یادداشت رهبر معظم انقلاب در باره مناجات شعبانیه

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

رهبرمعظم انقلاب

 دعا، وسیله‌ى مؤمن و ملجأ مضطر و رابطه‌ى انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بى‌رابطه‌ى روحى با خدا و بدون عرض نیاز به غنى بالذات، در عرصه‌ى زندگى سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربىّ لولا دعاؤکم»1.

بهترین دعا آن است که از سرمعرفتى عاشقانه به خدا و بصیرتى عارفانه به نیازهاى انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّى‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم) و اهل‌بیت طاهرین او - که اوعیه‌ى علم پیامبر(صلّى‌اللَّه‌علیه واله‌وسلّم) و وراث حکمت و معرفت اویند - مى‌توان جست. ما بحمداللَّه ذخیره‌یى بى‌پایان از ادعیه‌ى مأثوره‌ى از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت مى‌بخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه مى‌سازد.

مناجات مأثوره‌ى ماه شعبان - که روایت شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر آن مداومت داشتند - یکى از دعاهایى است که لحن عارفانه و زبان شیواى آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالى‌یى همراه است که نظیر آن را در زبانهاى معمولى و محاورات عادى نمى‌توان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست. این مناجات، نمونه‌ى کاملى از تضرع و وصف حال برگزیده‌ترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبى است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوى عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا.

مناجاتهاى پانزده‌گانه که از امام زین‌العابدین حضرت على‌بن‌الحسین (علیه‌السّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایى مأثور از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف مؤمن، مناجاتها را انشا فرموده است.

خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازى به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید.

69/10/1

--------
 
- 1. قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّی لَوْلا دُعَآؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَاماً. بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگار من برای شما وزن و ارزشی قائل نيست (زيرا سابقه‏ی خوبی نداريد). شما حقّ را تكذيب كرده‏ايد و به زودی كيفر تكذيبتان دامن شما را خواهد گرفت. سوره مباركه فرقان آیه 77

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب

بعثت ، حرکت عظيم براي نجات انسانها

بعثت ، حرکت عظيم براي نجات انسانها

مقام معظم رهبری می فرمایند :

واقعه ي عظيم بعثت، با وجود گذشت قرنهاي متوالي و اظهار نظر متفکران و انديشمندان عالم، همچنان شايسته و درخور تدقيق و تامل از جوانب مختلف است. بعثت نبي اکرم(صلی الله علیه و آله) يک حرکت عظيم در تاريخ بشر و در راه نجات انسانها و تهذيب نفوس و ارواح و اخلاق بشر و مقابله با مشکلات و مصايبي بود که بشر در همه ي دوران با آن روبه رو بوده و هنوز هم هست. همه ي اديان، مقابل با شر و فسادند و راه و صراط مستقيمي به سمت اهداف عاليه ايجاد مي کنند؛ ولي آيين مقدس اسلام اين خصوصيت را دارد که يک نسخه ي هميشگي است. براي همه ي ادوار زندگي بشر، اين نسخه کار ساز است.

اسلام، يک نسخه ي شفابخش براي همه ي ادوار

وقتي ما در قرآن کريم مي خوانيم که «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتوا عليهم اياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمه».( 1 ) اين به آن معنا نيست که با آمدن دين خاتم و رسول خاتم، همه ي نفوس بشر تزکيه خواهند شد، يا تزکيه شده اند؛ اين به آن معنا نيست که بشريت بعد از طلوع قرآن، ديگر روي ظلم و تبعيض و شقاوت و نارساييهاي مسير خود به سمت تکامل را نخواهد ديد. اگر مي گوييم که پيامبر و دين اسلام براي استقرار عدل و نجات مستضعفان و شکستن بتهاي جاندار و بي جان، قدم به عرصه ي وجود گذاشتند، بدان معنا نيست که بعد از طلوع اين خورشيد پر فروغ، ديگر مردم ظلمي نخواهند داشت؛ طاغوتي نخواهند داشت و بتي بر زندگي بشريت حکمراني نخواهد کرد. واقعيت هم نشان مي دهد که بعد از طلوع اسلام، در اقطار عالم، حتي در محيط اسلامي- البته با گذشت چند ده سال- بتهايي پيدا شدند، طواغيتي پيدا شدند، ظلمهايي به بشريت شد ، و همان ناکاميهايي که همواره بشر با آن دست به گريبان بود، باز هم براي بشريت به وجود آمد.
پس، معناي اين که غايت و هدف بعثت، نجات انسان است ، چيز ديگري است؛ معنايش اين است که آنچه پيامبر و اسلام به مردم دادند، يک نسخه ي شفابخش براي همه ي ادوار است؛ نسخه يي است در مقابل جهل انسانها؛ در مقابل استقرار ظلم؛ در مقابل تبعيض؛ در مقابل پايمال شدن ضعفا به دست اقويا؛ در مقابل همه ي دردهايي که از آغاز خلقت، بشر از آن دردها ناليده است. مثل همه ي نسخه هاي ديگر، اگر عمل شد، نتيجه خواهد داد؛ اگر متروک شد، يا بد فهميده شد، يا جرأت و گستاخي اقدام به آن وجود نداشت، کان لم يکن خواهد بود. بهترين اطبا اگر صحيحترين نسخه ها را به شما بهدند، اما شما نتوانيد آن را بخوانيد، يا بد بخوانيد، يا عمل نکنيد و در نتيجه متروک بماند، چه تاثيري به حال بيماري خواهد داشت، وچه عيبي برآن طبيب حاذق است؟

نقش مسلمانان صدر اسلام در ماندگاري دين و ايمان

قرنها گذشت، مسلمانان قرآن را فراموش کردند؛ خطوط روشن قرآن در زندگيها محو شد؛ يا بد فهميدند، يا عمداً تحريف کردند؛ يا فهميدند ، اما جرات و شجاعت اقدام نداشتند؛ يا اقدام هم کردند، محصولي هم به دست آمد، اما براي دفاع و نگهداري از آن محصول، فداکاري نکردند. اگر در صدر اسلام هم کلام پيامبر را نمي فهميدند، يا جرأت نمي کردند به آن اقدام کنند ومي ترسيدند - همچنان که به بعضي از اين گونه افراد در قرآن اشاره شده است: «يقولون ان بيوتنا عوره و ما هي بعوره ان يريدون الا فرارا»(2) - يا آنچه را که به دست آمد، اگر براي آن فداکاري نمي کردند، نمي ماند.
اميرالمومنين(علیه السلام) صريحاً بيان مي کند: «و لعمري لوکنا ناتي ما اتيتم ما قام للدين عمود ولا اخضر للايمان عود»؛ (3) يعني اگر در صدر اول در کنار پيامبر، ما هم مثل شما- آن کساني که مخاطبان آن بزرگوار بودند- عمل مي کرديم، يک شاخه ي ايمان سبز نمي شد و يک عمود دين برپا داشته نمي شد. پس، اين چيزها لازم است.

جهالت بشر در هر زماني متصور است

اين نسخه در مقابل چيست؟ در مقابل جهالت بشر. اين جهالت بشر، آن چيزي نيست که نقطه ي مقابلش اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهاي مختلفي دست پيدا کند، اما روابط صحيح انساني را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد، اما از لحاظ حقوق و احکام، قائل به دو گونه انسان و دو طبقه ي بشر باشد، اين بشر جاهل است. اگر بشريت به پيشرفتهايي مادي هم برسد، اما بناي زندگي، بناي ظالمانه يي باشد؛ زورگويي بر زندگي مردم حاکم باشد؛ قدرتهاي قوي، ضعفا را پايمال کنند؛ در دنيا نور معرفت و انسانيت نباشد؛ در دنيا فريب رايج باشد، باز هم همان جاهليت است؛ اينهاست آن بلاهايي که بشر را دچار بدبختي و تيره روزي مي کند.
در نهج البلاغه، کلمات و جملات بسيار گويايي در شرايط ظهور اسلام و بعثت پيامبر وجود دارد؛ از جمله: « والدّنيا کاسفه النّور ظاهره الغرور» ، (4) يا در يک جاي ديگر: « في فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت علي سنابکها».(5) هر وقت مردم را دچار فتنه کردند، انسانيت را غرق در مشکلات و مسائل اولي خود کردند و راه او را بستند، هر وقت بشر مهذب نبود، ظلم وجود داشت و حاکم بود، از سوي قدرتهاي بزرگ نسبت به ضعفا زورگويي بود، برادرکشي بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزي است که همان نسخه را بايد عمل کرد؛ کهنه نمي شود.

نسخه ي اسلام که در بعثت آمده، هميشگي است

اين که هر وقت در دنيا يک حرکت اسلامي ديده مي شود، عهده يي شروع به نوشتن مي کنند که اسلام کهنه شد، روز اين حرفها گذشته است. اين ، يا ناشي از ندانستن حقيقت و محتواي دين اسلام است، يا ناشي از غرض ورزي است. سيزده سال است که به خاطر کوبيدن انقلاب اسلامي وجمهوري اسلامي، ايادي استکبار عليه اسلام دارند مطلب مي نويسند و مي گويند؛ راجع به همين که اينها کهنه پرستي است مربوط به گذشته است! نه، اينها متعلق به گذشته نيست؛ اينها درمان دردهاي مزمن بشر است. تا هر وقت اين دردها هست، اين نسخه به اعتبار خود باقي است. امروز هم به مناسبت اين که مردم در شمال آفريقا و درکشور الجزاير حرکت اسلامي کرده اند و گرايش اسلامي نشان داده اند، باز دوباره همان قلمها شروع کرده اند و همان حرفها و همان مطالب را مي گويند؛ نه، اين حرفها بيجاست. بعثت، هميشگي است. نسخه ي اسلام که در بعثت آمده، هميشگي است.

اسلام و انبعاث به بعثت نبي اکرم، علاج مشکلات مسلمين

اکثر بلياتي که آن روز دست جهالت و عصبيت بر زندگي مردم در جزيره العرب حاکم کرده بود، امروز بر زندگي ملتهاي اسلامي حاکم است. فقر و بي سوادي و عقب ماندگي علمي و استبداد داخلي و سطله ي قدرتهاي استکباري و اختلافات داخلي درکشورهاي اسلامي هست .امروز بيش از يک ميليارد مسلمان در دنيا زندگي مي کنند که مي توانند در حوادث عالم و مسائل عمده ي جهان، يک نظر وحرف تعيين کننده داشته باشند؛ اما با اين تشتت، با اين گرفتاريهاي داخلي، با اين مشکلات اوّلي انسانها و ملتها دست به گريبانند و اين کميت عظيم- که بينشان دانشمندان و علما و شخصيتهاي برجسته هم هستند- يک چيز بي خاصيت شده است! چرا؟ اين دردها را چه چيزي مي تواند علاج کند؟ اسلام و انبعاث به بعث نبيّ اکرم(صلی الله علیه و آله) (6)


پی نوشت ها :
 
1. جمعه: 2.
2. احزاب :13.
3. نهج البلاغه، خطبه ي 56
4. نهج البلاغه، خطبه ي 89.
5. نهج البلاغه ، خطبه ي 2.
6. حديث ولايت، ج9، صص 237-241

منبع:شخصیت و سیره معصومین (علیهم السلام) در نگاه مقام معظم رهبری

بیانات رهبر معظم انقلاب راجع به امام هادی علیه السلام

 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

بالاخره در نبرد بين امام هادى (عليه‌السّلام) و خلفايى كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادى (عليه‌السّلام) بود؛ اين بايد در همه‌ى بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكى پس از ديگرى، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصله‌ى كوتاهى مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكى به‌دست پسرش كشته شد، ديگرى به دست برادرزاده‌اش و به همين ترتيب بنى‌عباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (عليهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پيدا كرد؛ قوى‌تر شد.

حضرت هادى (عليه‌السّلام) چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگى مى‌كردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاى خودمان؛ تركهاى آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقه‌ى مغولستان و آسياى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همين دليل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شيعه در زمان امام هادى (عليه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيله‌ى آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياى اسلام - با نامه‌نگارى و... - برساند. اين شبكه‌هاى شيعه در قم، خراسان، رى، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادى همه‌ى اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حديث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادى (عليه‌السّلام) هست كه از عبارت آن معلوم مى‌شود كه عده‌ى قابل توجهى از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌اى كه دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌شان را تارومار مى‌كرد؛ اما اين عده چون شبكه‌ى قوى‌اى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پيدا كند.

يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه (عليهم‌السّلام) - به قدر سالها اثر مى‌گذاشت؛ يك روز از زندگى مبارك اينها مثل جماعتى كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مى‌گذاشت. اين بزرگواران دين را همين‌طور حفظ كردند، والّا دينى كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصى باشند مثل يحيى‌بن‌اكثم كه با آن‌كه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علنى بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بكل كلكِ آن كنده مى‌شد؛ تمام مى‌شد. اين مجاهدت و تلاش ائمه (عليهم‌السّلام) نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف دينى را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياى خدا. اگر اسلام انسانهاى كمربسته نداشت، نمى‌توانست بعد از هزار و دويست، سيصد سال تازه زنده شود و بيدارى اسلامى به‌وجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مى‌رفت. اگر اسلام كسانى را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشرى و در تاريخ اسلامى نهادينه كنند، بايد از بين مى‌رفت؛ تمام مى‌شد و اصلاً هيچ چيزش نمى‌ماند؛ اگر هم مى‌ماند، از معارف چيزى باقى نمى‌ماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتى كه حالا از معارف اصلى‌شان تقريباً هيچ‌چيز باقى نمانده است. اين‌كه قرآن سالم بماند، حديث نبوى بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، كار طبيعى نبود؛ كار غيرطبيعى بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتك‌خوردن، زندان‌رفتن و كشته‌شدن هم هست، كه اينها براى اين بزرگوارها چيزى نبود.

ائمه‌ى ما در طول اين دويست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مكرم اسلام (صلّى‌اللَه‌عليه‌وآله) تا روز وفات حضرت عسكرى، دويست‌وپنجاه سال است - خيلى زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.

 

از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن

 

رهبر معظم انقلاب

آسیب‌های رقابت‌پذیری تولید ملی

در کشورهایی که دولت، متکی به کار ملی است ارزش پول ملی تابعی است از نسبت درآمدهای ارزی حاصل از فروش کالا و خدمات به دنیا به مخارج ارزی ناشی از خرید کالا و خدمات از دنیا.

به عبارت ساده‌تر هر چقدر توان کشور در تولید و فروش کالا و خدمات بالاتر از تقاضای کشور برای کالا و خدمات وارداتی باشد، پول ملی تقویت می‌گردد و نرخ ارز کاهش می‌یابد و در صورتی‌که کشور وضعیت خوبی در تولید و صادرات نداشته باشد، پول ملی تضعیف و نرخ ارز افزایش می‌یابد و این افزایش موجب گرانتر شدن واردات و به صرفه شدن تولید داخل می‌شود و نتیجتا به رقابت‌پذیری تولید ملی کمک می‌نماید و منجر به بازتوانی تولید تضعیف شده می‌شود. پس در دولت متکی به کار ملی، ارزش پول ملی آئینه‌ای از قدرت تولید ملی خواهد بود.

متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید.

نظر رهبر معظم انقلاب راجع به انتقاد دانشجويان از مسئولين كشور

من البته هيچ‏وقت جلوِ انتقاد را نگرفته‏ام و كسى را منع نكرده‏ام. انتقاد صحيح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما اين انتقاد بايستى به تخريب نينجامد. بعضيها طورى انتقاد مى‏كنند كه تخريب است؛ اين مصلحت نيست. كسى كه مسؤوليت سنگينى در كشور بر دوشش هست و از او توقّع داريم كه فلان كار را بكند - اقتصاد را درست كند و... - اگر ما او را تقويت نكنيم؛ اگر يك وقت ضعفى هم پيدا شد، آن را نپوشانيم؛ آيا مى‏توانيم چنين توقّعى داشته باشيم؟ باز هم مى‏توانيم اميدوار باشيم كه آنچه كه ما مى‏خواهيم، انجام خواهد گرفت و آنچه كه وظيفه اوست، انجام مى‏گيرد؟ به نظر من، وظيفه همه است كه به مسؤولان كشور كمك كنند و آنها را يارى نمايند؛ البته تا وقتى كه در خطّ مستقيم اسلام و امام حركت مى‏كنند. اگر كسى از خط مستقيم اسلام و امام منحرف شود - هر كسى باشد - او درخور حمايت نيست. اين فرق هم نمى‏كند؛ از بالا تا پايين همه يكسان هستند؛ خود من هم همين‏طور هستم. اگر خداى نكرده من هم از آن خطّ صحيحِ اسلام تخطّى كنم، بر مردم واجب نيست كه از من حمايت يا تبعيت كنند. البته احياناً يك وقت اشتباه و اختلاف سليقه‏اى وجود دارد. اين اختلاف سليقه نبايد موجب شود كه ما مسؤولان كشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمايت خودمان محروم كنيم؛ نه، بايد آنها را حمايت كنيم.

شما هم بدانيد عزيزان من! امروز اين كشور اقتدارش به همين است كه دولت و ملت به هم وصلند. هيچ جاى دنيا هم اين‏گونه نيست. اين را كه عرض مى‏كنم، با علم و اطّلاع مى‏گويم؛ يعنى حتّى در كشورهاى دمكراتيك، اين حالتى را كه شما در اين‏جا مشاهده مى‏كنيد - و خوشبختانه نظاير آن در اين كشور زياد است كه يك مسؤول بنشيند و با مردم، صميمى و خودمانى حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت كنند، نه او از آنها احساس وحشت و بيگانگى كند - وجود ندارد. اين هم به بركت دين و به بركت اسلام است، والاّ آن حكومتهاى به خيال و به ادّعاى خودشان مردمى - كه بى‏دين و ملحد بودند - حجابهايشان از مردمشان، خيلى خيلى قطورتر از ديگران هم بود! بنابراين، اين اتّصال دولت و ملت، به بركت دين و اسلام است. اين را نبايد از دست داد؛ اين چيز خيلى مغتنمى است. اين ارتباط بين مسؤولان دولتى و مردم، حمايت اينها از آنها، علاقه و دلسوزى آنها به اينها، چيز بسيار با ارزشى است.

ولایت آقا روح الله مردم را به خیابانها کشاند !

ولایت آقا روح الله مردم را به خیابانها کشاند !

امام خمینی (ره) و امام خامنه ای مدظله

چند شب پیش خدمت یکی از بزرگان بودیم که ایشان نکته جالبی گفتند. ایشان فرمودند : زمانی که مرحوم امام رحمة الله علیه در شب ۲۲ بهمن ۵۷ امر کردند که همه مردم به خیابانها بریزند و آخرین نفسهای رژیم را از او بگیرند ، من خدمت مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه بودم.

- مرحوم آیت الله بهجت به من فرمودند : به نظر شما تمام کسانی به خیابانها آمدند و رژیم طاغوت را سرنگون کردند آقا روح الله را قبول داشتند؟!

- من گفتم : معلوم است که نه!

- آن بزرگوار فرمودند : آیا همه این افراد اسلام را به طور مطلق قبول داشتند؟!

- عرض کردم : معلوم است که همه اسلام را بطور کامل قبول ندارند. (خلاصه سؤالاتی از این قبیل بین این دو بزرگوار رد و بدل شده بود)

- آیت الله بهجت فرمودند : پس فکر می کنی چرا همه مردم به خیابانها آمدند و با حضور خود رژیم را سرنگون کردند؟

- گفتم : نمی دانم ، علت چیست؟

- ایشان فرمودند : این "ولایت آقا روح الله" بود که مردم را با هر طرز تفکری به خیابانها کشاند و انقلاب را به پیروزی رساند نه چیز دیگر.

تا اینجای مطلب را ایشان از زبان مرحوم آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه نقل فرمود ولی نکته دیگری را نیز خود ایشان بیان کردند که بیانش خالی از لطف نیست.

ایشان فرمودند : این گونه مسائل که ولایت ولی فقیه باعث پیروزی ها و برون رفت از بحرانها می شود در طول این سی سال زیاد اتفاق افتاده است ولی آنچه که بسیار چشم گیر است خلق حماسه نهم دی بود که مردم همه با "ولایت رهبر معظم انقلاب و شخص ولی فقیه" به خیابانها آمدند و حماسه ای دیگر رقم زدند.

آری ولایت ولی فقیه همان ولایت رسول الله است و بس.