان جدی است.

برداشت سوم: تکرار بصیرت عمارگونه

در انتخابات سال 84 نیز جناب آقای هاشمی بسیار می پسندیدند که چهره های دیگر اصول‌گرا در برابرشان برجسته شوند؛ این را از بررسي رسانه های آن زمان به‎خوبی می توان اثبات كرد. اما این حضور جدی و با بصیرت علامه مصباح و شاگردان‎شان در سراسر کشور در حمایت گفتمانی از آقای احمدی نژاد در کنار عوامل دیگر بود که همه پازل های طراحی شده را به‌هم ریخت.

برداشت چهارم: شجره طیبه ای به نام جبهه پایداری

هر وقت علامه مصباح به عنوان سرباز و عمار رهبری در راستای رهنمودهای رهبری در جریان‌هاي سیاسی کشور حضور پررنگ پیدا کرده اند، زمینه ساز تحولی بزرگ در معادلات کشور بوده اند.

از حضور پررنگ‌شان در دوره اصلاحات که هیاهوهای فلسفی و تئوریک و سیاسی‎شان را فرویخت تا حضور پرنگ‌شان در خلق جریان سوم تیر در سال 84 و هم اکنون با حضور پررنگ‌شان در خلق جریانی جدید که غایت خود را گفتمان سازی و به صحنه آوردن چهره هایی که تبعیت محض از ولایت فقیه داشته و با جریان‌هاي مردود زاویه داشته باشند، همه تحولات بزرگی است که اتفاق افتاده و امروز جبهه پایداری با حضور چهره هایی خوش‌نام و متخصص و متعهد که عقلانیت و عدالت را حول محور ولایت فقیه پیگیری می کند نوید روزهایی خوش از رویش نیروهای انقلابی برای کشور خواهد بود و شجره طیبه از نیات خالص این عالم بصیر و بزرگوار...

مراد علامه مصباح یزدی از وحدت اصولگرایان چیست؟

مراد علامه مصباح یزدی از وحدت اصولگرایان چیست؟
 
حجت الاسلام روانبخش در وبلاگ شخصی اش نوشت: مدتی است موضوع وحدت میان اصول گرایان نقل مجالس مختلف شده است. برخی از اصول گرایان نیز پس از تشکیل جبهه پایداری، آن را به انواع اتهامات از جمله وحدت شکنی متهم می کنند حضرت آیت الله مهدوی کنی نیز بارها بر حفظ وحدت و اتحاد همه گروه های اصول گرا تاکید کرده و از دوستان جبهه پایداری که تا کنون حاضر به ملحق شدن به جبهه متحد نشده اند، گلایه کرده اند.

حضرت آیت الله مهدوی کنی نکته ای را بارها به آن اشاره کرده اند که منظور ما از وحدت، وحدت فلسفی نیست برخی مرادشان از وحدت، وحدت فلسفی است و لذا می گوند شدنی نیست.

ایشان در آخرین مصاحبه مفصلی که داشتند مرادشان از آن "برخی" را مشخص کرده و فرموده اند" جناب آيت‌الله مصباح گفته بودند: «وحدت نمي‌شود». ايشان وحدت را برده بود به وحدت فلسفي. گفتم: «ما كه وحدت فلسفي نمي‌خواهيم. نه فلسفي مي‌خواهيم، نه شيميايي. ما يك وحدت اجتماعي‌ـ ‌سياسي مي‌خواهيم كه در آن مشتركات را مي‌گيرند و همكاري مي‌كنند. مگر در يك مجلس همه يك‌ جورند؟ از نظر فلسفي حتي دو نفر نمي‌توانند با هم يكي شوند، چون از نظر فلسفي، حدود متشخص به ذات است. هيچ فردي مثل فرد ديگر نمي‌تواند بشود. آنچه كه ما مي‌خواهيم جنبه‌هاي مشتركمان است. مگر ما نمي‌گوييم با برادران اهل سنت بايد ائتلاف كنيم؟ ائتلاف با آن ها يعني اين كه نه آن ها شيعه مي‌شوند و نه ما سني، ولي مشتركات داريم.

در اين انقلاب كساني كه امام، رهبري و قانون اساسي را قبول دارند، در بعضي از جنبه‌ها ممكن است تفاوت‌هايي داشته باشند. بياييم با هم باشيم، چون در اين صورت است كه هيچ نگراني‌اي وجود ندارد و انقلابيون، در انتخابات، اكثريت را به دست خواهند آورد، ولي اين جدايي‌اي كه الان درست كرده‌اند، خطرناك است. ممكن است نيتشان هم خير باشد، من نمي‌دانم، ولي كار خوبي نمي‌كنند."

از آن جایی که ایشان مطلبی را از علامه مصباح نقل کرده اند که در جایی ثبت نشده است بلکه به عکس مطالبی که از قول حضرت علامه مصباح یزدی در سایت خودشان و در نشریه " پرتو سخن" آمده است با مطلب نقل شده توسط حضرت آیت الله مهدوی کنی کاملا تعارض دارد، از این جهت بر آن شدیم تا توجه شما خوانندگان محترم را به یکی از سخنرانی های حضرت استاد در این باره، که در همایش اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی ایراد شده است جلب کنیم . قضاوت به عهده شما.

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ؛ مسأله وحدت و اتحاد در ادبيات و فرهنگ ما جايگاه خاصي دارد. داستان‌ها، اشعار و بيانات ادبي فراواني در اين باره وجود دارد، اما اين مفهوم به ويژه پس از انقلاب، به مفهومي کليدي تبديل شد و جايگاه مهم‌تري يافت. حضرت امام خميني(رضوان‌الله‌عليه) از کساني بود که به اين مفهوم جاني دوباره بخشيد؛ با اين حال اکنون ‌که بيش از 30 سال از عمر انقلاب مي‌گذرد و از وحدت به شکل‌هاي گوناگون در محافل علمي و رسانه‌ها سخن به ميان مي‌آيد، هنوز آن‌گونه که بايد و شايد مفهوم روشني از اين واژه ارايه نشده است.

وحدت مطلوب

وحدت را بايد چگونه کسب کرد؟ آيا هر وحدتي مطلوب است؟ آيا مي‌توان ملاکي براي مطلوبيت وحدت يافت؟ يک ‌نوع وحدت داريم يا مي‌شود انواعي از وحدت‌ها را تصور کرد؟ به نظر مي‌رسد اگر کساني با دقت و حوصله ابعاد مختلف اين مفهوم را بررسي کنند، به اندازه يک کتابْ مطلب گردآوري شود، اما در حدي که بضاعت و ظرفيت اين مجلس اقتضا مي‌کند، نکته‌هايي را بيان مي‌کنيم. غير از وحدت به معناي تکويني و عرفاني، يک نوع وحدت، وحدت عرفي است که در محاورات ما به کار مي‌رود و مربوط به رفتار اختياري انسان‌ها مي‌شود. يعني مي‌گوييم کساني وحدت دارند که در رفتار با هم هم‌سو باشند. اين هم‌سويي از دو ريشه مختلف نشأت مي‌گيرد: يکي انديشه‌ها، افکار و شناخت‌ها، و ديگري خواست‌ها، تمايلات و گرايش‌ها.
اگر افکار و گرايش‌ها شبيه هم باشد، بالطبع رفتارها هم شبيه هم خواهد شد و حرکت رفتاري افراد، گروه‌ها و جوامع سمت‌و‌سوي واحدي پيدا خواهد کرد، اما اگر تشخيص‌ها و بينش‌ها با يکديگر متفاوت باشد، طبعاً اين تفاوت‌ها در رفتار نيز اثر خواهد گذاشت. همچنين اگر گرايش‌ها، تمايلات و خواسته‌هاي افراد با هم تضاد داشته باشد، خواه‌ناخواه اين اختلاف در رفتار هم ظهور خواهد کرد. به اين ترتيب، وحدتي مطلوب است که انسان‌ها بتوانند با رفتار هم‌سوي يکديگر، به سوي هدف مطلوبِ واحد حرکت کنند و امکاناتشان را به سوي آن مقصد واحد سوق دهند تا به نتيجه ايده‌آل‌ برسند.

شمشيري دولبه

وحدت، خودبه‌خود يک ارزش مطلق در کنار ارزش‌هاي الهي و انساني نيست؛ بلکه ابزاري براي پيشرفت بهتر است. اين قصه معروف را حتماً شنيده‌ايد که پادشاهي در روزهاي پاياني عمر خويش، 12 پسرش را به حضور خواند و به هريک از آنان چوبي داد و گفت: بشکنيد، و آنان شکستند. پس از آن، 12 چوب را روي هم گذاشت و به هر کدام گفت: بشکنيد. چون نتوانستند، رو به آنان کرد و گفت: اگر پس از مرگ من با هم باشيد، شکست نمي‌خوريد، اما اگر پراکنده شويد، در مقابل دشمنان شکست خواهيد خورد. پس، وحدت مي‌تواند هدفي را تقويت کند، اما ممکن است آن هدف مطلوب يا نامطلوب باشد. کفار هم در جنگ احزاب براي اين‌که ريشه اسلام را بکنند با هم متحد شده بودند، اما آيا اين وحدت مطلوب بود و آن ايده‌آل اخلاقي تحقق پيدا مي‌کرد؟!
روشن است که وحدت، ابزار و به‌مثابه شمشيري دو لبه است. يعني اگر وحدت در راه حق به کار برود مطلوب است و اگر در راه باطل محقق شود، مضر است. پس، ارزش وحدت و اتحاد، ارزشي ابزاري است. در واقع، ابتدا بايد هدف مقدسي را در نظر گرفت و براي تحقق آن هدف برنامه‌ريزي کرد. سپس، بايد تلاش کرد تا نيروهايي که مي‌توانند در رسيدن به آن هدف مؤثر باشند هم‌سو شوند تا نيروهايشان جهت يافته و متراکم شود. اجمالاً در اصطلاح منطقي، اين گزاره که وحدتْ ارزش مطلوبي براي انسان است، از مشهورات است مانند: حُسن صدق، حُسن عدالت، قبح کذب. حُسن اتحاد و وحدت هم گزاره‌اي از سنخ مشهورات است و به قول ابن‌سينا همان‌گونه که ساير گزاره‌هاي مشهور مي‌توانند قيدي خفي داشته باشند، اين گزاره نيز مي‌تواند داراي قيدي خفي باشد، و آن اينکه وحدتي مطلوب است که در راه حق باشد.

حق‌؛ محور وحدت

در اين‌جا سه نکته مطرح است. نکته اول اين است که بعضي تصور نکنند که هرجا عنوان وحدت بود، ديگر نمي‌شود حرفي برضد آن زد و همه بايد تسليم شوند، بلکه بايد ديد وحدت براي چيست. نکته دوم اين‌که وحدت بايد محوري داشته باشد. محال است دو چيز در عين اين‌که دو تا هستند، يکي شوند! وقتي دو نفر با هم وحدت دارند يعني نيروهايشان را با هم هم‌سو مي‌کنند و در يک‌جهت به کار مي‌گيرند، بايد محوري واحد داشته باشند. معمولاً در فعاليت‌هاي اجتماعي صدها و هزاران نفر با ده‌ها انگيزه و گرايش مختلف حضور دارند. افراد و گروه‌هاي متعدد هنگامي مي‌توانند نوعي وحدت معقول و مطلوب داشته باشند که اين وحدت، محوري داشته باشد. يعني تا وقتي که اين فعاليت‌ها ارتباطي با آن محور دارد، مي‌شود يک عمل واحد. حال، اگر جهت تغيير کرد، يک فعاليت به راست رفت و يکي به چپ، چون از محور دور شده‌اند، ديگر وحدتي در ميان نخواهد بود.
بنابراين، براي هر وحدت مطلوب و مقدس، بايد محور مشخصي باشد که با آن کنترل شود. در واقع، فعاليت‌هايي که در پرتو وحدت انجام مي‌گيرد، بايد با آن محور به عنوان ملاک سنجيده شود. به اين ترتيب، هر اندازه فعاليت‌ها به آن محور نزديک شود، آن وحدت مؤثر نهادينه شده است و هرگاه سمت‌وسوي فعاليت‌ها تغيير کرد، ديگر وحدتي نخواهد بود.
نکته سوم اين‌که حقي که مي‌تواند محور وحدت باشد، مراتبي دارد؛ هم‌چنان‌که دلبستگي به آن حق و شناخت آن نيز مراتبي دارد. گفتيم که محور وحدت، آن حقي است که شناخت، گرايش و رفتار براساس آن شکل گرفته است، اما آيا سطح شناخت همه مردم با هم برابر است؟ شناخت انسان‌ها گاه در حد تباين و تضاد با يکديگر اختلاف دارد، و گاه از جهت شدت وضعف، متفاوت است.

مراتب وحدت

بي‌شک، آن‌جا که اختلاف در شناخت‌ها در حد تباين و تضاد باشد و همديگر را نفي کنند، وحدتي حاصل نخواهد نشد. وحدت آن‌جا ممکن است که شناخت‌ها با هم قرابت داشته و هم‌سو باشند. حتي در همين‌جا نيز مراتب شناخت متفاوت است، ظن، علم، يقين، ايمان و هدايت هم مراتب مختلف دارند. قرآن مي‌فرمايد: وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛ وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى؛ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا. ايمان همه يکسان نيست. معرفت‌ها هم در يک حد نيست. دلبستگي‌ها و عشق‌ها نيز به يک اندازه نيست. مي‌شود آن را بين صفر و بي‌نهايت درجه‌بندي کرد؛ البته بي‌نهايت عشق براي خداست، هم‌چنان‌که بي‌نهايت علم نيز از آنِ اوست. ما بايد براي شناخت حقيقت تلاش کنيم و يقين و دلبستگي‌ خود را به حق بيشتر کنيم. همه ‌ما «خوبي» را دوست داريم، اما آيا براي تحقق آن، همه به يک اندازه فداکاري مي‌کنيم؟ در روايات براي ايمان هفت يا ده سهم برشمرده‌اند. بالطبع آن‌که يک سهم از ايمان دارد، نبايد فکر کند که همه بايد در حد او باشند و آن‌که هفت سهم ايمان را دارد نيز نبايد ايمان خود را بر کساني که صاحب يک سهم‌اند تحميل کند. بنابراين، با توجه به اين‌که مبادي رفتارهاي ما، يعني شناخت‌ها و گرايش‌ها داراي مراتبي هستند، طبعاً نزديکي و هم‌سويي رفتارها با هم نيز مراتب دارند.
براي مثال، همه ‌ما به طور طبيعي و فطري، انسان‌ها و به طور کلي جامعه انساني را دوست مي‌داريم و اگر افرادي بر ضد جامعه انساني حرکت کنند، نسبت به آن‌ها دشمني پيدا مي‌کنيم. ما واقعاً همه کفار عالم را دوست داريم و مي‌خواهيم ايمان بياورند، هدايت شوند و به سعادت برسند؛ البته کساني که نسبت به حق دشمني دارند، حسابشان جداست. ما حتي منکران خداوند و آن‌ها را که مادي محض‌اند و معرفتي نسبت به ماوراي طبيعت ندارند، دوست داريم و مي‌خواهيم هدايتشان کنيم، چون در دايره انسان قرار مي‌گيرند، اما آن‌هايي که خدا را قبول دارند در يک دايره‌ تنگ‌تري هستند و طبعاً آن‌ها را بيشتر دوست مي‌داريم.
در ميان خداباوران نيز محبت ما نسبت به کساني که به اديان و انبياي الهي هم معتقدند، بيشتر است و نسبت به دسته پيشين در دايره تنگ‌تري قرار مي‌گيرند. در واقع، محبت ما نسبت به کساني که انبيا را قبول دارند، بيشتر از آن‌هايي است که فقط خدا را قبول دارند. در اين ميان، علاقمندي و ارتباط ما نسبت به کساني که اسلام را قبول دارند، بيشتر و در نتيجه وحدت‌مان با آنان نيز مستحکم‌تر است. هم‌چنين، وحدت، علاقمندي و ارتباط ما در ميان مسلمان‌ها با شيعيان بيشتر است. اگرچه در دايره شيعيان، گناه‌کاران هم هستند، ولي ما آن‌ها را هم دوست داريم و برايشان استغفار مي‌کنيم. اکنون، در بين دايره شيعيان، مي‌توانيم دايره کوچک‌تري ترسيم کنيم و آن‌ها کساني هستند که اهل کمالات هستند. آيا محبت ما به شيعه‌اي که خداي‌ناکرده آشکارا معصيت مي‌کند نسبت به آن‌که تجاهر به فسق نمي‌کند يکسان است؟! مسلما‍ً اين‌گونه نيست. يعني ما به عنوان يک مسلمان معتقد به خدا، با کساني که بهترين شناخت‌ و بيشترين دلبستگي را نسبت به حقايق ديني و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي دارند و بهترين فداکاري‌ها را در راه تحقق اهداف و ارزش‌هاي اسلامي انجام داده‌اند، بهتر مي‌توانيم همکاري کنيم.

مرزهاي وحدت

به همين ترتيب، مي‌توانيم دايره‌هاي کوچک‌تري ترسيم کنيم. وحدت و هم‌ياري ما با کساني که در دواير کوچک‌تر قرار مي‌گيرند پررنگ‌تر خواهد بود. اين وحدت به معناي عدول از وحدت با ساير مؤمنين در دواير ديگر نيست، بلکه در يک دايره وسيع‌تر در صحنه‌هايي ديگر وحدت و ارتباط کم‌رنگ‌تري وجود دارد. نمي‌توانيم آن همکاري و وحدتي را که با شيعيان داريم، با سني‌ها داشته باشيم. ما با همه اهل تسنن وحدت خواهيم داشت، اما در مقابل کفار. يعني اگر ميان شيعيان و اهل تسنن تضاد و تزاحمي در مصالح پيش آيد، قطعاً ما شيعه‌ را مقدم مي‌داريم. اين مسأله کاملاً عقلايي است.
براي مثال، ما از عمق دلمان به جناب سيد حسن نصرالله حفظه‌الله با آن‌که با او هيچ ارتباطي نداريم، عشق مي‌ورزيم. چون ايشان هم شناخت کافي نسبت به حقايق اسلام و تشيع دارد، هم در راه دين بهترين فداکاري‌ها را کرده و هم بهترين تدبيرها را براي حفظ اسلام و ارزش‌هاي اسلامي در کشورش به کار بسته و هم‌چنين بهترين افتخارات را براي جامعه شيعه امروز به ارمغان آورده است. آيا ايشان با طلبه‌اي مثل بنده قابل مقايسه است؟ بنابراين، هرچه شناخت‌ها و دلبستگي‌ها و اراده‌اي که منشأ رفتارها مي‌شود، نسبت به فرد يا مجموعه‌اي عميق‌تر و شديدتر باشد، مي‌تواند وحدت مؤثرتر و قوي‌تري را به وجود بياورد. مطالبي که بيان شد مدلي شبيه دواير متحدالمرکز را پيش روي ما قرار مي‌دهد.
بنابراين، گرچه ما به همه کساني که به اين کشور اسلامي دلبستگي دارند (غير از آن‌هايي که عناد داشته باشند و دنبال براندازي نظام باشند)، علاقه و با آنها ارتباط داريم و خيرشان را مي‌خواهيم، اما ارتباط و اتحاد ما با همه يکسان نيست، بلکه اين اتحاد و ارتباط با عده‌اي در اين حد است که تنشي ايجاد نشود، و خصومت و بدگويي‌اي نباشد. به نظر مي‌رسد تأکيداتي که حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري حفظه‌الله نسبت به وحدت ما با فرقه‌ها، طوايف و اقوام مختلف داشته و دارند، بيشتر ناظر به همين امر است که رفتارها به تخاصم نينجامد. يعني، همين که انسان روابط دوستانه‌اش را حفظ کند تا سبب بدبيني نسبت به تشيع، نظام اسلامي و مسئولان کشور نشود، يک نوع وحدت است؛ البته با بعضي از برادران اهل تسنن مي‌توان وحدتي به مراتبْ قوي‌تر از اين برقرار کرد. بنده با مرحوم ماموستا شيخ‌الاسلام بسيار مانوس بودم، به طوري که رابطه بنده با ايشان در مجلس خبرگان از بسياري از هم‌قطاران و دوستانمان بيشتر بود. ايشان نيز اظهار علاقه شديدي مي‌کرد. حتي مي‌گفت به دوستان بگو: اين معشوق من است! ايشان سنّي بود، اما آن‌چنان به اهل‌بيت(عليهم‌السلام)، تشيع، امام(ره) و مقام معظم رهبري عشق داشت که شايد بسياري از شيعيان چنين عشقي را نداشتند. پس لازم است عواملي را که زمينه وحدت را بيشتر مي‌کند، تقويت کنيم، ولي به طور عموم هرچه جهات اشتراک بيشتر باشد، زمينه وحدت نيز بيشتر است.

مراتب وحدت در اصول‌گرايي

امروز هم وقتي صحبت از مسائل سياسي و اشتراک در فعاليت‌هاي سياسي است، براي گروهي که «اصول‌گرا» ناميده مي‌شوند دايره خاصي ترسيم مي‌کنيم و نسبت به آن‌ها ارادت ويژه‌اي داريم؛ البته آن‌ها که واقعاً اصول‌گرا باشند، نه اين‌که از اين نام سوءاستفاده کنند؛ چون استفاده ابزاري از نام، نوعي نفاق است.
ما به همه‌ کساني که واقعاً به اصول و ارزش‌هاي اسلامي و انقلاب پايبند باشند علاقه داريم و هر خدمتي هم بتوانيم برايشان انجام خواهيم داد، اما اين به اين معنا نيست که همه آنها يکسانند. ما بعضي از اصول‌گراها را بيشتر دوست داريم و با آن‌ها ارتباط و همکاري بيشتري داريم، زيرا کساني را مي‌شناسيم که دلبستگي و شناختشان نسبت به اسلام و ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي بيش از ساير اصول‌گرايان است. اين‌جاست که به طور طبيعي علاقه‌ ما به آن‌ها بيشتر خواهد بود و وظيفه ما حکم مي‌کند که براي اين‌که بتوانيم از آنان بهره‌مند شويم، با آنان ارتباط و همکاري بيشتري داشته باشيم. پس، وجود گروهي درون جامعه اصول‌گرايان به نام «جبهه پايداري» به معناي انشقاق، انشعاب، تباين، تعارض و تضاد نيست، بلکه مشخص شدن گروهي است که برحسب تشخيصِ آن کساني که در دايره اصول‌گرايي مشارکت دارند، تعلقاتشان به ارزش‌هاي اسلامي، پايبندي‌شان به احکام اسلامي و فداکاري‌شان در راه تحقق اهداف اسلامي بيش از ديگران است، و اين امر نبايد جاي هيچ‌گونه توهم خطا و انحراف باشد.
در واقع، اين اعلام موجوديت، بيان واقعيتي بوده که عملاً وجود داشته است و فقط در حال حاضر در ذيل يک‌عنوان قرار گرفته است؛ وگرنه به طور طبيعي حمايت و ارتباط ما نسبت به کساني بيشتر است که با آن‌ها اشتراک بيشتري داشته باشيم. حال، وقتي معتقديم شناخت عده‌اي از اسلام و پايبندي‌شان به ارزش‌هاي اسلام و انقلاب بيشتر است، علاقه و همکاري ما با آنان نيز بيشتر خواهد شد. اين امر، نه به معناي نفي ديگران است و نه به معناي تضاد و تباين با ديگران، و نه به معناي باز کردن يک دکان ديگر! چراکه تجربه سي‌ساله انقلاب حکايت از اين دارد که هر دکاني که باز کرديم، از سوي مردم غير از فحش، تهمت و افترا چيز ديگري عايدي نداشته است؛ البته بحمدالله از سوي خداوند و اولياي پاکش عوايد بسياري نصيبمان شده است. در اين‌باره نيز ممکن است بگويند: انشقاق و اختلاف کردند، وحدت را به هم زدند و ممکن است هزاران فحش هم نثار ما شود، اما والله عليم بذات الصدور؛ خدا به عمق دل‌ها و خلوص نيت‌ها آگاه است. اميدواريم که نيت‌‌هاي ما خالص براي خدا باشد و خدا بر اخلاص ما بيفزايد.
پروردگارا! تو را به مقام انبيا و اوليا و به مقام شهدا و صالحين و به مقام امام عزيزمان قسم مي‌دهيم که بر علو درجات او روز به روز و ساعت به ساعت بيفزا. سايه مقام معظم رهبري را بر سر ما مستدام بدار. به ما شناخت واقعي‌تر و صحيح‌تر، نيت پاک‌تر، اراده راسخ‌تر در جهت پيروي و حمايت از حق مرحمت بفرما. همه دوستاني را که در راه اعلاي کلمه حق و تقويت نظام اسلامي قدم برمي‌دارند، ياري بفرما. بين ما و آن‌ها کمال محبت و صميميت برقرار بفرما. دل‌هاي ما را از هرگونه ناپاکي، کينه، دشمني و بدبيني نسبت به دوستان و مؤمنان و کساني که قصد خير دارند مبرا بفرما. عاقبت امر همه ما ختم به خير بفرما.

مطالعه آثار علامه مصباح توسط امام خامنه ای

آیت الله مصباح هفته ای یک مرتبه در دفتر مقام معظم رهبری در قم درس اخلاق دارد. شب های ماه مبارک رمضان نیز در دفتر معظم له درس اخلاق دارند. آقا ( مقام معظم رهبری ) زمانی به آقای مروی مسوول امور حوزوی دفترشان فرموده بودند: من سخنرانی های آیت الله مصباح را گوش می کنم ؛ چرا تلویزیون سخنان ایشان را در ساعت مناسبی پخش نمی کند؟

در یکی از دیدارهایی که من توفیق داشتم خدمت مقام معظم رهبری برسم ، آیت الله مصباح قبل از حرکت فرمودند: خدمت آقا که می رسید اين کتاب ها را نیز خدمت ایشان ببرید. من چندین عنوان از کتاب های علامه مصباح را خدمت آقا بردم و بعد از نماز مغرب به ایشان تحویل دادم. آقا خوشحال شدند و فرمودند: چشممان روشن شد و احوال آقای مصباح را پرسیدند و فرمودند: من کتاب های ایشان را می خوانم. من در ذهن خودم گفتم شاید آقا فرصت کافی نداشته باشند که تمام کتاب ها را بخوانند. چند روز بعد با دفتر حضرت علامه مصباح تماس گرفتند که آقا فرموده اند: وسط یکی از کتاب هایی را که شروع به خواندن کردم سفید خورده ، لطفاً کتاب کاملی را بفرستید.

منبع : http://www.rajanews.com/detail.asp?id=100929

رقت قلب لازم برای شب قدر چگونه حاصل می شود؟!

چگونگی رسیدن به رقت قلب


معنا و مفهوم رقّت قلب و علل گریه

وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ؛1...
در ادامه حديث شريفي كه از امام باقر صلوات‌الله‌عليه خطاب به جابربن‌يزيد‌جعفي نقل شده، حضرت مي‌فرمايند: «براي رقّت قلب، در خلوت‌ها زياد ياد خدا كن.» رقّت قلب حالتي است كه به موجب آن، انسان در مقابل عواملي كه موجب برانگيخته شدن احساسات و عواطف مي‌شوند زود منفعل مي‌شود. اثر ظاهري‌ آن هم اشك چشم است. البته عوامل ريزش اشك مختلف است. شايد بعضي گمان مي‌كنند كه گريه‌كردن فقط در اثر ترس است؛ آن هم ترس از عذاب جهنم. ولي گريه انواعي دارد؛ ممکن است گر يه در اثر شادي ناگهان ي و مفرط باشد. مثلا مادري كه بعد از سال‌ها فرزندش را مي بيند آن قدر شاد مي‌شود كه گريه مي‌كند. گاهي گريه از رو ي شرم است. مثلا اگر انسان نسبت به كسي اهانتي کرده باشد، وقتي با او مواجه مي‌شود از شرم گريه‌اش مي‌گيرد. گاهي گريه‌ به خاطر نا اميدي از حصول نتيجه است. به هر حال، اين حالت انفعال در انسان «رقّت قلب» گو يند و اثر ظاهري آن گريه کردن است.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

قدر شب قدر چقدر است؟

قدر شب قدر چقدر است؟

شب قدر

شبي براي تقدير امور عالم

ثُمَّ فَضَّلَ لَيْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَيَالِيهِ عَلَی لَيَالِي أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ، دَائِمُ الْبَرَكَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْكَمَ مِنْ قَضَائِهِ. در دعاي 44 صحيفه سجاديه سيدالساجدين(علیه السلام) فرمود: خداي متعال براي رسيدن به رضوان خود راه هايي را قرار داده كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است. از ويژگيهاي ماه رمضان آن است كه خداي متعال در اين ماه، شبي را قرار داده كه برتر از هزار ماه است. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْر»1. محور اين آيه شريفه شب قدر است. ليلة القدر چيست؟ و شب قدر به چه معناست؟ مفسرين دو معنا براي قدر ذكر كرده‌اند. نخست آن‌كه «قدر» را به معناي شرف و منزلت و عظمت دانسته‌اند. براساس اين معني شب «قدر» شرافت و عظمت ويژه و بالايي داشته و اين شب را مي‌توان شب شرف ناميد. برخي ديگر، با استفاده از رواياتي دربارة ويژگيهاي شب قدر، گفته‌اند «قدر» مصدري است مساوي با تقدير. معني «قَدَرَ»، «يَقْدِرُ»، «قَدْراً»، همچون «قَدَّرَ»، «يُقَدِّرُ»، «تَقديراً»، هر دو به معناي «تقدير» قضا و قدر است. براساس روايات فراوان، در شب قدر، تقديرات سال آينده تعيين مي‏شود. البته در روايات تصريح نشده كه چون تقديرات در اين شب واقع مي‏شود، اين شب «ليلة القدر» ناميده شده است، چون اين دو با هم منافات ندارند كه «قدر» به معناي شرف باشد ولي تقديرات عالم نيز در اين شب انجام پذيرد.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

ولایت فقیه امری اعتقادی ، نه شرعی و عرفی و ....

ولایت فقیه امری اعتقادی ، نه شرعی و عرفی و ....

علامه مصباح یزدی

اگر بزرگ‌ترين خدمت، تقويت باورها و ارزش‌هاي اسلامي است، بزرگ‌ترين خيانت نيز تضعيف آن‌هاست. چه خيانتي از اين بالاتر که مسأله ولايت‌فقيه کم‌کم به يک شعار سياسي تبديل شود، اعتقادات ديني به صورت يک قواعد عرفي درآيد و گرايش‌هاي سکولاريستي ترويج شود و برخي از مسئولان در دفاع از سکولاريسم مطلب بنويسند؟ اگر مي‌پذيريم که ترويج باورها و ارزش‌هاي اسلامي بالاترين خدمت به انقلاب است، پس تضعيف آن‌ها نيز بد‌ترين خيانت است.

خلط شعارهاي سياسي و معارف ديني

گاهي در ادبيات، کنار هم قرار ‌گرفتن برخي عناوين نشانه تباين آن‌هاست، براي مثال در ادبيات رايج پيش از انقلاب گفته مي‌شد عرصه سياسي و عرصه ديني. اين تعبير نشانه اين بود که دين از سياست جداست؛ يعني دين يک عرصه دارد و سياست عرصه ديگري. همان‌طور که حضرت امام(ره) بارها اشاره مي‌فرمودند که اگر به يک روحاني مي‌گفتند: اين روحاني سياسي است، اين مسأله براي او بار منفي داشت، يعني از ارزش اجتماعي او کاسته مي‌شد. به هر روي، به برکت حرکت حضرت امام(ره) و روشنگري‌هاي تربيت‌شدگان مکتب ايشان مثل آيت‌الله شهيد مطهري (ره) و ... آن ادبيات تغيير کرد و به اين‌جا رسيد که امروزه اين فرمايش مرحوم مدرس که «سياست ما عين ديانت ماست» کمابيش پذيرفته شده است.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

مراتب وحدت در اصول‌گرايي

(مراتب وحدت در اصول‌گرايي)

سخنراني حضرت آيت‌الله مصباح يزدي در همايش جبهه پايداري - تهران، تاريخ 06/05/1390

آیت الله مصباح یزدی در همایش جبهه پایداری

 

إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ؛ مسأله وحدت و اتحاد در ادبيات و فرهنگ ما جايگاه خاصي دارد. داستان‌ها، اشعار و بيانات ادبي فراواني در اين باره وجود دارد، اما اين مفهوم به ويژه پس از انقلاب، به مفهومي کليدي تبديل شد و جايگاه مهم‌تري يافت. حضرت امام خميني(رضوان‌الله‌عليه) از کساني بود که به اين مفهوم جاني دوباره بخشيد؛ با اين حال اکنون ‌که بيش از 30 سال از عمر انقلاب مي‌گذرد و از وحدت به شکل‌هاي گوناگون در محافل علمي و رسانه‌ها سخن به ميان مي‌آيد، هنوز آن‌گونه که بايد و شايد مفهوم روشني از اين واژه ارايه نشده است.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

مصباح بهشتی

مصباح بهشتی کاری از سرباز صفر



برای دیدن پوستر در سایز اصلی بر روی آن کلیک کنید.

ماه حضرت دوست

ماه حضرت دوست

ماه مبارک رمضان

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ ، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ، الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُدًي لِلنَّاسِ، وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَي وَ الْفُرْقَانِ

دعايي كه امام سجاد صلوات الله عليه در آغاز ماه رمضان تلاوت مي‏كردند با چند حمد آغاز شده است. امام سجاد (علیه السلام) پيش از همه خدا را حمد مي‏كنند براي اين‌كه ما را به حمد خودش هدايت كرد.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

وظایف ما در فتنه ها

وظایف ما در فتنه ها

علامه مصباح یزدی

 در فتنه هاي اجتماعي ما سه گونه وظيفه داريم: يك وظيفه اين است كه خود را از آفات فتنه حفظ كنيم تا طعمه شيطان نشويم. وظيفه ديگر اين است كه از مردمي كه در معرض فتنه اند با آگاهي بخشي، دست گيري كنيم، و وظيفه سوم مقابله با فتنه انگيزان است...

شناخت هاي لازم براي مقابله با فتنه ها
-------------------------------------------------
انجام اين وظايف فرع بر اين است كه قبول داشته باشيم كه فتنه اي در كار است، و بعد فتنه جويان را بشناسيم و بدانيم كه چگونه كساني را به دام مي اندازند، و شرط سوم اين است كه بفهميم در مقابل اين ها بايد چه كار كنيم.

بقیه در ادامه مطلب ....

ادامه نوشته

14 پرسش کلید از حجتی کرمانی!

14 پرسش کلید از حجتی کرمانی!

هجمه­ی سیاسی و رسانه­ای به علامه مصباح ، پدیده­ی جدیدی نیست. اصلاح‏طلبان از آن هنگام که احساس کردند ایشان در مقابل «التقاط و انحراف فکری» آنها، صف­آرایی شجاعانه و شفاف کرده و به هیچ رو، قصد عقب­نشینی و مدارا ندارد، همواره دست به «ترور شخصیت» ایشان زده­اند و به هر مناسبتی، انواعی از تهمت و افترا را بر ایشان روا داشته­اند[1].

چندی پیش «حجت­الاسلام­و­المسلمین حجتی کرمانی- که سابقه­ی چند جلسه مناظره­ی تلویزیونی با علامه مصباح را در کارنامه­ی فکری خود دارد[2] و شاید هم‌چنان از شکست خود در آن مناظره ، تلخ­کام و آزرده دل است- طی نامه‏ای سرگشاده به جناب علامه، ایشان را به دلیل دفاع از دکتر احمدی‏نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال­های 1384 و 1388، سرزنش کرد. جوهر و گرانیگاه نامه­ی آشفته و نامسنجم ایشان دربردارنده­ی استدلال زیر است:

مقدمه­ اول :

علامه مصباح در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال­های 1384 و 1388 از دکتر احمدی نژاد دفاع کرده است.

مقدمه­ دوم :

امروز ضعف­ها و انحراف­ها و ناکارآمدی­های دکتر احمدی نژاد بر همگان روشن و اثبات شده است.

مقدمه سوم :

اصلاح‏طلبان از وجود چنین ضعف­ها و انحراف­ها و ناکارآمدی­هایی در تفکر و شخصیت دکتر احمدی‏نژاد مطلع بودند و یا تحقق آنها را در آینده، پیش­بینی می‌کردند و از این‏رو، او را برنگزیدند.

نتیجه :

حمایت و دفاع علامه مصباح از دکتر احمدی‏نژاد، خطایی آشکار و پرهزینه، و مخالفت اصلاح‏طلبان با احمدی‏نژاد، تصمیمی صواب و مدبّرانه بوده‌است.

نقد و ابطال :

برای ابطال این استدلال، پرسش‏هایی را- که البته پاسخ‏های شفاف و نمایان دارند- مطرح می‏کنیم و امیدواریم ایشان که زحمت «نامه‏نگاری سرگشاده» را به خود داده‏اند، از «پاسخ‏گویی منطقی» به پرسش­های معطوف به نامه­ی یاد شده، شانه خالی نکنند و نشان بدهند که صرفاً «مقاصد خاص سیاسی» یا «اغراض شخصی» را دنبال نکرده‏اند و تنها در جستجوی «حقیقت» هستند.

1- بر فرض که هر آنچه درباره­ی ضعف و سستی و انحطاط دولت­های نهم و دهم نگاشته‏اید، صحیح و صواب باشد؛ اما آیا از این یافته، «برتری» شخصیت­های مقبول شما- که طبق نوشته­ی خودتان آقایان هاشمی و خاتمی و سایر اصلاح‏طلبان هستند- به اثبات می‏رسد؟! شما کدام ضعف و انحراف و نقص را در «دولت احمدی نژاد» و در شخص او سراغ دارید که در «دولت سازندگی» و «دولت اصلاحات» نبوده باشد؟!

فراموش کرده­اید که مردم طمع تلخ «تورم 50 درصدی» را در دولت هاشمی چشیده­اند! «برخوردهای آمرانه و تحکّم­آمیز» مدیران عالی و میانی دولت سازندگی را با مردم به یاد ندارید که سبب­ساز شکل­گیری شکاف دولت و ملت در انقلاب شد؟! «اشرافیت» و «ثروت­اندوزی» و«مسابقه­ی رفاه­طلبی» میان مسئولین در چه دولتی پا‌گرفت؟! «کرباسچی» و پدیده‏های دیگر از این دست در چه دولتی رشد کردند و ننگ «فساد اقتصادی» را به پیشانی نظام اسلامی چسباندند؟!

از دولت خاتمی و اصلاح‏طلبان بگویم. آیا مشاور عالی خاتمی از «واتیکانیزه کردن ولایت فقیه» سخن نگفت؟ آیا روزنامه‏نگار اصلاح‏طلب مدعی نشد که باید امام خمینی(ره) را به «موزه­ی تاریخ» سپرد؟ آیا امام حسین(ع) در روزنامه‏های زنجیردار به «خشونت‏گرایی» متهم نگردید؟! آیا فعالان فکری اصلاح طلب، به صراحت از «سکولاریسم» سخن نمی‏گفتند؟! «ولنگاری اخلاقی» و «آزادی اباحی‏گرانه» به دست وزیر ارشاد وقت (عطاءالله مهاجرانی) پایه­گذاری نشد؟![3] «فتح سنگر به سنگر»، «فشار از بالا، چانه زنی از پایین»، «عبور از حاکمیت» و تاکتیک‏ها و شعارهای شرم‏آور دیگری از این دست در اتاق فرمان جریان اصلاحات طراحی نشدند؟! «فرمان هشت ماده‏ای مقام معظم رهبری در زمینه­ی مبارزه با مفاسد اقتصادی» در زمان چه دولتی صادر شد؟! اگر مفاسدی در سطح مسؤولان و مدیران دولت­های سازندگی و اصلاحات وجود نداشت و یا دست­کم آن­ها خود در پی رفع فساد برمی­آمدند، چه دلیلی برای «ورود مستقیم مقام معظم رهبری» به این عرصه وجود داشته است؟! آیا «ایران برای همه­ی ایرانیان»[4] و «جمهوری ایرانی»، صورتی دیگر از ملّی‏گرایی­ای نیست که اسفندیار رحیم مشایی آن را در قالب «مکتب ایرانی» تبلیغ می‏کند؟! «تحصن نمایندگان مجلس ششم» که یک چالش سیاسی برای نظام اسلامی رقم زد را که فراموش نکرده‏اید؟! دکتر احمدی‏نژاد را به دیکتاتوری متهم می‏کنید، محتوای «لوایح دوقلوی خاتمی» را نیز مطالعه کنید تا دریابید «دیکتاتوری شخص رییس جمهور» در چه زمانی مطرح شد و خاتمی چگونه قصد داشت کلّیت نظام و حکومت را به تصرّف خود درآورد! [5] دوست دارید از چندین نفر از «مدیران و فعالان سیاسی اصلاح طلب» نام ببرم که امروزه رسماً به «سرویس­های سیاسی امریکا و انگلیس» پیوسته اند و آشکارا و بی‏پروا، «ضدّانقلاب» و «اپوزیسیون» خارج از کشور را در آغوش دارند؟! عطاء­الله مهاجرانی- وزیر ارشاد دولت اصلاحات- رسماً در «شبکه­ی تلویزیونی بی‏بی‏سی» حضور می‏یابد و «انقلاب و نظام اسلامی« را به چالش می‏کشد! بدگویی از انقلاب و ارزش­ها آن هم در خانه­ی «دیرینه­ترین و خبیث­ترین دشمنان»؟! فریبا داوودی مهاجر- مشاور دولت اصلاحات- در جلوی دوربین «تلویزیون صدای آمریکا»، «کشف حجاب» کرده است! این است معنی «تقیّد اصلاح­طلبان به احکام اسلام»؟! در قرائت جدید و متفاوت اصلاح­طلبان از اسلام، حجاب اسلامی هم دیگر جایی ندارد؟! شنیده­اید که رجبعلی مزوروعی – نماینده­ی اصلاح­طلب مجلس ششم- نیز از کشور گریخته است؟! او چه نقشی در فتنه­ی سال 88 داشته که از چنگ قانون و عدالت متواری شده‌است؟!
راستی، به نظر شما آیا احمدی‏نژاد بیشتر اهل «رفیق­بازی» و «قبیله­گرایی سیاسی» است یا آن رئیس جمهور سابقی که حتی اجازه نمی‏دهد «فرزندش» از «لندن» به ایران سفر کند و در «دادگاه نظام اسلامی» حاضر شود؟! [6] مگر در فتنه سال 1388، در خانه‏های تیمی «قیطریه» و «فاطمی» و «سایت جمهوریت» [7] چه می‏گذشته‌است؟! نکند از «شرکت بهینه­سازی مصرف سوخت» که در اختیار همین آقازاده بوه، در راستای «اهداف براندازانه» بر ضد نظام اسلامی استفاده شده‌است؟! آیا دختر احمدی­نژاد بارها و بارها در جریان­ آشوب­های خیابانی فتنه­ی سال 88 در کنار «منافقان» و «سلطنت­طلب­ها» و «بهایی­ها» و «سکولارها» دستگیر شد یا دختر رئیس جمهور یاد شده [8]؟! آیا اعترافات متهمان فتنه‌ی سال 1388 – از قبیل «حجاریان» و «عطریان‏فر» و «ابطحی» [9] و ... – در دادگاه نشان‌گر «انحطاط جریان اصلاحات» نبود؟! در حالی که آن­ها خود به اشتباهاتشان، اذعان عمومی و صریح داشته­اند، شما بر حقانیت جریان اصلاحات پای می­فشرید؟!

آری، مفاسد و معایب دولت‏های سازندگی و اصلاحات، - چه کماً و چه کیفاً- «غیرقابل مقایسه» با دولت احمدی‏نژاد است و حتی اشاره به آنها، مثنوی هفتاد من کاغذ می‏شود! شما کدام ضعف و انحراف و نقص را در «دولت احمدی نژاد» و در شخص او سراغ دارید که در «دولت سازندگی» و «دولت اصلاحات» نبوده‌باشد؟!

2- مفاسد و معایب یاد شده نسبت به دولت‏های سازندگی و اصلاحات در بند اول، مورد تردید نیستند؛ این مطلب نه خبر پنهان است و نه پدیده دور از رؤیت افکار عمومی. این­ها واقعیت‏هایی هستند که حتی مردم کوچه و بازار نیز به آن‏ها واقف هستند! شما که «دلسوز انقلاب» و «مدافع اسلام» و «اهل نامه نویسی سرگشاده» هستید، چرا در طول سال­های گذشته، چشم بر این همه مفاسد و معایب بزرگ و بنیان­برافکن فروبستید و کلامی انتقادی و انذارگونه بر صفحه­ی کاغذ ننوشتید؟! چرا ضعف و نقص و انحراف دوستان سیاسی خود را «سانسور»، و اشتباهات و انحرافات دیگران را «افشا» می‏کنید؟! این نوعی «تبعیض سیاسی» و «جانبداری غیرمنصفانه» نیست؟! از شما که یک روحانی هستید، دست­کم انتظار می‏رفت در مقابل «دین‏ستیزی اصلاح‏طلبان» خاموش ننشیند(هر چند خاموشی شما از دفاع ناشیانه­ی شما از تئوری تساهل و تسامح آن‏ها در جریان مناظره با علامه مصباح بهتر بود!).

3- با توجه به آنچه که در بند اول آمد، حقاً و انصافاً، دکتر احمدی‏نژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال­های 1384 و 1388 بر سایر رقبا «برتری» نداشت؟! او نبود که در مقام نظر و عقیده، «گفتمان امام و انقلاب» را زنده کرد و در مقام عمل و اقدام، در طول مدت دو سال برعهده گرفتن مدیریت شهرداری تهران نشان داد که «روحیه­ی بسیجی» و «نشاط­کاری» و «خدمت­رسانی بی­وقفه» یعنی چه؟! توده های مردم در او چه دیده بودند که وی را با «شهید رجایی» مقایسه می‏کردند؟!

4- هم‌چنان که می‏دانید، رئیس جمهور با رای «توده های مردم» مشخص و انتخاب می‏شود نه نظر «جناب علامه مصباح»! چرا شما نسبت به «مردم» اعتراض نمی‏کنید که در دو دوره­ی پیاپی به دکتر احمدی‏نژاد رای داده‏اند، آن هم با وجود «چند نامزد اصلاح‏طلب» در هر دوره؟! اگر دکتر احمدی‏نژاد، منتخب «مردم» است و نه منصوب «علامه مصباح»، چرا خطاب به «مردم» نامه­ی سرگشاده نمی‏نویسید و آن‏ها را به «اشتباه بزرگشان» واقف نمی‏گردانید؟!

5- چرا از خود نمی‏پرسید که با وجود «هاشمی، «معین» و «کروبی» در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 و «موسوی» و «کروبی» در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، چرا «توده های مردم» از گفتمان دولتهای سازندگی و اصلاحات، به صورت کلّی بریدند و به گفتمان دیگری روی آوردند که نقطه­ی مقابل آن­ها بود؟! آیا اصلاح‏طلبان در این دو انتخابات، «نامزد»ی نداشتند؟! آیا در هر دو انتخابات، «تقلب» روی داده است؟! چرا به جای «خودانتقادی»، «فرافکنی» می‏کنید؟! توصیه می­کنم مدتی را صرف مداقه پیرامون این پرسش کنیدکه چرا مردم از دولت­های سازندگی و اصلاحات روی گرداندند و با چندین «نه» بزرگ و تاریخی در جریان انتخابات، به آنها پاسخ منفی دادند؟ [10]

6- چرا جناب علامه مصباح از دکتر احمدی نژاد دفاع کرد؟! آیا این حمایت ریشه در «اصول» و «ارزش­ها»یی داشت که احمدی‏نژاد از آنها سخن می­گفت یا ناشی از «مناسبات سیاسی» و یا «علاقه شخصی» علامه به احمدی‏نژاد بود؟! پاسخ روشن است. برخلاف تمام نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1388، این تنها احمدی‏نژاد بود که از «دولت اسلامی» سخن گفت و به صراحت بر «ارزش‏های اسلامی» تکیه کرد و به بهانه­ی «جذب آراء» و «جلب مخالف»، چهره­ای بزک کرده و فانتزی از خود نشان نداد. خود جناب علامه نیز بارها و بارها تصریح کرده‌است که حمایت ایشان از دولت به دلیل «وفاداری آنها به باورها و ارزش­های اسلامی» بوده است و لاغیر. بنابراین، این «حمایت» تا جایی باقی است و دوام دارد که وفاداری به اصول و ارزش­های یادشده، تدوام داشته باشد. در غیر این صورت، «حمایت» جای خود را به «انتقاد» و «مخالفت» خواهد داد – که اکنون داده است.

7- بر فرض که حمایت جناب علامه مصباح از دکتر احمدی نژاد اشتباه بوده است، «حمایت خاص» مقام معظم رهبری از وی چگونه قضاوت می‏کنید؟! [11] شما که خود را فردی «انقلابی» و «متعهد به ولایت فقیه» می‏انگارید، چه پاسخی برای این «تناقض» دارید؟! شاید اگر شهامت داشتید، خطاب به مقام معظم رهبری نیز «نامه­ی سرگشاده» می‏نوشتید و به ایشان به دلیل «حمایت خاص» از دکتر احمدی‏نژاد، خرده می‏گرفتند!

8- برخلاف شما و دوستان اصلاح‏طلبان‏تان که همواره چشم بر روی «ضعف‏ها» و «کاستی­ها»ی خود بسته­اید و جز به «تمجید» و «تملق» درباره خود، زبان نگشاده­اید، علامه مصباح از همان آغاز به کار دولت نهم نشان داد که حمایت ایشان یک حمایت «جناحی»، «سیاسی» و «شخصی» نبوده است؛ زیرا ایشان هر جا احساس می‏کرد که اشتباه و انحرافی رخ داده، بی‏درنگ و شفاف موضع‏گیری می‏کرد. آیا جناب علامه مصباح نبود که با نظر دکتر احمدی‏نژاد مبنی بر «ورود زنان و دختران به استادیوم‌های ورزشی» مخالفت کرد و حتی دو نفر از شاگردان خو را به سوی رئیس جمهور گسیل کرد تا این مخالفت را به او ابلاغ کنند؟ آیا ایشان بارها از تمرکز صرف دولت نهم بر «عدالت خواهی» و غفلت از تکیه بر همه­ی ارزش­های اسلامی و به خصوص ارزش­های فرهنگی اسلام انتقاد نکرد؟ در ماجرای «جریان انحرافی»، اولین شخصی که به این مسأله وارد شد و «خطر قوّت­یابی مجدد فراماسونری در کشور» را گوشزد کرد، علامه مصباح نبود؟! ایشان نبود که از وقوع فتنه­ای بعد از فتنه سال 1388 خبر داد؟! [12]

این گونه موضع‏گیری‏های صریح و شفاف نشان می‏دهد که جناب علامه، عقد اخوت با هیچ دولتی نبسته­اند و تنها بر اساس معیارها و منطق اسلامی، تعاملات و تصمیم‏گیری‏های سیاسی خود را صورت بندی می‏کنند. این خصوصیتی است که در اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلاح‏طلب، وجود خارجی ندارد!

9- حمایت علامه مصباح از دکتر احمدی‏نژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری به این دلیل بود که وی را فرد «اصلح» می‏دانست و نه «معصوم». بنابراین، نمی‏توان امروز به محض بروز خطاها و اشتباه‌هایی در دولت وی، اشکال گرفت که چرا از فردی که چنین و چنان است حمایت کردید؟! آیا جناب علامه در جایی ادعا کرده‏اند که احمدی‏نژاد فردی «معصوم» است و هیچ نقصی و ضعفی متوجه او نیست؟! فرد «اصلح»، نه «مصون از خطا» است و نه یک «قهرمان». او صرفاً در مقایسه با رقبای انتخاباتی­اش، ویژگی‏های مثبت و مطلوب بیشتری دارد. همین و بس. کجای این منطق و موضع­گیری خطاست؟!

10- از سوی دیگر، اصلح بودن از نظر زمانی، «نسبی» است؛ یعنی ممکن است فردی در یک زمان(مثلاً زمان الف) اصلح باشد و سپس (مثلاً در زمان ب) در مقایسه با دیگران افول کند. ملاک انتخاب در مقطع زمانی الف، شرایط و ویژگی‏های فرد در «همین زمان» است و نه «زمان­های دیگر». به تعبیر امام راحل، «میزان ، حال فعلی افراد است». ظاهراً اصلاح‏طلبان از جانب علامه، انتظار «غیب­بینی» و «پیش‏گویی» دارند!

11- پیش­فرض اصلاح‏طلبان این است که دکتر احمدی‏نژاد «از آغاز» چنین بوده، حال آن که واقعیت این است که او قدری «تغییر» کرده است [13]. فرد نفوذیافته در دولت توانسته به تدریج، به وی نزدیک شود و نگرش و بینش او را دگرگون سازد. در واقع، احمدی‏نژاد سال 1389 و 13890، همان احمدی‏نژاد سال 1384 نیست. آنگاه می‏توان حکم به خطای علامه مصباح در دفاع و حمایت از احمدی‏نژاد کرد که «احمدی‏نژاد سال 1384» نیز ابتلای بالفعل به ضعف و لغزش­های متأخرش داشته بود، حال آنکه چنین نبوده است. موضع‏گیری سیاسی جناب علامه در دفاع از احمدی‏نژاد در چارچوب همان شخصیت و منش و تفکری از احمدی‏نژاد قابل فهم است که وی از خود بروز داده است و نمی‏توان «تغییرات» و «دگرگونی‏ها»ی رخ داده در مقاطع زمانی بعدی را به زمان‏های قبلی نسبت داد.

12- آیا «هزینه­ی سیاسی» تحمیل شده به نظام اسلامی از سوی دکتر احمدی‏نژاد بیشتر است یا هزینه سیاسی تحمیل شده به نظام اسلامی از سوی موسوی و کروبی و هاشمی و خاتمی؟ «سران فتنه»- همان گزینه‏ها و نامزدهای ایده‏آل اصلاح‏طلبان- در طول «هشت ماه فتنه سال 88»، کشور را دچار التهاب و تنش سیاسی بسیار جدّی و بی­سابقه کردند و به تعبیر مقام معظم رهبری، «ظلم بزرگی» را در حق نظام اسلامی روا داشتند که به هیچ رو، قابل چشم­پوشی نیست! آری، کسانی که خود را ریش سفیدان انقلاب و منتسبان به امام خمینی(ره) معرفی می‏کردند، فتنه بسیار بزرگ و پیچیده‏ای را رقم زدند که نظام و جامعه همچنان مشغول «پرداخت هزینه‏ها» و «رفع صدمات» ناشی از آن است. حال آیا ما باید به اصلاح‏طلبان به دلیل حمایت‌شان از «سران فتنه» اعتراض کنیم، یا آنها باید به ما به دلیل حمایت­مان از «احمدی‏نژاد» اعتراض کنند؟!

13- اصلاح‏طلبان در گذشته، همواره ادعا می‏کردند که قرائت علامه مصباح از اسلام، شاذ و خاص است و از این رو، گفتمان ایشان، «پایگاه اجتماعی» [14] ندارد. آن‏ها که همواره ایشان را در مقابل «مردم» قرار می‏دادند و چهره‏ای ضدّمردمی از ایشان ترسیم کرده‌بودند، چه شده که امروز حمایت علامه را از احمدی‏نژاد، این اندازه در رای آوردن وی موثر می‏انگارند؟! یعنی جناب علامه این اندازه از «پایگاه اجتماعی وسیع» برخوردارند؟! اگر این گونه است، با دیدگاه پیشین اصلاح‏طلبان چه کنیم که با دیدگاه امروزشان، «تناقض» و «تضادّ» دارد؟!

14- یک پرسش همواره به ذهن خطور می‏کند و آن این است که چرا اصلاح‏طلبان با وجود ادعای «اعتقاد به ولایت فقیه» و «تبعیت عملی از ولی فقیه»، چرا نظرشان درباره «علامه مصباح»، این اندازه با نظر «مقام معظم رهبری» شکاف و حتی ستیز و کشمکش دارد؟! ما از یک سو شاهد بوده­ایم که از آغاز استقرار دولت اصلاحات در سال 1376 و مشخص شدن مواضع انتقادی علامه نسبت به رویه­ی فکری و ایدئولوژیک این دولت، فعالان سیاسی و مطبوعاتی اصلاح­طلب در تخریب و ترور شخصیت ایشان از هیچ امری فروگذار نکرده‌اند! کافی است به روزنامه­های زنجیره­ای اصلاح طلب رجوع کنید، در این صورت به روشنی درمی‏یابید که حجم وسیعی از مطالب و محتوای این روزنامه‏ها و نشریات در طول هر هفته، معطوف به «ترور شخصیت علامه مصباح» بوده است! تحریف و تقطیع سخنان علامه، کوچک­ترین نوع خصومیت­ورزی اصلاح‏طلبان با ایشان بوده است. در مقابل، نظرات «مقام معظم رهبری» درباره­ی علامه مصباح را در همان دوران تاکنون مشاهده می‏کنیم که همه در بردارنده­ی تأییدات بی­نظیر و قدردانی­های ویژه است! این دو تلقی و برداشت، چگونه با یکدیگر قابل جمع هستند؟! آیا حقیقتاً اصلاح‏طلبان «التزام عملی به ولایت فقیه» دارند؟! گفته‏ها و نوشته‏ها و کرده‏های آن‏ها، دست کم، در این زمینه نشان می‏دهد که «التزام عملی آنها به ولایت فقیه»، یک «دروغ سیاسی» برای اغوای افکار عمومی است و هیچ­گونه واقعیتی ندارد. [۱۵]

پی نوشت ها :

[1]. نگاه کنید به: رضا صنعتی؛ گفتمان مصباح؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ 1389.

[2] . نگاه کنید به: مناظره حجت­الاسلام­و­المسلمین حجتی­کرمانی با آیت­الله مصباح یزدی؛ تهران: سروش.

[3]. نگاه کنید به: آزادی یا توطئه؛ قم: دفتر جریان­شناسی تاریخ معاصر.

[4] . در جریان انتخابات مجلس ششم، شعار «ایران برای همه­ی ایرانیان» به شعار کلیدی اصلاح­طلبان تبدیل شد.

[5] . یکی از این لوایح، لایحه­ای با عنوان «لایحه­ی افزایش اختیارات رئیس جمهور» بود.

[6] . مهدی هاشمی رفسنجانی اندکی پس از فتنه­ی سال 88 و با توجه به مهار شدن آن از سوی نظام و نقشی که وی در شکل­گیری و هدایت این فتنه داشت، از ایران به انگلیس گریخت و تاکنون نیز مراجعت نکرده است. فشار و اصرار افکار عمومی برای بازگشت وی برای بررسی اتهاماتش در دادگاه، همچنان بی­نتیجه مانده است!

[7] . بنابر گفته­های متهمان دادگاه فتنه­ی سال 88، «سایت جمهوریت» از سوی مهدی هاشمی رفسنجانی هدایت می­شد.

[8] . فائزه هاشمی رفسنجانی در برخی از تجمعات غیرقانونی و براندازانه­ی فتنه­ی سال 88 حضور داشته و به همین دلیل، چندین بار بازداشت شده است!

[9] . این سه تن بابت اشتباهاتشان، رسماً در دادگاه از مقام معظم رهبری و مردم عذرخواهی کردند.

[10] . نگاه کنید به: مهدی جمشیدی؛ «تبیین جامعه­شناختی علل ظهور و افول اصلاح­طلبان»؛ ماهنامه­ی معرفت، سال هجدهم؛ شماره١٣٨؛ خرداد١٣٨٨؛ صص ٣٣-٥٤.

[11] . «من از دولت حمایت می کنم، از همه دولت­های بر سرکار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می­کنم. این حمایت، بی­دلیل و بی­حساب­و­کتاب نیست، اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمی است، ثانیاً بیشترین مسئولیت­ها را دولت بر دوش دارد، بعد هم این جهت گیری های دینی و این ارزش­گرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد؛ سخت کوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهت­گیری عدالت­ورزی مردمی، اینها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می دانم، من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می کنم.» (بیانات مقام معظم رهبری در مشهد مقدس در اول فروردین 86). نگاه کنید به:

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=3025

[12] . جزئیات همه­ی این موضع­گیری­های انتقادی در همان زمان در هفته­نامه­ی «پرتو سخن» درج شده است. نگاه کنید به:
http://www.partosokhan.ir

[13] . این مطلب یک ادعای سیاسی و ژورنالیستی نیست. با روش «تحلیل محتوا»(Contentanalysis)می­توان اثبات کرد که گفتمان احمدی­نژاد دچار تغییر شده است.

Social Status . [۱۴]

[۱۵] . مهدی جم، کارشناس و پژوهش‏گر مسایل سیاسی


منبع : یک استکان چای داغ

با عمارها چه کرده ایم؟

با عمارها چه کرده ایم؟

قابل توجه متعصبین و کسانی که به بصیرت قلیل اکتفاء کرده و نه فتنه را می شناسند و نه فتنه گر و نمی دانند عمارها چه کسانی هستند !!!

اول : مقدمه :
وَ مَا کانَ المُؤمِنُونَ لِیَنفِرُوا کافَّةً ، فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوافِی الدّینِ وَ لِیُنذِرُوا قَومَهُم إذا رَجَعُوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ. توبه : 122
مؤمنان وظیفه ندارند که همه رهسپار میدان های نبرد شوند و از دست یابی به علم دین بازمانند ، پس چرا از هر فرقه ای گروهی نزد پیامبر نمی روند تا دانش دین بیاموزند و هنگامی که به سوی قومشان بازگشتند آنان را از مخالفت با احکام الهی هشدار دهند ، باشد که آنان بترسند ؟!
1- عبارت « ما کان المؤمنون لینفروا کافة » دلالت می کند که لازم نیست تک تک مسلمانان برای فراگیری فقه ( به معنای عامش ) به سوی پیامبر کوچ کنند و احکام را مستقیماً از آن حضرت دریافت نمایند ، چرا که این کار غیرمقدور یا دست کم بسیار دشوار است.
2- از سوی دیگر مسلمانان می دانند که باید احکام خدا را فراگیرند و به آن عمل کنند و این که همگی آنها نمی توانند خدمت پیامبر برسند دلیل نمی شود که بتوانند از فراگیری و عمل به احکام الهی سر باز زنند.
سؤال : پس چاره ی کار چیست؟
جواب : ادامه ی آیه چاره ی کار را بیان می کند و آن اینکه : « از هر گروهی ، جمعی کوچ کنند و احکام را فرابگیرند ( به اصطلاح فقیه شوند ) و به اطلاع بازماندگان برسانند »
نکته : وجود لفظ « لولا » که برای تحضیض ( تشویق و برانگیختن ) است و تعلیل آن به : « لیتفقهوا فی الدین » و این که فراگیری احکام عقلاً واجب است ، همگی بیانگر آن است که عمل به شیوه ی بیان شده نه تنها جایز بلکه واجب است.
یک نتیجه ی مهم :
ارائه ی راه حل یاد شده مستلزم آن است که گفته های کوچ کنندگان برای دیگران حجت باشد ، و بر آنها لازم باشد که حرف های این کوچ کنندگان را بپذیرند ، و الا اگر کوچ کردن و تفقّه و برگشتن و انذار کردن بر این عده واجب باشد ، ولی گوش کردن بر سایر مردم واجب نباشد ، اصل وجوب چنین کوچ کردنی لغو و بی فایده خواهد بود. و لذا این آیه از مهم ترین مدارک نقلیِ وجوب اجتهاد و تقلید است.
دوم :
امام خامنه ای چند سال قبل و در تحلیل جامعی از مسأله ی خواص و عوام ، سکوت نکردن و روشنگری را از وظائف خواص برشمردند و سکوت خواص را فاجعه بار دانستند.
کما این که حضرت ایشان در سخنرانی معروفشان در ایام فتنه ، با ندای مظلومانه ی « أین عمار ؟ » عمارها را به میدان فراخواندند.
سوم :
لابد از بعضی مدعیان بی منطق و خشک ولایت مداری زیاد شنیده اید که می گویند : « علما محترمند ، ولی ما فقط ولی فقیه را قبول داریم و با هیچ یک از علما کاری نداریم ، هرچه آقا فرمودند همان است و هرگاه آقا در مورد مسأله ای حرفی نزنند ، ما به هیچ یک از علما کاری نداریم ، علما هرچه که می خواهند بگویند! ».
شما را نمی دانم ولی بنده به شخصه بارها و بارها با چنین افرادی برخورد کرده و بحث داشته ام.
در جواب این آقایان با توجه به آنچه که در قسمت « اول » این مقاله گفته آمد می گوئیم :
اگر قرار است تنها گوش به فرمان رهبر باشیم ( که البته باید باشیم و در این جهت حرفی نیست ) ، و به حرف هیچ کس دیگر گوش ندهیم ، پس فایده ی امر کردن آقا به « خواص » و « عمارها » که بیایند و روشنگری کنند چیست ؟!
اگر حق این باشد که نباید به حرف هیچ کس جز مقام معظم رهبری گوش کنیم ، آیا عمارها حق نخواهند داشت که بگویند : « آقا جان وقتی مردم وظیفه ندارند به حرف ما گوش کنند ، پس به میدان آمدن و حرف زدن ما چه فایده ای دارد ؟! »
لذا به شکل خلاصه و بعنوان نتیجه ی نهائی باید گفت :
همان طور که دستور دادن به عده ای برای تفقّه ، و وجوب تفقّه برای این عده ، لازمه اش این است که گوش کردن به حرف های این افراد برای دیگران واجب باشد ( و الا اصل وجوب تفقّه لغو خواهد بود ) ،
دستور دادن به عمارها هم برای به میدان آمدن ، لازمه اش این است که گوش کردن به حرف های عمارها لازم باشد ( و الا وجوب روشنگری کردن عمارها هم لغو خواهد بود ) .
والسلام علی من اتبع الهدی / کیوان عزتی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضمن پوزش از استاد بزرگوارم حاج آقای عزتی عزیز

یک تکمله ای با راهنمایی خودشان به مطلب مستدلشان زده ام :

تکمیل مطلب : توجه کنید که اگر قرار بر این بود که حتما ولی صحبت کند و خود را وارد هر گونه دعوایی کند ، دیگر چه نیازی به سایر افراد با بصیرت و عمارها در جامعه بود ؟! همانطور که (البته بلا تشبیه) در زمان غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام حضرت سکوت کردند ، می بایست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز سکوت اختیار کرده و به جهت دفاع از مقام ولایت به مسجد نرفته و تمام قد از امامشان دفاع نمی کردند چرا که امیرالمؤمنین سکوت کرده بودند (-و طبق نظر آن دوستانی که خود را ولی شناس مطیع ولی فقیه میدانند!!! و نظرات سایر علمای با بصیرت و راسخ در علم در تصمیم گیری ها و جهت گیری هایشان بدون ارزش است - می بایست حضرت زهرا سلام الله علیها نیز سکوت می کردند چون امیرالمومنین علیه السلام سکوت کرده بودند)  . ولی در تاریخ مشاهده می کنیم که حضرت زهرا حتی در حالت مریضی و جراحتی که برایشان بوجود آمده بود از حضرت علی علیه السلام (که در آن زمان سکوت را مصلحت امت اسلامی می دانستند) به مسجد آمدند و از مولایشان دفاع کردند چون  وظیفه مولا سکوت بود و وظیفه حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها روشنگری.

آری ، ولی فقیه وظیفه ای دارند( که گاهی ممکن است سکوت باشد ) ، عمارها نیز وظیفه ای دیگر (که ممکن است روشنگری در زمان سکوت ولی باشد) و مانیز وظیفه داریم عمارها را بشناسیم و بدانیم چه کسانی نقش عمار را در زمانی که ولی باید سکوت کند، به خوبی ایفا می کنند.

یا علی

تکذیب مصاحبه منسوب به علامه مصباح یزدی

تکذیب مصاحبه منسوب به علامه مصباح یزدی
 
حجت الاسلام جلالی به خبرنگار ما گفت: انتساب چنین اظهاراتی به حضرت علامه مصباح یزدی کذب محض است و ایشان با هیچ خبرگزاری در این زمینه مصاحبه نکرده است از همین رو اعتراض خود را به مسئولین خبرگزاری مهر اعلام کردیم و آنها نیز به حذف این خبر اقدام نمودند.

وجه اشتراك جريان انحرافي جديد با منحرفان مشروطه خواه

وجه اشتراك جريان انحرافي جديد با منحرفان مشروطه خواه

گناه بزرگ عالمان برجسته‌اي كه اين روزها آماج حملات رسانه‌هاي وابسته به جريان انحرافي و نيز شماتت ياران فتنه 88 قرار گرفته‌اند اين است كه عمق تلاش‌هاي به ظاهر متدينانه منحرفان را مي‌بينند و چهره‌هاي نفاق را يكي پس از ديگري معرفي مي‌كنند و بر پاي‌بندي به باورها و احكام نوراني اسلام اصرار دارند.

گويا همين ديروز بود كه در گرماگرم استبدادستيزي و عدالت‌خواهي مردمان متدين و عالمان دين باور، گروهي منحرف سربرآوردند و با كمك دولت‌هاي خارجي به‌ويژه انگلستان جنبش مشروطيت را قبضه كردند و رهبران ديني جنبش را يكي پس از ديگري از ميان بردند، يكي را اعدام و ديگري را ترور و سومي را ترور شخصيت و شايد برخي را مسموم كردند. بي‌جهت نبود كه مرحوم جلال آل احمد از حادثه اعدام آيت‌ا... شيخ فضل‌ا... نوري(ره) –در سيزدهم رجب 1327 هجري قمري-چنين شكوه مي‌كند «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي مي‌دانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد» و در اين جدال، سرسپردگان اردوگاه غرب همواره خود را پيروز ميدان مي‌ديدند و در بسياري از اوقات نيز نه تنها شرمي از بيان وابستگي خود به بيگانگان نداشتند، بلكه بدان مي‌نازيدند و افتخاري براي خود مي‌شمردند تا آن‌كه خداي بزرگ دعاي مؤمنان را اجابت كرد و حضرت روح‌ا... را به مردم ما ارزاني داشت. امام خميني(ره) با كوله‌باري از تجربيات مبارزات گذشته عالمان رباني و با آگاهي از فرقه‌هاي مختلف ملي‌گرا و فراماسونرها و ماركسيست‌ها و غير آنان، قدم در راه گذاشت و با تكيه بر اسلام به مبارزه با طاغوت حمايت شده از سوي بيگانه پرداخت و به امداد الاهي و جانفشاني مردمان دين باور، كشتي طوفان زده انقلاب را به ساحل امن پيروزي رساند. منحرفان اما دست بردار نبودند و از همان اوان پيروزي جبهه‌هاي متعددي عليه امام و پيروان ايشان گشودند و مهره‌هاي بيگانه يكي پس از ديگري به كار گرفته شدند. اما به يمن تيزهوشي و بصيرت امام و امت هيچيك كاري از پيش نبردند و همه ناكام ماندند. پس از آن اميد روزي را داشتند كه امام(ره) در ميان مردم نباشد، اما از رحلت ايشان نيز طرفي نبستند و مردم دين‌مدار و انقلابي، چون گذشته با ولايت فقيه و رهبري بصير انقلاب بيعت كرده و راه امام(ره) را ادامه دادند. بيگانگان از اين پس به جاي طرح‌هاي فوري و مبارزه رودررو كه در بسياري اوقات با جنگ سخت همراه بود، به طرح‌هاي دراز مدت و تهاجم فرهنگي روي آوردند و برنامه‌هاي ويژه خود را قدم به قدم اجرا كردند. آنان با نفوذ در سازمان‌هاي مختلف دولتي و به ويژه در بخش‌هاي مرتبط با فرهنگ، ياران زيادي براي خود جستند و حتي در مجلس و دولت نيز مهره‌هاي متعددي چيدند و در انتظار تحول، گوش به فرمان اربابان خارجي مزاحمت‌هايي براي مردم و رهبري پديد آوردند. اگر در آشوب‌هاي تير 1378 حجم رسانه‌هاي داخلي و خارجي پشتيبان فتنه‌گران چشمگير نبود اما در ده سال بعد با برنامه‌ريزي بسيار گسترده‌تر و به كارگيري انواع رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و پايگاه‌هاي متعدد در شبكه جهاني اينترنت به جنگ با اسلام و انقلاب آمدند و با همراه كردن برخي از خواص و ياران ديروز انقلاب با خود، اصلي‌ترين شعارهاي انقلاب اسلامي را به چالش كشاندند و به برترين نمادهاي ديني مردم اهانت روا داشتند؛ اما با آشكار شدن چهره‌ اصلي كارگزاران داخلي اين جريان و افشاي مقام پرستي و دين گريزي و بلكه دين‌ستيزي آنان، حمايت مردمي كه تا‌ آن زمان به هويت آنان پي نبرده بودند را از كف داده و در نهم دي ماه 1388 به زباله‌داني تاريخ پيوستند. بي‌ترديد آن فتنه نيز آخرين تير تركش دشمن نبود و اين جريان با شكل‌هاي مختلف همچنان ادامه دارد. جريان انحرافي اخير كه يازده روز رئيس جمهور را خانه‌نشين كرد و نقاب ولايت و امام زمان(علیه السلام) به چهره دارد! در همين مسير ارزيابي مي‌گردد. اينان از يك سو دعوي اطاعت از ولايت فقيه و پيروي از اسلام ناب دارند و از ديگر سو به طرح مكتب ايراني و دوستي با مردم اسرائيل مي‌پردازند و با افتخار تمام، ‌منشور كورش را كه سالياني است به غارت رفته و در موزه‌هاي غربي جاخوش كرده به عاريت گرفته و از آن تعريف و تمجيد كرده و به نمايش مي‌گذارند و اعتراض پيروان اسلام ناب و عالمان و فقيهان دين‌شناس را ناديده مي‌گيرند. كسي كه دوره اسلام‌گرايي را تمام شده مي‌داند، چگونه مي‌تواند مكتب ايراني خود را همان برداشت صحيح از اسلام بداند و اصولاً چه نيازي به اين توجيه نادرست است در جايي كه در ميان دين شناسان و متدينان جهان اسلام افراد برجسته‌اي از همه ملت‌هاي دنيا حضور دارند و از آموزه‌هاي اساسي قرآن نيز همين است كه همه انسان‌ها از يك پدر و مادرند و ساماندهي آنان در قالب قوم و قبيله و ملت به خاطر بازشناسي آنان از يكديگر است و تقوا معيار ارجمندي در پيشگاه خداوند است. (حجرات، 13)
آيا در ميان دين‌شناسان برجسته‌ از مليت‌هاي ديگر ديده نمي‌شوند؟ چرا شعري بگوييم كه در قافيه آن بمانيم و خود و ديگران را به دردسر اندازيم؟ به گمان طرح اين مطالب، زمينه‌سازي تدريجي براي مطالب و اهداف بالاتري است كه نتيجه آن بي‌نياز نشان دادن خود از فقيهان و دين‌شناساني است كه عمري را در پي درك صحيح آموزه‌هاي ديني گذرانده‌اند و در برابر انحرافات و برداشت‌هاي ناروا از دين قاطعانه مي‌ايستند. گناه بزرگ عالمان برجسته‌اي كه اين روزها آماج حملات رسانه‌هاي وابسته به جريان انحرافي و نيز شماتت ياران فتنه 88 قرار گرفته‌اند اين است كه عمق تلاش‌هاي به ظاهر متدينانه منحرفان را مي‌بينند و چهره‌هاي نفاق را يكي پس از ديگري معرفي مي‌كنند و بر پاي‌بندي به باورها و احكام نوراني اسلام اصرار دارند. همان شجره طيبه‌اي كه در طول تاريخ اسلام با خون مؤمنان مجاهد بارور گشته و در مسير بالندگي و شكوفايي باز هم نياز به حراست و آبياري دارد و چه باك اگر فقيهاني چون شيخ فضل‌ا... نوري و سيد حسن مدرس در اين راه نوراني بر دار روند يا به سم ستم شهيد گردند؛ اگرچه با وجود رهبر بصير و فرزانه و با پشتيباني آحاد مردم مؤمن و مجاهد داستان مشروطيت تكرار پذير نيست و جريان انحرافي نيز راه به جايي نخواهد برد.

منبع : هفته نامه پرتو سخن به قلم علی مهدیان

علامه‌مصباح علمدار برخورد با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست

علامه‌مصباح علمدار برخورد با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست

حجت الاسلام و المسلمین حاجاتی

 

حجت الاسلام و المسلمین میراحمدرضا حاجتی در پرسش و پاسخ آنلاین با کاربران رادیو اینترنتی مقاومت، به سوالات مختلف پاسخ دادند.
 
امام جمعه موقت اهواز با اشاره به مباحث مطرح شده در مورد جریان موسوم به "انحرافی" گفت: به‌عنوان یک پژوهشگر که قریب به 20 سال در مورد اندیشه امام(ره) و آثار جهانی انقلاب ومکتب فکری امام کار کرده ام؛ این شهادت را می‌دهم که بخشی از افکار و عقاید جریان انحرافی در تضاد بسیار عمیق با اندیشه های امام(ره) است، اینجاست که خطر مشخص می شود.

جریان انحرافی به‌دنبال تخریب دستاوردهای دولت خدوم
 
ما آرزو می کنیم که آقای احمدی نژاد مبرا از این جریان انحرافی باشند، اگرچه خاطرمان از قضیه خانه نشینی ایشان مکدر است و این موضوع خاطر بسیاری از مومنین را مکدر کرد اما قطعاً یک جریان انحرافی به‌دنبال تخریب دستاوردهای عظیم دولت خدوم است. کاملاً شواهد و دلایل و قرائن متقن بر این قضیه دلالت می کند.
 
نقطه اقتدار انقلاب
 
اساساً تاکید می کنم نقطه اقتدار انقلاب و ستون خیمه انقلاب "ولایت فقیه" است و امروزه ولایت فقیه در بهترین مصداقش با لطف و عنایت ویژه حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) در مقام معظم رهبری متجلی شده است. ما احساس می کنیم سایه امام زمان بر سرماست، چون دست امام خامنه ای بر سر ماست. امروز اگر اندیشه ای بدنبال القاي این مطلب باشد که به زمان مدیریت مستقیم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) رسیده ایم و در پی آن به‌دنبال القاي این نکته باشد که خب حالا که ما با امام معصوم و مدیریت مستقیم ایشان سر و کار داریم، پس چه نیازی به نائب اوست؟ ما احساس می کنیم که چنین صدا و ندایی صدای شیطان است، البته ممکن است ناآگاهانه از حلقومی بیرون بیاید، ممکن است دشمن واسطه های فراوانی را قرارداده باشد تا این ندا بر زبان عزیزی جاری بشود اما در این تردید نداریم که اصل این ندا خودی نیست و احساس می کنیم که همسو با دشمن است.
 
حمله به ولایت فقیه با تابلوی ارتباط مستقیم با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
 
نسخه برگردان فتنه 88 هم اکنون در حال تکرار است، اگر آن زمان به اصل اصیل ولایت فقیه و ارزش های حسینی حمله شد تا مردم اصل ولایت فقیه را کنار بگذارند، امروز احساس می کنیم که جریانی در پی این است که با نام امام زمان(عج) به ولایت فقیه و امام زمان حمله بکند! این جریان با ویژگی های خاص خودش یک جریان انحرافی است. جریانی که با باندهای فساد اقتصادی در حال ارتباط گیری است. جریانی که به‌دنبال تزلزل در مدیریت دولت است، آیا وضعیت فعلی برخی وزارتخانه های ما زیبنده دولت جمهوری اسلامی است؟ آیا این وضعیت به طرح عظیم هدفمندی یارانه ها کمکی می کند؟ خیر. کاملاً شفاف است که شخص یا اشخاصی در چهره یک دوست در حال پیگیری طرح های دشمن هستند که بی تردید با هوشیاری امت در سایه ولایت فقیه این جریان انحرافی هم آسیبی به کشور نخواهد رسانید همانطور که حضرت روح الله فرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
 
علامه مصباح علمدار مقابله با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست
 
امام خامنه ای در همین ایام فرموده اند که "تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذره ای منحرف شود"، این نوعی تکلیف برای نخبگان ایجاد کرده است که باید در خصوص خطوط قرمز و آرمان های انقلاب اسلامی روشنگری کنند. بدون اینکه قصد مبالغه داشته باشم، باید عرض کنم که شخصیت بزرگی مثل حضرت آیت الله مصباح هم در این زمینه همواره یک نقش بسیار ویژه را برعهده داشته اند. به‌ویژه در سال های موسوم به "اصلاحات" که در واقع "افسادات" فراوانی رخ داد و انحرافات متعددی در بین برخی خواص که بعضاً در دولت جای بازکرده بودند شکل گرفت، علامه مصباح یکی از علمداران اصلی مقابله با انحرافات شدید آن دوران بودنند، انحراف‌هايی که می توانست سم مهلکی برای انقلاب اسلامی باشد و فضای جامعه اسلامی را مسموم کند. وقتی شخصیتی مثل ایشان نسبت به مسئله ای فریاد می زنند قطعاً برای ما که با این شخصیت بزرگ آشنا هستیم، شفاف است که ایشان در چهارچوب رهنمودها و فرمایشات مقام معظم رهبری قدم بر می دارند، این نکته ای است که همواره خودشان بر آن تاکید کرده اند.
 
علامه مصباح قصد کوبیدن "شخص" را ندارند اما به صراحت بر این مطلب تاکید کرده اند که مقابله با جریان‌هاي انحرافی یک وظیفه است، ما همان طور که وظیفه "تولی" داریم در کنار آن وظیفه "تبری" هم داریم. این درس بزرگ معارف و ادعیه دینی ما همچون "زیارت عاشورا" است. اكنون هم که به فرمایشات آیت الله مصباح مراجعه می کنیم احساس می کنیم که درد دل عامه نیروهای مخلص و معتقد انقلاب را بیان می کنند. این دغدغه ها، دغدغه های شخصی علامه مصباح نیست بلکه دغدغه های جریان اصیل وفادار به آرمان های امام راحل و تابع امام خامنه ای است. ایشان شاخص هایی را بیان کرده اند که باید مورد توجه قرار بگیرد. به هرحال برخی انحراف‌ها کاملاً مشهود و غیر قابل انکار است و ما بر سرآرمان های انقلاب اسلامی با کسی معامله نخواهیم کرد.
 
ما اگر بخوابیم، دشمن نمی خوابد و ممکن است زمانی بیدار شویم که برای بیداری دیر است. فرمایشات آیت الله مصباح در چند سخنرانی اخیرشان نکاتی هشداردهنده از سر صدق و دلسوزی است که لازم است همه نیروهای انقلاب به آن توجه کنند. اینکه چرا ایشان از این تعابیر استفاده کرده اند، نکته ای است که باید به آن توجه کرد!
 
با شناختی که از شخصیت علمی و معنوی ایشان داریم، به‌خوبی متوجه می شویم که اینگونه اظهارات از جانب ایشان یک "غفلت" و "سهو" نیست، چون اگر غفلت باشد غفلت بزرگی است و این با شخصیت علمی معنوی ایشان سازگاری ندارد، حتما یک خطر بسیار عظیمی را احساس کرده اند که اینگونه به میدان آمده اند.
 
شهادت می دهم بخشی از افکار جریان انحرافی در تضاد عمیق با مکتب امام است
 
به‌عنوان یک پژوهشگر که قریب به 20 سال در مورد اندیشه امام(ره) و آثار جهانی انقلاب ومکتب فکری امام کار کرده ام؛ این شهادت را می‌دهم که بخشی از افکار و عقاید جریان انحرافی در تضاد بسیار عمیق با اندیشه های امام(ره) است، اینجاست که خطر مشخص می شود.
 
شهادت می دهم که بخشی از اهدافی که جریان انحرافی در قالب عملکرد و اظهار نظرهایشان آنها را مورد هدف قرار داده اند، در واقع با هدف نابودی مکتب امام(ره) برنامه ریزی شده است، یا بصورت عالمانه با برنامه ریزی اتاق های فکر استکبارجهانی و با دلالی و جاسوسی بخشی از این جریان انحرافی و یا جاهلانه و مزدورانه برای دشمن، ولو ناآگاهانه! من این را می توانم شهادت بدهم.
 
مکتب ایرانی... باستان گرایی افراطی... گسترش بدحجابی
 
برای ما این سوال پیش می آید که چطور ممکن است در زمانی که دستگاه های جاسوسی دشمن و مراکز نظرسنجی غربی همچون پیو (Pew Research Center) که اخیراً هم نظر مردم یمن در مورد آل سعود و آمریکا را رصد کرده و سال های گذشته بارها دستگاه های آماری و اطلاعاتی اعلام کرده اند که مردم خاورمیانه در حال یک بیداری اسلامی و گرایش شدید به ارزش های اسلامی هستند و بسیاری از نخبگان در کشورهای غربی به اسلام می گروند، چطور می شود که یک‌باره سخنگوی یک جریان انحرافی اعلام می کند که زمان اسلامگرایی گذشته است وتمام شده؟ و چطور می شود که در اوج بیداری اسلامی، مفاهیمی همچون باستان گرایی و مکتب ایرانی و ایران گرایی یکباره سرفصل بسیاری از همایش ها می شود؟، این برای ما بسیار مشکوک است.
 
برای ما مشهود است که جریان انحرافی با بهانه های مختلف در حال تضعیف دولت است. برای ما مشهود است که یک جریان انحرافی در حال ارتباط گیری با مراکز بیگانگان است که آنها نابودی انقلاب اسلامی را هدف خود قرار داده اند. برای ما مشهود است که در پرتوي تحلیل های همین جریان انحرافی امروزه بدحجابی در بخش محدودی از جامعه در حال گسترش است. برای ما کاملاً مشهود است که در پرتوي تحلیل های اشتباه و القاي همین جریان انحرافی است که از بیداری اسلامی به‌عنوان جریانی تعبیر می‌شود که ممکن است منشأ آن آمریکا باشد و این از آن تحلیل های بی ربط و بی مبناست.
 
نصیحت، نقد و نفی؛ مراحل مقابله به انحرافات
 
اگر ما غافل و بی توجه باشیم، این انحراف‌ها می تواند انقلاب اسلامی را در معرض خطر قرار بدهد. وظیفه ما بیداری و هوشیاری است. خط کش و شاخصه ای که در اختیار ماست، ولایت فقیه است که در مصداق بسیار زیبا در امام خامنه ای متجلی شده است. ما باید هر فکر و جریانی را با اندیشه ولایت فقیه مورد سنجش قرار دهیم، اگر سر ناسازگاری داشت، باید یقین کنیم که آن جریان انحرافی است و باید در مرحله اول "نصیحت" کنیم که نصیحت کردیم، مرحله دوم "نقد" کنیم که نقد کردیم و بعد هم با اقتدار "نفی" کنیم که الان هم این وظیفه را احساس می کنم که علاوه بر نقد، باید این جریان انحرافی را نفی کرد.
 
وظیفه جوانان عزیز ما در جبهه جنگ نرم این است که آگاهی‌شان را بالا ببرند. همانطوری که ما باید از جریان انحرافی دوری کنیم، باید از حواشی و موضوعات انحرافی کم ارزش هم دوری کنیم. آن چیزی که الان مهم است، این موضوع است که آقای احمدی نژاد در مصاحبه های اخیرشان بر تبعیت از ولایت فقیه تاکید کردند، ما ایشان را تحسین می کنیم؛ آقای رئیس جمهور بر مرزبندی‌شان با نظام سلطه تاکید کرده اند، ما ایشان را بابت این نکته هم تحسین می کنیم اما به برادر عزیزمان آقای دکتراحمدی نژاد یادآور می شویم که ما احمدی نژادی را در سال 84 به ریاست جمهوری انتخاب کردیم و جریان اصولگرا و شیفتگان ولایت فقیه به او رای دادند، چراکه وی را شیفته و تابع محض ولایت فقیه می دانستند.
 
دعا می کنیم احمدی نژاد همچنان در مسیر باقی بماند
 
ما به احمدی نژادی رای دادیم که وی را دارای یک شخصیت مستقل در تضاد با استکبار می دانستیم. امروز ما باید بر این نکته تاکید کنیم که تا زمانی که مواضع نظری و عملی آقای احمدی نژاد مطابق با خط اصیل اسلام ناب محمدی باشد-که شاخصه آن محوریت ولایت فقیه است- ما هم از ایشان حمایت می کنیم، هرجایی که خدای ناکرده آقای احمدی نژاد و یا هرشخصیت دیگری از این خط منحرف بشود آن را مورد نقد قرار می دهیم، نقد منصفانه! یعنی بنا نداریم تمام خدمات‌شان را زیر سوال ببریم، اما اگر انحرافی هم مشاهده شود، آن انحراف را نقد می کنیم، برای هوشیاری هرچه بیشتر مردم برآن پای فشاری می کنیم. این مطالبه ای است که همه مسلمانان از ما دارند. این مطالبی که در مورد آقای احمدی نژاد نقل می شود همچون دورکاری 10 روزه ایشان مواردی است که مورد سوال مسلمانان دیگر کشورها هم هست که دلیل این دورکاری چه بوده که امیدواریم دیگر تکرار نشود. به هرحال خط رهبری و رهروان رهبری مشخص است. خدا نکند که ما از راه این رهبر ذره ای منحرف بشویم که آرزومندیم برادرعزیزمان آقای احمدی نژاد هم در مسیر باقی بمانند و خط ولایت فقیه را تبعیت بکنند.
 
ریشه انحراف...
 
جوانان عزیزفعال در عرصه جنگ نرم باید آشنایی و اطلاعات خود را در خصوص مبانی اسلام و انقلاب بالا ببرند. متاسفانه در جامعه ما امام پژوهی بسیار اندک است. امام خامنه ای بحق فرموده اند که شرط بقاي ما در راه امام(ره) و رسیدن به آرمان های انقلاب اسلامی، آشنایی با شخصیت امام راحل است.
 
امروز هم احساس می شود انحراف‌هايی که مشاهده می کنیم، از آنجایی نشأت می گیرد که برخی با واقعیت اندیشه امام و بینش الهی امام گره نخورده اند و گاهی وقت ها خودشان را "امام" جامعه تلقی می کنند! "امام" اندیشه ها! لذاست که به تبیین برخی نظریات انحرافی می پردازند! چه بسا ریشه اش همین موضوع باشد.

منبع : رجانیوز
 

رسالت عالمان راستین در برابر بدعت ها - درد نامه ای از علامه مصباح یزدی

رسالت عالمان راستین در برابر بدعت ها - درد نامه ای از علامه مصباح یزدی

اگر آتشی در جنگلی برافروزد، رفته رفته بر دامنه و گستره آن افزوده می گردد و اگر مهار نشود تمام جنگل را نابود می کند. بدعت ها نیز نسبت به دین همین حکم را دارند. بدعت ها باعث سست شدن پایه ها و اصول اعتقادی و جای گزینی باورها و انگاره های فاسد و غلط به جای باورهای ریشه دار دینی گردیده و قالبی دروغین از دین را به جامعه عرضه می دارند. در نتیجه ی ورود بدعت ها ، جامعه از اصل دین به دور می ماند و پذیرای دینی می گردد که دست ساخته بشر و هماهنگ با هوس ها و امیال نظریه پردازانی است که چنان تحفه ای را به ارمغان آورده اند.
از این رو رسالت علمای راستین و شجاع و خطر پذیر ، در برابر سیل بدعت ها و نو آوری های دروغین از دین که هر از چند گاه در پوشش طرحی نو و خیالی از دین – و البته بیگانه با دین و ارزش ها و اصول آن – ارایه می شود ، بسیار سنگین است. بر آنها است که بر صف بدعت گذاران بتازند و با هدایت و افشا گری های خویش گوهر دین را از خطر اضمحلال و زوال نجات دهند و جامعه را با آیین مقدس الهی آشنا سازند. آنان وظیفه دارند تا نگذارند بدعت ها و خرافه ها ، باورها و اعتقادات صحیح را به حاشیه برانند و در نتیجه ، هوس مندان و فرصت طلبان و یاران شیطان ، دین و ارزش های الهی را در کمند خویش گیرند و باعث گسترش جهل و بی خبری و غفلت از مسیر صحیح هدایت کردند. البته در این جهاد عظیم و مقدس فرهنگی باید همه ی خطرات را به جان بخرند و از تهمت ها و بر چسب ها و هجمه ی نابخردان نهراسند. بی تردید فرموده ی امین وحی الهی ، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هشداری جدّی است برای علمای دین تا لحظه ای از رسالت و وظیفه ی سنگین و خطیر خویش غافل نگردند: إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللهِ؛ (۱) وقتی بدعت ها در امّت من ظاهر شد ، عالم باید علمش را آشکار سازد ( و مردم را با حقیقت دین آشنا سازد و بدعت ها را از حریم دین بزداید ) و کسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد.

علامه مصباح یزدی

روزی از عالمان دین سؤال خواهد شد که شما در برابر این فتنه چه کردید؟ آیا نشانه های فتنه را در زمان خویش دیدید یا نه؟ آیا به وظیفه ی خود در برابر آن عمل کردید؟ از امثال بنده می پرسند که آیا به وظیفه ات عمل کردی ، یا هنگامی که در معرض ملامت مسؤولان کشور واقع شدی مُهر سکوت بر لب زدی و از ترس فحّاشی برخی روزنامه ها و تهمت ها و بی مهری های دوستان و آشنایان ، خاموش ماندی؟ آیا در این صورت عذر مرا می پذیرند؟ اگر ما به وظیفه ی خود عمل نکنیم ، دوستان خدا عمل خواهند کرد ؛ آنان که از ملامت هیچ ملامت گری نمی ترسند: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدُّ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَومَهَ لائِمٍ...؛ (۲) ای کسانی که ایمان آورده اید ، هر کس از شما که از دین خود بر گردد به زودی خداوند ( به جای ایشان ) گروهی را بیاورد که دوستشان می دارد و آنان نیز او را دوست می دارند ؛ با مؤمنان نرم و خاک سار و بر کافران سخت گیرند و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند.
این آیه اشاره به دوران پس از پیامبر صلی الله علیه و آله دارد و هشداری است به مسلمانان در باره ی این خطر که کسانی از دین برخواهند گشت. می فرماید اگر کسانی از دین برگشتند اهمیتی ندارد ، خداوند به جای آنان کسانی را بر خواهد انگیخت که خدا آنان را دوست می دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. ویژگی آنان این است که نسبت به مؤمنان ، خاکی و فروتن اند و با آنان انس می گیرند ، اما نسبت به دشمنان دین و کافران بسیار سرسخت هستند و از خود در برابر صاحبان زر و زور ، انعطاف نشان نمی دهند. هم چنین آنان در جهادی که باید انجام دهند از هیچ ملامت گری نمی هراسند. جهاد ( نظامی یا فرهنگی ) آنان زبان ملامت گران را به روی ایشان باز می کند ، ولی آنان از این امر هراسی ندارند. معلوم می شود مجاهدان راه خدا در معرض تهمت ها و ملامت ها هستند ، اگر بنا نبود که ملامتی باشد نزول این آیه برای چه بود؟

علامه مصباح یزدی

اگر بخواهیم شیعه باشیم ، باید خود را آماده کنیم تا در برابر فتنه ها بایستیم ؛ مانند میثم تمار و حُجر بن عدی و عمرو بن حَمِق و افراد دیگری که به دست معاویه و یزید به شهادت رسیدند. آنان دست از حمایت و مدح و ثنای علی علیه السلام بر نداشتند تا زبانشان را بریدند و بر دارشان آویختند و جنازه ی برخی از آنان مدت ها بر دار باقی بود. اگر شیعه ی واقعی هستیم باید خود را همانند آنان آماده کنیم تا در مقام انجام وظیفه و حق گفتن از چیزی نترسیم. اگر ما را ترور کنند و به شهادت برسانند افتخاری است بزرگ و تحمل آن مشکل نیست ، ولی مشکل، تحمل ملامت دوستان است. خداوند کسانی را برای احیای دین بر می انگیزد که از ملامت دوستان هم نهراسند! اگر از این آیه درس نگیریم و تمرین نکنیم و خود را برای انجام مسئولیت خویش در برابر فتنه های فرهنگی آماده نسازیم ، یا در دام فتنه گران می افتیم و یا بدتر از آن ، به گروه فتنه جویان ملحق می شویم : آنان که رابطه ی دوستی با کسانی برقرار می کنند و عضو گروه و حزبی می شوند که بر خلاف قرآن رفتار می کنند. (۳) برای این که در این دام نیفتیم ، باید ابتدا اسلام را به خوبی بشناسیم و سپس در مقام عمل از هیچ قدرتی نهراسیم، و گرنه با شعار دادن و فریاد زدن نه علوی خواهیم بود و نه حسینی. به فرموده مقام معظم رهبری « باید رفتار ، رفتار علوی باشد » و الّا شعار شایسته سالاری و اسلام پناهی و مانند آن ، در سخنرانی های شاه مقبور و دیگران نیز وجود داشت! (۴)

پی نوشت ها :

(۱) کلینی ، محمد ، اصول کافی ، ج۱ ، ص۵۴

(۲) مائده (۵) : ۵۴

(۳) یتولّی علیها رجالٌ علی غیر دین الله ، نهج البلاغه ، فیض الاسلام ، خطبه ۵۰

(۴) علامه مصباح یزدی ، کتاب تعدد قرائت ها ، ص ۹۹ تا ۱۰۲

منبع : وبلاگ یک استکان چای

تخريب "مطهري زمان " در "تريبون جريان انحرافي " قابل‌پيش‌بيني بود

تخريب "مطهري زمان " در "تريبون جريان انحرافي " قابل‌پيش‌بيني بود

حجت الاسلام روانبخش

عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني(ره) با بيان اينكه آيت‏الله علامه مصباح يزدي خود را ملزم به مقابله با جريان‌هاي انحرافي مي‌داند، گفت كه تخريب "مطهري زمان " با پول بيت‌المال در "تريبون جريان انحرافي " قابل پيش‌بيني بود.

حجت‌الاسلام قاسم روانبخش عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) در گفت‌وگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، با اشاره به تكاپوي يك روزنامه دولتي براي تخريب شخصيت‌هاي علمي، حقيقي و حقوقي كشور اظهار داشت: بسيار جاي تاسف دارد كه اين روزنامه ويژه‌‎نامه‌اي را با پول بيت‌المال منتشر مي‌كند كه شخصيت‌هاي بزرگي چون حضرت علامه مصباح يزدي، آيت‌الله صادق لاريجاني و فرماندهان عالي‏رتبه سپاه مورد تخريب قرار مي‌گيرند.

وي با بيان اينكه علامه مصباح يزدي خود را ملزم به مقابله با انحرافات مي‌داند و تفاوتي نمي‌كند كه اين انحراف كجا و در چه دولتي صورت بگيرد، افزود: آيت‌الله مصباح يزدي جريان شبه‏ماسوني انحرافي را كه بيشتر به يك فرقه انحرافي شبيه است، مورد تجزيه و تحليل قرار دادند و بنا به وظيفه‌اي كه داشتند به طور تحليلي و علمي اثبات كردند كه نظرات‌ بي‌پايه و اساس ليدر جريان انحرافي برگرفته از نگاه فراماسونري است.

روانبخش با بيان اينكه آيت‌الله مصباح يزدي مدافع گفتماني دولت اصولگراي آقاي احمدي‌نژاد بوده و هست، به تخريب ايشان در دولت اصلاحات اشاره كرد و گفت: آقاي بهزاد نبوي گفتند كه آقاي مصباح يزدي اصلاحات را 20 سال عقب انداخت در حالي كه غافل از اين هستند كه آيت‌الله مصباح يزدي اصلاحات آمريكايي را براي هميشه به بن‏بست رسانده است.

وي افزود: سخنراني و افشاگري‌هاي علامه مصباح يزدي در خطبه‌هاي نماز جمعه عليه جريان مدعي اصلاحات و اصلاح‌طلبان آمريكايي دليل صريحي است كه ما بگوييم ايشان در برخورد با جريان‌هاي انحرافي نگاه سياسي نداشته و تنها به عنوان يك كارشناس دين اظهار نظر مي‌كند بنابراين تخريب علامه مصباح در روزنامه ‌دولتي و با پول بيت‌المال قابل پيش‌بيني بود.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) با بيان اينكه مقام معظم رهبري از علامه مصباح يزدي به عنوان "مطهري زمان "، "عقبه تئوريك نظام " و "بصير به معناي حقيقي كلمه " ياد كرده است، تصريح كرد: جريان انحرافي تلاش مي‌كرد با تشكيل شوراهاي راهبردي براي رسيدن به قدرت مجلس نهم را در اختيار بگيرد تا بتواند خيز مناسبي براي رياست جمهوري يازدهم بردارد اما علامه مصباح يزدي تمامي تاكتيك‌ها و انحراف‌هاي غلط اين جريان را براي مردم تبيين كردند و امروز به بعد نيز تبيين خواهند كرد. چرا كه ايشان وظيفه ديني خود مي‌داند كه در برابر جريان انحرافي سكوت نكند.

روانبخش با بيان اينكه ضربه آيت‌الله مصباح‌يزدي به جريان انحرافي كاري و علمي بود، خاطرنشان كرد: ليدرهاي جريان انحرافي خوب مي‌دانند كه سرنوشت آنها پشت ميله‌هاي زندان خواهد بود. چرا كه آنها در اعمال انواع مفاسد ركورددار هستند و قوه قضائيه نيز به عنوان مدافع حقوق مردم بايد عليه آنها اقدام كند بنابراين اقتدارگرا ناميدن آيت‌الله آملي لاريجاني از سوي جريان انحرافي در روزنامه دولتي غيرطبيعي به نظر نمي‌رسد.

وي افزود: از ابتدا شاهد بوده‌ايم هركسي در برابر جريان انحرافي موضعگيري مي‌كرد مورد تخريب جريان انحرافي قرار مي‌گرفت فرقي نمي‌كند اين افراد علامه ‌مصباح يزدي باشد، آيت‌الله لاريجاني باشد يا اينكه سرلشكر فيروزآبادي.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) تصريح كرد: جريان انحرافي مي‌خواهد با اقتدارگرا ناميدن رئيس محترم قوه قضائيه، فرار به جلو كند تا بعد از بازداشت ليدر جريان انحرافي ادعاي شخصي بودن اختلاف و سياسي بودن آن براي جريان انحرافي محفوظ بماند. اما آنها بايد بدانند كه روشنگري‌هاي شخصيت‌هاي برجسته حوزه علميه موجي از تنفر را عليه جريان انحرافي ايجاد كرده است و مردم ليدرهاي جريان انحرافي را غارتگران بيت‌المال مي‌دانند و به آنها اعتماد نخواهند كرد.

وي تصريح كرد: متاسفانه در ويژه‏نامه اين روزنامه دولتي كه با پول بيت‌المال منتشر مي‌شود، شخصيت‌هايي چون علامه مصباح يزدي و آيت‎الله لاريجاني كنار برخي افراد حزبي قرار گرفته است تا به مخاطب القا كند كه روشنگري‌هاي شخصيت‌هاي برجسته حوزه علميه عليه جريان انحرافي سياسي است در حالي كه آيت‌الله مصباح يزدي پشتيبان گفتماني دولت بوده است و امروز به خاطر انحراف ديني عليه جريان انحرافي روشنگري مي‌كند.

منبع : خبرگزاری فارس