شکایتی عجیب توسط رئیس جمهور!

منصور ارضی و سعید حدادیان

حتما از شکایت رئیس جمهور و مسئول دفترش از دو مداح ، مطلعید.

اگر مطلع نیستید اینجا را بخوانید.

با اینکه نگارنده با توهین و هتاکی کردن هر کس و در هر مقامی به هر کس و در هر مقامی مخالف است لکن این دلیل نمی شود که انصاف را کنار گذاشته و مطالبی را بیان نکنم:

1 – جناب آقای رئیس جمهور که قبلا با سمت شهردار تهران به مردم کشور معرفی شدند، چگونه به عنوان یک فرد فعال و سالم و ساده زیست به مردم کشور شناسانده شدند؟ آیا غیر از این است که یکی از گروههای معرف ایشان مداحان معروف کشوری بودند؟!

نگارنده با هر گونه توهین و هتاکی مخالف است ، ولی انصاف کجاست؟! نمک خوردن و نمک دان شکستن جفاست! مگر همین دوستان سابق و به زعم رئیس جمهور و دفتریانشان دشمنان امروز همه جانبه در همه جا از ایشان حمایت نکردند؟ مگر غیر از این است که اگر هم حرفی زده می شود از روی دلسوزی و ناراحتی است نه از روی حقد و کینه؟! افرادی برای برقراری گفتمان عدالت که رئیس جمهور آنرا یدک می کشید زحمت کشیدند و خون دلها خوردند و نمی خواستند یک نفر که از مردم نیست کنار رئیس جمهور باشد، آیا این خطاست؟ اکثر افرادی که برای این گفتمان تلاش کردند، راضی به حضور برخی عناصر منحرف در دولت نیستند – دلیل هم دارند – آیا این خطاست؟!

2- آقای رئیس جمهور ظاهرا فراموش کرده­اند که افراد دیگری (چه از مسئولین و چه از غیر ایشان) به شما توهین ها کردند و افتراها بستند و تمام خدمات دولت­ نهم را زیر سؤال برده و دائم در حال شبهه افکنی در جامعه بوده و هستند. ولی انصافا از اقشاری که رئیس جمهور در مقابل این هتاکی ها حمایت کردند و به پاسخگویی شبهات مشغول شدند همین مداحان دلسوز بودند! اگر رئیس جمهور فراموش کند، تاریخ که فراموش نمی کند.

حال سؤال اینجاست که آیا از آن افراد بی ادب هتاک که نه رئیس جمهور را قبول داشتند و نه به وی رأی دادند؛ شکایتی شد؟ مگر هم اکنون آنهایی که به رئیس جمهور در مجلات و تریبون های عمومی توهین کرده و افترا می بندند مورد شکایت واقع شده اند؟ و متأسفانه شاهدیم که دیواری کوتاه تر از اینها که دلسوزند و دوستار رئیس دولت، پیدا نشد.

رئیس جمهوری که با فریاد عدالتخواهی پای به عرصه ریاست گذارد باید توجه کند که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در تفسیر آیه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان‏ می فرمایند : الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ‏ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّل‏. (نهج البلاغه للصبحی صالح حکمت:228)

پس بین انصاف و عدالت و همچنین بین بی انصافی و بی عدالتی رابطه ای طرفینی وجود دارد. یاران دیروز  که دشمنان امروز پنداشته می شوند با چوب معارضه و دشمنی رانده می شوند و مورد شکایت واقع می شوند و این مطلبی است که دور از انصاف است. 

 

 

جبهه پایداری ، یک شوک دهنده در حرکت انقلاب اسلامی

وقتی ما دیدیم دارد شعارهای اصلی انقلاب سست و فراموش می شود احتیاج دارد به یک شوک جدیدی. جبهه پایداری

در تاریخ چهارشنبه 26/11/90 شورای مرکزی جبهه پایداری اصفهان با حضرت آیت الله مصباح یزدی دیدار کردند. اهم مطالب مطرح شده در این دیدار توسط آیت الله مصباح یزدی بدین شرح است:

* تحزب با وحدت سازگار است، یعنی وحدت در یک چهارچوبه کلی و پذیرفتن ویژگی های گروهی در یک قالبهای محدودتر...

* کسانی که فهم و "بصیرت" بیشتری دارند شکرش این است که اینرا سرایت بدهند به دیگران یعنی سعی کنند که این فهم بهتر را گسترش بدهند در جامعه و کانال کشی کنند...

* موقعیت بدر و خیبر موقعیت "فعال و اثر گذار" است نه تنها در جامعه خودمان بلکه در مقابل دشمنان در کل جهان ،ولی به هر حال یک مطلب "استراتژیک" مهم است یعنی اشاره به اینکه ما وظیفه داریم که "تهاجمی" برخورد کنیم با دشمنان اسلام...

* مسئله اینکه به کانونهای ثروت و قدرت نزدیک نشوید یا کسانی که از این کانونها بهره می گیرند با آنها همکاری نکنید و اینها، این هم بر می گردد به همان طرح ایده آل نظام اسلامی...

* قدرت های سیاسی جنگ نرم از مصادیق کانون های قدرت و ثروت هستند...

* وقتی ما دیدیم دارد شعارهای اصلی انقلاب سست و فراموش می شود احتیاج دارد به یک شوک جدیدی. جبهه پایداری به عنوان یک شوک دهنده در حرکت انقلاب مطرح شد. حرکت اصولگرایی امروز احتیاج داشت به این که یک نیروی جدیدی واردش شود، آن جوری که داشت پیش میرفت که احیانا بعضی صاحبان قدرت وثروت در آن نفوذ پیدا کنند و به عنوان اصولگرا خودشان را جا بزنند در جامعه این احتیاج داشت به اینکه یک شوکی در آن وارد شود و این معنایش نفی حرکت اصولگرایی نیست بلکه تقویت این حرکت و اصلاح این حرکت است...

* خطرهایی که احساس می شد در سه چیز بود :

یکی اینکه علیرغم اینکه بزرگترین نعمتی که خدا به ما مرحمت کرده نعمت رهبری است داشت به دست کسانی آگاهانه یا ناآگاهانه تضعیف می شد،

دوم داشت خطر فتنه فراموش می شد و کسانی به صورتهای مختلف داشتند ماستمالی می کردند و کم کم برای کسانی امر مشتبه می شد که این اختلاف انتخاباتی بوده و مسئله توطئه ای نبوده و چیزهایی از این قبیل اگر یک خطاهایی هم واقع شده یک دشمنانی از خارج آمده اند این کار را کردند و ربطی به اصل حرکت مثلا جنبش سبز نداشته و این خطر بسیار بزرگی بود. این چیزی بود که ما را اصلا نسبت به خطرهای آینده انقلاب توجه داده بود و خود این حرکت بسیاری از بلاها را از جامعه ما رفع کرد باز دوباره اینرا ماستمالی کردن باعث این می شد که زمینه را برای رشد آن بلاها فراهم کنیم،

مسئله سوم انحرافی بود که در وابستگان به دولت داشت پیش می آمد از لحاظ عینی و تأثیر خارجی هم الآن چندان ملموس نیست ولی از لحاظ فکری شاید این خطر کمتر از آن خطرها نباشد بلکه از بعضی جهات شاید خطرناک تر از آنها باشد،

* اصلا فلسفه پیدایش جبهه پایداری همین است که یک نیروی جدیدی وارد خط اصولگرایی بشود و تقویت بکند و حرکتش را شتاب بدهد و "از شتاب منفی به شتاب مثبت" بیاید راهش هم این است که هدفهایش را تعیین کند که با جهت گیری حرکت ما با چه سمت و سویی باشد این سمت و سو را هم در سه بعد مشخص کردیم:

اطاعت مطلق از رهبری

مبارزه با فتنه و حامیان فتنه

مبارزه با خط انحرافی.

* ما باید همیشه از "اصلح نسبی" حمایت کنیم فکر این باشیم که ایده آل مطلق باشد نخواهد شد...

* کارهای بسیار بزرگی در دولت انجام گرفت ولی اشتباهاتی هم داشت و دارد و این خط انحرافی هم در کنارش پدید آمد که به نظر بنده خطرش کمتر از آن خطرهای فتنه نیست در آینده یک خطر بالقوه ای می تواند باشد که اگر از حالا با آن مبارزه نشود می تواند در آینده یک خطر جدی برای نظام ایجاد کند اما این معنایش این نیست که از اول ما اشتباه کردیم که مثلا از این دولت حمایت کردیم خیر الان هم می گوییم باید از اصلح نسبی حمایت کنیم. این خط انحرافی که باز شده یک احتمال قوی ای برای خطری بزرگ در شکم خودش دارد و لذا ما هم می گوییم باید از الآن مقابله کنیم و در نطفه خفه کنیم و نگذاریم این خطر تحقق پیدا کند...

* سعی کنیم دوباره در چاله ها نیفتیم این بدتر است با اینکه این تجربه را دیدیم هنوز هم دوسال بیشتر نگذشته دوباره بیفتیم توی همین چاله یا یک چاهی عمیق تر از این. این خیلی زشت است و متأسفانه کسانی در معرض چنین لغزش هایی هستند.

بقیه در ادامه مطالب ...

ادامه نوشته

حسین شریعتمداری : حیف است رئیس جمهور از حلقه انحرافی حمایت کند.

حسین شریعتمداری

حسین شریعتمداری بعد از ظهر امروز در جلسه پرسش و پاسخ در کانون الزهرای شهرستان کاشان در پاسخ به سؤالی مبنی بر میزان خطرناک بودن جریان انحرافی اظهار داشت: اول بگویم بهتر است برای این گروه پیشوند حلقه به جای جریان به کار برده شود چرا که جریان به حرکت دامنه‌داری گفته می‌شود که عده زیادی آن را باور دارند حال آنکه انحرافی‌ها فی نفسه عددی نیستند به این معنا که نه جایگاه اندیشه‌ای دارند و نه از دیدگاه عمیق سیاسی برخوردارند.

وی خاطرنشان کرد: خطر آنها این است که به کانون‌های ثروت و قدرت دست دارند و خرج کرده و آدم جابجا می‌کنند.

مدیرمسئول روزنامه کیهان با قدردانی از زحمات دولت نهم در رسیدگی به حال محرومان و عمران و آبادی‌های کشور عنوان داشت: کارهایی که در دولت نهم انجام شده در بعضی موارد چند برابر دولت‌های دیگر و در برخی موارد نیز منحصر به فرد بوده، حیف است که رئیس جمهور از این‌ حلقه حمایت کند و باید آنها را از خود دور نماید .

شریعتمداری با انتقاد از کسانی که خود کاری نکرده‌اند اما "مدام نق می‌زنند" ابراز داشت: این‌ها به ما تهمت قبیله‌گرایی می‌زنند در حالی که ما هر جا زاویه‌ای دیدیم به همان اندازه موضع گرفتیم.

وی افزود: شما همان‌هایی هستید که مردم فقیر را لشکر قابلمه به دست‌ها نامیدید.

شریعتمداری در پاسخ به آنان که انقلاب‌های منطقه را ورژن جدید القا شده توسط جبهه کفر قلمداد کرده‌اند گفت: به قول مقام معظم رهبری این سخن«غلط اندر غلط است»و به گفته سید حسن نصرالله «این احمقانه‌ترین تحلیل است».

مدیرمسئول روزنامه کیهان در پاسخ به این سوال که هدف افرادی چون افروغ و علایی برای زیر سؤال بردن ولایت فقیه چیست؟بیان داشت: البته آقای علایی حرفش را پس گرفته و نباید زود برچسب ضد ولایت فقیه را به افراد بزنیم اما بر این نکته نیز باید تأکید کرد که هر کسی مقابل ولایت فقیه بایستد با تمام توان توان در مقابلش می‌ایستیم.

وی همچنین تصریح کرد: هر کس دم از عدالت، خدمت به مردم، میهن‌ دوستی و مردم دوستی بزند اما در چارچوب ولایت فقیه نباشد دروغ می‌گوید یا نمی‌فهمد.

شریعتمداری در مورد اختلافات میان جبهه متحد و جبهه پایداری ابراز داشت: یک کسانی به نحوی را متهم می‌کنند یک عده می‌گویند مهدوی‌کنی در زمین هاشمی بازی می‌کند حال آنکه آیت‌الله مهدوی‌کنی همواره در صراط مستقیم بوده و 50 سال دوستیش را با آقای هاشمی به خاطر اصولگرایی زیر پا گذاشت حال از شما می‌پرسم کدام‌ یک از آقایان چنین کاری کرده‌اند؟

وی افزود: از آن طرف هم می‌گویند نهایت جبهه پایداری به جریان انحرافی متصل است.

مدیر مسئول روزنامه کیهان در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چه کسانی با توجه به انتخابات پیش‌رو باعث گرانی‌ها و گران‌شدن ارز و دلار شده‌اند تصریح کرد: در این ماجرا 50 نفر کلان سرمایه‌دار دست‌اندرکار بودند و تنها یکی از آنها 17 میلیارد تومان سکه خریده بود و همچنین 30 تن طلا پیش‌فروش شده بود این‌ها در حقیقت بهایی بودند البته نه به معنای برخی تعاریف موجود بلکه بهائیت یک حزب صهیونیستی است.

وی با تأکید بر اینکه گروه قبلی عامل اصلی در نوسانات اخیر نبودند افزود: کسانی دیگری در این مملکت دنبال آن بودند که شعب‌ ابی‌ طالب را مطرح کنند این‌ها همان‌ها هستند که مقام معظم رهبری در پاسخ به آنان از بدر و خیبر سخن می‌گویند.

شریعتمداری با تأکید بر اینکه به کسانی که در فتنه بودند مجرمند و نباید به آنان رأی داد تصریح کرد: ما باید فتنه 88 را باید مبدأ تاریخ بدانیم و باید یادمان باشد دشمن مانند جنگ احزاب تمام توان خود را در این فتنه آورد.

وی در مورد تکلیف کسانی که در این فتنه ساکت بودند نیز بیان داشت: دو حال بیشتر وجود ندارد یا این‌ها می‌دانستند سکوت اختیار کردند یا نمی‌دانستند که در حالت اول شریک جرم فتنه‌گران هستند و در حالت دوم نیز باید گفت مجلس جای آدم‌های کم‌دان نیست.

مشایی نژاد

مشایی نژاد

مشایی نژاد

نقدی بر مقاله ی « احمدی نژاد ، اولین خاکریز »

نقدی بر مقاله ی « احمدی نژاد ، اولین خاکریز »

حجت الاسلام کیوان عزتی : نقادی همین طورش هم سخت است ، چه برسد به این که بخواهی از استاد بنویسی و کسی را نقد کنی که قلباً به او ارادت داری و از خرمن فضلش خوشه ها چیده ای ! اما چه می توان کرد ؟ گاهی احساس می کنی که مسئولی و باید بنویسی ، و چه باک از نقد ، وقتی صراحت در نقادی را هم از خود استاد آموخته ای ! امیدوارم شاگرد لایقی بوده باشم.

اخیراً پرسش و پاسخی با عنوان « احمدی نژاد ، اولین خاکریز » در سایت استاد اصغر طاهرزاده قرار گرفت و به دنبال آن بلافاصله با سرعت در سایت ها و وبلاگ های زنجیره ای حامی دولت و بعضاً جریان انحرافی منتشر شد. هدف از این نوشتار ، نقد برخورد گزینشی استاد در قسمتی از این پرسش و پاسخ با جملات مقام معظم رهبری است. پرسشگر در این نوشته از استاد می پرسد :

« با عرض سلام خدمت استاد گرامی ... قبل از این که سوالاتم را بپرسم یک مقدمه‌ کوتاه خدمتتان عرض می کنم: دیدی که در قبال سیاست دکتر احمدی نژاد این روزها برای بعضی از طرفداران ایشان به وجود آمده، از ایشان در اذهانِ دوستان فردی ساخته شده که نسبت به ریاست جمهوری 4 سال قبل چرخش 180 درجه‌ای پیدا کرده است. به گونه‌ای که من از دوستان ایشان بودم حال چنان نظرم نسبت به ایشان عوض شده که اگر بار دیگر کاندیدای ریاست جمهوری شود به ایشان رأی نخواهم داد. بنابراین با پاسخ به سوالات زیر کمک بزرگی به من و امثال هم فکر و هم نظر بنده نموده‌اید. و اما سوالات: 1- چند ماه ، شاید هم چند سالی است که قضیه‌ی گروه انحرافی در صحنه ی سیاسی کشور به خصوص در سایت ها رونق گرفته ، موضع گیری های عجیب دکتر احمدی نژاد در قبال افراد این گروه انحرافی مثل جمله ای که ایشان درباره ی آقای مشایی بیان کردند: " من آقای مشایی را 25 سال است که می شناسم و ایشان فردی باتقوا و پرهیزگار است". اگر آقای مشایی پرهیزگار و باتقواست صحبت‌هایی که می‌کند مثل دوستی با مردم اسرائیل ، فرهنگ ایرانی و... نمی تواند صحبت های یک انسان باتقوا باشد. نظرتان در قبال این گروه انحرافی و صحبت های دکتر درباره ی این گروه را بیان فرمایید.
2- قانون گریزی های دکتر در طول پیدایش گروه انحرافی و در طول این دو سال ریاست جمهوریِ جدید مثل عدم انتخاب وزیر برای بعضی وزارت خانه ها ، مدیریت وزارت خانه ها به طور شخصی که طبق قانون مجلس ، رییس جمهور خود نمی تواند مدیریت وزارت خانه را بر عهده بگیرد و موظف است طبق زمانی مشخص ، وزیر برای وزارت خانه ی مذکور معرفی کند ، عدم اجرای سریع حکم حکومتی امام خامنه‌ای پیرامون برکناری مشایی از معاون اولی و اجرای این حکم پس از یک هفته ، رها کردن کشور به مدت 10 روز و خانه نشینی ایشان و ... . نظرتان را هم در این مورد بیان فرمایید. با تشکر فراوان از استاد. »

جواب استاد به این پرسش طولانی است ، هرکس که طالب است می تواند به سایت خود استاد که لینکش را در بالا قرار دادم و یا به وبلاگ ها و سایت های خبری حامی دولت مراجعه کند. اما قسمتی که مورد نظر ماست بند دوم پاسخ ایشان است. ایشان در بند دوم پاسخ می فرمایند :

« 2- مقام معظم رهبری حفظه الله در دیداری که در 8/3/1390 با نمایندگان مجلس داشتند فرمودند: « نگویید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد ، بنده به ضعف ها آگاهم. شاید بنده بعضی از ضعف ها را هم بدانم که خیلی های دیگر ندانند ، با وجود این ضعف ها ، آن چیزی که امروز در قوه ی مجریه وجود دارد ، یک شاکله ی خوب و مطلوب است ». ملاحظه کنید آقا علاوه بر این که می فرمایند شاکله ی دولت خوب است ، می فرمایند: مطلوب است. این نشان می دهد مقام معظم رهبری از دولت راضی هستند ، چون می توانستند فقط با واژه ی « خوب » است مسئله را تمام کنند تا فقط دولت را به عنوان یک نهادِ نظامِ اسلامی تأیید کرده باشند ، ولی با گفتن « مطلوب » دارند به حزب الله کُد می دهند که فریب جوّ موجود که عمدتاً سیاسی است را نخورند. در همین جلسه فرمودند در کشور دارد کار انجام می گیرد و به مجلس توصیه کردند: « انسان نگاه کند ببیند دولت چه طوری می تواند عمل کند ، چه جوری بهتر می تواند عمل کند ، قانون را تنظیم کند». از این جمله ی مقام معظم رهبری حفظه الله استفاده می شود که بعضی از قوانینی که مجلس تصویب می کند قابل اجراء نیست و بعد هم به اسم این که قانون است و دولت باید آن را اجرا کند چماق قانون گریزی بر سر دولت کوبیده می شود که اگر دنبال کنید نمونه های فراوانی هست از جمله موضوع وزرات ورزش بود که از یک طرف دولت باید وزیر معرفی کند از طرف دیگر تا شرح وظایف وزارت‌خانه ی جدید معلوم نشود و مورد تصویب مجلس قرار نگیرد معلوم نیست دولت آن وزیر را بر اساس کدام شرح وظایف به مجلس معرفی نماید. »

می بینید که استاد از یک کلمه ی « مطلوب » که در بیانات رهبری آمده است چه قدر استفاده می کنند و چه نتایجی از این یک کلمه می گیرند ! ممکن است بگوئید که این استفاده بسیار بجاست و این کلمه تمام این معانی را می رساند. باشد ! ما هم می پذیریم ، ولی اینجا سؤالی از استاد مطرح است و آن این که : آیا تمام کلمات و تعبیرات مقام معظم رهبری این همه معنای دقیق و ظریف دارند یا فقط کلماتی که در حمایت از دولت است این همه معنا دارند ؟!!! آیا استاد طاهرزاده از کلماتی هم که حضرت آقا در نقد بعضی اقدامات دولت و یا تعریف و تمجید از منتقدان دولت دارند هم همین قدر مطلب استفاده می کنند یا آن کلمات امام خامنه ای معنا و مفهوم خاصی ندارند؟!!!

شاید این سؤال برای خواننده کمی مبهم باشد ، لذا برای بررسی بیشتر مجبوریم نگاهی به یک پرسش و پاسخ دیگر در سایت استاد داشته باشیم تا انگیزه ی ما از طرح پرسش فوق از استاد روشن تر شود. بعد از انتشار کتاب « تمدن زایی شیعه » از طرف استاد و طرح مطالبی در آن کتاب در مخالفت با کلیّت فرهنگ غرب ( حتی تکنولوژی غربی ) ، یکی از خوانندگان سؤالی را در سایت استاد مطرح می کند. متن سؤال که با شماره ۱۱۸۴ در قسمت پرسش و پاسخ سایت آمده ، بسیار طولانی است که امیدوارم با حوصله مطالعه کنید. سؤال از این قرار است :

« بسم الله الرحمن الرحیم ، با عرض سلام ، استاد در کتاب تمدن زایی شیعه در پاسخ به سوالی فرموده بودید: « ... بايد متوجه باشيم كه ما نسبت به ارتباط با غرب سه نوع تئوري داريم ؛ يك تئوري اين است كه غرب خوب است و بياييم آن را بپذيريم ، تئوري ديگر اين است كه بياييم خوبي هايش را بپذيريم و در فرهنگ خودمان بياوريم و از آن ها استفاده كنيم . تئوري سوم اين است كه فرهنگ غرب يك چيز منسجمي است ؛ هر جايش را كه بگيري ، همه اش مي آيد ، و بنابراين اگر خواستيد كه غرب نيايد بايد از خود شروع كنيد ولي بر اساس اضطراري كه در زمان حاضر داريم از تكنولوژي غربي استفاده مي كنيم تا شرايط عبور از غرب فراهم شود . ما به تئوري سوم معتقديم ، اگرچه تئوري دوم هم براي خود حرف دارد و شخصيت هاي قابل احترامي به آن معتقدند . عنايت داشته باشيد كه معتقدين به تئوري سوم با خودآگاهي تاريخي خود تئوري دوم را به عنوان گذر از غرب قبول كرده اند. ولي تفاوت در اين است كه معتقدين به تئوري دوم قبول ندارند بين تكنولوژي و فرهنگ غربي آنچنان رابطه ي تنگاتنگي هست كه نتوان تكنولوژي را از فرهنگ غربي جدا كرد و در فضاي اسلامي از تكنولوژي غربي برخوردار نبود...» اما حضرت آقا در جلسه پرسش و پاسخ که با جوانان در تاریخ 77/11/13 داشتند در جواب این سوال که : جواناني که در دوران انقلاب بوده‏اند ، حضور سلطه ی استعمار را به خوبي لمس کرده‏اند ؛ به خاطر اين که خيلي چيزها را ديده و درک نموده‏اند. ولي جوانانِ امروز مفهوم و تصوير روشني از سلطه و استعمار در ذهنشان نيست و اين طبيعي است ؛ به دليل اين که در دوران انقلاب نبوده‏اند ، مستشاران خارجي را نديده‏اند و کلاًّ حضور چکمه هاي استعمار را در ميهن اسلامي مان لمس نکرده‏اند. با توجّه به اين که هر موقع حرف نفي غرب به ميان مي‏آيد ، به دليل همين تصوير روشني که جوانان در ذهن خودشان ندارند ، سريعاً نفي فن آوري به ذهنشان مي رسد ؛ با توجّه به اين که عدّه اي تبعيّت از غرب را دربست قبول کرده‏اند و عدّه اي پذيرش غرب را نفي ارزش ها و اصول اسلامي و ملي دانسته اند و با توجّه به اين که نفي غرب و تبعيّت غرب ، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلايل مشخّصي داشته است ، مي خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعريف جامع و مانعي از غرب داشته باشيد ، که در کنار اين که خوبي ها را از غرب اخذ مي کنيم ، با حفظ اصول و ارزش هاي اسلامي و ملي مان ، بدي ها را کنار بگذاريم. به نظر شما کلاًّ نقطه ی تعادل در اين ميان چيست؟ حضرت آقا چنین می فرمایند: " اين سؤال خيلي مهمّي است. من اين جا چند نکته را در همين زمينه عرض مي کنم. اوّل اين که نفي غرب ، به هيچ وجه به معني نفي فن آوري و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست و هيچ عاقلي چنين کاري را نمي کند. نفي غرب ، به معناي نفي سلطه ی غرب است که هم سلطه ی سياسي مورد نظر است ، هم سلطه ی اقتصادي و هم سلطه ی فرهنگي. من در اين فرصت اندک ، در زمينه ی سلطه ی فرهنگيِ غرب چند جمله مي گويم ، شايد ان شاء اللَّه براي شما مفيد باشد. ببينيد ؛ فرهنگ غرب ، مجموعه اي از زيبايي ها و زشتي هاست. هيچ کس نمي تواند بگويد فرهنگ غرب يکسره زشت است ؛ نه ، مثل هر فرهنگ ديگري ، حتماً زيبايي هايي هم دارد. هيچ کس با هيچ فرهنگ بيگانه اي اين گونه برخورد نمي کند که بگويد که ما درِ خانه مان را صددرصد روي اين فرهنگ ببنديم ؛ نه. فرهنگ غرب ، مثل فرهنگ شرق ، مثل فرهنگ هرجاي ديگر دنيا ، يک فرهنگ است که مجموعه اي از خوبي ها و بدي هاست. يک ملت عاقل و يک مجموعه ی خردمند ، آن خوبي ها را مي گيرد ، به فرهنگ خودش مي افزايد ، فرهنگ خودش را غني مي سازد و آن بدي ها را رد مي کند. همان طور که گفتم ، در اين زمينه ، بين فرهنگ اروپايي ، غرب ، امريکايي ، امريکاي لاتين ، آفريقا و ژاپن فرقي نيست و هيچ تفاوتي ندارد و در اين حکمي که مي گويم ، همه يکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگي که قرار مي گيريم ، به طور طبيعي تا آن جايي که مي توانيم ، بايد محسّنات آن را بگيريم و چيزهايي که مناسب ما نيست - بد و مضرّ است - و با چيزهايي که به نظر ما خوب است ، منافات دارد ، آن را رد کنيم. اين اصل کلّي است. منتها در زمينه ی فرهنگ غربي نکته ی مهمّي وجود دارد که من دلم مي خواهد شما جوانان به اين نکته توجّه کنيد. فرهنگ غرب - يعني فرهنگ اروپايي ها - عيبي دارد که فرهنگ هاي ديگر ، تا آن جايي که ما مي شناسيم ، آن عيب را ندارند ، و آن « سلطه طلبي » است. اين ، قطعاً دلايل انساني و جغرافيايي و تاريخي اي دارد. از اوّلي که اينها در دنيا به يک برتريِ علمي دست يافتند ، سعي کردند همراه با سلطه ی سياسي و اقتصادي خودشان - که به شکل استعمار مستقيم در قرن نوزدهم انجاميد - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحميل کنند. اينها با فرهنگ ملت ها مبارزه کردند ؛ اين بد است. ملتي مي گويد فرهنگ من بايد در اين کشور جاري شود! اين چيز قابل قبولي نيست. هر چند هم خوب باشد ، آن ملتي که اين فرهنگ بر او تحميل مي شود ، اين را نمي پسندد. شما يقيناً خوردن نان و ماست را به ميل و اشتهاي خودتان ، ترجيح مي دهيد به اين که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگويند بايد بخوري! وقتي کاري زورکي و تحميلي شد ؛ وقتي از موضع قدرت انجام گرفت و وقتي متکبّرانه و مستکبرانه تحميل گرديد ، هر ملتي آن را پس مي زند ؛ بايد هم بزند. مثلاً کراوات يک پديده ی غربي است. غربي ها اين را مي خواهند ، دوست مي دارند و با سنّت شان هماهنگ است ؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ ديگر هستيد و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده ايد ، کراوات نزديد ، يک آدم بي ادب محسوب مي‏شويد! چرا ؟! اين فرهنگ شماست ؛ تقصير من چيست؟ اگر کت و شلوار پوشيديد ، بايد پاپيون و کروات بزنيد ، و الاّ در فلان مجلس رسمي راه نداريد و يک آدم بي ادب و غيرمنضبط و بي نزاکت تلقّي مي شويد! اين ، آن تحميل فرهنگ غربي است. زن غربي ، روش هايي دارد. آنها نسبت به مسأله ی زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه ، فرهنگي دارند - خوب يا بد ، بحثي سرِ آن نداريم - اما سعي دارند اين فرهنگ را به همه ی ملت هاي دنيا تحميل کنند! در باب فرهنگ غربي ، اين بد است. من يک وقت مثالي زدم و گفتم شما گاهي خودتان به انتخاب خود غذاي مقوّي و يا داروي شفابخشي را مصرف مي کنيد؛ اما يک وقت بي هوشتان مي کنند ، يا مي خوابانند ، دست و پاي تان را مي گيرند و با آمپول چيزي را به شما تزريق مي کنند! سعي شده است از طريق رؤساي کشورها و رژيم هاي فاسد ، فرهنگ غربي به ملت ها تزريق شود! رژيم و خاندان فاسد پهلوي - که خدا از اينها به خاطر آن چه که با ملت ايران کردند ، نگذرد - از اين قبيل بودند. اينها با انواع روش ها و شيوه ها سعي کردند فرهنگ غربي را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر اين ، ملت ايران را تحقير مي کردند ؛ فرهنگ ملي را تحقير مي کردند ؛ باورهاي ملي را تحقير مي کردند. شما ببينيد در دوران حکومت پهلوي ها و اندکي قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها ، که همين حمله ی غربي ها شروع شده بود و در دوران پهلوي ها به اوج خود رسيد ، پرورش يافته هاي آن دوران ، ملت ايران را اصلاً قابل اين نمي دانستند که بتواند خودش را اداره کند ، بتواند کاري بکند ، بتواند چيزي بسازد ، چيزي به دنيا ارائه دهد و يا بر معلومات دنيا اضافه کند. اين به خاطر چيست؟ اين به خاطر تحقير فرهنگ ملت ، تحقير هويّت ملي و تحميل فرهنگ بيگانه است. هويّت ملي با « فرهنگ » شکل مي گيرد. هويت هر ملتي ، فرهنگ اوست ؛ اين را نبايستي زخمي و جريحه دار کرد. علت مقابله ی ملت ايران با فرهنگ غربي اين است ، و الاّ بله ، فرهنگ غربي محسّنات و زيبايي هايي هم دارد. البته زشتي هايي هم دارد که آن زشتي ها بيخ ريش خودشان ! اشکالي ندارد که ما زيبايي هاي فرهنگ آنها را فرا بگيريم. اين که حالا آن زيبايي ها چيست ، مي‏تواند مورد بحث قرار گيرد." با توجه به فرمایشات حضرت آقا می توان این چنین برداشت کرد که حضرت آقا به تئوری دوم معتقدند؟ »

استاد طاهرزاده تنها در پاسخی کوتاه به این سؤال کلیدی می فرمایند :

« ج : علیکم السلام ، باسمه تعالی فکر می کنم سخنان مقام معظم رهبری حفظه الله مثل هر انسان حکیمی ، « محکماتی » دارد و « متشابهاتی ». فرهنگ غرب از آن جهت که جایی برای وَحی در امور اقتصادی و سیاسی و تربیتی نگذاشته از محکمات فرمایش آقاست که هیچ ارزشی ندارد ، ولی از آن جهت که غرب روش هایی در ارتباطات اجتماعی دارد و یا روحیه ی تحقیق در علوم تجربی را در خود رشد داده ، می توان از آن استفاده کرد مثل آن که باید از خوبی های سایر ملل استفاده کرد. آن چه بنده در مباحث خود بر آن تأکید دارم ، روح و فرهنگی است که منجر به تکنولوژی موجود شده که اگر آن روحیه را نشناسیم ، ناخود آگاه با پذیرش تکنولوژی گرفتار آن روحیه می شویم. موفق باشید »

ای کاش فرصت می بود تا شواهد متعددی از کتاب مورد نظر را با هم بررسی می کردیم تا تضاد نظریه ی استاد طاهرزاده با نظریه ی مقام معظم رهبری کاملا برای شما روشن شود ، اما از باب « العاقل یکفیه الإشارة » همین پرسش و پاسخ هم برای اهلش کافی است. برای نمونه کمی به این کلام استاد که در متن سؤالی هم که از ایشان شده آمده است ، توجه کنید که : « بايد متوجه باشيم كه ما نسبت به ارتباط با غرب سه نوع تئوري داريم : يك تئوري اين است كه غرب خوب است و بياييم آن را بپذيريم ، تئوري ديگر اين است كه بياييم خوبي هايش را بپذيريم و در فرهنگ خودمان بياوريم و از آن ها استفاده كنيم . تئوري سوم اين است كه فرهنگ غرب يك چيز منسجمي است ؛ هر جايش را كه بگيري ، همه اش مي آيد ». و دقت کنید که استاد موافق با تئوری سوم است. اکنون از محضر استاد می پرسم :

حضرت استاد ، چگونه است که آنجا که قرار است از جملات مقام معظم رهبری شاهدی بر عقیده ی شخصی تان بیابید از یک کلمه ی « مطلوب » آن همه مطلب استفاده می کنید و این کلام رهبری را بی هیچ شبهه ای از « محکمات » می شمارید ، اما در بحث تکنولوژی غربی ، این همه جملات صریح رهبری ( و نه یک کلمه ) به یک باره تبدیل به « متشابهات » می شوند ؟!!!

حضرت استاد ، چگونه بپذیریم جوان پرسشگر دانشجویی دغدغه ی مهم خود و بسیاری از دانشجویان این مملکت را با رهبرش مطرح می کند و رهبر هم با آن که در ابتدای پاسخ تأکید کرده است که : « اين سؤال خيلي مهمّي است » ، اما در مقام پاسخ ، به بیان یک سری « متشابهات » اکتفا کند ؟!!!

حضرت استاد ، ما و شما می دانیم که : « واژه ی « متشابه » در اصل به معنى چيزى است كه قسمت هاى مختلف آن شبيه يكديگر باشند ، به همين جهت به جمله ها و كلماتى كه معنى آنها « پيچيده » باشد و گاهى « احتمالات مختلف » درباره ی آن داده شود ، « متشابه » مى گويند ، و منظور از « متشابهات قرآن » همين است ، يعنى آياتى كه معانى آن در بدو نظر پيچيده است و در آغاز ، احتمالات متعدد در آن مى رود اگر چه با توجه به آيات محكم تفسير آنها روشن است. » یا این که : « متشابه : يعني الفاظي كه احتمال « چند معنا » در مورد آنها مي رود » ،

حضرت استاد ، آیا این جمله که : « نفي غرب ، به هيچ وجه به معني نفي فن آوري و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست و هيچ عاقلي چنين کاري را نمي کند » از متشابهات است ؟!!!

حضرت استاد ، این که آقا می فرمایند : « هيچ کس نمي تواند بگويد فرهنگ غرب يکسره زشت است ؛ نه ، مثل هر فرهنگ ديگري ، حتماً زيبايي هايي هم دارد » کجایش پیچیده و نامفهوم است که آن را از متشابهات دانسته اید ؟!!!

حضرت استاد ، جمله ی : « فرهنگ غرب ، مثل فرهنگ شرق ، مثل فرهنگ هرجاي ديگر دنيا ، يک فرهنگ است که مجموعه اي از خوبي ها و بدي هاست. يک ملت عاقل و يک مجموعه ی خردمند ، آن خوبي ها را مي گيرد ، به فرهنگ خودش مي افزايد ، فرهنگ خودش را غني مي سازد و آن بدي ها را رد مي کند » چه ابهامی دارد که مجبور باشیم برای فهمیدنش به محکمات دیگری استناد کنیم ؟!!! و اصولاً مگر صریح تر و محکم تر از این هم می شد سخن گفت که آقا نگفته باشند ؟!!!

حضرت استاد ، بعد از انتقادات صریحی که علامه مصباح یزدی در طول سال ۱۳۸۹ از جریان انحرافی داشتند مقام معظم رهبری در دیدار از منزل حضرت علامه در تاریخ 20 بهمن 1389 فرمودند :

« بنده هم به سهم خودم قدر آقاي مصباح را مي‌دانم. واقعا مي‌دانم که ايشان در کشور و براي اسلام چه وزنه اي هستند و حقاً و انصافاً ما امروز نظير ايشان را - حالا به اين تعبير بگوييم- خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممکن است وجود داشته باشد با اين « وزانت علمي » و « عمق علمي » و « احاطه » و « وسعت » و با اين « آگاهي » و « بينش » و « صفا ». اين سه جهت در ايشان جمع است ؛ هم « علم » ، هم « بصيرت به معناي حقيقي کلمه » و هم « صفا ». اين سه تا با هم در وجود ايشان خيلي ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌ا... وجود ايشان را براي ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ايشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ايشان استفاده نمايند. »

حضرت استاد ، آیا این کلام رهبری هم از متشابهات است ؟!!!

حضرت استاد ، شما درباره ی تعریف آقا از دولت با تعبیر : « شاکله ی خوب و مطلوب » فرمودید : « آقا علاوه بر این که می فرمایند شاکله ی دولت خوب است ، می فرمایند: مطلوب است. این نشان می دهد مقام معظم رهبری از دولت راضی هستند ، چون می توانستند فقط با واژه ی « خوب » است مسئله را تمام کنند » باشد ! ما هم از سبک خودتان استفاده می کنیم و می گوئیم :

آقا که از انتقادهای مکرر و صریح علامه مصباح باخبر بودند ، لذا می توانستند با تعبیر : عالم و با تقوا در مورد علامه مصباح ، بقول شما : « مسئله را تمام کنند » ، پس چرا می گویند : « بصيرت به معناي حقيقي کلمه » ؟!!!

حضرت استاد ، آمدن کلمه ی « مطلوب » بعد از کلمه ی « شاکله ی خوب » آن همه معنا داشت ، اما آمدن صفتِ « به معنای حقیقی کلمه » بعد از کلمه ی « بصیرت » هیچ معنای خاصی ندارد و هیچ کُدی به ما نمی دهد ؟!!!

حضرت استاد ، کلمه ی « مطلوب » این همه بار معنایی را از کجا آورده است که کلمات « وزانت علمي » ، « عمق علمي » ، « احاطه » ، « وسعت » ، « آگاهي » ، « بينش » ، « صفا » و « بصيرت به معناي حقيقي کلمه » نمی توانند در مقابلش قد علم کنند ؟!!!

حضرت استاد ، خدا می داند که به شما ارادت دارم ، اما به من حق بدهید که این توجیهات ضعیف شما را نپذیرم و ردّ کنم. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

ملتمس دعای خیر شما ، کیوان عزتی

تقدیم به عمله وبلاگ نویس های بین 20 تا 30 ساله ی جریان انحرافی

وبلاگ نویسان جریان انحرافی توجه کنند!!

حجت الاسلام کیوان عزتی : وقتی به کسی که بخاطر عدم تخصص در زمینه ی ...

پزشکی و با اظهار نظر غیرکارشناسی باعث شدت بیماری یک بیمار شده ،

می گوئیم : چرا در کاری که تخصص نداری دخالت کردی و نظر دادی ؟

خجالت زده می شود و لب فرو می بندد.

*****

وقتی به کسی که بخاطر عدم تخصص در زمینه ی ...

مکانیک خودرو و با اظهار نظر غیرکارشناسی باعث خرابی بیشتر یک اتومبیل شده ،

می گوئیم : چرا در کاری که تخصص نداری دخالت کردی و نظر دادی ؟

خجالت زده می شود و لب فرو می بندد.

*****

و اصولاً هر وقت به کسی که بخاطر عدم تخصص در زمینه ای ...

و با اظهار نظر غیرکارشناسی باعث خرابی کار شده ،

می گوئیم : چرا در کاری که تخصص نداری دخالت کردی و نظر دادی ؟

خجالت زده می شود و لب فرو می بندد.

*****

اما جالب اینجاست که هر وقت به کسی بخاطر عدم تخصص در دین و اظهار نظرهای غیرکارشناسی انتقاد می شود ، بجای این که خجالت زده شود و لب فروبندد ، رگ های گردنش را کلفت می کند و چشم را بسته و دهان را باز می کند و می گوید :

چرا من نباید نظر بدهم ؟! چرا فقط مراجع باید حرف بزنند ؟! چرا در این مملکت آزادی بیان نیست ؟!

و هزار لیچار دیگر !!!

تکذیب مصاحبه منسوب به علامه مصباح یزدی

تکذیب مصاحبه منسوب به علامه مصباح یزدی
 
حجت الاسلام جلالی به خبرنگار ما گفت: انتساب چنین اظهاراتی به حضرت علامه مصباح یزدی کذب محض است و ایشان با هیچ خبرگزاری در این زمینه مصاحبه نکرده است از همین رو اعتراض خود را به مسئولین خبرگزاری مهر اعلام کردیم و آنها نیز به حذف این خبر اقدام نمودند.

آدرس غلط ندهیم ، جریان انحرافی ادامه اصلاحات است

آدرس غلط ندهیم ، جریان انحرافی ادامه اصلاحات است

نقد جریان انحرافی از سوی فعالین و رسانه‌های اصول‌گرا این بهانه را به جریان فتنه و اصلاح طلبان داد که هم فرصت را برای تبرئه‌ی خود غنیمت بشمارند و هم به نوعی خود را پیشتاز شناخت انحراف این جریان معرفی نمایند اما «حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود نبویان» با ارایه‏ی تحلیلی، ضمن پرده برداشتن از هویت واقعی هر دو جریان، جریان انحرافی را تداوم فتنه‌ی88، می‏دانند.

توجه داشته باشیم که «جریان انحرافی» ادامه‌ی اصلاحات است. به لحاظ مبانی کسانی مانند «خاتمی، سروش، شبستری و ...» چه تفاوتی با جریان انحرافی دارند؟ آیا اومانیسم را قبول ندارند؟ پلورالیزم را نگفته‏اند؟ از ملی‏گرایی حرف نمی‏زدند؟ آیا مهاجرانی نبود که می‌گفت اصلاً چرا راهیان نور راه افتاده است؟ او نبود که می‏گفت ما ایام نوروز باید افراد را ببریم در تخت جمشید؟ در مقابل این شیوه‌ی مهاجرانی، مقام معظم رهبری بدون این‌که حرفی بزند عملاً مخالفت کرد و به مناطق جنگی تشریف بردند. راهیان نور؛ با این برخورد عملی ایشان آغاز گردید بنابراین باید مشایی را در تداوم اصلاحات دید. همان اندیشه است، ظاهرش را نگاه نکنیم. چند شاهد را بیان می‌کنم.
 
در دوره‌ی دوم آقای احمدی نژاد لوح فشرده‌ی 90 [سیاسی] پخش شد، این لوح فشرده فقط به بیان نقطه ضعف‌های آقای احمدی نژاد اختصاص داشت  اما یکی از نقاط ضعف احمدی‏نژاد، مشایی است که داد مراجع از آن بلند شده است. آقای مصباح پیام داد آقای احمدی‏نژاد، مشایی آبروی دولت را خواهد برد، او را کنار بگذارید و... چرا مخالفان احمدی‏نژاد (اصلاح طلبان) یک کلمه در لوح فشرده‌ی 90 سیاسی نامی از مشایی نیاورده بودند؟
 
شاهد مثال‌های دیگر، سر دبیر روزنامه‌ی «هفت صبح» مشایی، معاون سردبیر روزنامه‌ی «اعتماد» است. در ایام فتنه یک بار هم نشده مشایی نام فتنه را به کار ببرد. «زیباکلامی» که می‏گوید من طرف‌دار رضاخان هستم گفته یک نفرکه به واقع اصول‌گراست، آقای مشایی است زیرا به جریان سبز بی ادبی نکرده است.
 
یعنی چی؟ مقام معظم رهبری که فرمود فتنه، بی‏ادبی است؟ جایی که باید توهین کرد اگر توهین نمی‏کنید بی‌ادبی است. قرآن کریم می‌فرماید: «اولئک کل انعام بل هم اضل؛ از گاو و خر هم پست‏تراند.» آیا قرآن توهین و بی‌ادبی می‏کند؟ بله! جایی که باید توهین بکنی توهین نمی‏کنی، بی ادبی است. توجه کنیم که این طیف‌ها کجا به هم وصل می‏شوند؛ آقای امیری‏فر باجناق آقای عرب‏سرخی است، در جلسه‌ی ختم پدرخانم آقای امیری فر، بهزاد نبوی شرکت می‏کند. سران فتنه آن جا جمع هستند.
 
مشایی تداوم اصلاحات است. به خدا سوگند ما هرچه می‏کشیم از اصلاح طلبان است، از خاتمی، موسوی و کروبی است. این جریان فقط تداوم همان اندیشه است. آدرس غلط ندهیم، اندیشه‌ی آنان را که دیدیم، اومانیسم و پلورالیسم، آقای خاتمی کدام یک را قبول ندارد؟ مشایی همین است، هیچ چیز دیگری نیست. امیری فر در مصاحبه‌ای می‌گوید: «ما در مجلس باید اصول‌گرایان را شکست بدهیم.» این حرف‌ها معنا دارد، آن تداوم خط را ببینیم مشکل ما با همان اصلاح طلبان است.
 
آقای «احمدزاده» استاندار فارس که اکنون رییس میراث فرهنگی شده است جملاتی دارند که غیر از جملات آقای خاتمی چیز دیگری از آن برداشت نمی‌شود. فکر، یک فکر است. این که مقام معظم رهبری می‌فرمایند اصلی و فرعی، همین است. آدرس را غلط ندهیم، دشمن ما اصلاحات است ما دشمن مشایی هستیم چون تداوم اندیشه‏های اصلاحات است.
 
آقای خاتمی در جلسه‌ی سران مجمع روحانیون تأکید می‏کند ساکت باشید اهداف ما دارد پیش می‌رود. حجاریان در جدیدترین صحبت خود می‏گوید: «حاکمیت دوگانه را ما دنبال می‏کردیم اکنون همین شده، اهداف ما دارد پیش می‌رود.»
 
این‌که آقای مشایی ضد ولایت فقیه است مگر آقای خاتمی، موسوی و کروبی نیستند؟ فرق آقای مشایی با اصلاح طلبان چیست؟ دست آن‌ها در دست یک‌دیگر است.
 
آقای احمدزاده می‏گوید: «چه کسی می‏گوید موسیقی حرام است؟ من در دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) درس خوانده‌ام و این چیزها را می‌فهمم.»
 
عجب! ما نمی‏دانستیم فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) مرجع و مجتهد نیز هستند. شما چند واحد فقه خوانده‏اید؟ که بگویی موسیقی حرام است یا نه؟
 
یا می‌گوید: «تا اسم موسیقی که می‌آید می‏گویند حرام است. می‌گویند چون شاه ملعون به تخت جمشید رفته است رفتن به آن جا بد است چون شاه ملعون به تخت جمشید رفته است نباید به آن‌ جا برویم پس چون شاه حرم امام رضا(علیه‌السلام) رفته، آن جا هم نباید برویم.» این حرف آشکارا مبارزه با سیره‌ی مقام معظم رهبری است. چون ایشان و علمای فارس از رفتن به تخت جمشید جلوگیری کردند. به جملاتش دقت کنید، مبارزه با ولایت فقیه بزرگ‌ترین آرمان کیست؟ اصلاح طلبان.
 
آقای احمد زاده در مورد برگزار نشدن جشن نوروز می‏گوید: «می‏خواستیم جشن مهمانی نوروز را برگزار کنیم، بیانیه دادند که اسلام در خطر است. مسأله‌ی اصلی بحرین و ایام فاطمیه است. چرا نمی‌گذارید با حضور مسؤولان چند کشور، جشن نوروزی را برگزار کنیم. بگذارید مردم شاد باشند به شادی بپردازند این قدر به مردم سخت نگیرید.»
 
به روزنامه‏های سال 77 اصلاح طلبان نگاه کنید. می‏نوشتند اکنون جامعه‌ی ما نیاز به قطار شادی دارد. در مورد حجاب اسلامی و فرضیه‌ی امر به معروف ببینید چه می‏گوید. این یک اندیشه‌ی اصلاح طلبی است، چیز دیگری نیست. وی می‌گوید: ‌«اگر کسی مانتو کوتاه و شلوار تنگ پوشید نباید سخت گرفت بگذارید مردم آزاد باشند همه چیز را به حساب اسلام نگذارید. اسلام دین آزادی است. وقتی می‌بینید که دختر و پسر در کنار هم هستند نباید آن‌ها را سین جیم کرد.»
 
در دوره‌ی دوم آقای احمدی نژاد لوح فشرده‌ی 90 [سیاسی] پخش شد، این لوح فشرده فقط به بیان نقطه ضعف‌های آقای احمدی نژاد اختصاص داشت  اما یکی از نقاط ضعف احمدی‏نژاد، مشایی است چرا مخالفان احمدی‏نژاد (اصلاح طلبان) یک کلمه در لوح فشرده‌ی 90 سیاسی نامی از مشایی نیاورده بودند؟
 
در مورد مکتب ایرانی، می‌گوید: «دولت ما مظلوم است. هرکجا حرفی از ایرانی و ایرانی می‌زنند مورد هجوم قرار می‌گیرد. نماینده‌ای که از اسلام و شرع سخن می‏گوید به خاطر رأی آوردن است. من چیزی به نام اصلاح طلب، اصول‌گرا و سوسول‌گرا را قبول ندارم.»
 
این اندیشه‌ی اصلاح طلبان است که دارد حاکم می‏شود منتهی ممکن است رنگ و رو عوض کرده باشد. به تازگی تعدادی از افراد منتسب به جریا انحرافی دستگر شده‌اند، از جمله‏ی آن‌ها «عباس غفاری» و «آقای محققی» هستند.
 
عباس غفاری که گفته می‏شود بسیار اهل جن‌گیری، رمالی و ... است در زمان آقای خاتمی برای وارد شدن در نهاد ریاست جمهوری نیاز به هماهنگی نداشت. 
 
کلیپی درست کرده‏اند اولش صحبت آقای موسوی است: «این دولت، دولت رمالی است.» (البته جای سؤال از موسوی است که شما از کجا فهمیدید، به‌وسیله‌ی اقای عباس غفاری که دوست شما بود؟) در کلیپ بلافاصله صحبت مقام معظم رهبری را می‌گذارند که چرا توهین می‌شود به دولت که این دولت، دولت رمالی است؟ بعد هم بلافاصله صحبت اخیر آقای مصباح را می‌گذارند که نمی‌شود با رمالی کار را پیش برد.چه چیزی می‌خواهد بگویند؟ می‌خواهند بگویند دیدید پیش‌بینی موسوی درست بود. دیدید حرف آقای هاشمی درست بود که می‌گفت این ضد ولایت است؟
 
در جواب جریان اصلاح طلب باید گفت اصلاً به فرض احمدی نژاد ضدولایت است. البته ما می‌گوییم صددرصد در جهل مرکب است، گول خورده است. همین الان هم آقای احمدی نژاد بیاید مقابل این سه نفر به موسوی، کروبی و نفر سوم که اسمش را نیارم. قرار بگیرید، ما به او رأی می‌دهیم. عین جمله‌ی همین نفر سوم است در ایام انتخابات که گفته است کشور به لحاظ اقتصادی در سراشیبی سقوط است. رهبر انقلاب در کردستان تشریف داشتند گفتند: «کسانی که چنین اظهار نظر می‌کنند در نیّت صدقشان آدم شک دارد.» این جمله‌ی مقام معظم رهبری است.
 
به چه کسی رأی بدهیم؟ چه‌قدر آقای احمدی نژاد نسبت به این‌ها در اوج است؟ اسلام را در جهان مطرح کرد. استکبار ستیزی را مطرح کرد ـ کم کاری نشده است ـ در مورد هدفمندی یارانه‎ها، هاشمی با آن اقتدارش جرأت نزدیک شدن به آن را نداشت.
 
خاتمی هم که اصلاً حسابش جداست. چه کسی آمد این کار را انجام داد؟ در انرژی هسته‌ای چه کسی این کار را انجام داد اما آقای هاشمی گفت: «ایشان ضد ولایت است.»
 
من سؤال می‌کنم شما دلتان برای ولایت سوخته که ایشان ضد ولایت است یا با او مشکل داشتید؟ اگر دلت برای ولایت سوخته بود چرا طرف‌دار موسوی بودی؟ صریحاً «نتانیاهو» می‌گوید و اعلام می‌کند که سران اصلاحات به نمایندگی از ما با جمهوری اسلامی می‌جنگند. این‌ها ولایت را قبول دارند؟ این‌ها قانون را قبول دارند؟
 
آقایان اصلاح طلب! ایشان به فرض ضدولایت است، تازه شده مثل شما. چیز جدیدی نشده است. شما که باید خوشحال باشید. شما مگر طرف‌دار ولایت هستید؟ خط یکی است، آدرس غلط ندهیم. اصلاحات قرار است تداوم پیدا کند.
 
وقتی مقام معظم رهبری می‌فرمایند این مسأله فرعی است یعنی تداوم آن را جای دیگری ببینید. جریان آقای مشایی خطرناک است ولی تداوم را در جای دیگری جست‌وجو کنید.
 
اما رمالی چه‌قدر نقش دارد؟ کسی بیاید تحلیل کند دولت، دولت رمالی است. رمالی و غیب‌گویی ممکن است واقعیت داشته باشد. در زمان خاتمی هم همیشه عباس غفاری آن‌جا بود. این شاید 10 درصد یا 20 درصد خطر کار آقای مشایی است. آقای مشایی دو بخش دیگر هم دارد.
 
بخش دوم او ارتباطات خارجیش است. بخش مهم‌تر از همه، شورای عالی ایرانیان خارج از کشور است که پوششی برای این ارتباطات است.
 
بخش سوم و مهم‌ترین بخش خطر مشایی و تیمش این است که اهل تحلیل خطرناک هستند. با این تحلیل‌شان به این جا رسیده‌اند.
 
این‌ها معتقد هستند که مردم جامعه دو دسته‌اند: قشر محروم جامعه و قشر متوسط جامعه. این دو قشر از نظر جریان انحرافی ویژگی‌هایی دارند:
 
1.      می‌گویند قشر محروم بین سی تا چهل میلیون نفر هستند. جوانان محروم سر چهار راه می‌نشیند معنی آن این است دین و ... کنار بگذاریم. فضا، فضای اباحی‏گری است. ولایت فقیه چیست؟ به این‌ها پول هم بدهی جذب می‌شوند. عاشق رابطه با آمریکا هستند. یک جوان پول هم که نداشته باشد، می‌رود از کلوپ فیلم تهیه می‌کند. اگر شب فیلم آمریکایی نبیند، نمی‌خوابد. اگر این‌طور است همین چهار پنج ویژگی را دارند ما باید نسبت به جذب این‌ها چه کار کنیم؟ رابطه با آمریکا، مبارزه با ولایت فقیه، کوروش، شاهنشاه و آریا مهر چه بدی دارند؟ ملی‌گرایی چه بدی دارد؟ شما می‌آیید دین را مطرح می‌کنید خطبه‌ی 52 فرمایشات حضرت امیر(علیه‌السلام) چرا باید منشور بین المللی شود؟ منشور کوروش باید منشور بین المللی شود. ما برای جذب این طبقه باید این کارها را بکنیم.
 
2.      قشر متوسط، شهرنشینانی هستند که 13 میلیون رأی به آقای موسوی داده‏اند. این‌ها را باید چگونه جذب کرد؟ مؤلفه‌های این‌ها چیست؟ تقریباً نزدیک به طبقه‌ی قبلی هستند. با هم یک قدر مشترک دارند که با دین کاری ندارند.
 
 هرچند این تحلیل صددرصد اشتباه است و مردم جامعه‌ی ما این‌طور نیستند منتهی این‌ها اهل تحلیل هستند. فکر نکنیم این‌ها با رمالی کار خود را پیش می‌برند. این خیلی ساده انگاری است.
 
آقای مصباح که به رمالی اشاره دارند، به بخشی از همان 10، 20 درصد اشاره می‌کنند، رمال و غیب‌گو یادتان باشد به قول غربی‌ها «پراگماتیس» نیست، اهل عمل نیست. آقای احمدی نژاد از 24 ساعت، 18 ساعت را به قول ما مثل بلدوزر دارد کار می‌کند. آدم غیب‌گو که اهل کار نیست. این‌ها اهل تحلیل نیز هستند و تحلیل دارند و کارهایشان را در این قاعده‌ها ببینید.
 
نتیجه:  نخست، این جریان کاملاً منحرف است. دوم، این جریان تداوم اصلاحات است.
 
در قانون اساسی فتنه‌ی 88 با عنوان «قانون اساسی نوین ایران» هرجا نامی از اسلام بود، برداشتند. اکنون سال 1390 هجری شمسی و 1432 قمری است. سال قمری را هم از قانون اساسی خودشان برداشته‏اند. این قانون اساسی را چه کسی نوشته است؟ آقای اردشیر امیر ارجمند که در حال حاضر رابط آقای مشایی است و با مشایی در ارتباط است.
 
اکنون واضح شده آقای مشایی دروغ‌گو است. 11 روز حکم صریح مقام معظم رهبری را زمین زدند. این‌ها طرف‌دار ولایت هستند، کدام ولایت؟ ما از ساختار دولت به جد دفاع می‌کنیم. به جدّ هم مشایی را می‌کوبیم و به خاطر انحرافات فکری، رد می‌کنیم. مشایی را تدوام اصلاحات می‏بینیم، فتنه‌ی 90، تداوم فتنه‌ی 88 است .
 
اکنون جای سؤال است که چرا مقام معظم رهبری از آقای احمدی نژاد- اگر فکرش به واقع این است – دفاع کرد؟
 
مقام معظم رهبری از ملاک‌ها و از اصول دفاع کرد. در سفر به کردستان از ساده زیستی، پرکاری، اندیشه‌ی اسلامی، استکبار ستیزی سخن گفتند زیرا فرد دیگری نبود و این ملاک‌ها رفت در سبد آقای احمدی نژاد. مقام معظم رهبری از اصول دفاع کرد. حتی کروبی می‌گفت مقام معظم رهبری که این معیارها را می‌گوید نظرش به بنده است.
 
خود احمدی نژاد می‌گوید من دوره‌ی دوم رفتم پیش مقام معظم رهبری، گفتم این قدر از من دفاع نکنید، این‌ها حمله می‌کنند. ایشان فرمودند: «من از تو دفاع نمی‌کنم، من یک سری اصولی را دارم مطرح می‌کنم» این اصول در سبد آقای احمدی نژاد قرار دارد. این نکته را می‌گویم تا نگویند آقای هاشمی آن موقع فهمیده بود ولی مقام معظم رهبری الان، نه ایشان می‌دانند.
 
باید زمان و میزان خطر را درک کرد. اکنون عده‌ای  به سمت بحث استیضاح آقای رییس جمهوررفته‏اند، اما اکنون چرا؟ چه‌قدر سادگی است کسی که برود به  سمت استیضاح، خاتمی 8 سال با آن فساد، با آن خرابی کسی به سراغ استیضاح او نرفت. احمدی نژاد در یک مورد نشان داد  ولایت‏پذیر نیست، ما هم قبول داریم. اصلاح طلبان که 8 سال ضد ولایت بوده‌اند کدام‌شان طرف‌دار ولایت بودند؟ کدام‌شان حرف ولی فقیه را گوش می‌دادند اگر ما آقای احمدی نژاد را مثلاً استیضاح بکنیم ثمره‌اش چیست؟ ثمره‌اش این است مردم منطقه که اکنون در خیزش اسلامی بلند شده‌اند از خیزش مردم ایران الگو گرفته‌اند و احمدی‏نژاد در میان مردم منطقه به عنوان یک فرد شجاع، استکبار ستیز و آمریکا ستیز مطرح است اگر احمدی نژاد را کنار نهادیم، آمریکا چه می‌گوید؟ مردم منطقه چه می‌گویند؟ می‌گویند ما چرا مبارزه می‌کنیم. شاه ما و رییس ما طرف‌دار آمریکا است. احمدی نژاد استکبارستیز را جمهوری اسلامی خودش ساقطش کرد. آن وقت چه چیزی برای مردم منطقه می‌ماند؟

منبع : سایت برهان

جريان انحرافي پايگاه خود را در كدام لايه هاي اجتماعي تعريف مي‌كند؟

جريان انحرافي پايگاه خود را در كدام لايه هاي اجتماعي تعريف مي‌كند؟

پس از دهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري، دلسوزان انقلاب برخلاف دوره قبل شاهد پر و بال يافتن جرياني در اطراف رييس‌جمهور هستند كه گونه‌اي تعارض با شاخصه‌ها و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي را دنبال مي‌كند.اما ماهيت اين جريان، هدف‌گذاري آن و گفتمان مطلوبي كه در پي توليد آن در جامعه است چيست؟

پس از دهمين دوره‌ي انتخابات رياست جمهوري، رويكرد دولت جديد بي‌شك حساسيّت بسياري از نيروهاي اصول‌گرا و علاقه‌مندان به انقلاب اسلامي را برانگيخت. گروه‌هايي كه در طول جريان فتنه تمامي تلاش‌هاي خود را براي رمزگشايي و مقابله با كودتاي مخملي مصروف كرده بودند بر خلاف دولت نهم كه با شيوه و رويكرد صرف خدمت‌گزاري آغاز به كار كرده بود، با انتصاب «رحيم مشايي» به عنوان معاون اول رييس جمهور مواجه شدند. انتصابي كه بنابر منظومه‌ي فكري وي، او را چندان در پازل و شاخصه‌هاي اصول‌گرايي نمي‌يافتند. در اين ميان آن‌چه كه باعث شد انتقادها در اين زمينه اوج بگيرد تعلل «احمدي نژاد» به حكم رهبري براي بركناري وي از اين سمت بود، بركناري اي كه سه روز به طول انجاميد و در نهايت از وي به عنوان مسؤول دفتر رييس جمهور استفاده شد اما با گذشت زمان و با طرح برخي از مطالب از سوي اسفنديار رحيم مشايي كه از جنس تعارض با روحانيّت و شاخصه‌هاي انقلاب اسلامي بود، وي به آرامي به حذف مخالفان خود از دولت و جايگزيني وفادارانش اقدام كرد كه اين مجموعه در شرايط كنوني به «جريان انحرافي» معروف هستند.

بقیه در ادامه مطالب ...

ادامه نوشته

ویژه نامه جریان انحرافی!

 

ضمن حمایت و قدردانی از تلاش‌ها و خدمات دولت.

ورود فتنه گران در نقد اصولگرایان اکیدا ممنوع

فرق بین دوستان دلسوز و منتقدین بی انصاف

رسالت عالمان راستین در برابر بدعت ها

ورود به دوره‌ ظهور، پايان تبعيت از ولايت فقيه نيست

احمدي‌نژاد با اين شعارها و وعده‌ها از مردم رأي گرفت

آدرس غلط ندهیم ، جریان انحرافی ادامه اصلاحات است


امام خامنه ای

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای :

 گناه کسانی که آرمان‌های انقلابی ملت را از یاد بردند نابخشودنی است.


آیت الله علامه مصباح یزدی

علامه مصباح :

 مخالفت با ولي فقيه مخالفت با ائمه و بر اساس روايات در حد شرك بالله است

کنارهم قرار دادن قرائن و ایده‌ها و سخنانی که از این شخص (اسفندیار رحیم مشایی) در جاهای مختلف مطرح شد ما را به این نتیجه می‌رساند که هدف تنها قدرت نیست، بلکه نوک پیکان به طرف اسلام و ارزش‌های اسلامی نشانه رفته است.


آیت الله العظمی مکارم شیرازی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی :

تفكر جريان انحرافي براي مردم روشن شده است.


آیت الله علم الهدی

آیت الله علم الهدی :

ویروس مشایی به جان احمدی نژاد افتاده و دین و عقلش را می‌گیرد



آیت الله نمازی

آیت الله نمازی :

به آقای مشایی گفتند شما که می خواهی رئیس جمهور شوی صلاحیت شما را شورای نگهبان باید تأیید کند و آیت الله جنتی بسیار قاطع است و شما را رد صلاحیت می کند که مشایی گفته تا دو سال دیگر آیت الله جنتی نیست و مقام معظم رهبری هم نیست که باعث رد صلاحیت بشوند !!!

اشتباه این افراد و شخص رئیس جمهور این است که فکر می کنند آراء 24 میلیونی مال خودشان است.


حجة الاسلام ذوالنور

حجة الاسلام ذوالنور (جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران) :

راي به احمدي نژاد به معني سكوت در مقابل جريان انحرافي نيست!


حجة الاسلام حمید رسایی - نماینده مجلس شورای اسلامی

حجة الاسلام حمید رسایی (نماینده مجلس شورای اسلامی) :

رحیم مشایی "الياس" دولت احمدي‌نژاد ، مأمور محدودكردن ولي فقيه و منحرف‌كردن نظام اسلامي است.


حسین شریعتمداری

حسین شریعتمداری (سردبیر روزنامه کیهان) :

اقدامات دولت احمدی نژاد بی نظیر است ؛ جریانی انحرافی حاشیه سازی می کند.


محمود احمدی بیغش - نماینده مجلس شورای اسلامی

محمود احمدی بیغش (نماینده مجلس شورای اسلامی) : 

در حال حاضر ما اعتقاد داریم که دوست آقای احمدی‌نژاد هستیم. مردم ایران هم به وی علاقه‌مند هستند اما بشرطها و شروطها که آقا را نرنجانده و اطراف خودش را سم‌زدایی کند.


وجه اشتراك جريان انحرافي جديد با منحرفان مشروطه خواه

ماجرای تحریف فرهنگ ایرانی توسط گروه آقای مشایی

آقای احمدی‌نژاد! جهت یادآوری

جريان انحرافي پايگاه خود را در كدام لايه هاي اجتماعي تعريف مي‌كند؟

ناگفته های آیت الله نمازی در مورد جریان انحرافی

سخنان علامه مصباح یزدی راجع به رحیم مشایی

فتنه جدید امتحان سخت تری دارد

« اسي پاتر » بر وزن « هري پاتر » !

کدام صندلی !

حیف که آفتابه دزد نیست !!

درباره احمدی نژاد ، مشایی ، رفسنجانی و ...

پیش بینی چند سال قبل علامه مصباح از فتنه مشایی !!

كسي كه بي‌شرمانه مكتب ايران را به‌جاي اسلام معرفي مي‌كند خودي نيست.

خبر دادن از آینده با کمک شیطان نشانه ی حقانیت نیست؛ بلکه نوعی شرک است.

چشم اسفندیار جریان انحرافی دولت کجاست؟

تقلب و مکتب ایرانی دو لبه یک قیچی

سوء استفاده از عدم عصمت ولی فقیه ممنوع !

شاه بیت مصاحبه رئیس جمهور با شبکه اول سیما!

مشایی‌‌عاشق‌ غرب ‌است ‌و امید زیادی‌ به‌ دولت ‌اوباما‌ دارد!!

چه رازي بين هاشمي‌ و جريان‌‌انحرافي ‌است؟

چرا جریان انحرافی از مردم می ترسد؟!

منشأ اظهار نظرهاي جنجالي سردسته جريان انحرافي از زبان حجت الاسلام نبویان

نسبت مكتب ايراني با ايدئولوژي ماسوني چيست؟

جريان انحرافي محصول حجتيه جديد!

مادر احمدی نژاد گفت که او را عاق می کند

آزمون بزرگ تبعيت!

ناگفته‌هايي از گروه انحرافي - حجت الاسلام رسایی

رمز گشایی آیت الله مصباح از برنامه های جریان انحرافی!

آخرين گزارش از تحركات گروه انحرافي - طنز

دعا کنیم احمدی‌نژاد همان رئیس‌‌جمهور 6 ماه پیش شود!

راي به احمدي نژاد به معني سكوت درمقابل جريان انحرافي نيست!

حاشیه ساز ، جریان انحرافی است یا دلسوزان؟!

آقای احمدی نژاد آیا همه "عقب افتاده" هستند ؟!

اجراي عدالت در جامعه نياز به اقتدار ولايت دارد

نه آنروز كه حمايت كرديم و نه امروز،تحت تأثير هوچي گري ها نيستیم

درس اخلاق عنصر هتاک جریان انحرافی برای علما و روحانیون !

آیت الله مکارم : تفكر جريان انحرافي براي مردم روشن شده است

پادوهای جریان انحرافی پاسخ بدهند :

اجتهاد در برابر نص یا بازیچه شدن عرصه سیمرغ ؟

اقدامات دولت احمدی نژاد بی نظیر است؛جریانی انحرافی حاشیه سازی می کند

سرنخ جريان انحرافي در كجاست؟

جريان انحرافي امتداد فتنه 88 است

جريان انحرافي با هتك حيثيت افراد سكوت خود را خواهد شكست

چه كساني حق نقد ولايتمداري احمدي‌نژاد را دارند؟

برخي‌معيارها در دولت‌دهم‌جابجا شده

فاصله رئيس‌جمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز می‌کند

وظیفه ما در مقابل انحراف فکری دفتر رئیس جمهور چیست؟

تخريب"مطهري زمان"در"تريبون جريان انحرافي" قابل‌پيش‌بيني بود

وزير اطلاعات از عضويت در شوراي پول و اعتبار كنار گذاشته شد

ریشه اهانت های جریان انحرافی ادامه تفکر فاشیستی سکولار است

مقایسه جوانفکر با رجوی از نگاه شریعتمداری

دلايلي كه نشان مي دهد جريان انحرافي با اجنه ارتباط ندارد !

علامه‌مصباح علمدار برخورد با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست

مشايي عاقبت از زندان سردر مي‌آورد

مغالطه ی خطرناک جریان انحرافی در خیانت به امام خامنه ای

علفهای هرز !!

مکتب ایرانی؛ نو ساخته‌ای بر ویرانه

جریان انحرافی بی بصیرت ها را تطهیر نمی كند

آقای رئیس جمهور ! بهنام کریمیان را می شناسید؟

واژگان کلیدی : انحراف ، جریان انحرافی ، رحیمی ، رحیم مشایی ، بقایی ، حجتیه نوین ، احمدی نژاد ، فراماسونری ، مکتب ایرانی ، مکتب اسلامی ، اسفندیار رحیم مشایی ،فتنه جدید ، فراماسونها ، مقاله جریان انحرافی ، ویژه نامه جریان انحرافی 

ماجرای تحریف فرهنگ ایرانی توسط گروه آقای مشایی

ماجرای تحریف فرهنگ ایرانی توسط گروه آقای مشایی

تعداد قابل توجهی از آثار مستهجن تاریخی بود که در بین این آثار دیده می شد/آقای ملک زاده یکی از معاونان آقای مشایی، تلفنی با اینجانب تماس گرفت. سلام اقای مشایی را رساند و از قول او از من خواست که در مورد آن مجسمه ها سختگیری نکنم!

دکتر محمد حسن قدیری ابیانه سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در مکزیک و استرالیا در وبلاگ شخصی خود نوشت:
وقتی در اردیبهشت سال 1386 به عنوان سفیر عازم ماموریت مکزیک شدم روزهای پایانی یک نمایشگاه عظیم آثار تاریخی ایران با استقبال گسترده مردم در موزه آنتروپولوژی (مردم شناسی) مکزیک که مهمترین موزه این کشور است روبرو شده بود. بیش از یک میلیون نفر از این موزه دیدن کردند و موفقیتی بسیار بزرگ محسوب می شد. آقای مشایی رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی نیز در افتتاحیه این نمایشگاه شرکت کرده بود.
مطبوعات با آب و تاب فراوان آن را منعکس ساختند و عکس های بزرگی از آن را منتشر می کردند. موزه های دیگری نیز در مکزیک و در سایر کشورها خواستار برگزاری آن شدند. قرار شد در شهر پوئبلای مکزیک نیز این نمایشگاه برگزار گردد.

موزه بر دوران قبل از اسلام تاکید داشت و آثار آن دوران را گرد آوری نموده بود و تقریبا از آثار دوران اسلامی خبری نبود. لیکن آنچه تعجب و تاسف مرا بر انگیخت تعداد قابل توجهی از آثار مستهجن تاریخی بود که در بین این آثار دیده می شد. این مجسمه ها  آشکارا و بی شرمانه به اندام های تناسلی مردان و زنان پرداخته بود و در یک مورد نیز معاشقه عریان مرد و زنی را ترسیم می کرد. این مجسمه ها چیزی جز آنچه در ادبیات امروز دنیا صنعت پورن خوانده می شود نبود. قلم از ذکر جزییات این مجسمه ها و انتشار تصاویر آن شرم دارد اما تصاویر آن موجود است.

برخی از روزنامه های مکزیکی به عنوان یک سوژه نادر در مورد ایران، یک صفحه کامل خود را به نمایش این اثار غیر اخلاقی اختصاص داده بودند. گویا هدف سازنده این آثار که به نظر می رسد از عقده های جنسی و روانی در عذاب بوده است، صرفا تمرکز بر عورت ها بوده است.

مجسمه هایی که از یونان به ایران منتقل شده اند و یا در دورانی خاص تحت تاثیر فرهنگ رومی توسط فردی خاص ساخته شده است و به هیچ وجه نمادی از فرهنگ محجوب و اخلاق مدار ایرانی نیست.

به عنوان یک ایرانی از این اقدام مسئولان سازمان میراث فرهنگی بسیار خجالت زده بودم. متاسفانه میراث فرهنگی تقریبا تمام آثار دوران اسلامی را حذف کرده بودند و موزه نیز تصویر مجسمه های عریان را در دهها هزار نسخه به صورت بروشور منتشر کرده بود و مردم را دعوت به دیدن آثار فرهنگی ایران می کرد! شبکه های تلویزیونی در برنامه های خبری خود به نمایش این مجسمه ها می پرداختند. در یک کلام باید گفت حتی کسانی که از موزه نیز بازدید نکرده بودند با مشاهده تبلیغات رسانه ها، آنچه از ایران و فرهنگ ایرانی در ذهنشان جای می گرفت از جمله همین مجسمه های بیشرمانه بود.

 در همان روزها مدیرکل موزه ملی ایران به مکزیک آمده بود. به او به شدت اعتراض کردم که چرا این آثار را به نمایش گذاشته اند و این چه نوع معرفی از تاریخ و فرهنگ ایران است؟ به توجیه پرداخت که این مجسمه ها را در 7 کشور دیگر نیز به نمایش درآورده اند و سفرای ایران هیچکدام اعتراض نکرده اند! حالا شما چرا اعتراض می کنید؟ می گفت ما که نمی توانیم این آثار را در ایران به نمایش بگذاریم پس اگر در خارج هم به نمایش نگذاریم پس با آن ها چه کنیم؟ وی اینگونه سعی می کرد جای خالی آثار تاریخی دوران اسلامی را نیز توجیه کند.

گفتم روزهای پایانی نمایشگاه است و اگر بخواهیم آن را برداریم توجه ها بیشتر جلب می گردد و بیشتر سوژه می شود. لذا گفتم در نمایشگاه جدیدی که قرار بود در شهر پوئبلا برپا شود حق ندارند این نوع مجسمه ها را قرار دهند. وی گفت تصمیم دراین مورد با جناب آقای مشایی است. به وی گفتم من سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در مکزیک هستم و به شما رسما اعلام می کنم که حق ندارید این نوع مجسمه های مستهجن را در نمایشگاه بعدی قرار دهید. با مسئولان موزه مکزیک هم تماس گرفتم و پس از کش و قوسهایی آنها نیز با قرار ندان این مجسمه ها در موزه شهر پوئبلا موافقت کردند. نامه هایی هم به ایران و از جمله به مقامات وقت وزارت امور خارجه و از آن طریق برای آقای مشایی نوشتم که نباید این مجسمه ها در موزه بعدی قرار بگیرند و ضروری است اصولا تجدید نظر اساسی در انتخاب آثار باستانی ایران در نمایشگاه های خارجی بنمایند و جلوی این خیانت فرهنگی را بگیرند.

در سفری که برای شرکت در یک سمینار به ایران داشتم، یادداشتی را شخصا به دست آقای دکتر احمدی نژاد رساندم و در خواست کردم که به اقای مشایی دستور لازم را بدهند تا نه تنها در موزه مکزیک بلکه در کل برنامه های نمایش آثار فرهنگی ایران در خارج از کشور از نمایش آنها جلوگیری کنند. با شناختی که از مواضع رئیس جمهور داشتم بر این باور بودم که ایشان حتما دستور لازم را خواهند داد، هر چند اطلاعی از سرنوشت آن نامه ندارم.

وقتی به مکزیک بازگشتم، آقای ملک زاده یکی از معاونان آقای مشایی، تلفنی با اینجانب تماس گرفت. سلام اقای مشایی را رساند و از قول او از من خواست که در مورد آن مجسمه ها سختگیری نکنم! گفتم که سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید این مجسمه ها به هیچ وجه نباید به نمایش درآیند و من به عنوان نماینده ایران در مکزیک قطعا اجازه چنین کاری را نخواهم داد.

یکی از دوستانم که مسئولیتی در وزارت خارجه داشت و ارتباط دوستانه ای هم با اقای مشایی داشت، از روی دلسوزی گفت: "چشمانت را ببند و چیزی نگو و با مشایی درگیر نشو. او رابطه ویژه ای با رئیس جمهور دارد و نفوذش می تواند برای موقعیت کاری تو منفی باشد. تو موضوع را منعکس کردی و وظیفه خود را انجام دادی و دیگر تکلیفی بر تو نیست." گفتم من جلوی اینکار غیر شرعی و ضد فرهنگی را خواهم گرفت و عاقبت آن هم برایم مهم نیست.

 من باب تاکید چند بار به مدیر کل موزه ملی که به مکزیک آمده بود یادآوری کردم که نباید مجسمه ها نمایش داده شوند. روز افتتاح با حضور آقای بقایی قائم مقام وقت سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برای افتتاح نمایشگاه رفتیم. با کمال تعجب دیدم نه تنها مجسمه ها حذف نشده بلکه در دو طرف درب ورودی نمایشگاه ایران به نحوی قرار گرفته که اولین چیزی که از این نمایشگاه می بینند مجسمه های آن مرد و زن برهنه با عورت های برجسته است. خونم به جوش آمد. در حضور بقایی به مدیر کل موزه ملی گفتم من حساب تو (...) را خوام رسید و به بقایی گفتم از این لحظه من به سازمان گردشگری و میراث فرهنگی، به اقای مشایی و به شما اعلام جنگ می کنم. بچرخ تا بچرخیم.

 بقایی که از عکس العمل من جا خورده بود و انتظار چنین برخوردی را نداشت گفت مگر چه شده است؟ گفتم که به او گفته بودم که نباید این مجسمه ها را به نمایش بگذارد و موضوع را هم به آقای مشایی منعکس کرده بودم. آن وقت  این از خدا بی خبر آمده آنها را در سردر ورودی نمایشگاه قرار داه است. گفت برویم ببینیم مجسمه ها چیست. وقتی مجسمه ها را دید دستور داد فورا آن را جمع کنند. البته من نمی دانم که ایا واقعا تا قبل از آن مجسمه ها را ندیده بوده است یا نه. مدیرکل موزه ملی ایران تلاش کرد مانع تصمیم او شود، لیکن موثر واقع نیافتاد.  مجسمه ها را که درون محفظه شیشه ای بود نمی شد بلافاصله بیرون آورد. لذا روی محفظه را با  پارچه پوشاندند. بعدا آقای بقایی گفت که مدیر کل را عوض خواهد کرد و بعدها اینکار را کرد. برخی می گویند که آن فرد هم اکنون بورس دکتری گرفته و در خارج از کشور است.

 آقای بقایی همچنین در آن سفر وعده هایی برای تامین مخارج مربوط به فعالیت های گسترده فرهنگی و نمایشگاه هایی که در سفارت برای معرفی تاریخ و فرهنگ اصیل ایران برگزار می کردیم داد که متاسفانه هرگز عملی نشد.

بعدها در سفری به ایران در حاشیه مراسمی مجددا  او را که دیگر معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شده بود دیدم و گفتم شما مبلغی را که برای نمایش فرهنگ ایران توسط  سفارت جمهوری اسلامی که نماینده رسمی کشور است و قول آن را داده اید دریغ کرده اید و ده ها میلیون تومان به هدیه تهرانی برای نمایشگاه آب داده اید؟! چه اشکالی دارد که ما را هم "تهرانی" فرض کنید و مبلغی را که قول آن را داده اید به سفارت "هدیه" دهید!


قول پیگیری داد ولی خبری نشد تا اینکه دوران معمول سفارت من به پایان رسید و به  ایران بازگشتم ولی بودجه ای حواله نشد.

 امروز که مسائل آن دوره را مرور می کنم بهتر می توانم هدف از برگزاری موزه آثار تاریخی ایران با حذف دوره اسلامی و تمرکز بر دوره قبل از اسلام با گنجاندن آن مجسمه های مستهجن را در یابم و ابعاد اهداف و فلسفه طرح موضوع مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی هم بیشتر نمایان می شود.

متاسفانه باید اذعان کنم که آقای احمدی نژاد امروز در انتخاب اطرافیان و تصمیم گیری هایش، همان مسیر غلطی را می رود که دولتهای قبلی پیموده اند. بیشترین لطمه را به آبرو و اعتبار آقای هاشمی به عنوان یکی از سرمایه های بزرگ انقلاب، خود او خانواده و برخی از اطرافیانش زدند.

آقای احمدی نژاد هم دستاوردهای بی نظیری در عرصه سیاست خارجی در سالهای اول دوره ریاست جمهوری اش داشت. دستاوردهایی که هنوز هم برای بسیاری از مردم آشکار نشده است. امیدوارم اجازه ندهد بیش از این، فتوحات ارزشمند وی در عرصه دیپلماسی به واسطه برخی دوستان خائن و منحرف و یا ناآگاه به تاراج برود و هرچه زودتر به خود بیاید. ان شاء الله

منبع :  www.ghadiri.ir به قلم دکتر سید محمد حسین قدیری ابیانه سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در مکزیک

 

مادر احمدی نژاد گفت که او را عاق می کند

مادر احمدی نژاد گفت که او را عاق می کند

در یکی از جلسات هیئت دولت آقای صفار هرندی به آقای احمدی‌ن‍ژاد گفت که رهبری با این موضوع مخالف هستند، اما آقای احمدی‌نژاد در جواب می‌گوید که "حکم است، باید انجام شود"/ برخی افراد این جریان، سخت به دنبال ویزای عربستان بودند تا در روزی که ادعا می‌شد ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، در مکه کنار آن حضرت باشند

جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابعاد جدید و ناپیدایی را از فعالیت‌های پشت‌پرده و تفکرات جریان انحرافی افشاء کرد.

حجت الاسلام والمسلمین ذوالنور، عصر روز گذشته در همایش «بصیرت و جهاد علمی» گفت:

*همه ی بستگان نزدیک رییس جمهور مخالف ارتباط وی با مشایی هستند، حتی مادر ایشان گفت که شما را عاق می‌کنم، اما آقای احمدی‌ن‍ژاد با این وجود بر حفظ جایگاه مشایی تأکید می‌کند.


* خطر جریان انحرافی حتی از خطر اصلاح‌طلبان بیشتر است. اصلاح‌طلبان، جریان سکولاری بودند که دین را ناتوان در ادارۀ جامعه می‌دیدند، اما افرادی که در این جریان مفسد اقتصادی و سیاسی داخل هستند، با نقاب دین و اهتمام به مهدویت و ولایت فقیه درصدد انحراف انقلابند.

*آیت‌الله مصباح یزدی خطر این موضوع را در طول تاریخ بی‌سابقه و همان جریان فراماسونری می‌داند و بیان می‌کند که امیدی به بازگشت این افراد ندارم.

*حجتیه ها، معتقدند که در زمان غیبت هیچ عَلَم حکومتی نمی‌تواند برافراشته شود، ولی این جریان، همۀ انحرافات فرقۀ حجتیه را در خود دارد و از طرفی نیز محکم به کانون قدرت و ثروت چسبیده است.

* در دورۀ هشت سالۀ اصلاحات، هیچ چیزی از اسلام ندیدیم؛ چرا که جریان سکولاری و لیبرالی بودند که با اعتقاد به عدم صلاحیت دین در ادارۀ جامعه وارد عرصۀ قدرت شده بودند، اما جریان فعلی با نقاب دین، دین را می‌کوبند و در درون خود اقتصادی، فساد سیاسی، وابستگی به بیگانه و... را دارند.

* جریان انحرافی معتقد است که در آخرالزمان، غیبت کبری به غیبت صغری تبدیل می‌شود و در این نوع از غیبت، افرادی می‌توانند با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ارتباط داشته باشند. آقای احمدی‌نژاد فکر می‌کند که مشایی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ارتباط دارد.

* در یکی از جلسات هیئت دولت آقای صفار هرندی به آقای احمدی‌ن‍ژاد گفت که رهبری با این موضوع مخالف هستند، اما آقای احمدی‌نژاد در جواب می‌گوید که "حکم است، باید انجام شود". آیا از این گفته، غیر این برداشت می‌شود که ایشان فکر می‌کند توسط رابطی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ارتباط دارد؟

*این جریان، با این که به ظاهر معتقد به نیابت ولایت فقیه از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، اما در باطن فکر می‌کند که با وجود امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) دیگر نیازی به اطاعت از ولایت فقیه نیست.

* دولت جمهوری اسلامی ایران، در اوضاع کنونی جهان عرب، تلاش می‌کند که ارتباط خود را با دولت‌های عربی گسترش دهد! دعوت از عبدالله دوم، پادشاه اردن و علی‌ عبدالله صالح، پادشاه یمن به ایران را چگونه باید توجیه کرد؟

*گفته می‌شود که به خاطر این‌که دولت، وجود دو عبدالله را در رأس حکومت کشورهای عربی را از علائم ظهور می‌داند از سران این دو کشور دعوت به حضور در ایران کرده است.

* آقای رئیس جمهور در بیاناتی از علی عبدالله صالح تمجید می‌کند که "شما نام سه امام و پیامبر را در نامت داری"!

* این جریان اعتقاد داشت که عبدالله دوم، پادشاه اردن، همان سفیانی در علائم ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، به همین علت می‌خواست که در هنگام مسافرت وی به ایران، او را در آبگرم سرعین حاضر کنند تا علائمی که بر کمر و کتف سفیانی در روایات وارد شده است را بر روی بدن پادشاه ملاحظه نمایند.

*آقای مشایی، چند روز قبل از مراسم سالروز ارتحال امام(ره)، بیان داشت که اتفاقی در چهارده و پانزده خرداد روی خواهد داد که دهان منتقدین بسته می‌شود. منظور وی این بود که در چهارده خرداد شهید می‌شود و روحش عروج پیدا خواهد کرد و در پانزده خرداد نیز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ظهور می‌کند.

* بعد از این اظهارات، برخی از افراد این جریان، سخت به دنبال ویزای عربستان بودند تا در روزی که ادعا می‌شد ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است، در مکه کنار آن حضرت باشند.

* اگر گفته می‌شود که احمدی‌ن‍ژاد دچار سحر و جادو شده است، به معنای این نیست که او اختیاری از خود ندارد، بلکه از برخی پیشگویی‌هایی که مشایی به نقل از پیشگویانی انجام می‌داد، به این نتیجه رسید که این آقا رابط اما زمان(عجل الله تعالی فرجه) است.

* از اصرارهای سه‌سالۀ این دولت این بود که سال جدید و عید نوروز را در کنار سران کشورهای فارسی‌زبان و برخی از سران عربی در کنار تخت جمشید شروع کنند که هر سال با مخالفت دفتر مقام معظم رهبری روبه‌رو شدند و هدف آنها به سرانجام نرسید.

* به سازمان حج و زیارت گفتند که از روزهای سکونت زائرین در عتبات عالیات کم کنید تا روزی هم به بازدید از مدائن و تیسفون بغداد اختصاص یابد!

* آقای احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی به بنده گفت که برای مقابله با بدحجابی در جامعه، شخص آقای احمدی‌نژاد جلوی ما را می‌گیرد و نمی‌گذارد تا با فساد مقابله کنیم.

* سردسته‌ جریان انحرافی نیاز به حضور ۱۵۰ نماینده در مجلس شورای اسلامی دارد، او می‌دانست که یکی از مهم‌ترین موانعش وزارت اطلاعات است؛ از این رو می‌خواست وزیر اطلاعات را کنار گذاشته و شخص رییس جمهور عهده‌دار سرپرستی آن شود، تا بتواند بهره کافی را از این مسئله ببرد. آقای احمدی نژاد فکر می‌کرد که مقام معظم رهبری ناگزیر به پذیرفتن استعفای ایشان یا قبول مشایی به عنوان معاون اول است و احتمال نمی‌داد که رهبری با درایت و مثل کوه، محکم در مقابل این درخواست بایستد.

* رییس جمهور در نهایت به خاطر استیضاح نشدن در مجلس، به اجبار تن به برگشت [از قهر ۱۱روزه] داد؛ زیرا اگر قرار به استیضاح آقای احمدی‌نژاد بود، وی، بالاترین رأی عدم صلاحیت سیاسی در تاریخ را از مجلس شورای اسلامی می‌گرفت.

منبع : مرکز خبر حوزه

وجه اشتراك جريان انحرافي جديد با منحرفان مشروطه خواه

وجه اشتراك جريان انحرافي جديد با منحرفان مشروطه خواه

گناه بزرگ عالمان برجسته‌اي كه اين روزها آماج حملات رسانه‌هاي وابسته به جريان انحرافي و نيز شماتت ياران فتنه 88 قرار گرفته‌اند اين است كه عمق تلاش‌هاي به ظاهر متدينانه منحرفان را مي‌بينند و چهره‌هاي نفاق را يكي پس از ديگري معرفي مي‌كنند و بر پاي‌بندي به باورها و احكام نوراني اسلام اصرار دارند.

گويا همين ديروز بود كه در گرماگرم استبدادستيزي و عدالت‌خواهي مردمان متدين و عالمان دين باور، گروهي منحرف سربرآوردند و با كمك دولت‌هاي خارجي به‌ويژه انگلستان جنبش مشروطيت را قبضه كردند و رهبران ديني جنبش را يكي پس از ديگري از ميان بردند، يكي را اعدام و ديگري را ترور و سومي را ترور شخصيت و شايد برخي را مسموم كردند. بي‌جهت نبود كه مرحوم جلال آل احمد از حادثه اعدام آيت‌ا... شيخ فضل‌ا... نوري(ره) –در سيزدهم رجب 1327 هجري قمري-چنين شكوه مي‌كند «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي مي‌دانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد» و در اين جدال، سرسپردگان اردوگاه غرب همواره خود را پيروز ميدان مي‌ديدند و در بسياري از اوقات نيز نه تنها شرمي از بيان وابستگي خود به بيگانگان نداشتند، بلكه بدان مي‌نازيدند و افتخاري براي خود مي‌شمردند تا آن‌كه خداي بزرگ دعاي مؤمنان را اجابت كرد و حضرت روح‌ا... را به مردم ما ارزاني داشت. امام خميني(ره) با كوله‌باري از تجربيات مبارزات گذشته عالمان رباني و با آگاهي از فرقه‌هاي مختلف ملي‌گرا و فراماسونرها و ماركسيست‌ها و غير آنان، قدم در راه گذاشت و با تكيه بر اسلام به مبارزه با طاغوت حمايت شده از سوي بيگانه پرداخت و به امداد الاهي و جانفشاني مردمان دين باور، كشتي طوفان زده انقلاب را به ساحل امن پيروزي رساند. منحرفان اما دست بردار نبودند و از همان اوان پيروزي جبهه‌هاي متعددي عليه امام و پيروان ايشان گشودند و مهره‌هاي بيگانه يكي پس از ديگري به كار گرفته شدند. اما به يمن تيزهوشي و بصيرت امام و امت هيچيك كاري از پيش نبردند و همه ناكام ماندند. پس از آن اميد روزي را داشتند كه امام(ره) در ميان مردم نباشد، اما از رحلت ايشان نيز طرفي نبستند و مردم دين‌مدار و انقلابي، چون گذشته با ولايت فقيه و رهبري بصير انقلاب بيعت كرده و راه امام(ره) را ادامه دادند. بيگانگان از اين پس به جاي طرح‌هاي فوري و مبارزه رودررو كه در بسياري اوقات با جنگ سخت همراه بود، به طرح‌هاي دراز مدت و تهاجم فرهنگي روي آوردند و برنامه‌هاي ويژه خود را قدم به قدم اجرا كردند. آنان با نفوذ در سازمان‌هاي مختلف دولتي و به ويژه در بخش‌هاي مرتبط با فرهنگ، ياران زيادي براي خود جستند و حتي در مجلس و دولت نيز مهره‌هاي متعددي چيدند و در انتظار تحول، گوش به فرمان اربابان خارجي مزاحمت‌هايي براي مردم و رهبري پديد آوردند. اگر در آشوب‌هاي تير 1378 حجم رسانه‌هاي داخلي و خارجي پشتيبان فتنه‌گران چشمگير نبود اما در ده سال بعد با برنامه‌ريزي بسيار گسترده‌تر و به كارگيري انواع رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و پايگاه‌هاي متعدد در شبكه جهاني اينترنت به جنگ با اسلام و انقلاب آمدند و با همراه كردن برخي از خواص و ياران ديروز انقلاب با خود، اصلي‌ترين شعارهاي انقلاب اسلامي را به چالش كشاندند و به برترين نمادهاي ديني مردم اهانت روا داشتند؛ اما با آشكار شدن چهره‌ اصلي كارگزاران داخلي اين جريان و افشاي مقام پرستي و دين گريزي و بلكه دين‌ستيزي آنان، حمايت مردمي كه تا‌ آن زمان به هويت آنان پي نبرده بودند را از كف داده و در نهم دي ماه 1388 به زباله‌داني تاريخ پيوستند. بي‌ترديد آن فتنه نيز آخرين تير تركش دشمن نبود و اين جريان با شكل‌هاي مختلف همچنان ادامه دارد. جريان انحرافي اخير كه يازده روز رئيس جمهور را خانه‌نشين كرد و نقاب ولايت و امام زمان(علیه السلام) به چهره دارد! در همين مسير ارزيابي مي‌گردد. اينان از يك سو دعوي اطاعت از ولايت فقيه و پيروي از اسلام ناب دارند و از ديگر سو به طرح مكتب ايراني و دوستي با مردم اسرائيل مي‌پردازند و با افتخار تمام، ‌منشور كورش را كه سالياني است به غارت رفته و در موزه‌هاي غربي جاخوش كرده به عاريت گرفته و از آن تعريف و تمجيد كرده و به نمايش مي‌گذارند و اعتراض پيروان اسلام ناب و عالمان و فقيهان دين‌شناس را ناديده مي‌گيرند. كسي كه دوره اسلام‌گرايي را تمام شده مي‌داند، چگونه مي‌تواند مكتب ايراني خود را همان برداشت صحيح از اسلام بداند و اصولاً چه نيازي به اين توجيه نادرست است در جايي كه در ميان دين شناسان و متدينان جهان اسلام افراد برجسته‌اي از همه ملت‌هاي دنيا حضور دارند و از آموزه‌هاي اساسي قرآن نيز همين است كه همه انسان‌ها از يك پدر و مادرند و ساماندهي آنان در قالب قوم و قبيله و ملت به خاطر بازشناسي آنان از يكديگر است و تقوا معيار ارجمندي در پيشگاه خداوند است. (حجرات، 13)
آيا در ميان دين‌شناسان برجسته‌ از مليت‌هاي ديگر ديده نمي‌شوند؟ چرا شعري بگوييم كه در قافيه آن بمانيم و خود و ديگران را به دردسر اندازيم؟ به گمان طرح اين مطالب، زمينه‌سازي تدريجي براي مطالب و اهداف بالاتري است كه نتيجه آن بي‌نياز نشان دادن خود از فقيهان و دين‌شناساني است كه عمري را در پي درك صحيح آموزه‌هاي ديني گذرانده‌اند و در برابر انحرافات و برداشت‌هاي ناروا از دين قاطعانه مي‌ايستند. گناه بزرگ عالمان برجسته‌اي كه اين روزها آماج حملات رسانه‌هاي وابسته به جريان انحرافي و نيز شماتت ياران فتنه 88 قرار گرفته‌اند اين است كه عمق تلاش‌هاي به ظاهر متدينانه منحرفان را مي‌بينند و چهره‌هاي نفاق را يكي پس از ديگري معرفي مي‌كنند و بر پاي‌بندي به باورها و احكام نوراني اسلام اصرار دارند. همان شجره طيبه‌اي كه در طول تاريخ اسلام با خون مؤمنان مجاهد بارور گشته و در مسير بالندگي و شكوفايي باز هم نياز به حراست و آبياري دارد و چه باك اگر فقيهاني چون شيخ فضل‌ا... نوري و سيد حسن مدرس در اين راه نوراني بر دار روند يا به سم ستم شهيد گردند؛ اگرچه با وجود رهبر بصير و فرزانه و با پشتيباني آحاد مردم مؤمن و مجاهد داستان مشروطيت تكرار پذير نيست و جريان انحرافي نيز راه به جايي نخواهد برد.

منبع : هفته نامه پرتو سخن به قلم علی مهدیان

برخي‌معيارها در دولت‌دهم‌جابجا شده

برخي‌معيارها در دولت‌دهم‌جابجا شده

بخش اول گفت‌وگوي رجانيوز با دكتر مهدي كوچك‌زاده هفته گذشته منتشر شد. در بخش اول اين گفت‌وگو به سؤال‌هاي متنوعي از جمله "تعريف جديد جريان حامي فتنه از فتنه براي منزوي كردن جريان اصيل حامي احمدي‌نژاد"، "بررسي برخي انحراف‌ها در دولت و اينكه آيا اين موارد از ابتدا وجود داشته و ذاتي جريان بوده يا عارضي است"، "سهم جريان حامي احمدي‌نژاد در رشد جريان انحرافي" و... به بحث گذاشته شد.
 
در بخش دوم و پاياني اين گفت‌وگو نيز مواردي مانند علت حمايت از گفتمان جريان سوم تير، نقش جريان فتنه و خواص مردود در ايجاد انحراف، انتخابات مجلس و مدل‌هايي براي ورود اصولگرايان و طرح نظارت بر نمايندگان مطرح شده، كه در ادامه مي‌آيد:

دکتر مهدی کوچک زاده

آيا جرياني كه از احمدي‌نژاد چه در مجلس، چه در رسانه‌ها و چه در بدنه نخبگان حزب‌اللهي حمايت مي‌كرد، حمايتش جنبه سياسي داشت يا اينكه اين دفاع، يك دفاع گفتماني بود و اگر يك دفاع گفتماني بود، دولت نهم و شخص احمدي‌نژاد چه ويژگي‌هايي گفتماني داشت كه حتي رهبر معظم انقلاب نيز گاهي جدي‌تر از همه حاميان، از دولت حمايت مي‌كرد؟
 
- اگر بخواهم در يك كلمه بگويم، ما و شما و ديگر حاميان به اين دليل از دولت حمايت مي‌كرديم كه بحث عدالت، همنشيني با پابرهنگان و تبعيت از ولايت و بوسيدن دست او در هنگام گرفتن حكم مطرح بود نه خود دولت. يعني اين دولت هنگامي در چشم‌ها بزرگ شد كه خود را شكست و نديد و اين بحث اصلي بود. رهبر معظم انقلاب هم هر زمان كه از دولت حمايت كرده، در واقع از اين ويژگي‌ها حمايت كرده است. چنانكه هميشه در سخنان‌شان فرموده‌اند در اين دولت عدالت اجرا شد و در اين دولت ارزش‌ها و آرمان‌هاي امام(ره) سر دست گرفته شد.
 
ايشان فرمودند كه من به خانواده‌ام گفتم كه اگر آقاي احمدي‌نژاد رأي هم نمي‌آورد، همين كه پرچم عدالت را در دست گرفت، خيلي باارزش است. لذا عشقي كه اين جريان مردمي مي‌ورزد، به اين ارزش‌هاست و هر كسي در يك خط قرار مي‌گيرد، مورد محبت و حمايت اين جريان خواهد بود. اين خط از ابتدا درست بوده و تا آخر هم درست و صحيح خواهد بود. حال در اين ميان يك نفر اشتباه كرده و اين قابل بحث است كه آيا اشتباه در درون اين فرد وجود داشته و بعداً نمايان شده يا همانطور كه من گفتم، بر اثر شرايطي كه پيش آمد، اتفاق افتاده؛ اما اين جريان هست و به كارش هم ادامه خواهد داد. وظيفه‌اي كه ما برعهده داريم اين است كه نگذاريم به ما القا كنند كه اصل ارزش‌ها براي اين دولت مطرح نبوده و بي‌ارزش بوده. ما ديديم كه در دوران فعاليت اين دولت فاصله طبقاتي تا چه حد كاهش يافت و ديديم كه ميزان مشاركت مردم به چه ميزان بود. اصلاً در همان جريان دوم خرداد بسياري از مردم و از جمله خود من به آقاي خاتمي رأي داديم اما ما به چه چيز رأي داديم؟ شايد در آن زمان ما مسائل را سطحي ديديم و اينكه آقاي خاتمي با اتوبوس براي تبليغات به اين طرف و آن طرف مي‌رفت و يا اينكه مي‌گفتند "درود بر سه سيد فاطمي؛ خميني و خامنه‌اي و خاتمي". آن چيزي كه امثال بنده را جذب كرد و تعدادشان كم هم نبود و موجب رأي بالاي آقاي خاتمي شد، همين گفتمان‌ها، رفتارها و شعارها بود. اما بعد ديديم كه اين‌گونه نيست و آن‌قدر بر رفتارهاي ديگر اصرار و تكرار شد كه ما در آنجا به اين باور رسيده‌ايم كه فريب خورده‌ايم.
 
اما در اينجا من چنين فكر نمي‌كنم كه ما فريب خورده‌ايم و آقاي احمدي‌نژاد ما را فريب داده باشد. من واقعاً يك تغيير در ادبيات و رفتار آقاي احمدي‌نژاد مشاهده مي‌كنم. آقاي احمدي‌نژاد گاهي در سخنانش مي‌گويد كه "من بودم كه اين كار را انجام دادم، من بودم كه..."، در حالي كه در گذشته اين‌گونه نبود. من به برخي از دوستان مي‌گويم كه اين‌قدر در مورد جنّ و اين‌طور چيزها نگوييد؛ آنچه خطرناك‌تر است، غرور است و غرور در آموزه‌هاي اسلامي در هر صورتي ناپسند است. اين تغييري است كه در ايشان حادث شده است. شرايط را هم شايد من كمي بيشتر از شما درك كنم و آقاي احمدي‌نژاد نيز بيشتر از من. اگر شما در يك موقعيتي قرار بگيريد كه مورد توجه و گاهي تملق بيش از حد واقع شويد، ممكن است دچار غفلت و غرور شويد. همانطور كه رهبر معظم انقلاب نيز فرمودند كه دو چيز تهديد كننده است؛ غفلت و غرور.
 
بحث مؤلفه‌هاي اين جريان خدمت را بازتر كنيد؛ چون دولت نهم جنسش با اين دولت فرق داشت و كساني كه در آن فعاليت داشتند با افرادي كه هم‌اكنون در اين دولت هستند تفاوت زيادي داشتند. يعني دولت نهم را فقط آقاي احمدي‌نژاد به دولت خدمت تبديل نكرده بود، بلكه كساني هم بودند كه مدل رفتار و خدمت‌شان مانند آقاي احمدي‌نژاد بود.
 
- در دولت نهم كه خود بنده نيز بودم و شما هم مي‌دانيد يك معيار مشخصي براي انتخاب همكاران وجود داشت كه آن معيار قابل قبول بود، هرچند منجر به انتخاب بعضي مصاديق شد كه شايد ما آنها را قبول نداشتيم. مثلا در مورد آقاي دانش جعفري، من خودم به رئيس‌جمهور گفتم كه ايشان صراحتاً از سياست‌هاي تعديل اقتصادي حمايت مي‌كند. گفت كه من با او صحبت كردم و قرار شد كه اينجا جاي حزب بازي و گرفتن نظريه از مجمع نباشد و با يكديگر بحث مي‌كنيم و به نتيجه مي‌رسيم. يا منصوب كردن آقاي متكي نيز از همين سنخ است و... پس مشخص است كه ملاك احمدي‌نژاد در دولت نهم قوم و خويش‌بازي و رفيق بازي كه يكي از ويژگي‌هاي منفور دولت‌هاي قبلي محسوب مي‌شد، نبود و حتي كساني را كه از رقيبانش محسوب مي‌شدند به كابينه آورد. اما در اين دولت مي‌بينيم كه اين معيار براي انتخاب افراد تا حدي وجود ندارد و گاهي مي‌بينيم كه در دولت دهم معيارها براي انتخاب افراد به هم خورده است و مشخص نيست كه با كدام معيار، چنين افرادي انتخاب مي‌شوند و اين‌قدر اصرار مي‌شود كه يك نفر كه مثلاً در استانداري فارس است، به اينجا بيايد و چنين حرف‌هايي را بزند. پس اين يقين مي‌شود كه حتماً يك جريان رابطه‌اي وجود دارد و كسي دارد به اين عزل و نصب‌ها خط مي‌دهد و آن كس هم آنقدر اشتباه دارد كه اگر نگوييم منفور است، محبوب نيست. پس اين فرد تغيير كرده است چرا كه از ابتدا گفتمان‌ها و رويه‌اش اين نبوده است.
 
كمي هم درباره جبهه مخالفان صحبت كنيم؛ شما فرموديد كه از ابتدا و از انتخابات سال 84 و در دولت نهم، ما يك طيف مخالف داريم كه از اسرائيل و آمريكا شروع مي‌شود و بعد به اپوزيسيون ضد انقلاب، آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي لاريجاني، آقاي توكلي و... مي‌رسد. اين مبناي اختلاف چيست؟
 
- من در صحبت‌هاي خود هم گفتم كساني كه چه در گذشته و چه امروز و در اين مورد ايراد مي‌گيرند و مخالفت مي‌كنند، يك دسته كه اسرائيل و آمريكا و جريان بيروني هستند كه ما با آنها كاري نداريم؛ دسته ديگر جريان فتنه هستند كه اتفاقاً آنها در اين شرايط كمتر فعاليت مي‌كنند، اما يك دسته ديگر خواص مردود هستند كه از آقاي هاشمي رفسنجاني شروع مي‌شود و به آقاي لاريجاني مي‌رسد. اينها همان كساني هستند كه در جريان انحرافي فتنه به معناي واقعي در انتخابات تا ماه‌ها سكوت كردند كه فرياد رهبر معظم انقلاب بلند شد كه چرا وقتي اين فساد و انحراف را مي‌بينيد، حرف نمي‌زنيد. اين دسته خواص مردود يا جريان ترديد هستند و اتفاقاً بايد روشن شود كه اين افراد حق نقد اين جريان را ندارند.
 
در جلسه روز چهارشنبه 11 خرداد مجلس، پيش از شروع جلسه علني و در جلسه غيرعلني، آقاي لاريجاني توضيح داد كه ما در جلسه‌اي كه داشتيم، تصميم بر اين شد كه هرچه سريع‌تر به اين ادغام‌ها رأي دهيم و نظر رهبر معظم انقلاب نيز همين است. سپس از نمايندگان خواست تا به "من قال" كاري نداشته باشند و به "ما قال" بپردازند و اگر واقعا اين قضيه را صحيح مي‌دانند، با توجه به توصيه‌اي كه شده، به آن رأي دهند و از اين قضيه عبور كنيم.
 
پس از آن جلسه علني مجلس آغاز شد اما ايشان بر خلاف توصيه خودش اجازه داد كه تذكرهاي متعددي از قبيل اينكه اين طرح فوريتش رأي نياورده و شما يك روزه آن را آورده‌ايد، داده شود. همچنين ايشان بارها به آقاي توكلي اجازه تذكر داد، تا جايي كه خود آقاي لاريجاني به توكلي گفت "من كه عرض كردم، اين مطلب توصيه شده است، خوب شما كه اين‌قدر مي‌گوييد ولايي هستيد..." اين حرف آقاي لاريجاني بسيار زشت و ناپسند بود و اصلاً چنين ضرورتي نداشت كه ايشان چنين سخني بگويد. پس از آن آقاي توكلي ساكت شد. يعني به‌جاي اينكه منطق اين كار را توضيح بدهد، به نوعي القا كرد كه حالا ممكن است نظر مخالف درست باشد ولي رهبري گفته و چاره‌اي نيست!
 
امثال اين افراد حق ندارند كه به آقاي احمدي‌نژاد تهمت بزنند و ايراد بگيرند. پاي اين ساختارشكني‌ها را همين افراد و در رأس آنها آقاي هاشمي رفسنجاني باز كردند. آقاي هاشمي رفسنجاني هنگامي كه رهبر معظم انقلاب به نماز جمعه مي‌آيند و خطبه‌اي را مي‌خوانند و مي‌گويند بايد اين كار را بكنيم؛ ايشان مي‌آيد و در خطبه ديگري مي‌گويد كه بايد فلان كار را بكنيم.
 
بسياري از كساني كه ما امروز آنها را به عنوان خواص مردود مي‌شناسيم و در قضيه فتنه هميشه معطل و مردد هستند و نمي‌توانند تكليف خودشان را روشن كنند، دلبستگي‌اي كه به آقاي هاشمي رفسنجاني دارند، موجب شده تا خودشان را به يك فرد متصل كردند. اينكه رهبر معظم انقلاب بر تقواي جمعي تأكيد دارد، يعني بايد دايم در آن نهي و پرهيز تذكر داده شود. اگر بخواهيم رو به آينده نگاه كنيم، حتي اگر بگوييم كه ان‌شاءالله اين انحراف‌ها كم مي‌شود و از آن عبور خواهيم كرد، نحوه تذكر و پرهيز دادن‌مان بايد چگونه باشد و در جريان خودمان چگونه بايد به آقاي احمدي‌نژاد بپردازيم و ايشان را با چه ادبياتي بايد مخاطب قرار دهيم؟
 
- بالاخره نقد يك اصولي دارد كه بايد رعايت شود، يعني نقد از سر بغض و كينه نبايد باشد، بلكه بايد عالمانه و منصفانه باشد. علاوه بر همه اينها بايد اين را فراموش نكنيم كه كساني كه در اين زمينه بدتر از همه هستند، مترصد اين هستند كه ما اين‌گونه نقد كنيم و اين فرصت را نبايد به آنها داد. البته آقاي مشايي را كنار بگذاريم، ولي نقدي كه منجر به تضعيف كليت دولت دولت مي‌شود، درست نيست، نقد بايد منصفانه، عالمانه و كارشناسانه باشد. به علاوه بايد به اطراف‌مان نگاه كنيم و ببينيم كه چه كسي مترصد نقد كردن غيرمنصفانه ما از دولت است. مقام معظم رهبري فرمودند: "عمل ما كما اينكه درست باشد نبايد در پازلي كه دشمن براي خود تعريف كرده است، صورت گيرد."
 

در يك نگاه رو به آينده، ما بايد با اين جريان چه كنيم و چگونه رفتار كنيم؟ آيا بايد هرازچندگاهي يك سند درباره آن بزنيم و آقاي احمدي‌نژاد بيايد و بگويد كه اين‌ها درست نيست؟
 
- بر روي مباني و اصولي كه اينها طرح مي‌كنند به شدت بايد آن را نقد كرد و هيچ اشكالي ندارد. مثلاً همين كه گفته مي‌شود مديريت انبيا، مكتب فلان، اينها را بايد محكم نقد و تحليل كرد و به آنها پاسخ داد. اما درباره مصاديق فساد و انحراف، من گاهي فكر مي‌كنم كه لااقل بخشي از آن توسط خود همين جريان منحرف به آن دامن زده مي‌شود براي سرپوش گذاشتن روي مسائل اصلي ديگر. مانند همين بحث رمالي و جن‌گيري؛ من احساس مي‌كنم كه خود اين آقايان به اين جريان غيرواقعي به نوعي دامن مي‌زنند تا مسائل اصلي‌تر تحت‌الشعاع قرار گيرد و به آنها پرداخته نشود.
 
آيا اين دو نفر (احمدي‌نژاد و مشايي) در آينده از هم جدا شدني هستند؟
 
- من فكر مي‌كنم ما يك كالايي داريم كه دچار فساد شده است و وظيفه ما اين است كه تا جايي كه مي‌شود خوب‌هايش را جدا كنيم. وظيفه ما به خصوص با موقعيت خطيري كه رييس‌جمهور در كشور دارد، اين نيست كه آن را با يك چوب بزنيم. درست است كه اين جريان بيمار شده، اما آن بلور گرانبها به او سپرده شده است.
 
اگر بخواهيم به بحث داخلي خود جريان بپردازيم، وضعيتي كه در حال حاضر وجود دارد اين است كه در صحنه عمل و صحنه كار و حضور سياسي، شاهد انتخابات مجلس شوراي اسلامي هستيم كه 9 ماه ديگر قرار است اتفاق بيفتد. آيا احمدي‌نژاد مي‌خواهد براي خود يك ليست بدهد و در آن طرف مجلس نيز مي‌خواهد ليست خود را بدهد و در اين ميان جريان حزب‌اللهي حذف شود؟
 
- در هر صورت بدون ترديد همه تلاش خود را مي‌كنند تا در موقعيتي قرار بگيرند كه بتوانند وظايف خود را انجام دهند.
 
مدل مطلوب چيست؟ اگر ما نتوانيم مدل مطلوب را ارايه كنيم، اين جريان حزب‌اللهي كه ريشه در حزب‌هاي ديگر نداشته است، در يك عمل سياسي حذف مي‌شود. بايد چه كرد تا اين اتفاق نيفتد؟
 
- احزاب به دنبال اين اتفاق خواهند بود اما آن بدنه و جريان مردمي كه احمدي‌نژاد را به رياست جمهوري رساند، نبايد اين قضيه را رها كنند و تسليم اين شرايط سازمان نايافتگي‌شان شوند، چون به نظر من آن جريان انحرافي كار خود را مي‌كند اما ما نبايد اجازه دهيم كه تقابل ميان آن جريان انحرافي و تركيب اصولگرايان صورت گيرد. در حقيقت آن جريان مردمي مشهور به سوم تيري از پتانسيل بسيار بالايي برخوردار است كه بدنه اجتماعي‌اش از همه اينها بيشتر است.
 

مدل عملياتي‌اش چگونه بايد باشد؟ چون تا 8-7 ماه ديگر بايد وضعيت مشخص شود؟
 
- به نظر من دلسوزان واقعي انقلاب، ارزش‌ها و ولايت يا همان جريان سوم تيري كه پتانسيل‌شان هم خيلي زياد است،‌ به‌طور قطع نبايد اجازه دهند كه عرصه رقابت تنها ميان مجموعه‌هاي منحرف و جريان‌هاي مردودين فتنه باشد كه صحنه‌گردان آن هم آقاي هاشمي خواهد بود. آنها در توده مردم هيچ جايگاهي ندارند هرگز رأي نخواهند آورد و امتحان‌شان را خيلي پيش از اينها پس داده‌اند. در سوي ديگر جريان انحرافي مي‌تواند تا حدودي مسأله‌ساز باشد، ولي در بدنه حزب‌الله هيچ جايي ندارد و حزب‌الله اعتنايي به اين‌ها نمي‌كند. اما كساني كه از ابتدا پاي كار بودند و زحمت كشيدند، فحش خوردند و تهمت وكيل‌الدوله شنيدند و به آنها "احمدي‌نژادي" مي‌گفتند، بيشترين ظرفيت رأي‌آوري را دارند اما سازمان‌يافته نيستند و امكانات و پول و حزب ندارند. بايد روي اين قضيه كار شود. ما به سهم خودمان وظيفه‌اي داريم كه در حال انجام آن هستيم.
 
بنابراين تا عَلَمي برپا نشود، اين توقع كه يك‌سري دور آن جمع شوند، اشتباه است. مثلاً قرار نيست همين اخراجي‌هاي دولت يك علَمي بلند كنند؟
 
- البته من به اخراجي بودن براي معيار قرار دادن هم اعتقاد ندارم.
 
خير، معيار نمي‌كنيم، اما فكر نمي‌كنيد احتمالاً ما در انتخابات آينده اصولگرايان را در چند ليست مي‌بينيم؟
 
- ببينيد، اگر شوراي نگهبان وظيفه خود را در جلوگيري از ورود ناخالصي‌ها به خوبي انجام دهد، وقتي آن افراد مورد تأييد مردم باشند كه اشكالي ندارد. حتي اگر ليستي هم وجود نداشته باشد. مردم در اين ماجراها بسيار پخته شده‌اند.
 
از قرارگاه عمار چه خبر؟
 
- ما در ابتدا سه، چهار نفر بوديم كه بنده و آقايان پناهيان، روشن و سعيد قاسمي بوديم كه دور هم جمع مي‌شديم و پس از آن اين تعداد افزايش يافت. من از همان ابتدا مي‌گفتم كه با اين اميد دارم كار مي‌كنم. نه به خاطر اينكه بخواهم دوباره نماينده شوم، من كسي نيستم اما هيچ سرشكستگي بالاتر از زمين خوردن جريان نيست. نيت ما از همان اول اين بود كه بتوانيم اين جريان را به نتيجه برسانيم و هركسي از ما برنده مي‌شد، اين براي ما نيز يك برد به حساب مي‌آ‌مد. ما از همان اول با اين نيت رفتيم كه بايد يك پرچم و عَلَمي بلند شود.
 
اما اين عَلَم بايد در ميانه ميدان برپا شود، والا عَلَمي كه در ميدان رقابت بلند نشود، ديگر عَلَم نيست، وقتي هم كه در وسط ميدان برپا شد، ديگر نبايد انداخته شود تا به قول شما اين جريان سرخورده نشود.
 
- اين مطلبي كه عرض مي‌كنم نه به عنوان نظر مجموعه عَمار، بلكه برداشت خودم است. چون ما نمي‌توانيم طي اين مدت كوتاه يك حزب و جريان منسجمي تحت عَلَم عَمار درست كنيم كه هيچ حرف نامربوطي در آن زده نشود، بنابراين شايد بهتر باشد كه تنها اين جريان زنده نگه داشته شود تا پاي بزنگاه كه يا خودش ليست بدهد يا اينكه براي ليست‌ها و تأييد آنها امضا بدهيم. آقاي پناهيان در مصاحبه‌اي كه داشت، بسيار خوب و هوشمندانه عمل كرد؛ ايشان نگفت كه ما ليست نمي‌دهيم يا نبايد بدهيم.
 
به نظر من مردم در شهرستان‌ها و استان‌ها اعتنا مي‌كنند و بنده، رسايي، پناهيان و... اين را به عينه مي‌بينيم. كار ديگري كه مي‌توان انجام داد اينكه بيانيه داد. در يك سال آخر باقي‌مانده تا پيروزي انقلاب، نه به اسم نهضت آزادي و نه به اسم جبهه ملي، اما 53 نفر از همين ملي‌گرايان مانند بازرگان و... بودند كه در بزنگاه‌هاي مختلف اعلاميه مي‌دادند و در ذهن مردم به عنوان يك گروه مبارز القا شده بودند.
 

اما آبادگران كه چهره شاخص نداشت؛ آبادگران يك اسم و جريان بود كه مردم به آن جريان رأي دادند نه به اسم اعضاي آن.
 
- در آن زمان آقاي ناطق نوري كه به او مدام نام آبادگران را گوشزد مي‌كردند، گفته بود كه آبادگران ديگر كدام... است؟ بعد كه به مجلس آمد در جلسه خصوصي با اصولگرايان، به بالاي جايگاه سخنراني رفت و گفت: «من قصد جسارت به كسي را نداشتم. آبادگران به نظر من يك اسم و يك موجود غير ذوي العقول است و من به اين موجود غير ذوي العقول توهين كرده‌ام». من در همانجا هم به صورت مكتوب و هم در گوش ايشان گفتم كه آقا، شما خودتان را بازي مي‌دهيد يا ما را؟ اگر آبادگران يك چيزي روي هوا بود كه مردم به آن رأي نمي‌دادند؛ آبادگران يك هويت ارزشمندي بود كه اگرچه مردم من، افروغ، ابوطالب و خوش‌چهره را نمي‌شناختند اما با خود گفتند كه اينها همان نسلي هستند كه وعده‌اش را مي‌دهند و اين جريان بود كه رأي آورد.
 
بنابراين الان جريان عَمار با اين مدل نيز مي‌تواند در مجلس آينده ظهور پيدا كند.
 
- بله، واقعا مي‌تواند اين اتفاق بيفتد اما اين نيازمند كار است و ما تجربه مديريت چنين كارهايي در مدت كوتاه را نداريم. برخي افرادي در اين كار تبحر دارند و مي‌توانند به خوبي و با پشتوانه مالي مناسب آن را اداره كنند.
 
بنابراين چهار ليست خواهيم داشت؛ ليست اصلاح‌طلبان، ليست اصولگرايان قيم كه هميشه خود را قيم اصولگرايان مي‌دانند، ليست حزب‌ا‌اللهي‌ها و ليست جريان انحرافي؟
 
- بالاخره براي مصلحت مملكت، در خيلي جاها بايد از خيلي حرف‌هاي حق گذشت. در جلسه 36-35 نفره‌اي كه آقاي احمدي‌نژاد ترتيب داد، تأكيد شد كه در نهايت يك ليست تهيه شود.
 
در شهرستان‌ها با داشتن يك و يا دو كانديدا، ديگر ليست معنا ندارد. به نظر، بايد براي شهرهاي بزرگ ليست تهيه شود.
 
در شهرهاي كوچك دو نكته وجود دارد؛ يكي اينكه اگر چهره‌هاي برجسته جريان اصولگرا كه در فتنه امتحان موفقي پس دادند، حاضر شوند به اين شهرها بروند و در آنجا سخنراني كنند، از اين خيلي استقبال مي‌شود، اين نشان‌دهنده آن است كه اين حرف‌ها در اين شهرها بسيار اثرگذار است.
 
بحث ديگر كه مي‌خواهم مطرح كنم يكي تفاوت دو رويكرد رهبر معظم انقلاب در پايان مجلس هفتم و پايان مجلس هشتم است. چون اين دو رويكرد با يكديگر تفاوت بسيار داشت و رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير از مجلس هشتم به‌غير از موضوع هسته‌اي تجليل نكردند و همين‌طور از شخص آقاي لاريجاني.
 
- اتفاقاً به نظر من برخي حرف‌هاي ايشان جنبه مثبت داشت و برخي‌ها جنبه منفي. آقاي لاريجاني حرف‌هاي بسياري زد اما مقام معظم رهبري در آن جلسه آن قسمت از حرف‌هاي وي را گلچين كرد از موضع مجلس در سياست خارجي تجليل كردند.
 
اما رهبر معظم انقلاب اسمي از آقاي لاريجاني نياوردند و حتي در متن كامل سخنان ايشان نيز نامي از وي برده نشد. در بحث طرح نظارت بر مجلس آيا شما اميدي به تصويب و اجراي آن داريد؟
 
- فكر نمي‌كنم، اگر چيزي هم به تصويب برسد، همان كارك است كه سر و ته آن را هم بياورند و به قول معروف خودشان را تابع ولايت بدانند. آقاي توكلي حتي نسبت به اينكه نماينده‌اي كه حرف خلافي مي‌زند و قوه قضائيه او را احضار مي‌كند، اعتراض كرده. من فكر مي‌كنم قضيه برخي از اين آقايان در اتهاماتي كه به ديگران زده و نتوانسته‌اند اثبات كنند، جدي شده است.
 
اين نگاه كه اساساً با مباني ديني ضديت دارد كه هر كس مسئول رفتار و گفتار خودش است، اين مگر مسلماني است كه يك نفر به ديگران تهمت بزند، بعد وقتي از او خواستند كه دليلش را بگويد، مدعي شود كه مصونيت پارلماني دارد؟
 
دقيقاً‌ همين‌طور است، در هر صورت در موضوع طرح نظارت بر نمايندگان، فكر مي‌كنم اگر هم چيزي تصويب شود، در راستاي تحقق ماهيت فرموده رهبر معظم انقلاب نخواهد بود. من يك چيزي را به خود آقاي احمدي‌نژاد گفتم و باورم هم همين است. ما وقتي در جمع رفقا و دوستان اين اصطلاح "نوكرتم" را به كار مي‌برديم، مي‌گفتند نوكر نمي‌خواهم، آقايي، حرف گوش كن. احمدي‌نژاد هم مصداق همين بود؛ به‌جاي اينكه بگويد مقام عظماي ولايت فرمودند... رفت و عدالت را اجرا كرد؛ حالا آيا ما در مجلس اين كار را مي‌كنيم يا شعار مي‌دهيم؟

منبع : رجا نیوز

جریان انحرافی بی بصیرت ها را تطهیر نمی كند

جریان انحرافی بی بصیرت ها را تطهیر نمی كند

"انقلاب خود را اصلاح می کند" این واقعیتی است که نگاهی به 32 سال فراز و فرود انقلاب آن را اثبات می کند. انقلابی که از دل مردم برخواست و توسط خود مردم نیز اداره شد و همین مردم بودند که در برهه های مختلف اگر شاهد انحراف گروه ها و جریانها از اصول بنیادی انقلاب می شدند، از آنها عبور و عملا دچار حذف سیاسی از چرخه دمکراتیک کشور می شدند.
نمونه بارز این واقعیت، ماجرای گروهک منافقین بود که به دلایل مختلف روند تقابل با نظام را در روزهای نخستین انقلاب در پیش گرفت و حوادث تلخی همچون ماجرای 30 خرداد 60 را به وجود آورد و یا مثال بارز تر آن را می توان در ماجرای فتنه 88 مشاهده کرد. ماجرایی که نظام تمامی تلاش خود را برای برخورد، طمأنینه گونه با آن انجام داد و همین موضوع باعث شد که این جریان به خود اجازه دهند با سو استفاده از این برخورد، دامنه اغتشاشگری خود را توسعه دهند. اما در نهایت این مردم بودند که پس از واقعه تلخ عاشورای 88، دیگر تاب سکوت برنیاوردند و با حضوری پرشور در راهپیمایی 9 دی، جریان فتنه را به تاریخ سپردند.

سکوت خواص بی بصیرت
اما در این میان آن چیز که بیش از همه به چشم آمد، سکوت برخی خواص در شرایط خاص آن زمان کشور بود. سکوتی که نه تنها باعث اعتراض مردم شد، بلکه رهبر انقلاب را نیز به واکنش وا داشت و ایشان به صراحت خواستار موضع گیری این افراد نسبت به ماجرای فتنه شدند. چرا که در آن برهه زمانی، این سکوت در قبال وقایع روی داده، دلیلی شده بود که فتنه گران این خواص را در پازل خود قلمداد کنند. افرادی که اگرچه رهبر انقلاب هیچگاه از آنها به صورت مستقیم نام نبرد اما اشاراتشان به حدی شیوا و دقیق بود که به راحتی این افراد قابل شناسایی بودند. و البته همین اشارات نیز باعث شد که مردم باردیگر وارد عرصه شوند و در گردهمایی های مختلف نظیر نماز جمعه و راهپیمایی های سراسری این افراد را به اتخاذ مواضعی شفاف برای جلوگیری از سو استفاده فتنه گران دعوت کنند. اما در نهایت این نهیب مردمی نیز نتوانست برخی از این افراد را از خواب غفلت بیدار و به مسیر انقلاب بازگرداند. ماجرایی که می رفت سرنوشت این خواص را نیز به سرنوشت مترود شدگان سیاسی پیوند بزند. در نهایت می توان گفت که اگرچه فتنه 88 توام با خاطرات تلخی برای جامعه بود اما این فرصت را پدید آورد تا شخصیت های سیاسی در آزمون بزرگ مردم شرکت کنند و نمره خود را از دست خود مردم بگیرند.

سکوتی که می شکند
اما وقوع رویدادی جدید در عرصه سیاسی کشور، و ظهور جریانی انحرافی، فرصتی را پدید آورد تا این خواص سکوت خود بشکنند و علاوه بر انتقام گیری از این جریان به خاطر موضوعات احزابی، شروع به بازسازی وجه خود در مقابل مردم کنند.
حالا خواص سکوت کننده در جریان فتنه، فرصت را مغتنم دیده اند تا در هیاهوی جریانی که به گفته رئیس دستگاه قضا، دچار انواع فساد هستند، خلا سکوت خود در آن دوره را پر کنند و این موقعیت را پلکانی برای بازگشت خود به موقعیت و مناسب قبل از فتنه 88 کنند و چهره ای تازه در نزد مردم پیدا کنند. از طرف دیگر آنها می کوشند که این انتقادهای تند و صریح علیه رقیب انتخاباتی سابق خود را سپری کنند در مقابل اتهامات مطرح شده در زمینه همراهی این خواص با جریان فتنه و از این طریق عملا به نوعی جریان فتنه را تطهیر کنند و عامل وقایع تلخ فتنه 88 را جریان انحرافی معرفی کنند.
اما در اینجا موضوع اصلی این است که امروز تنها کسانی می توانند نسبت به موضوع جریان انحرافی موضع بگیرند که بصیرت خود را در ماجرای فتنه 88 اثبات کرده باشند. در حقیقت اینجا لزوم لحظه شناسی که رهبر معظم انقلاب در سخنان خود به آن تاکید داشته اند بیش از پیش نمود پیدا می کند، چراکه مردم با دید بازی که نسبت به وقایع پیرامون خود دارند، تنها سخنان کسانی را می پذیرند که در بزنگاه های حساس نیز، وابستگی خود به مردم را اثبات و سخن حق به زبان آورده باشند و مطمئن باشند که این سخنان فقط برای مردم صلاح مردم است و نیت های شخصی در آن دخالتی ندارد.

مردم تصمیم گیرنده نهایی
در نهایت آن چیز که در این میان مشخص است، تصمیم گیری مردم برای جریان انحرافی است. بی شک مردم همان طور که تکلیف جریاناتی نظیر منافقین و فرقه سبز را مشخص کردند، تصمیم گیرنده نهایی در خصوص ماجرای جریان انحرافی نیز خواهند بود و نیازی به رهنمودهای سیاست بازان در این عرصه ندارند. بی شک همان طور که روزی بنی صدر و خاتمی توسط مردم انتخاب شدند و سپس توسط همین مردم کنار گذاشته شدند، امروز نیز جریان انحرافی که با رای مردم و تحت نام احمدی نژاد خود به انقلاب تحمیل کرده اند توسط همین مردم کنار گذاشته خواهند شد. چراکه در ایران انقلاب خود را اصلاح می کند... انقلابی که بر خواسته از مردم است و توسط مردم اداره می شود.

منبع : جوان آنلاین به قلم سینا تکاور

مکتب ایرانی؛ نو ساخته‌ای بر ویرانه

مکتب ایرانی؛ نو ساخته‌ای بر ویرانه

به نظر تنها دارایی قابل ذکر جریان انحرافی «محمود احمدی نژاد» است و ایمان و اعتماد او. و به واسطه این دارایی، در اختیار داشتن «دولت» با دریایی از فرصت¬ها، منابع، امکان ها و رانت ها.
این جریان مشکوک نه تنها از جریان دولت که از جریان اصولگرایی منحرف شده است.طرح مکتب ایرانی و اعمال ملی گرایانه قرائن این انحراف است.
 
 در مقالات قبل از پیشینه ناسیونالیسم در ایران و نسبت آن با روشنفکری سخن رانده شد و از باستان گرایی.درباره نقش استعمار از تخرب مذهب و حمایت از لیبرالیسم در ایران گفته شد و از نقش جبهه ملی به عنوان پرچمدار ملی گرایی در ایران.
 در زمان دولت خاتمی نیز یک بار دیگر این موج ناسیونالیستی شکل گرفت و با طرح شعار" ایران برای همه ایرانیان" بر طبل ناسیونالیسم ایرانی کوبیده شد. در اواخر دولت خاتمی این موج به قومیت گرایی بلوچ و کرد و عرب کشیده شد و در گیری های قومیتی در آن مناطق شکل گرفت که با روی کار آمدن دولت نهم کنترل و پایان یافت. اصلاح طلبان هم چون اسلاف گذشته اشان شعار جدایی دین از سیاست و سکولاریسم را در دستور کار خود قرار دادند و تند تر از روزنامه های عهد رضاخان به دین و ارزش ها تاختند تا جایی که آغاجری عضو سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت با تمسک به گفته مارکس اظهار داشت مارکس نیمی از حقیقت را بیان کرده است او گفته است دین افیون ملت هاست من نیم دیگر آن را بیان می کنم که افیون دولت ها هم هست ! او سپس با توهین به ساحت ائمه (علیهم السلام) و مرجعیت شیعه، تقلید را کار میمون خواند و متدینان را نیز به باد تمسخر گرفت که به دلیل اهانت به ائمه اطهار محکوم به ارتداد شد. خوشبختانه همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند این روند در دولت نهم کنترل و از آن جلوگیری شد.
 احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات همه همت خویش را برای اعتلای کشور اسلامی به کار گرفت و حتی در ایام نوروز به جای جشن نوروز، به سفرهای استانی خود ادامه می‌داد و در جمع راهیان نور و ‌هیأتی‌ها شرکت می‌کرد و‌ هنگام اعتراض برخی، آن را افتخار خود می‌دانست. مع الاسف با نفوذ جریان مشکوک در دولت، تغییراتی تدریجی در این گفتمان رخ داد!
 دولت احمدی نژاد و آغاز یک انحراف
 دولت احمدی نژاد که با شعار مهرورزی و پیش به سوی دولت اسلامی سر کار آمد در دور دوم با نفوذ برخی عناصر مشکوک دربرخی مناصب مهم، در کانون انتقادات تند طرفدارن خود والبته توصیه های مقام معظم رهبری قرار گرفت. رحیم مشایی که امروز دارای چندین پست مهم است و مهم تر از همه در جایگاه دفتر ریاست جمهوری قرار گرفته است از منادیان اصلی تفکر ناسیونالیسم ایرانی اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود شمسی است.
 این یک اتفاق مهم است.آنقدر مهم که آیت الله مصباح از آن به عنوان «دستگاه فراماسونری» یاد می کند:
 «احساس من این است که در درون جامعه ما دستگاه فراماسونری در حال تقویت مجدد است. نباید فراموش کرد که در ایران، مشروطیت با دستگاه فراماسونری، با شعارهای اسلامی و آیات قرآن بر سر کار آمد. سر کار آمد. امروز هم اگر بخواهد بیاید حتماً از همین شعارهای برگرفته از انقلاب استفاده خواهند کرد و در زیر این پوشش‌ها حرف خودشان را می‌زنند. همان چیزی که همیشه گفته‌اند «قالب را حفظ کنید و محتوا را عوض کنید.» قالب، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و این حرف‌هاست اما محتوای امام زمان، چیز دیگری (مثل انسان کامل نوعی) می‌شود.
 اگر در مسائل مبتلابه جامعه، با علما و مراجع تبادنظر کنیم، ولی به کسی که اصلاً در طول عمرش با هیچ عالمی میانه خوبی نداشته و اکنون نیز حاضر نیست داشته باشد و هرچه بتواند لگد می‌زند چه امیدی می‌توان داشت؟ کسانی هم دلباخته اینها شده‌اند و فریبشان را خورده‌اند و با تمام قوا همه آنچه را که بر دیگران عیب می‌گرفتند، اعم از استفاده از امکانات دولتی برای مسایل شخصی و… درباره این شخص فراموش می‌کنند. با این روند، روزی چشم باز می‌کنیم می‌بینیم که اصلاً روز به شب تبدیل شده است و دیگر همدیگر را نمی‌شناسیم. اصلاً اینجا کجاست؟! و اینها از کجا پیدا شده‌اند؟ این‌ها از درون همین دستگاه درآمده‌اند، خود ما حمایتشان کردیم این بودجه‌هایی که در این راه صرف می‌شود از جایی می‌آید؟ این بند و بست‌هایی که می‌شود، این عزل و نصب‌هایی که انجام می‌گیرد به چه دلیل است؟ این حرف‌های نچسبی که هر روز در قالبی نو زده می‌شود از کجا می‌آید؟ چه انگیزه‌ای برای طرح اینها وجود دارد؟ این همه سخن از ملی‌گرایی آن هم در زمانی که کشورهای اسلامی و عربی بیدار شده‌اند و یک نهضت اسلامی جهانی در حال شکل‌گیری است برای چیست؟ آیا پیامد طرح «اسلام‌ ایرانی» چیزی جز این است که ما را به ملی‌گرایی متهم کنند و بگویند شما با اسلام سروکار ندارید؟ چه انگیزه‌ عقلایی می‌تواند پشت این کار وجود داشته باشد؟ اگر روزی از ما بپرسند که چرا برای احیای حقوق زن کار نکردید شاید عذری داشته باشیم، اما اگر روزی بپرسند که چرا اساس اسلام بر باد رفت و ساکت ماندید، چه جواب بدهیم؟»[1]
 این خطراتی که برخی نخبگان برآمده از انقلاب اسلامی از آنها صحبت می کنند دارای قرائنی است که جامعه نیز آنها را احساس کرده که شاید بتوان برخی را ذکر کرد:
 1. طرح اظهاراتی درباره دوستی ملت ایران با ملت اسرائیل
 ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است. هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست این افتخار است البته ما دشمن داریم و ناجوانمردانه ترین دشمنیها در دنیا به ملت ایران صورت می‌گیرد. ما مردم آمریکا را از برترین ملت‌های دنیا می دانیم.[2] و یا : « به‌نظر من، مردم ایران با مردم آمریکا و اسراییل فرقی ندارند. من از هیچ‌کسی نمی‌ترسم، چون اگر می‌ترسیدم، از این حرف‌ها نمی‌زدم...رییس‌جمهور هم بارها تأکید کرده است که رژیم اسراییل اصلا فلسفه وجودی ندارد و ما با این رژیم جنگی نداریم، بلکه برای آزادی مردم مسلمان یهودی و مسیحی که تحت سیطره این رژیم زندگی می‌کنند، می‌جنگیم. بنابراین برای هزارمین‌بار اعلام می‌کنم که ما با مردم دنیا دوست هستیم، حتی با مردم آمریکا و اسراییل »[3]
 پافشاری اسفندیار رحیم مشایی بر سخنان جنجال برانگیزش البته با واکنش های متفاوت رسانه‌های خبری رژیم صهیونیستی اسراییلی مواجه شد.
 پایگاه خبری هاآرتص، با اشاره به سخنان اخیر اسفندیار رحیم مشایی معاون رئیس جمهوری ایران، آن را اولین موضع‌گیری مثبت یک مقام رسمی ایرانی دانست.
 اورشلیم پست نیز با ذکر سخنان یک ماه پیش رییس سازمان میراث فرهنگی، سخنان اخیر وی را نیز نقل کرده و از تاکید وی بر سخنانش خبر می‌دهد. این پایگاه خبری ضمن اشاره به نسبت خانوادگی نزدیک مشایی و احمدی نژاد، به نقل از مشایی می‌نویسد که صحبتهایش به معنای به رسمیت شناختن اسراییل نیست.[4]
 2. دیدار چندباره با همسر مرحوم دکتر فاطمی (از اعضای فعال جبهه ملی ) در فروردین87
 3. طرح مکتب ایرانی در بعضی همایش های شورای عالی ایرانیان: "من اصرار دارم برمکتب ایران، بعضی‌ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی‌گویی مکتب اسلام، مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام مکتب ایران است؛ باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم."[5]
 "باور دارم که واژه ایران ذکر است، چرا ذکر است؟ شما در ذکر دنبال چه می‌گردید؟ ذکر واژه‌ای است مرتبط به روح مؤمن به جهان درون باور کرده به ارزش‌های متعالی. از ذکر چه می‌جویند ذاکران همان را بجویند از ایران. ایران ذکر است"! مشایی در همین سخنرانی می‌گوید: " اندیشه ایرانی جوهر دارد، گوهر است، بروز ظهور اندیشه ایرانی همه‌اش زیباست، مرا مظهر ایرانی نپندارید. من تلاش می‌کنم تا مظهر یک ایرانی باشم اما بدانید همان جا که زیبایی را می‌یابید، آن گوهر ایران است در کردار، در پندار، در رفتار، در بینش، در کنش ایران است." او در گام بعدی، کوروش و فرهنگ ایران باستان را ترویج می‌کند و با اجاره منشور کوروش مردم را برای دیدن آن تشویق می‌کند و می‌گوید"منشور کوروش باید نصب العین جامعه جهانی قرار گیرد." وی در تجلیل از کوروش و منشورش اظهار می‌دارد:" در صحنه امروز، ملت ایران طوفانی برپا کرده که چشم ستمگران را فرا گرفته است و آن‌ها را از برنامه‌ریزی‌های خود باز داشته است. ملت ایران ملت بزرگی است. اگر به منشور کوروش نگاه کنید می‌توانید به این مسأله پی ببرید. امپراطوری کوروش در اوج قدرت بابل، این کشور را فتح کرده است. انوشیروان یکی از فرمانروایان مقتدر بوده و البته باید گفت اگر در این‌جا از مدیریت شاهی نیز تمجید می‌شود به خاطر نماد ملت ایران است."[6]
 وی همچنین در تجلیل از کوروش و منشورش اظهار می‌دارد:" در صحنه امروز، ملت ایران طوفانی برپا کرده که چشم ستمگران را فرا گرفته است و آن‌ها را از برنامه‌ریزی‌های خود باز داشته است. ملت ایران ملت بزرگی است. اگر به منشور کوروش نگاه کنید می‌توانید به این مسأله پی ببرید. امپراطوری کوروش در اوج قدرت بابل، این کشور را فتح کرده است. انوشیروان یکی از فرمانروایان مقتدر بوده و البته باید گفت اگر در این‌جا از مدیریت شاهی نیز تمجید می‌شود به خاطر نماد ملت ایران است."
 4. برگزاری جشن نوروز ایران در حالی که همزمان ٬مسلمانان منطقه از جمله شیعیان بحرین در زیر شدیدترین حملات آل خلیفه، قذافی، علی عبد ا... صالح، آل سعود و . . .  قرار داشتند.
 5. در اقدامی ناسیونالیستی، قرار دادن تصویر پشت صحنه رئیس جمهور در مراسم سخنرانی ایشان در روز ملی هسته‌ای با درج جمله‌ای جالب: "‌برای ایران با تو باور کردیم آرش کمان گیر هستیم "به جای عکس شهدای هسته‌ای و فرماندهان بزرگی که استقلال و آزادی این آب و خاک مدیون مظلومیت آنهاست .
 6. عدم حضور نماینده رئیس جمهور در جلسات ستاد راهیان نور و در عوض پیگیری برای منشور کوروش.در اینباره جواد تاجیک؛ دبیر ستاد مرکزی راهیان نور می گوید:
 « ستادکل نیروهای مسلح در اواخر دولت هشتم به این جمع‌بندی ‌رسید که ریاست جمهوری باید برای حمایت و پشتیبانی جدی از این جریان فرهنگی، نماینده‌ای در راهیان نور داشته باشد؛ بر همین اساس با درخواست سردار باقرزاده، از ابتدای دولت نهم فردی انتخاب شد که انصافاً تا آخر دولت نهم نقش مؤثری در پشیبرد امور راهیان نور و حمایت دولت ایفا کرد اما از ابتدای دولت دهم، با رفتن وی از دولت و انتخاب آقای مشایی شرایط تغییر کرد...اگر فلسفه وجود نماینده تام‌الاختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور را بررسی کنیم، می‌بینیم کسی که برای این مسئله انتخاب می‌‌شود باید با جریان راهیان نور هماهنگ باشد و وقت و مسئولیتش به او اجازه بدهد در این عرصه خدمت کند از طرف دیگر این شخص باید از سوی مردم، رزمندگان و خانواده‌های معظم شهدا که به راهیان نور می‌آیند و متولیان امر راهیان‌نور نیز پذیرفته شود اما برخی از این شاخصه‌هایی که ما ذکر کردیم، در مورد شخص نماینده فعلی رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور وجود ندارد...از 6 ماه گذشته تا به امروز آقای مشایی در هیچ‌یک از جلسات راهیان نور حضور پیدا نکرده و حتی پیگیری مشکلات اساسی در راهیان نور از سوی وی صورت نگرفته است اگر چه جانشین وی در راهیان نور مواردی را پیگیری کرده اما حقیقت این است که کار این جریان عظیم با این نگاه و به این شکل پیش نمی‌رود...مشاغل متعدد نماینده رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور مانع از رسیدگی مناسب به مسائل فرهنگی راهیان نور شده است...نماینده رئیس جمهور در راهیان نور بیش از اینکه به مقوله راهیان نور و خانواده معظم شهدا و نقاطی که خون شهدای این مملکت در آنجا ریخته شده‌ است و مردم نیز برای کسب معرفت و عبرت‌گیری به این مناطق می‌آیند، اهمیت بدهد، به منشور کوروش و حضور در جشنواره‌های متعدد علاقه دارد و علاقه به منشور کوروش نماینده رئیس جمهور را از راهیان نور غافل کرد!»[7]
 انحراف از اصولگرایی به مثابه فتنه ای ضعیف
 دکتر صفار هرندی معتقد است[8] که به هرحال این جریان که مردم آن را با نام «جریان انحرافی» می شناسند، آنچنان که تاکنون ظاهر شده و با مختصات و پتانسیل­هایی که از خود نشان داده، به نظر نمی­رسد ظرفیت ایجاد «فتنه بزرگتر»[بزرگتر از فتنه 88] را داشته باشد. البته اینکه از طریق پیوند خوردن با جریان فتنه و طیف سیاسی معارض رهبری در بلندمدت چنین پتانسیلی را بیابد، مسأله دیگری است. اما نوع رفتارهای آنان نمایانگر فقدان بارز حسابگری و هوشمندی لازم برای پرورش چنین ظرفیتی است.
 به نظر تنها دارایی قابل ذکر جریان انحرافی «محمود احمدی نژاد» است و ایمان و اعتماد او. و به واسطه این دارایی، در اختیار داشتن «دولت» با دریایی از فرصت­ها، منابع، امکان­ها و رانت­ها.
 این جریان مشکوک نهتنها از جریان دولت که از جریان اصولگرایی منحرف شده است.طرح مکتب ایرانی و اعمال ملی گرایانه قرائن این انحراف است.
 بد نیست در انتها اشاره ای کنیم به مقاله محمد مطهری با عنوان از ایران اسلامی تا اسلام ایرانی در نقد مکتب ایرانی مشایی که می گوید :
 «باید کاملا هشیار بود که بر خلاف آنچه برخی رندانه و احیانا مزوارنه القا می کنند، مخالفت با مکتب ایرانی به هیچ روی به معنای مخالفت با ایران و سنت های معقول ایرانی نیست. ایران کشور ماست و محبوب هر ایرانی، اما «ایران دوستی» غیر از «ایران زدگی» است. حساسیت هایی که برخی عالمان بزرگوار و دلسوز نسبت به این مسأله از خود نشان داده اند ناشی از تعصب ضد ایرانی و یا یک نوع حساسیت به نام ایران نیست، بلکه مخالفت با علم کردن ایران به عنوان یک «مکتب» آن هم در عصر دین خاتم است. در این ایام که مقارن با سالگرد شهادت شهید مطهری است مناسب است برای روشن شدن موضوع از سیره علمی و عملی ایشان در تبیین بحث کمک بیشتری گرفته شود.
 شاید بسیاری از نسل امروز ندانند که منافقین ـ مجاهدین خلق ـ از پیش از انقلاب اطلاعیه های خود را با «به نام خدا» آغاز نمی کردند، بلکه از عبارت عوام فریب «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» بهره می جستند. گر چه در آن ایام بازار تهمت و دروغ و غیبت به اسفباری امروز نبود اما شهید مطهری با وجود اینکه می دانست هر نوع مخالفت با مجاهدین خلق در آن زمان تهمت همکاری با رژیم شاه حتی از سوی بسیاری از دانشجویان مسلمان را به دنبال دارد قاطعانه با آن مبارزه کرد و تأکید کرد که کار تنها باید به نام خدا آغاز شود و «آغاز کردن کار به نام خدا و خلق، شرک و بت پرستی است».روشن است که  مشکل مطهری با «قهرمان بودن مردم ایران» نبود، آنچه او را بی تاب می کرد قرار دادن «مردم ایران» در عرض خداوند بود. مشکل امروز مراجع عظام و دیگر بزرگان با مکتب ایرانی، ذکر ایران و ایرانی یا هویت ایرانی نیست بلکه قرار دادن ایران به عنوان یک مکتب در عرض مکتب اسلام است.»
 اکنون که دیگر سردمداران ملی گرایی سری در سر ها ندارند و این گفتمان رو به انزواست،این جریان انحرافی است که بر کوس ملی گرایی می کوبد.بی شک این نظریات جدید چیزی جز نوساخته ای بر ویرانه نیست.
 برای تحلیل درست تر درباره این جریان شاید گذر زمان بهتر بتواند گوشه های بیشتری را از این جریان نمایان کند.
 
منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی به قلم احسان رئیس الساداتی

علفهای هرز!!

علفهای هرز!!

سخنان رئيس جمهور در بخشي از فيلم تبليغاتي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نكته اي كليدي داشت كه بازخواني آن در اين مقطع از عمر دولت دهم مي تواند مفيد باشد. رئيس جمهور در اين فيلم در حالي كه در حياط خانه اش مشغول چيدن سبزي بود مي گويد: «علف هرز خيلي وقت ها خودش را شبيه سبزي واقعي مي كند! اين علف هرز خودش را شكل واقعي نشان مي دهد و به سرعت رشد مي كند. رنگ و رويش را مثل ديگر سبزي ها در مي آورد و خيلي شبيه به ريحون است، ولي ريحون نيست!»

اين روزها انتشار اخباري موثق درباره دست اندازي باند انحرافي به بيت المال باعث ايجاد برخي نگراني ها در سطح جامعه شده است. علت اصلي اين نگراني، آن است كه مردم، دكتر احمدي نژاد را با ويژگي هايي نظير پاك دستي، امانتداري بيت المال، مبارزه با مفاسد اقتصادي، كار و تلاش شبانه روزي و خدمت به مردم به ويژه طبقه محروم مي شناسند و انصافاً نيز بايد اذعان كرد كه رئيس جمهور در بسياري از اين زمينه ها و به ويژه در خدمت به مردم و ايستادگي در مقابل باج خواهي نظام سلطه، سنگ تمام گذاشته است كه در صحنه عمل دستاوردهاي ارزشمندي در پي داشته و به يادگار مانده است و مردم بيم آن دارند كه باند انحرافي به اين دستاوردها آسيب جدي برساند.
اين يادداشت اما، در پي آن نيست كه چرايي و چگونگي شكل گيري جريان ياد شده در كنار رياست محترم جمهوري را بازگو كند، چرا كه اين موضوع و شرح مفصل آن به نوشته جداگانه اي نياز دارد. آنچه در اين نوشتار دنبال مي شود، اشاره به نيمه پنهان يكي از اقداماتي است كه جريان منحرف ياد شده از سال ها پيش با چراغ خاموش در فضاي اقتصادي ايران دنبال كرده و مي كند و آن «بانك بازي» و اخذ مجوزهاي زنجيره اي براي تاسيس بانك هاي خصوصي با اهدافي پيدا و پنهان است كه همچنان ادامه دارد و در سايه انحرافات فكري جريان مورد اشاره از نظرها دور مانده است.
ماجرا درباره مجوزهايي طلايي است كه گاه يك شبه و به لطايف الحيل از سوي بانك مركزي صادر مي شود و به دليل حساسيت موضوع، حتي خبر تصويب تاسيس بانك در بانك مركزي و شوراي پول و اعتبار و ارسال پرونده به بورس جهت اعطاي مجوز پذيره نويسي تا آخرين لحظه از ديد همگان پنهان مي ماند و تنها چند روز مانده به آغاز فعاليت بانك، برخي اخبار مفاسد صورت گرفته در مسير اخذ مجوز و فعاليت از سوي رسانه ها كشف و رسانه اي مي شود.
ناگفته پيداست كه بانك مركزي در هر كشوري به دليل نقش برجسته اي كه در كنترل سيستم پولي دارد، از ركن هاي اصلي اقتصادي آن كشور به شمار مي رود. تاملي در ريشه ها و علت هاي ايجاد بحران اقتصاد جهاني طي سه سال گذشته و هم چنين بحران هاي ادوار گذشته در كشورهاي مختلف نشان مي دهد كه انحراف در نظام بانكي و ضعف نظارت بر عملكرد بانك هاي بزرگ، مهم ترين علت بروز و گسترش بدترين بحران هاي مالي در 70 سال اخير بوده است كه عليرغم گذشت بيش از سه سال و قرباني شدن چندين نظام سياسي و اقتصادي، همچنان بر بخش عمده اي از اروپا، آمريكا و آسيا سايه افكنده است. به همين دليل شاهد بوديم كه با اصلاح ساختار بانكداري در كشورها و وضع قوانين جديد، استانداردهاي بانكي در دنيا، از جمله مقررات «بازل2» (Basel II) و «سالونسي1» (Solvency I) به دليل برخي ناكارآمدي ها دستخوش تغييراتي بنيادين شد و مقررات جديدي براي جلوگيري از پيش آمد مشكلات آتي تدوين و وضع گرديد.
در چنين شرايطي، بر اثر غفلت هاي صورت گرفته و نفوذ جريان انحرافي در مراكز حساس سياسي، اقتصادي و مهم تر از همه نظارتي نظير بانك مركزي كشور، چندي است كه بازي جديد «بانك بازي» از سوي جريان ياد شده و آن هم در مقابل چشمان سه قوه به راه افتاده است. در اين بازي، حلقه هاي پيدا و پنهان گروه انحرافي در مركزيت سيستم پولي و مالي كشور با اعطاي مجوزهاي طلايي براي افراد وابسته به خود كه نگاهي به كارنامه فعاليت آن ها نشان مي دهد برخي از آنان در رديف بزرگترين بدهكاران به نظام بانكي كشور هستند، در جهت منافع شخصي و گروهي خود حركت مي كنند.
پس از آنكه بانك هاي خصوصي چون «تات»، «آريا» و «گردشگري» با چنين ماهيتي تاسيس و به لطف حمايت هاي بي حساب و كتاب ليدرهاي جريان انحرافي در كمترين زمان و با بيشترين رانت در عرصه اقتصادي كشور مشغول به فعاليت شدند، اين روزها خبر تأسيس بانك ديگر وابسته به اين گروه به گوش مي رسد. اين بار بانك «شرق»! بانكي كه مجوز آن با پيگيري ها و فشارهاي دو ليدر جريان انحرافي و برخي از حلقه هاي وابسته به اين باند در بانك مركزي نظير «ح.پ» و در حالي كه مجوز راه اندازي آن، به دليل آنكه يكي از عمده سهامدارانش، خود در رديف بدهكاران بزرگ به نظام بانكي است متوقف شده بود، به يكباره صادر مي شود و همانطور كه گفته شد خبر تصويب تأسيس و حتي ارسال پرونده بانك به بورس جهت اعطاي مجوز پذيره نويسي مخفي نگاه داشته مي شود.
نكته تأسف برانگيزتر آن كه پيشتر نيز فرد نامبرده در حالي كه تنها در يكي از شعبه هاي يك بانك دولتي حدود 175 ميليارد ريال بدهي معوق داشته است، با نزديك شدن به برخي افراد در دولت و اخذ وامي ويژه، مقدمات تأسيس بانك تات را فراهم مي آورد. اين در حالي است كه اين بساز و بفروش كه پس از پيوند با باند انحرافي، خود را سلطان بلامنازع صنعتي خاص معرفي مي كند، سابقه اي طولاني در مواردي از اين دست دارد و مواردي نظير احداث مجتمع تجاري بهاران 1 و 2 و همچنين خريد غيرقانوني زمين وقفي مدرسه حافظ در آبان 1383 و تخريب آن به بهانه ساختن يك مجتمع تجاري را در پرونده خود دارد.
همچنين 40 درصد از سهام اين بانك در شرف تأسيس، بدون برگزاري هيچگونه مناقصه اي به 4 شركت سرمايه گذاري خاص وابسته به طيف جريان انحرافي واگذار شده است و 48 درصد از سهام نيز در اختيار مناطق آزاد- كه در غفلت نهادهاي نظارتي به حياط خلوت فعاليت هاي اقتصادي جريان انحرافي تبديل شده- قرار گرفته است.
آنچه بدان اشاره شد، تنها نمونه اي از تخلفات كشف شده از باندي است كه با نفوذ در گلوگاه پولي كشور، حركت دامنه دار و خزنده اي را در اين خصوص از سال ها پيش آغاز كرده است. متاسفانه طي دو سال گذشته، مشكلات بخش نظارت بر عملكرد نظام بانكداري كشور كه مي توان آثار آن را به آساني در سيستم بانكي ديد، بر اثر سوء مديريت برخي افراد نفوذ داده شده در سيستم بانك مركزي فزوني يافته است. ورود افراد باند انحرافي در گلوگاه پولي نظام، اگرچه تاكنون تمامي ابعاد خطرآفرين خود را نشان نداده است، اما از بسياري جهات ديگر، با اثرگذاري بر نظام پولي و مالي كشور، بخش قابل توجهي از اصول اقتصادي حاكم بر كشور را دستخوش تغييراتي تأسف برانگيز كرده است. ناتواني در مديريت عالمانه بازار طلا و ارز كشور و ايجاد نابساماني در آن، تنها يكي از ضعف هاي بانك مركزي طي ماههاي اخير بوده است. اما آنچه از نگاه بسياري پنهان مانده، تصميمات افراد نفوذي جريان منحرف و به ويژه «ح.پ» به عنوان يكي از حلقه هاي اصلي مالي جريان ياد شده و در اختيار گرفتن يكي از مهمترين پست هاي كليدي در بانك مركزي بوده است كه نتيجه آن برخوردهاي ضعيف و منفعلانه با برخي تخلفات در بانك هاي خصوصي كشور و مخفي نگاه داشتن برخي اشكالات مهم به ويژه تخلفات عديده مهره هاي وابسته به گروه انحرافي بوده است.
به عنوان نمونه و تنها يك نمونه از اين اقدامات، چندي پيش به دستور رئيس كل بانك مركزي به مدير كل نظارت بر بانك ها و مؤسسات اعتباري قرار بود 350 بازرس از سوي اين بانك، فعاليت هاي برخي بانك ها و موسسات مالي را بررسي و گزارش كنند، اما با كارشكني هايي كه از سوي فرد ياد شده در بانك مركزي صورت گرفت، اين موضوع منتفي و طرح بازرسي كه از يكي از بانك هاي خصوصي آغاز شده بود، به دليل به خطر افتادن منافع باند انحرافي و آشكار شدن احتمالي بسياري از تخلفات در بانك هاي منتسب به اين گروه متوقف شد.
بديهي است كه ادامه اين رويه از يك سو و شرايط ويژه كشور و مشكلات و محدوديت هاي منابع و ذخاير ارزي از سوي ديگر، موجب بروز تهديدي جدي در سيستم پولي و اقتصادي كشور شده كه در اين ميان صدور مجوزهاي طلايي براي افراد خاص و عمليات سوداگرانه و سودجويانه بانك هاي جديدالورود در بازارهايي همانند ارز و مسكن كه بي ثباتي در نرخ ارز و گراني قيمت مسكن و به دنبال آن، افزايش هزينه هاي دولت را در پي داشته است، تا چه اندازه حيات سيستم پولي و مالي كشور را به خطر انداخته است.
سخنان رئيس جمهور در بخشي از فيلم تبليغاتي دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نكته اي كليدي داشت كه بازخواني آن در اين مقطع از عمر دولت دهم مي تواند مفيد باشد. رئيس جمهور در اين فيلم در حالي كه در حياط خانه اش مشغول چيدن سبزي بود مي گويد: «علف هرز خيلي وقت ها خودش را شبيه سبزي واقعي مي كند! اين علف هرز خودش را شكل واقعي نشان مي دهد و به سرعت رشد مي كند. رنگ و رويش را مثل ديگر سبزي ها در مي آورد و خيلي شبيه به ريحون است، ولي ريحون نيست!»
واقعيت آن است كه باند نفوذي و انحرافي كه بسياري هنوز تصور مي كنند تنها در حوزه سياسي، فرهنگي دچار انحراف است، از سال ها پيش در كنار فعاليت در حوزه هاي سياسي و فرهنگي و پمپاژ - به گفته كيهان- عمدي عقايد انحرافي، فعاليت خزنده و گاه پنهان اقتصادي خود را نيز به شكلي ناسالم آغاز كرده و براساس اسناد و قرائن موجود، هم اكنون به شدت در مفاسد اقتصادي غرق شده است كه هنوز بسياري از ابعاد آن ناشناخته باقي مانده است. ادامه اين روند مي تواند نظام بانكي و به تبع آن، اقتصاد كشور را با آسيب هاي جدي روبرو كند و اميد آن است كه رئيس جمهور محترم اعضاي اين باند انحرافي را نيز مانند همان علف هاي هرز كه به آن اشاره كرده بودند، از «باغچه دولت» كنده و بيرون افكند.

منبع : روزنامه کیهان به قلم بابک اسماعیلی

مغالطه ی خطرناک جریان انحرافی در خیانت به امام خامنه ای

مغالطه ی خطرناک جریان انحرافی در خیانت به امام خامنه ای

توضیح مغالطه :

امام خامنه ای در پاسخ به ادعای موسوی ، مبنی بر خرافی خواندن رئیس دولت نهم ، در نماز جمعه 29 خرداد 88 فرمودند:

« فحاشى كردند ؛ رئيس جمهور را خرافاتى ، رمال ، از اين نسبت هاى خجالت آور دادند ؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند. »

پس اکنون هم اگر کسی بگوید که احمدی نژاد آدم مؤمن و باهوشی است و ذاتاً از این اشتباهات ( عدم لغو حکم مشایی و خانه نشینی یازده روزه و ...) مبرا است و این کارها را ناشی از سحر شدن وی بداند ، در واقع برخلاف سخنان امام خود عمل کرده و ادعاهای خجالت آور و دور از انصاف و اخلاق کرده است !صفحه ی نخست ضمیمه ( ذمیمه ) سیاسی روزنامه ی ایران در تاریخ شنبه ۲۱ خرداد ۹۰ ؛ رسالت این تخریب را برعهده گرفته است.

پاسخ این مغالطه :

الف. خرافه یک امر غیرواقعی است و سحر ، لزوما خرافه نیست :

در قرآن هم به تاثیر واقعی گونه هایی از سحر ، اشاره شده است ؛ آنچه امام خامنه ای از رئیس دولت نهم ، نفی کرده اند ، خرافه است و آنچه علامه مصباح ، درباره ی رئیس دولت دهم جدی دانسته اند ، سحر بوده است ، نه خرافه !

ب. حکم ساحر و مسحور تفاوت دارد :

اگر سحر و خرافه را لزوما به یک معنا بدانیم ، باز هم بین ساحر و مسحور ، تفاوت است ؛ هم چنانکه بین قاتل و مقتول فرق است. چنین نیست که چون قاتل بد است ، پس مقتول هم بد است ؛ مثل اینکه بگوییم : چون زن یهودی پیامبر خدا را سحر کرد و خرافاتی بود ، پس پیامبر خدا هم خرافاتی است !

پس اگر علامه مصباح گفتند که رئیس دولت دهم سحر شده است ، معنایش این است که این ساحر می تواند خرافی باشد ، نه مسحور ! در حالیکه اتهام ذمیمه ایران به علامه مصباح این است که ایشان مسحور را خرافی خوانده اند.

به عبارت دیگر : امام خامنه ای خرافی بودن و رمال بودن را از رئیس جمهور نفی کردند ، علامه مصباح نیز هیچ گاه نفرمودند که رئیس جمهور خرافی یا رمال است ، بلکه با احترام به شخصیت رئیس جمهور ، فرمودند : بعضی اعمال ( مثل : ماجرای حکم مشایی و بست نشینی یازده روزه در ماجرای عزل وزیر اطلاعات ) از رئیس جمهور باهوش و عاقلی همچون آقای احمدی نژاد بعید است لذا عقل حکم می کند که کسان دیگری رئیس جمهور را سحر کرده اند. ( که دستگیری ساحران مرتبط با بعضی افراد نفوذی در دولت و اعترافات تکان دهنده ی آنها بهترین دلیل بر این نتیجه گیری است. )

به عبارت سوم و روشن تر : مغالطه گر می گوید :

الف. امام خامنه ای فرمودند : رئیس جمهور رمال و خرافاتی نیست ،

ب. علامه مصباح رئیس جمهور را به رمالی و خرافاتی بودن متهم کرده اند ،

ج. پس علامه مصباح برخلاف نظر رهبری صحبت کرده اند.

کشف مغالطه : با توضیحات قبلی روشن است که مغالطه در بند (ب) استدلال رخ داده است. چون علامه مصباح رئیس جمهور را رمال و ساحر نخوانده ، بلکه فرموده اند : دیگران ایشان را سحر کرده اند.

ج. معیار حال کنونی افراد است :

منطقا ممکن است که رئیس دولت « نهم » ، خرافاتی نباشد و نسبت دادن خرافاتی به وی ، عملی خجالت آور ، توأم با بی انصافی و بد اخلافی باشد ، ولی رئیس دولت « دهم » ، خرافاتی باشد. بالاخره دو سال زمان کمی برای تغییر نیست ، هر چند این احتمال ، منطقاً درست است ، اما تنها زمانی می توان آن را به رئیس جمهور نسبت داد که دلیلی بر وقوع این احتمال باشد.

این مغالطه ، وقتی خطرناک تر است که از سوی ابلیس و یارانش ، برای نشان دادن تقابل بین امام خامنه ای و عمار امام خامنه ای یعنی : علامه مصباح یزدی ، به کار رود.

منبع : یک استکان چای داغ

مشايي عاقبت از زندان سردر مي‌آورد

فضلي ن‍ژاد: مشايي عاقبت از زندان سردر مي‌آورد

براي مجلس شوراي اسلامي ننگ است كه آقاي علي مطهري نماينده آن در هيئت نظارت بر مطبوعات باشد... انبوه شكايتها از سايت صراط نيوز و حالا توقيف هفته نامه 9 دي نشانگر وجود همين پروژه خطرناك جريان انحرافي است. هفته نامه نه دي از سخنگويان برجسته اسلام ناب است و آقاي وزير ارشاد بايد سريعا موضع خود را در قبال توقيف اين هفته نامه مشخص كند.

 

پيام فضلي نژ‍اد در گفتگويي اختصاصي با صراط نيوز ضمن انتقاد شديد از عملكرد هيئت نظارت بر مطبوعات و وزارت ارشاد گفت: هفته نامه 9 دي از سخنگويان برجسته تفكر اسلام ناب محمدي (صلی الله علیه و آله) به شمار مي رود و توقيف آن هم  لكه سياهي در كارنامه هيئت نظارت بر مطبوعات است و هم تاييدي مجدد بر عملكرد ننگين وزارت ارشاد است.

اين پژوهشگر ارشد موسسه كيهان افزود:‌ آقاي وزير ارشاد بايد موضع خود را در قبال توقيف هفته نامه 9 دي روشن كند. آقاي وزير ارشاد از تئاتر مستهجن هداگابلر حمايت كرده است. آقاي وزير ارشاد به يك عامل برجسته كودتاي مخملي يعني بهروز غريب‌پور كه رابط  دو جاسوس شناخته شده سازمان سيا (رامين جهانبگلو و كيان تاجبخش) بود نشان درجه اول هنري داده است. آقاي وزير ارشاد مجوز پخش كتب فاسد و مبتذل را در نمايشگاه كتاب صادر كرده كه اسناد آنهم موجود است. آقاي وزير ارشاد فيلمهاي توقيف شده دوران اصلاحات را مجوز اكران داده است. آقاي وزير ارشاد در حوزه موسيقي كاملا برخلاف منويات مقام معظم رهبري عمل كرده است. آقاي وزير ارشاد بايد استيضاح شود و بنده رايزني هايي را در اينباره با كميسيون امنيت ملي و فرهنگي مجلس داشته ام.

اين نويسنده و پژوهشگر حوزه جنگ نرم ادامه داد:‌ آقاي وزير ارشاد بايد موضع خود را در مورد توقيف يك هفته نامه انقلابي به صورت شفاف اعلام كند. چگونه است كه دهها هفته نامه سينمايي و مبتذل در اين مملكت منتشر مي شود؟  من فقط به يك مورد آن اشاره مي كنم. مجله «رونا» صاحب امتياز آن آقاي محمد باقر صميمي است. بنده از نزديك در جريان پرونده آقاي صميمي هستم. آقاي صميمي در سال 81 به اتهام ارتباط با بيگانگان و داشتن روابط نزديك با ضدانقلاب برانداز مقيم خارج از كشور توسط اطلاعات ناجا بازداشت شد و ماهها تحت تحقيقات قضايي قرارداشته و به نكات تكان دهنده اي اعتراف كرد. حالا همين آقاي صميمي صاحب امتياز مجله روناست و به مبتذل ترين شكل اين مجله را منتشر كرده و آن را به گروهي كه آقاي عليرضا باذل اجاره داده است. اين آقاي باذل يكي از كساني است كه وقتي خود من سال 80 در هفته نامه سينما جهان بودم ايشان از عناصر فعال در عرصه تبليغ سينماي فاسد غرب بود. من زير و بم اين افراد را مي شناسم. بخشي از آنها اكنون با جريان انحرافي و فرقه مشائي گره خورده اند. جالب است بدانيد همين مجله مبتذل، در اسفند ماه پارسال  طي مراسمي سخيف، اسفنديار رحيم مشايي را به عنوان چهره فرهنگي ايران در سال 89 معرفي كرد و به او جايزه داد! حالا شما همگرايي آقاي مشايي با عوامل پنهان اپوزيسيون را در همين جشنها و مراسمها مي‌توانيد ببينيد.

فضلي ن‍ژاد درباره توقيف هفته نامه 9 دي اظهار داشت: توقيف هفته نامه 9دي محصول ائتلاف نانوشته اي ميان جريانهاي انحرافي است. براي مجلس شوراي اسلامي ننگ است كه آقاي علي مطهري نماينده آن در هيئت نظارت بر مطبوعات باشد.  همه مي دانند كه اين فرد چه حمايت آشكاري از منافقين جديد و كساني كه به قول شيمون پرز در خط مقدم ارتش اسرائيل بوده اند، كرده است. من آقاي علي مطهري را در نمايشگاه كتاب امسال ديدم و ايشان در حضور بيش از 40 نفر صراحتا به من گفت هم به تئوري ولايت فقيه را قبول ندارد و هم به عملكرد رهبري نقد دارد!

بنده به جد اعتقاد دارم كه آقاي وزير ارشاد هيچ نظارتي بر عملكرد معاونان خود ندارد. او اصلا اجازه نظارت در بسياري از حوزه ها را ندارد. تحليل بنده اين است. و اطلاعات مستند هم اين را تاييد مي كند كه در وزارت ارشاد، مديران را براي ايشان منصوب مي كنند. و همانهايي كه معاونت مطبوعاتي را منصوب كرده اند خواهان توقيف هفته نامه 9 دي شده اند. و در راس اين جريان آقاي اسفنديار رحيم مشايي قرار دارد. آقاي رحيم مشايي به دنبال پرونده سازي براي منتقدان خود است و انبوه شكايتها از سايت صراط نيوز و حالا توقيف هفته نامه 9 دي نشانگر وجود همين پروژه است. آقاي رحيم مشايي و جريان انحرافي در مسيري گام برمي دارد كه عاقبت سر از زندان در مي آورند.

فضلی‌نژاد گفت: متاسفانه دیدار رییس‌جمهور با «ریچارد فرای» و «پریوش سطوتی» (همسر دکتر فاطمی که روابط گسترده‌ای با ماسون‌های انگلیسی دارد) مقدمه ورود منشور کوروش به ایران شد و انگلیسی‌ها با امانت گذاشتن این منشور، در واقع استراتژی ماسونیِ بسط باستان‌گرایی و ملی‌گرایی ایرانی را دنبال می‌کردند.

به گزارش صراط نيوز پژوهشگر موسسه کیهان که سخنران مراسم اختتامیه بیست و یکمین همایش سالانه فارغ‌التحصیلان «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)» بود، در سخنان خود به موضوع «جنگ عقیده ماسون‌ها علیه اسلام: از دانته تا رورتی» پرداخت. این سخنرانی با حضور علامه «محمدتقی مصباح یزدی» عضو مجلس خبرگان رهبری و بنیانگذار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، فضلاء و علمای حوزه علمیه قم و فارغ‌التحصیلان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و به درخواست سخنران بدون حضور خبرنگاران برگزار شد . در این گفتگو فضلی‌نژاد به بیان محتوای سخنرانی خود پرداخته است.

برنده جایزه ویژه جنگ نرم از شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: وقتی روز 21 شهریور 1389 ریاست محترم جمهور در مراسم رونمایی از «منشور کوروش» حاضر شدند، ضمن آرزوی افزایش رابطه ایران با انگلیس در همه سطوح و زمینه‌های گوناگون گفتند که «این مراسم رونمایی، بیدار باش به همه حاکمان، مدیران و مدعیانی است که اگر می‌خواهند در دنیا جاویدان بمانند، راه و مسیر درست راه کوروش است.» من این سخنان را نمی‌خواهم به عنوان اعتقاد رییس جمهوری باور کنم که 6 سال پیش همه آرزویش بوسیدن دست مقام عظمای ولایت و دیدن لبخند رضایت ایشان از دولتش بوده است، اما متاسفانه خواسته یا ناخواسته، دیدار رییس‌جمهور با «ریچارد فرای» و «پریوش سطوتی» (همسر دکتر فاطمی) مقدمه ورود منشور کوروش به ایران شد و انگلیسی‌ها با امانت گذاشتن منشور، در واقع استراتژی ماسونیِ بسط باستان‌گرایی و ملی‌گرایی ایرانی را دنبال می‌کردند.

فضلی‌نژاد گفت: جالب است که به شما بگویم پایان‌نامه دانشگاهی دکتر علیرضا ذاکر، استاندار اصفهان، علیه مکتب ایرانی و ریچارد فرای بود، اما ایشان پس از آنکه از ریاست مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری به سمت داری اصفهان منصوب شدند، هزینه‌های کلانی را به فعالیت‌های ریچارد فرای یهودی در ایران اختصاص دادند، چنانکه محمد شریف ملک زاده (دبیرکل شورای ایرانیان خارج از کشور) در مصاحبه ای مطبوعاتی در 19 مرداد 1389 می‌گوید: « در زمان خريد ملک براي ريچاردفراي ايران شناس آمريکايي مشهور، ذاکر اصفهاني استاندار اصفهان حضور داشت و رئيس جمهور هم اعلام کرده بود که با هر نگاه و متراژي که اين ايران شناس تمايل دارد ملک مورد نظر او خريداري شود.» آقای ملک زاده در همین مصاحبه اشاره می‌کند که هزینه ملک توسط آقای علیرضا ذاکر استاندار اصفهان تامین شده و می‌بینیم کسی که تا دیروز در دانشگاه علیه این آمریکایی ماسونِ یهودی پایان‌نامه می‌نوشته، اکنون که استاندار اصفهان شده در حمایت از وی فعالیت می‌کند.

پژوهشگر کیهان ادامه داد: این از نمونه‌ها حیرت‌انگیزی است که تا به حال مشاهده کردم، چون آقای ذاکر را از نزدیک می‌شناسم؛ حتی سال 1377 زمانی که آقای روح‌الله احمدزاده (رییس فعلی سازمان میراث فرهنگی) رییس دانشکده خبر بود، من و آقای ذاکر برای سخنرانی علیه جریان اصلاحات آمریکایی در همایش‌های آن حاضر می‌شدیم و ایشان از افراد فعال در عرصه افشای جریان‌های انحرافی بوده است. شایسته است که آقای ذاکر در این خصوص رفع ابهام کنند که چرا علیرغم مخالفتشان در عرصه نظر با ریچارد فرای، در عرصه عمل از وی حمایت کرده است؟! آیا حفظ پست استانداری اصفهان برای آقای دکتر ذاکر این قدر ارزش دارد که دستور نامطلوب رییس جمهور برای تامین خواسته‌های فرایِ یهودی را اجرا کنند؟!

پیام فضلی‌نژاد افزود: اگر به خط رسانه‌ای آژانس خبری BBC از سال 1389 نگاه کنیم، می‌بینیم در که 26 دی 1389 فرج سرکوهی (جاسوس فراری) با نگارش مقاله «خط‌شکنی احمدی‌نژاد در میدان مین فرهنگ» به ستایش از سیاستهای فرهنگی دولت دهم پرداخته است یا در 26 فروردین 1390 نیز اکبر گنجی در مقاله «ایرانی‌گرایی به جای اسلام‌گرایی؟» در BBC همین رویکرد ستایش‌گونه از رویه سیاسی آقای اسفندیار رحیم مشایی را پی‌گرفته است. پشت صحنه نگارش این مقالات بحث مفصلی را می‌طلبد، اما این زنگ خطری برای دولت است که به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی، اعضاء کابینه آن د مسیر خدمت به مردم حرکت می‌کنند. از این رو، قطعا باید آقای احمدی نژاد «سیاست سکوت» را که یک سیاست انفعالی است، رها کند و نه تنها در برابر ستایشهای آژانس‌های خبری BBC و VOA موضع‌گیری قاطعانه کند، بلکه از رویکردهای ماسونی جریان انحرافی نیز اعلام برائت نماید.

* دیویی و رورتی جنگ داخلی میان ماسونها را کلید زدند

فضلي‌نژاد با بيان اينكه «عقیه خارجی فرقه مشائیه را ماسون‌های عملگرا می‌سازند» و براي درك ماهیت جریان احرافی باید بازخوانی کوتاهی از تاریخ سری فراماسونری داشته باشیم، توضيح داد همزمان با شكست نظام ليبرال سرمايه‌داري براي سرنگوني جمهوري اسلامي از راه‌هاي سخت و نيمه‌سخت، از ابتداي دهه 1990.م دو تفكر متضاد در لژهاي فراماسونري ظهور كرد. يك نحله فكري معتقد به مباني كانتي و خود را وارثات ميراث عصر روشنگري و فلسفه مدرنيتة ماسوني غرب مي‌دانستند كه البته 3 كودتاي ماسوني، يعني كودتاي سبز در انگلستان 1688-1689.م و كودتاهاي ماسوني موسوم به انقلاب فرانسه و انقلاب آمريكا را در قرن هجدهم ميلادي در كارنامه خود دارند؛ اين نحله ادامه راه "انجمن سلطنتي علوم طبيعي لندن " يا همان "كالج نامريي " به عنوان اولين تشكيلات نهان‌پيشة نخبه‌گرا در حوزه جاسوسي علم و كيمياگري شبه‌يهودي و علم العبادات ماسوني هستند كه راهشان را "دني ديدرو " در "دايره المعارف فرانسه " ادامه داد.

پژوهشگر موسسه كيهان ادامه داد: اما نحله‌اي ديگر از ماسون‌ها در اواخر قرن نوزدهم با "جان ديويي " (از پيشروان فلسفه عمل‌گراي آمريكايي/ پراگماتيسم) پا به عرصه گذاشتند و در آمريكاي قرن بيستم به اقتدار پوليتكال (سياسي) رسيدند، اين نحله جديد تمام ميراث عصر روشنگري و فلسفه رنسانس را زير سوال برد و حتي حكم به "ديوانگي " به اصطلاح "براداران ماسوني " خود مانند "توماس جفرسون " (از نويسندگان بيانيه استقلال آمريكا) داد؛ چنانكه "ريچارد رورتي " (بزرگترين فيلسوف معاصر آمريكا و از پيشتازان عمل‌گرايي ماسوني) گفت: "جفرسون و حلقه‌اش در ديدگاه‌هاي فلسفي مشكوكي سهيم بودند، ديدگاه‌هايي كه امروزه ما شايد دلمان بخواهد ردشان كنيم. در واقع، ديويي و رورتي يك جنگ داخلي ميان لژهاي فراماسونري را كليد زدند، اين انشعاب در ماسون‌ها، همان تقسيم‌بندي مشهور رورتي درباره فلاسفه به 2 طايفه "بنيان‌ستير " و "بنيان‌گرا " است و اين جدال اكنون به ايران رسيده است.

* جریان انحرافی جدید ادامه راه ماسون‌های پراگماتیست و اصلاح‌طلبان ایرانی است

وی به آراء رورتي به عنوان يك "فراماسون عملگرا " در خصوص ايران پرداخت و با تاكيد بر اينكه رورتي از همكاري خود با CIA و فراماسونرها به شكل علني دفاع مي‌كرد، گفت: از سال 1383 كه اصلاح‌طلبان مشروعيت سياسي خود را به كلي از دست دادند و با بن‌بست‌هاي متعدد تئوريك نيز مواجه شدند، "شوراي روابط خارجي آمريكا " در تكاپوي ارائه مدل جديدي براي پروژه "اصلاحات در ايران " بود و اين مدل نيز تحت تأثير فلسفه عملگرايي (پراگماتيسم) از "ريچارد رورتي " شكل گرفت. يكي از قديمي ترين رهبران عمليات سري "سازمان اطلاعات مركزي آمريكا " در حوزه انديشه است كه از دهه 1950، به كادر مديريت پروژه موسوم به "جنگ هاي كثيف روشنفكري " در CIA پيوست.

* فرقه مشائیه استراتژی حزب مشارکت را تعقیب می‌کند

فضلي‌نژاد با بیان اینکه فرقه مشائیه استراتژی حزب مشارکت را تعقیب می‌کند، تصريح كرد: "علي ميرسپاسي " (عضو شوراي سردبيري فصلنامه كنكاش، چاپ نيويورك) نخستين كسي است كه براي "حزب منحله مشاركت " به شرح استراتژي عمل گرايانه رورتي با هدف فهم سياست هاي جديد آمريكا پرداخت. از سال 1382، "خشايار ديهيمي " نيز در انتشارات "طرح نو " (به مديريت حسين پايا) با ترجمه تئوري هاي سراسر فاشيستي رورتي، به عنوان مبلغ راهبردهاي اين جاسوس كهنه كار براي "فروپاشي ايران " ظاهر گشت. سرانجام، جمعه شب 22خرداد 1383، "ريچارد رورتي " براي اقامتي 2 روزه وارد تهران شد تا با همكاري "داريوش شايگان " و "رامين جهانبگلو " از نزديك به ارزيابي وضعيت اصلاح طلبان بپردازد. اکنون در ایران فرقه مشائیه استراتژی حزب مشارکت را تعقیب می‌کند و هیچ یک از نحله‌های دیگر اصول‌گرایی چنین رویکردی را دنبال نمی‌کنند.

وي يادآور شد: وقتي او به ايران آمد، با 2شكست اصلاح طلبان در انتخابات شوراهاي دوم و مجلس هفتم روبرو شد. در واقع پروژه جامعه مدني شكست خورده بود. رورتي به اصلاح طلبان ايران گفت كه "گذار به دموكراسي " محصول بحث هاي روشنفكري و فلسفي در باب "بازسازي سنت " و "اصلاح دين " نيست بلكه نيازمند اتكاء محض به سنت هاي آمريكايي و پيروي از فلسفه عمل گرايي (پراگماتيسم) است. از نگاه رورتي بايد با گسترش نهادهاي دموكراتيك، يك "نيروي اجتماعي سازمان يافته " را براي "مبارزات مدني " تربيت كرد تا آنان در "يك لحظه تاريخي " (كودتا) دموكراسي آمريكايي را حاكم كنند.

*ماسون‌هاي عملگرا عقبه خارجي تئوري مكتب ایرانی هستند

نويسنده كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي از "ماسون‌هاي عملگرا به عنوان عقبه خارجي تئوري مكتب ايراني " ياد كرد و اظهار داشت: اما نتيجه آراء ماسون‌هاي عملگرا بازگشت به طرح تئوري "مكتب ايراني " بود كه "ريچارد فراي " يهودي را به عنوان واضع آن مي‌شناسند. در واقع، اين گفتمان، پس از مرگ اصلاحات بايد وارد ايران مي‌شد. روز 4 تيرماه 1386 گفتگويي از "ريچارد رورتي " در روزنامه "كوريره دلاسرا "ي ايتاليا منتشر شد كه اين گفتگو چند روز پيش از مرگ رورتي صورت گرفته بود و وي گفت كه "در ديدارهايي كه در تهران با دانشجويان داشتم اين نظر در من تقويت شد كه اين كشور نيز قادر خواهد بود اشراق گرايي اسلامي را در آينده اي نه چندان دور در دستور كار خود قرار دهد و اولين گام ها را در جهت دموكراسي بردارد. در كشورهايي چون جمهوري اسلامي ايران كه حكومت در اختيار مذهبي‌ها قرار دارد، نيروهاي سكولار براي مقابله با كساني كه سعي دارند مذهب را به وجه مشترك جامعه تبديل كنند، چاره اي به جز جستجوي مخرج مشترك هاي ديگري بر پايه ملي گرايي ندارند، زيرا نسبت گرايي و گذشت از ريشه هاي ملي هرگز نخواهند توانست در مقابل مذهب‌گرايي قد علم كنند. بزرگ ترين دستاورد غرب در دو قرن اخير پايه‌ريزي اخلاقي سكولار مبتني بر حمايت آزادانه مردم در جامعه اي دموكراتيك در مقابله با اخلاقي مبني بر خواست‌هاي الهي بوده است. "

ریچارد رورتی، بازگشت به ریچارد فرای را توصیه کرد

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان سپس به بازخواني "نظريه ريچارد فراي پيرامون مكتب ايراني " پرداخت و گفت: مفاهيمي كه رورتي مطرح مي‌كند شامل گونه‌اي از اشراق‌گرايي اسلامي است كه برپايه مخرج مشتركي از ريشه‌هاي ملي- باستاني بنا شده است و اين مفاهيم كه در ظاهر ضدپلوراليستيك (غيرنسبي) معرفي مي‌شوند، دقيقاً همان عناصري هستند كه بنيان‌هاي "مكتب ايراني " را مي‌سازند و "ريچارد فراي " يهودي در كتاب "عصر زرين فرهنگ ايران " به واكاوي و بسط آن پرداخته است. فراي از سال 1942 مأمور اداره خدمات استراتژيك آمريكا(o.s.s) بود كه تشكيلات سَلف سازمان جاسوسي سيا است.

* فراي يهودي، پيوندهاي تنگاتنگ و استواري با لژهاي فراماسونري و سازمان جاسوسي CIA داشت

فضلي نژاد متذكر شد: فراي در سال 1946پس از ترجمه كتاب "تاريخ بخارا " از سوي انجمن بورسيه‌هاي دانشگاه هاروارد، يك فرصت مطالعاتي گرفت و در "مدرسه مطالعات شرقي و آفريقايي لندن " به تحصيل زبان پهلوي پرداخت و پس از بازگشت به "هاروارد " شروع به تدريس انسان‌شناسي و تاريخ و مذاهب خاورميانه كرد. آن هنگام هاروارد را به عنوان مركز پژوهشي سازمان سيا مي‌شناختند و فراي يهودي، پيوندهاي تنگاتنگ و استواري با لژهاي فراماسونري و سازمان جاسوسي CIA يافت.

* فراي در كسوت يك ايران‌شناس با مأموريت انسجام تشكيلاتي- تئوريك ميان فراماسونرهاي ايراني به ايران آمد

وي در ادامه گفت‌و گوي خود با فارس تصريح كرد: از تابستان 1948 فراي مأموريت يك انسجام تشكيلاتي- تئوريك ميان فراماسونرهاي ايراني پديد آورد، بنابراين در كسوت يك مستشرق و ايران‌شناس به ايران آمد و يكي از نخستين و مهمترين اقداماتش تاسيس "مدرسه تابستاني مطالعات ايراني " در دانشگاه شيراز بود. در سالهاي 1970 تا 1975 فراي "مدير مؤسسه آسيايي " در شيراز و عضو هيأت امناي دانشگاه شيراز شد و به صورتبندي پروژه مكتب ايراني پرداخت.

پژوهشگر موسسه كيهان، ضمن "مقايسه عناصر مشترك آراء ريچارد رورتي و ريچارد فراي در پروژه ماسوني مكتب ايراني " اظهار داشت: لب لباب آراء ريچارد فراي در كتاب "عصر زرين فرهنگ ايران " (سال 1975.م) اين است كه اولاً خصلت ايرانيان محافظه كاري است، و ثانياً ايرانيان در فرآيند تاريخي تكامل خود فرهنگ‌هاي گوناگون را با سنت كهن خود سازگار و هضم مي‌كنند و سپس آنها را مي‌پذيرند. فراي با مفروض گرفتن اين گزاره‌هاي جامعه‌شناختي و مردم‌شناختي نتيجه مي‌گيرد كه ايرانيان در واقع، اسلام ناب را نپذيرفتند؛ بلكه با روحيه محافظه‌كاري خود در پاسداري از سنت ايراني، پس از حمله اعراب "اسلام را ايراني كردند " و با ايراني ساختن اسلام يك آئين و تمدن جهاني پديد آوردند كه نسبتي با سنن و اعتقادات اعراب باديه‌نشين ]يعني پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اصحاب بزرگوارشان[ نداشت.

فضلي‌نژاد گفت: در واقع، از منظر ريچارد فراي، "اسلام ايراني " به عناصر بنيادين اسلام ناب پهلو نمي‌زند. فراي از مذهب شيعه به مثابه يك قرائت ايراني از اسلام ياد مي‌كند و حتي از تاثيرات زرتشت بر اسلام سخن مي‌گويد تا جايي كه نسب‌نامه بعضي امام زادگان را پيش از اسلام و در مذهب زرتشتي ميداند كه طبق همان خصلت محافظه كاري ايرانيان رنگ و بوي اسلامي گرفته‌اند.

وي خاطرنشان كرد: اين تئوريسين برجستة يهودي ماسون‌ها همچنين ريشه بسياري از تفكرات فيلسوفان ايراني مسلمان را نيز در "سنت باستاني ايران " مي‌داند؛ چنانكه ريشه تفكرات "شيخ اشراق " را به افلاطون و زرتشت مي رساند و سعي مي‌كند كه براي اثبات ادعاي "ايراني كردن اسلام " در همه مؤلفه هاي اسلام بعد از فتح ايران، نشانه هايي از حضور نمادها و آئين‌هاي "ايران باستان " را به رخ مخاطبانش بكشد.

* سخنان اسفنديار رحيم مشايي با پروژه ماسوني "مكتب ايراني " بسيار نزديك است

نويسنده كتاب "شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي " با اشاره به انطباق نزديك سخنان "اسفنديار رحيم مشايي با پروژه ماسوني مكتب ايراني " افزود: هم ريچارد رورتي و هم ريچارد فراي از پيروان مشهور فرقه ماسوني "رز صليبي " هستند و ميراث‌دار "دانته " كه در كتاب "كمدي الهي " يك جنگ عقيده عليه دين اسلام را كليد زد، اما بازتاب آراء آنان در سخنان آقاي اسفنديار رحيم مشايي زمينه پرتاملي را پيش روي ما قرار مي‌دهد كه به عنوان يك پژوهشگر نمي‌توانيم ساده از كنار آن عبور كنيم و البته بايد در سطح يك بحث جريان‌شناختي با روش‌شناسي دقيق تاريخي به نقد و افشاي آن پرداخت و از سطح بحث‌هاي نازلِ صرفاً سياسي فاصله گرفت.

*آنچه كه آقاي مشايي ‌مي‌گويد‌، يادآور آموزه‌ها و ادبيات ماسوني درباره "معمار بزرگ " و "عصاره دين جهاني " است

فضلي‌نژاد ادامه داد: دقيقاً پس از نشر مصاحبه ريچارد رورتي با در روزنامه "كوريره دلاسرا " در ايتاليا، نشانه‌هاي ظهور يك پروژه جديد را در ايران شاهد هستيم كه توسط آقاي رحيم‌مشايي كليد خورد و وي از "پايان دوران اسلام‌گرايي در جهان " خبر داد و گفت: "در سال 1357 انقلاب كرديم تا انقلاب اسلامي را صادر كينم اما من اينجا عرض مي‌كنم كه دوران اسلام گرايي به پايان رسيده است. معنايش اين نيست كه اسلام‌گرايي وجود ندارد يا رو به نضج نيست. نه. اسلام هست اما دوره‌اش به پايان رسيده. الان دوره‌ اسب‌سواري تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست... روند تحولات اين نيست كه بشريت مسلمان بشود تا به حقانيت برسد... اين دوره تمام نشده، بلكه روبه پايان است. بشر سرعتش بالا رفته و فهمش تيز شده كه به حقايقي مي‌رسه كه ديگر لازم نيست آن را از پوسته اسلام طي كند؛ يعني دارد به يك عصاره اصلي مي‌رسد و در آن عصاره اصلي يك فهم بزرگي در آن هست. " در واقع، آقاي مشايي در هنگام اوج‌گيري اسلام‌گرايي خصوصاً در اروپا و زماني كه مقدمه خيزش‌هاي اسلامي خاورميانه مهيا مي‌گشت گفت كه ديگر بشر از راه اسلام به حقيقت الهي نمي‌رسد و به يك "عصاره معنوي " فراي اسلام دست يافته است كه اين عصاره او را به خدا مي‌رساند. آنچه كه آقاي مشايي گفته‌، يادآور آموزه‌ها و ادبيات ماسوني درباره "معمار بزرگ " و "عصاره دين جهاني " است.

سخنان مشایی درباره انسان، تداعی‌گر آموزه‌های ماسونی گوته است

وي با بازخواني "معنا و مبناي انسان " در بنيان ايدئولوژي ماسوني با شرح تفكر "گوته " آلماني خاطرنشان كرد: مي‌دانيد كه ماسون‌ها در آموزه‌هاي نخستين خود مي‌گويند، ما براي گردهم‌آوردن پيروان همه اديان در كنار هم از هيچ صفت خاصي براي خدا كه دلالت بر دين خاصي كند، استفاده نمي‌كنيم و به قول "گوته " كه او نيز مانند "دانته " از "رز صليبي‌ "هاي معروف بود، اكنون وقت آن است كه انسان نشان دهد كه اراده‌اش هيچ چيزي كم از خداوند ندارد. طنين همين آراء ماسوني، در سخنان آقاي رحيم‌مشايي قابل رصد است.

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان به عنوان مثال گفت: براي نمونه، از بهمن 1386 و پس از حكم رياست محترم جمهوري به مشايي به عنوان رييس "مركز ملي مطالعات جهاني شدن " مي‌بينيم كه ايشان درباره "خداگونگي انسان " اظهارنظر مي‌كند و "انسان را جايگاه خداوند و تعظيم به انسان را برابر تعظيم به خدا " مي‌داند، چون كه "خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد! "

فضلي‌نژاد ادامه داد: آقاي مشايي در مرداد 1389 جمله‌اي را گفت كه معلوم نيست عمداً يا سهواً خواسته يك آموزه ماسوني از "گوته " آلماني را يادآور شود، رييس دفتر رييس جمهور گفت كه "ماموريت انسان بر روي زمين اين است كه به جاي خدا تصميم بگيرد و به جاي خدا اراده كند. خدا ظرفيت خدا شدن را در انسان قرار داده و انسان قرار است كه خدا باشد و در جاي خدا بنشيند. " آقاي مشايي همچنين در 8 آبان 1389 مي‌گويد "در تفكر ناب توحيدي، انسان و خدا در يك مسير هستند " و اين تفكر ناب را "مكتب ايران " معرفي مي‌كند.

برنده تنديس زرين جنگ نرم از جشنواره بين‌المللي مطبوعات با اشاره به سخنراني‌هاي پيشين خود از سال 1388 اظهار داشت: اصلي ترين گزاره اين فرقه، يعني شعار "خدا شدن انسان " (اومانيسم اسلامي) كه هر از گاهي با عبارات "سلام بر انسان " و "عشق به انسان " در هم مي آميزد، ترجمه دست چندم و كپي برداري كهن هاي از تئوري "اسلام آمريكايي " براي "تجزيه دين " است.

فضلي‌نژاد افزود: اين گزاره لاجرم به "همسان پنداري " و چه بسا "همذات پنداري " انسان و خدا مي‌انجامد و از حيث معرفتي مغاير با انديشه "فقر ذاتي انسان " است كه در مكتب اسلام ناب امام خميني(ره) متجلي است. اين فرقه كه مي‌كوشد خود را با گونه‌اي از معنويت و اشراق‌گرايي اسلامي گره بزند، رودررو با حقيقت عرفان و سلوك "عارفان مبارزه جو " است.

فرقه مشائیه و خط جدید تحریف حضرت امام خمینی(ره)

وي با اشاره به بيانات امام(ره) گفت: بنيانگذار جمهوري اسلامي در صحيفه امام جلد 20 صفحه 366 مي‌فرمايند: "ما خودمان چيزي نيستيم؛ هر چه هست از اوست. اگر عنايات او نبود ما هيچ بوديم، چنانچه از ازل هيچ بوديم و بعدها هم از حيث حيثيت خودمان هيچيم. منتها ما هيچ‌ها اشتباهاتي داريم. خيال مي‌كنيم ما هم يك چيزي هستيم و اين يك حجابي است بين ما كه اميدوارم خداي تبارك و تعالي اين حجاب را بردارد و ما بفهميم كي هستيم. "

پژوهشگر موسسه كيهان با انتقاد از گفته‌هاي مشايي ادامه داد: اينكه آقاي رحيم مشايي دم از امام خميني(ره) مي‌زنند و هنوز نمي‌دانند يا تغافل مي‌كنند كه "انسان " در اساسي‌ترين اركان مكتب اسلام ناب "فقر مطلقِ ذاتي " و "از حيث حيثيت وجوي خود هيچ است " و بعد اصرار بر ارائه يك تلقي ماسوني با كپي‌برداري از "گوته " درباره انسان دارند و بارها از نقطه عزيمتي اومانيستي تاكيد كرده‌اند كه "انسان محور عالم است "، اين گزاره‌ها ترديدآفرين است و نمي‌توان از كنار اين التقاط‌هاي ايدئولوژيك به سادگي گذشت.

فضلي‌نژاد بيان داشت: اگر از رييس‌جمهور محترم انتظار مي‌رود كه نص ناصحان و راي عالماني مانند علامه مصباح يزدي و ديگر عالمان رباني را از موضع عقيدتي بپذيرند و "آزادي ابراز عقيده " را از "آزادي انحراف عقيده " تفكيك كنند، به سبب آن است كه درباره "جريان انحرافي جديد " كار پژوهشي گسترده تئوريك انجام شده و شأن محققان نيز تحقيق و تدقيق جريان‌شناسانه در چنين حوزه‌هايي است؛ چنانكه شأن عالمان رباني نيز هشدار پيرامون جريان‌هاي انحرافي به ما است تا با آگاهي عمومي، زمينه بسط آن‌ها سد شود.

گفتمان انتقادی علیه فرقه مشائیه باید با حفظ منافع ملی باشد

وي يادآور شد: يك روز، اصلاح‌طبي سكولار و روشنفكري ديني به غايت ليبرال كه پس از دوم خرداد 1376 به اقتدار در حاكميت رسيد، با انحراف از خط امام خميني(ره) سبب هشدار علماي رباني حوزه علميه قم مانند استاد مصباح يزدي شد و سپس تكاپوهاي متفكران مسلمان مانند استاد حسن رحيم پور ازغدي براي نقد آنان شدت بيشتري يافت و به تبع

منبع : صراط نیوز

علامه‌مصباح علمدار برخورد با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست

علامه‌مصباح علمدار برخورد با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست

حجت الاسلام و المسلمین حاجاتی

 

حجت الاسلام و المسلمین میراحمدرضا حاجتی در پرسش و پاسخ آنلاین با کاربران رادیو اینترنتی مقاومت، به سوالات مختلف پاسخ دادند.
 
امام جمعه موقت اهواز با اشاره به مباحث مطرح شده در مورد جریان موسوم به "انحرافی" گفت: به‌عنوان یک پژوهشگر که قریب به 20 سال در مورد اندیشه امام(ره) و آثار جهانی انقلاب ومکتب فکری امام کار کرده ام؛ این شهادت را می‌دهم که بخشی از افکار و عقاید جریان انحرافی در تضاد بسیار عمیق با اندیشه های امام(ره) است، اینجاست که خطر مشخص می شود.

جریان انحرافی به‌دنبال تخریب دستاوردهای دولت خدوم
 
ما آرزو می کنیم که آقای احمدی نژاد مبرا از این جریان انحرافی باشند، اگرچه خاطرمان از قضیه خانه نشینی ایشان مکدر است و این موضوع خاطر بسیاری از مومنین را مکدر کرد اما قطعاً یک جریان انحرافی به‌دنبال تخریب دستاوردهای عظیم دولت خدوم است. کاملاً شواهد و دلایل و قرائن متقن بر این قضیه دلالت می کند.
 
نقطه اقتدار انقلاب
 
اساساً تاکید می کنم نقطه اقتدار انقلاب و ستون خیمه انقلاب "ولایت فقیه" است و امروزه ولایت فقیه در بهترین مصداقش با لطف و عنایت ویژه حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) در مقام معظم رهبری متجلی شده است. ما احساس می کنیم سایه امام زمان بر سرماست، چون دست امام خامنه ای بر سر ماست. امروز اگر اندیشه ای بدنبال القاي این مطلب باشد که به زمان مدیریت مستقیم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) رسیده ایم و در پی آن به‌دنبال القاي این نکته باشد که خب حالا که ما با امام معصوم و مدیریت مستقیم ایشان سر و کار داریم، پس چه نیازی به نائب اوست؟ ما احساس می کنیم که چنین صدا و ندایی صدای شیطان است، البته ممکن است ناآگاهانه از حلقومی بیرون بیاید، ممکن است دشمن واسطه های فراوانی را قرارداده باشد تا این ندا بر زبان عزیزی جاری بشود اما در این تردید نداریم که اصل این ندا خودی نیست و احساس می کنیم که همسو با دشمن است.
 
حمله به ولایت فقیه با تابلوی ارتباط مستقیم با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
 
نسخه برگردان فتنه 88 هم اکنون در حال تکرار است، اگر آن زمان به اصل اصیل ولایت فقیه و ارزش های حسینی حمله شد تا مردم اصل ولایت فقیه را کنار بگذارند، امروز احساس می کنیم که جریانی در پی این است که با نام امام زمان(عج) به ولایت فقیه و امام زمان حمله بکند! این جریان با ویژگی های خاص خودش یک جریان انحرافی است. جریانی که با باندهای فساد اقتصادی در حال ارتباط گیری است. جریانی که به‌دنبال تزلزل در مدیریت دولت است، آیا وضعیت فعلی برخی وزارتخانه های ما زیبنده دولت جمهوری اسلامی است؟ آیا این وضعیت به طرح عظیم هدفمندی یارانه ها کمکی می کند؟ خیر. کاملاً شفاف است که شخص یا اشخاصی در چهره یک دوست در حال پیگیری طرح های دشمن هستند که بی تردید با هوشیاری امت در سایه ولایت فقیه این جریان انحرافی هم آسیبی به کشور نخواهد رسانید همانطور که حضرت روح الله فرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
 
علامه مصباح علمدار مقابله با جریان‌هاي انحرافی بوده و هست
 
امام خامنه ای در همین ایام فرموده اند که "تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران بسوی آرمانها، ذره ای منحرف شود"، این نوعی تکلیف برای نخبگان ایجاد کرده است که باید در خصوص خطوط قرمز و آرمان های انقلاب اسلامی روشنگری کنند. بدون اینکه قصد مبالغه داشته باشم، باید عرض کنم که شخصیت بزرگی مثل حضرت آیت الله مصباح هم در این زمینه همواره یک نقش بسیار ویژه را برعهده داشته اند. به‌ویژه در سال های موسوم به "اصلاحات" که در واقع "افسادات" فراوانی رخ داد و انحرافات متعددی در بین برخی خواص که بعضاً در دولت جای بازکرده بودند شکل گرفت، علامه مصباح یکی از علمداران اصلی مقابله با انحرافات شدید آن دوران بودنند، انحراف‌هايی که می توانست سم مهلکی برای انقلاب اسلامی باشد و فضای جامعه اسلامی را مسموم کند. وقتی شخصیتی مثل ایشان نسبت به مسئله ای فریاد می زنند قطعاً برای ما که با این شخصیت بزرگ آشنا هستیم، شفاف است که ایشان در چهارچوب رهنمودها و فرمایشات مقام معظم رهبری قدم بر می دارند، این نکته ای است که همواره خودشان بر آن تاکید کرده اند.
 
علامه مصباح قصد کوبیدن "شخص" را ندارند اما به صراحت بر این مطلب تاکید کرده اند که مقابله با جریان‌هاي انحرافی یک وظیفه است، ما همان طور که وظیفه "تولی" داریم در کنار آن وظیفه "تبری" هم داریم. این درس بزرگ معارف و ادعیه دینی ما همچون "زیارت عاشورا" است. اكنون هم که به فرمایشات آیت الله مصباح مراجعه می کنیم احساس می کنیم که درد دل عامه نیروهای مخلص و معتقد انقلاب را بیان می کنند. این دغدغه ها، دغدغه های شخصی علامه مصباح نیست بلکه دغدغه های جریان اصیل وفادار به آرمان های امام راحل و تابع امام خامنه ای است. ایشان شاخص هایی را بیان کرده اند که باید مورد توجه قرار بگیرد. به هرحال برخی انحراف‌ها کاملاً مشهود و غیر قابل انکار است و ما بر سرآرمان های انقلاب اسلامی با کسی معامله نخواهیم کرد.
 
ما اگر بخوابیم، دشمن نمی خوابد و ممکن است زمانی بیدار شویم که برای بیداری دیر است. فرمایشات آیت الله مصباح در چند سخنرانی اخیرشان نکاتی هشداردهنده از سر صدق و دلسوزی است که لازم است همه نیروهای انقلاب به آن توجه کنند. اینکه چرا ایشان از این تعابیر استفاده کرده اند، نکته ای است که باید به آن توجه کرد!
 
با شناختی که از شخصیت علمی و معنوی ایشان داریم، به‌خوبی متوجه می شویم که اینگونه اظهارات از جانب ایشان یک "غفلت" و "سهو" نیست، چون اگر غفلت باشد غفلت بزرگی است و این با شخصیت علمی معنوی ایشان سازگاری ندارد، حتما یک خطر بسیار عظیمی را احساس کرده اند که اینگونه به میدان آمده اند.
 
شهادت می دهم بخشی از افکار جریان انحرافی در تضاد عمیق با مکتب امام است
 
به‌عنوان یک پژوهشگر که قریب به 20 سال در مورد اندیشه امام(ره) و آثار جهانی انقلاب ومکتب فکری امام کار کرده ام؛ این شهادت را می‌دهم که بخشی از افکار و عقاید جریان انحرافی در تضاد بسیار عمیق با اندیشه های امام(ره) است، اینجاست که خطر مشخص می شود.
 
شهادت می دهم که بخشی از اهدافی که جریان انحرافی در قالب عملکرد و اظهار نظرهایشان آنها را مورد هدف قرار داده اند، در واقع با هدف نابودی مکتب امام(ره) برنامه ریزی شده است، یا بصورت عالمانه با برنامه ریزی اتاق های فکر استکبارجهانی و با دلالی و جاسوسی بخشی از این جریان انحرافی و یا جاهلانه و مزدورانه برای دشمن، ولو ناآگاهانه! من این را می توانم شهادت بدهم.
 
مکتب ایرانی... باستان گرایی افراطی... گسترش بدحجابی
 
برای ما این سوال پیش می آید که چطور ممکن است در زمانی که دستگاه های جاسوسی دشمن و مراکز نظرسنجی غربی همچون پیو (Pew Research Center) که اخیراً هم نظر مردم یمن در مورد آل سعود و آمریکا را رصد کرده و سال های گذشته بارها دستگاه های آماری و اطلاعاتی اعلام کرده اند که مردم خاورمیانه در حال یک بیداری اسلامی و گرایش شدید به ارزش های اسلامی هستند و بسیاری از نخبگان در کشورهای غربی به اسلام می گروند، چطور می شود که یک‌باره سخنگوی یک جریان انحرافی اعلام می کند که زمان اسلامگرایی گذشته است وتمام شده؟ و چطور می شود که در اوج بیداری اسلامی، مفاهیمی همچون باستان گرایی و مکتب ایرانی و ایران گرایی یکباره سرفصل بسیاری از همایش ها می شود؟، این برای ما بسیار مشکوک است.
 
برای ما مشهود است که جریان انحرافی با بهانه های مختلف در حال تضعیف دولت است. برای ما مشهود است که یک جریان انحرافی در حال ارتباط گیری با مراکز بیگانگان است که آنها نابودی انقلاب اسلامی را هدف خود قرار داده اند. برای ما مشهود است که در پرتوي تحلیل های همین جریان انحرافی امروزه بدحجابی در بخش محدودی از جامعه در حال گسترش است. برای ما کاملاً مشهود است که در پرتوي تحلیل های اشتباه و القاي همین جریان انحرافی است که از بیداری اسلامی به‌عنوان جریانی تعبیر می‌شود که ممکن است منشأ آن آمریکا باشد و این از آن تحلیل های بی ربط و بی مبناست.
 
نصیحت، نقد و نفی؛ مراحل مقابله به انحرافات
 
اگر ما غافل و بی توجه باشیم، این انحراف‌ها می تواند انقلاب اسلامی را در معرض خطر قرار بدهد. وظیفه ما بیداری و هوشیاری است. خط کش و شاخصه ای که در اختیار ماست، ولایت فقیه است که در مصداق بسیار زیبا در امام خامنه ای متجلی شده است. ما باید هر فکر و جریانی را با اندیشه ولایت فقیه مورد سنجش قرار دهیم، اگر سر ناسازگاری داشت، باید یقین کنیم که آن جریان انحرافی است و باید در مرحله اول "نصیحت" کنیم که نصیحت کردیم، مرحله دوم "نقد" کنیم که نقد کردیم و بعد هم با اقتدار "نفی" کنیم که الان هم این وظیفه را احساس می کنم که علاوه بر نقد، باید این جریان انحرافی را نفی کرد.
 
وظیفه جوانان عزیز ما در جبهه جنگ نرم این است که آگاهی‌شان را بالا ببرند. همانطوری که ما باید از جریان انحرافی دوری کنیم، باید از حواشی و موضوعات انحرافی کم ارزش هم دوری کنیم. آن چیزی که الان مهم است، این موضوع است که آقای احمدی نژاد در مصاحبه های اخیرشان بر تبعیت از ولایت فقیه تاکید کردند، ما ایشان را تحسین می کنیم؛ آقای رئیس جمهور بر مرزبندی‌شان با نظام سلطه تاکید کرده اند، ما ایشان را بابت این نکته هم تحسین می کنیم اما به برادر عزیزمان آقای دکتراحمدی نژاد یادآور می شویم که ما احمدی نژادی را در سال 84 به ریاست جمهوری انتخاب کردیم و جریان اصولگرا و شیفتگان ولایت فقیه به او رای دادند، چراکه وی را شیفته و تابع محض ولایت فقیه می دانستند.
 
دعا می کنیم احمدی نژاد همچنان در مسیر باقی بماند
 
ما به احمدی نژادی رای دادیم که وی را دارای یک شخصیت مستقل در تضاد با استکبار می دانستیم. امروز ما باید بر این نکته تاکید کنیم که تا زمانی که مواضع نظری و عملی آقای احمدی نژاد مطابق با خط اصیل اسلام ناب محمدی باشد-که شاخصه آن محوریت ولایت فقیه است- ما هم از ایشان حمایت می کنیم، هرجایی که خدای ناکرده آقای احمدی نژاد و یا هرشخصیت دیگری از این خط منحرف بشود آن را مورد نقد قرار می دهیم، نقد منصفانه! یعنی بنا نداریم تمام خدمات‌شان را زیر سوال ببریم، اما اگر انحرافی هم مشاهده شود، آن انحراف را نقد می کنیم، برای هوشیاری هرچه بیشتر مردم برآن پای فشاری می کنیم. این مطالبه ای است که همه مسلمانان از ما دارند. این مطالبی که در مورد آقای احمدی نژاد نقل می شود همچون دورکاری 10 روزه ایشان مواردی است که مورد سوال مسلمانان دیگر کشورها هم هست که دلیل این دورکاری چه بوده که امیدواریم دیگر تکرار نشود. به هرحال خط رهبری و رهروان رهبری مشخص است. خدا نکند که ما از راه این رهبر ذره ای منحرف بشویم که آرزومندیم برادرعزیزمان آقای احمدی نژاد هم در مسیر باقی بمانند و خط ولایت فقیه را تبعیت بکنند.
 
ریشه انحراف...
 
جوانان عزیزفعال در عرصه جنگ نرم باید آشنایی و اطلاعات خود را در خصوص مبانی اسلام و انقلاب بالا ببرند. متاسفانه در جامعه ما امام پژوهی بسیار اندک است. امام خامنه ای بحق فرموده اند که شرط بقاي ما در راه امام(ره) و رسیدن به آرمان های انقلاب اسلامی، آشنایی با شخصیت امام راحل است.
 
امروز هم احساس می شود انحراف‌هايی که مشاهده می کنیم، از آنجایی نشأت می گیرد که برخی با واقعیت اندیشه امام و بینش الهی امام گره نخورده اند و گاهی وقت ها خودشان را "امام" جامعه تلقی می کنند! "امام" اندیشه ها! لذاست که به تبیین برخی نظریات انحرافی می پردازند! چه بسا ریشه اش همین موضوع باشد.

منبع : رجانیوز
 

دلايلي كه نشان مي دهد جريان انحرافي با اجنه ارتباط ندارد !

دلايلي كه نشان مي دهد جريان انحرافي با اجنه ارتباط ندارد !

دلیل اول : مشغله فراوان

مستحضر هستيد كه «اسي پاتر» فقط در يك قلم، هزار تا شغل دارد! يعني اگر كسي از ايشان بپرسد شما چه كاره اي؟ تا اسي پاتر بخواهد عناوين شغل هاي شريف را يكي يكي بشمرد، حوصله طرف سر مي رود. نكته اساسي اينجاست كه آيا چنين فردي با اين همه مشغله، اصولا وقت مي كند با اجنه هم سر و سري داشته باشد؟!

دلیل دوم : اعجاز

اسي پاتر اگر در طول شبانه روز فقط به يك دهم مشاغلش رسيدگي كند، خودش يك پا معجزه است و كسي كه اهل اعجاز باشد، او را چه نياز است به جن و رمل و اسطرلاب؟!

دلیل سوم : كم خوابي

آن طور كه نقل كرده اند اسي پاتر روزانه فقط 3 ساعت مي خوابد. كسي كه از 24 ساعت، 19 ساعت بيدار است، حكماً وصله هايي از قبيل ارتباط با عالم خلسه كه بيشتر مال دنياي رويا و چرت است، به او نمي چسبد. بگذريم كه بعيد است جني وجود داشته باشد كه بتواند پا به پاي اسي پاتر بيدار بماند!

دلیل چهارم : معاملات اقتصادي

اسي پاتر و اعوان و انصار در بانك هاي خصوصي، شركت هاي دولتي، قراردادها و چيزهاي ديگر يا سهم دارند و يا مي رود كه سهم داشته باشند، كسي كه اين همه پول دارد، جن مي خواهد چه كار؟! كاري كه جن مي خواهد براي اين جريان بكند، شما نگران نباشيد، بهترش را پول انجام مي دهد!

دلیل پنجم : ارتباط معكوس

باز هم اگر شما از استدلال من قانع نشديد و همچنان معتقديد كه اين جريان با اجنه ارتباط دارد، به شما عارضم، شايد جن با اين جريان رابطه دارد، و نه اين جريان با جن! يعني شايد اين جريان از بس به اجنه كم محلي، بلكه بي محلي كرده، كه جن ها عقده اي شده اند تا هر جور شده خودشان را به اين جريان وصل كنند! اينجا بايد با كمك سنجاق قفلي يا سوزن ته گرد، اجنه را احضار و صحت و سقم قضيه را از ايشان جويا شويم و به اين عزيزان گوشزد كنيم كه اسي پاتر گرفتارتر از آن است كه به شما پا بدهد!

جریان انحرافی

دلیل ششم : شيطان بزرگ

خودتان بهتر از من مي دانيد كه سال 88 آمريكا ادعا مي كرد كه در انتخابات تقلب شده و دولت غيرقانوني است. حالا رسانه هاي استكبار با بهانه كردن يك چيزهايي و يك كلاغ چهل كلاغ كردن، اولا وانمود مي كنند كه ميان اين جريان چسبيده به دولت و حكومت دعواست، و ثانيادش(!) طرف اسي پاتر اينا را مي گيرند و يادشان رفته كه تا همين چند وقت پيش در نظرشان دولت غيرقانوني بود! يعني الان شيطان بزرگ طرف جريان انحرافي را گرفته. خب! من حالا چه مي خواهم بگويم؟! خيلي روشن است، كسي كه حمايت ابليس را براي خود دارد، جن را مي خواهد چه كار؟! شما هم انگار بچه شده ايد ها! گاهي در چيز، يعني عقل تان شك مي كنم!

دلیل هفتم : ما يا اسي پاتر

از قرار ما در انتخابات، روي برگه آراي مان نوشتيم «احمدي نژاد» اما چه جوري نوشتيم «احمدي نژاد» كه خوانده شد «مشايي»، احتمالا بيانگر آن است كه اين ماييم كه با جن سر و كار داريم، نه جريان انحرافي! همان زمان هم خيلي ها گفته بودند كه در نوشتن كلمه «احمدي نژاد» دقت كنيم كه يك وقت «احمدي نجات»، «احمدي مقدم»، «احمدي خالي»، «همون كه شهردار بود» و ... ننويسيم! حكما اجنه در جوهر خودكار ما بود، نه عارضه اي بر دولت!
« آقاي چيز »

پانوشت حسين قدياني: اگر بر و بچ جريان منحرف از اين نوشته كه سراسر دفاع از اسي پاتر بود، خوش شان آمد و خواستند يك حالي به ما بدهند ، بگويند «شماره حساب» بدهيم ، يا اين كه كارت به كارت!

منبع : یک استکان چای داغ

مقایسه جوانفکر با رجوی از نگاه شریعتمداری

مقایسه جوانفکر با رجوی از نگاه شریعتمداری

حسین شریعتمداری

حسین شریعتمداری در یادداشتی در کیهان نوشت: از «ديوجنس حكيم» - فيلسوف يوناني/400 سال قبل از ميلاد مسيح(علیه السلام)- حكايت كرده اند كه وقتي شنيد ديوانه اي زبان به مدح او گشوده است، سر از تاسف به گريبان كشيد و با خود انديشيد «مگر چه كار احمقانه اي از من سرزده است، كه ديوانگان بي سرو پا را خوش آمده و آن را شايسته تقدير دانسته اند؟! انتظار آن بود كه ديوانگان، زبان به ملامت من گشايند و ناسزا نثارم نمايند.»
انتظار آن روز «ديوجنس» كه معكوس از آب درآمده بود، اين روزها درباره استاد گرانقدر، علامه محمدتقي مصباح يزدي به روال منطقي رخ نموده و حاشيه نشينان جريان انحرافي زبان به ناسزاگويي عليه ايشان گشوده اند. ناسزاگويي جريان انحرافي به استاد با توجه به هويت وابسته و از پرده بيرون افتاده اين جريان، اگرچه در شنيدن تلخ و ناگوار است ولي به قول حضرت امام راحل - رضوان الله تعالي عليه- نشانه درستي و سلامت راهي است كه علامه مصباح يزدي به صلابت پيموده و مي پيمايند. برادر عزيزم آقاي ابراهيم حاج محمد زاده از فرماندهان ارشد سپاه در دوران جنگ تحميلي كه چند سالي در زندان سياسي رژيم طاغوت با يكديگر همبند بوديم و 4 سال قبل از دستگيري با مشاهده انحراف سازمان منافقين از اين سازمان جدا شده بود مي گفت: روزي با مسعود رجوي براي شنيدن سخنراني استاد شهيد، مرتضي مطهري به حسينيه ارشاد رفتيم و بعد از سخنان آن شهيد بزرگوار، وقتي سركرده منافقين تقدير و تمجيد من از استاد را مشاهده كرد، زبان به بدگويي عليه ايشان گشود و تهمت هاي ناروايي را متوجه استاد كرد. او مي گفت؛ سازمان به اين نتيجه رسيده بود كه اگر هوادارانش پاي سخنان استاد مطهري بنشينند، به نفاق اين سازمان پي مي برند و از آن جدا خواهند شد و از سوي ديگر منافقين نمي توانستند اين واقعيت را براي هواداران بازگو كنند. بنابراين تصميم گرفتند كه با تهمت پراكني و فحاشي و ناسزاگويي به استاد مطهري هواداران را از نزديك شدن به آن استاد بزرگوار بازدارند.
منافقين بعد از انقلاب اسلامي نيز از همين ترفند عليه شهيد مظلوم، آيت الله دكتر بهشتي در سطح گسترده اي استفاده كردند تا آنجا كه حضرت امام(ره) بعد از شهادت شهيد بهشتي، مظلوميت آن شهيد بزرگوار را سخت تر از شهادت ايشان دانستند.
جرم شهيد مطهري و شهيد بهشتي آن بود كه بيشتر و پيشتر از ديگران به هويت واقعي سازمان منافقين و پيوند اين سازمان تروريستي با بيگانگان پي برده بودند و آگاه كردن مردم از اين هويت وابسته و پلشت را وظيفه خود مي دانستند. اين دقيقاً، همان به اصطلاح جرمي است كه حضرت علامه مصباح يزدي- از نگاه جريان انحرافي- مرتكب شده است و معرفي اين جريان انحرافي و پيوند خورده با دشمنان بيروني را وظيفه خود دانسته است. وگرنه تا چند ماه قبل، اعضاي اين جريان انحرافي با كمتر از پيشوند «علامه بزرگوار»، «حضرت آيت الله» و امثال آن از استاد، ياد نمي كردند!
و بالاخره، اگرچه در اين باره گفتني هاي بسياري هست كه براي همگان شنيدني است و دير نيست روزي كه اين گفتني هاي شنيدني درباره هويت واقعي جريان انحرافي و پيوندهاي بيروني آن گفته شود، ولي در اين وجيزه تنها به اين سخن خطاب به حضرت آيت الله مصباح يزدي بسنده مي كنيم كه؛ اگر خداي مهربان - نستجيربالله- شما را دوست نمي داشت، مدال پرافتخار كينه توزي جريان انحرافي عليه حضرتعالي را بر سينه دريايي و لبريز از زلال بصيرت و معرفت شما نصب نمي فرمود. استاد ! گوارايت باد ...

منبع : روزنامه کیهان

 

ریشه اهانت های جریان انحرافی ادامه تفکر فاشیستی سکولار است

ریشه اهانت های جریان انحرافی ادامه تفکر فاشیستی سکولار است

پیام فضلی نژاد

آقاي جوانفكر با اين يادداشت، نشان داد كه جريان انحرافي مانند اصلاح‌طلبان سكولار از جنس عبدالكريم سروش، تفسير قرآن و اجتهاد ديني را براي عوام و هر شخص غيرمتخصص جايز مي‌داند و اين گزاره‌ها دقيقاً بازتابنده مفهوم «فهم نسبي از دين» و «پلوراليزم ديني» است.

پيام فضلي‌نژاد پژوهشگر موسسه كيهان، ضمن انتقاد شديد از پروژه هدفمند تخريب شخصيت‌ها، فيلسوفان و عالمان رباني توسط جريان انحرافي، تصريح كرد: ريشه اهانت و افترا به شخصيت‌هايي مانند علامه مصباح يزدي و سردار جعفري، فيروزآبادي و حسين شريعتمداري و نهادهاي انقلابي مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، برآمده از تفكر فاشيسم سكولار است، بنابراين براي انگيزه‌يابي اهانت‌هاي جريان انحرافي جديد بايد ريشه‌هاي فكري‌شان را شناخت.

وي ادامه داد: ليبرال‌هاي آمريكايي و اروپايي مي‌گويند حقيقت ديني‌ گوي بلوريني است كه از آسمان به زمين افتاده و سپس هزار تكه شده و هر تكه آن در دست يك نفر است و بدين سبب، هر كس سهمي و فهمي از آن حقيقت بلورين دارد. از اين مفروض غلط نتيجه مي‌گيرند كه اولاً، هيچ كس نمي‌تواند ادعاي فهم حقيقت مطلق را داشته باشد و ثانياً، فهم حقيقت نسبي است و ثالثاً چون فهم حقيقت نسبي است، ديگر كسي – از جمله روحانيون و علماي دين- نمي‌تواند ادعا كند كه من فقط متخصص و مجتهد در فهم و كشف حقيقت ديني هستم. لذا از اين نقطه عزيمت مي‌گويند «دين نسبي است».

نويسنده كتاب «شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي» يادآور شد: آقاي علي اكبر جوانفكر روز 18 دي 1389 يادداشتي را در ستايش آقاي اسفنديار رحيم مشايي منتشر كرد كه در آن خطاب به رييس دفتر رييس‌جمهور نوشته شده است: «نه فقط به حفظ و تلاوت آيات الهي، بلكه به تفسير آنها مي‌پردازي و وارد عرصه‌هايي مي‌شوي كه منحصر به عده‌اي خاص است؛ معلوم است كه به آنها برمي‌خورد و تو را برنمي‌تابند و تكفيرت مي‌كنند... و تو حاضر نيستي از حق آزادي‌ات براي سخن گفتن دست بكشي» در واقع آقاي جوانفكر با اين يادداشت، نشان داد كه جريان انحرافي مانند اصلاح‌طلبان سكولار از جنس عبدالكريم سروش، تفسير قرآن و اجتهاد ديني را براي عوام و هر شخص غيرمتخصص جايز مي‌داند و اين گزاره‌ها دقيقاً بازتابنده مفهوم «فهم نسبي از دين» و «پلوراليزم ديني» است. جمله‌اي كه آقاي مشايي بارها با كپي‌برداري كاريكاتورگونه‌اي از آراء «عبدالكريم سروش» (عضو حلقه ماسوني لندن) تكرار كرده است.

فضلي‌نژاد متذكر شد: بنابراين حالا كه فهم حقيقت و دين نسبي است، پس درك آن از مسير روحانيت شيعه نيز رقم نمي‌خورد، بلكه هر فردي حتي عوام و غيرمتخصص، خودش مي‌تواند حامل درك ديني خاص خود از حقائق باطني باشد. به قول فراماسونرها، هركس روحاني خويش است و از نقطه است كه «دين شخصي» متولد مي‌شود و آقاي مشايي مي‌گويد هر فردي يك خداي متفاوت از ديگري را مي‌پرستد.

وي با اشاره به همزماني و همگرايي پروژه تخريب شخصيت‌هاي اصول‌گرا توسط جريان انحرافي با اقدام اتحاديه اروپا براي تحريم همين شخصيت‌ها اظهار داشت:با همين مباني تئوريكِ ماسوني، تفكر فاشيستي سكولاريسم ديني در دوره اصلاحات به اقتدار رسيد و مي‌دانيد كه اين تفكر به شدت ضدروحاني و ضداصول‌گراست.

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان به تلاش دوم‌خردادي‌ها به منظور تخريب فقيه فيلسوف آيت‌الله مصباح يزدي اشاره كرد و يادآور شد: براي نمونه و فقط در يك مورد بارز «نيك آهنگ كوثر» كاريكاتوري را عليه آيت‌الله مصباح يزدي در روزنامه‌اي زنجيره‌اي منتشر كرد و نشريات اصلاح‌طلب را سرشار از تمسخر روحانيت بود و در كنار آن شخصيت‌هاي برجسته‌اي مانند آقاي حسين شريعتمداري بام تا شام هدف تير اهانت و افتراي اپوزيسيون داخلي و خارجي بوده و است. بنابراين، ريشه اهانت‌هاي اخير جريان انحرافي جديد به علامه مصباح يزدي و آيت‌الله صادق لاريجاني، سردار جعفري و آقاي حسين شريعتمداري را بايد ادامه همان تفكر فاشيستي سكولار دانست كه خود حقيقتاً انحصارطلب بود، اما با طراحي يك پروژه فرافكني سياسي منتقدانش را متهم به اقتدارگرايي مي‌كرد.

فضلي‌نژاد ادامه داد: اكنون نيز جريان انحرافي جديد همين راه را مي‌رود و جالب است كه ضدانقلاب نيز علامه مصباح و آقاي شريعتمداري را با همين اوصاف متهم مي‌كنند و به همين سبب اتحاديه اروپا نام اين دو شخصيت فرزانه را در صدر ليست تحريم‌هاي خود گذاشته‌اند.

وي با تاكيد بر اينكه براي ريشه‌يابي جريان انحرافي بايد به عقبه ماسوني آن توجه و دقت بسيار كرد، به تحليل و تبيين جديدي از موضوع "جنگ عقيده ماسون‌ها عليه اسلام، از دانته تا رورتي " پرداخت.

فضلي‌نژاد با بيان اينكه براي درك بهتر موضوع نياز به يك مقدمه است، توضيح داد: همزمان با شكست نظام ليبرال سرمايه‌داري براي سرنگوني جمهوري اسلامي از راه‌هاي سخت و نيمه‌سخت، از ابتداي دهه 1990.م دو تفكر متضاد در لژهاي فراماسونري ظهور كرد. يك نحله فكري معتقد به مباني كانتي و خود را وارثات ميراث عصر روشنگري و فلسفه مدرنيتة ماسوني غرب مي‌دانستند كه البته 3 كودتاي ماسوني، يعني كودتاي سبز (انقلاب باشكوه) در انگلستان 1688-1689.م و كودتاهاي ماسوني موسوم به انقلاب فرانسه و انقلاب آمريكا را در قرن هجدهم ميلادي در كارنامه خود دارند؛ اين نحله ادامه راه "انجمن سلطنتي علوم طبيعي لندن " يا همان "كالج نامريي " به عنوان اولين تشكيلات نهان‌پيشة نخبه‌گرا در حوزه جاسوسي علم و كيمياگري شبه‌يهودي و علم العبادات ماسوني هستند كه راهشان را "دني ديدرو " در "دايره المعارف فرانسه " ادامه داد.

پژوهشگر موسسه كيهان ادامه داد: اما نحله‌اي ديگر از ماسون‌ها در اواخر قرن نوزدهم با "جان ديويي " (از پيشروان فلسفه عمل‌گراي آمريكايي/ پراگماتيسم) پا به عرصه گذاشتند و در آمريكاي قرن بيستم به اقتدار پوليتكال (سياسي) رسيدند، اين نحله جديد تمام ميراث عصر روشنگري و فلسفه رنسانس را زير سوال برد و حتي حكم به "ديوانگي " به اصطلاح "براداران ماسوني " خود مانند "توماس جفرسون " (از نويسندگان بيانيه استقلال آمريكا) داد؛ چنانكه "ريچارد رورتي " (بزرگترين فيلسوف معاصر آمريكا و از پيشتازان عمل‌گرايي ماسوني) گفت: "جفرسون و حلقه‌اش در ديدگاه‌هاي فلسفي مشكوكي سهيم بودند، ديدگاه‌هايي كه امروزه ما شايد دلمان بخواهد ردشان كنيم.

فضلي‌نژاد افزود: اين ديدگاه‌هاي فلسفي مشكوك، بذر ويراني خودشان را در دل خودشان كاشتند. " در واقع، ديويي و رورتي يك جنگ داخلي ميان لژهاي فراماسونري را كليد زدند، اين انشعاب در ماسون‌ها، همان تقسيم‌بندي مشهور رورتي درباره فلاسفه به 2 طايفه "بنيان‌ستير " و "بنيان‌گرا " است و اين جدال اكنون به ايران رسيده است.

برنده جايزه ويژه جنگ نرم از شوراي عالي انقلاب فرهنگي با شرح تاريخچه "جنگ‌هاي داخلي ماسون‌ها " افزود: البته يكي از بزرگترين جنگ‌هاي داخلي در تشكيلات فراماسونري را بايد در پايان قرن هجدهم، وقتي كه ميان لژهاي ماسوني انگليس و فرانسه بر سر چگونگي تسخير و سلطه بر آمريكا بحث شديدي در گرفت و حتي منجر به جدال نظامي طرفين شد، جستجو كرد كه اكثر مورخان معمولا از كنار موضوع جنگ‌هاي داخلي ماسون‌ها به سادگي گذشته‌اند، اما با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357. ه‍.ش جنگ داخلي ميان ماسون‌ها اوج گرفت.

نويسنده كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي اضافه كرد: سپس سال 1991.م (زمستان 1369 ه‍.ش) در هنگامي كه "گذار از سنت به مدرنيته " به عنوان پروژه روشنفكري ديني و بن‌مايه گفتمان اصلاح‌طلبي در ايران برگزيده شد، انتشارات دانشگاه كمبريج از "ريچارد رورتي " كه يك فراماسون و "رز صليبي " مشهور است و سالهاي جنگ سرد را در CIA رساله‌اي كم حجم را با نام "اولويت دموكراسي بر فلسفه " چاپ كرد. او در اثرش اين "ديدگاه‌هاي مشكوك فلسفي " را شرح داد و از فروپاشي هسته مركزي فلسفه مدرنيته سخن گفت.

فضلي‌نژاد تاكيد كرد: در اين رساله كوچك مي‌توان نماي كلي فكر رورتي را ديد؛ فكري كه البته از دهه گذشته سيطره نظري‌اش را بر ذهن و روان بزرگ‌ترين استراتژيست‌هاي ايالات متحده افكند و اكنون مثلث "ولي‌رضا نصر " (مشاور كاخ سفيد، استاد دانشگاه دفاع ملي آمريكا و عضو ارشد بنياد مطالعات ايران در واشنگتن)، فريد زكريا (سردبير نيوزويك و مشاور وزارت خارجه ايالات متحده) و ري تكيه (تحليلگر مسائل ايران در دولت آمريكا) در "شوراي روابط خارجي آمريكا " از پيروان عملگرايي رورتي هستند.

وي با طرح اين نكته كه نظريه "ماسون‌هاي پراگماتيست " در آمريكا عملا يك اعلام جنگ ايدئولوژيك به فراماسونرهاي داعيه‌دار مدرنيته بود، ادامه داد: "ريچارد رورتي " در كتاب "اولويت دموكراسي بر فلسفه " ابتدا مباني فلسفي مدرنيته را صورتبندي و سپس همة آن‌ها را رد مي‌كند. البته او در كتاب "فلسفه و آئينه طبيعت " مفاهيم "جهانشمول " فلسفه مدرنيته كه ساخته اسلاف ماسون وي بود "مفاهيم به ظاهر جهانشمولي چون خدا، عقل، حقيقت، تاريخ، طبيعت " و... را "زياده‌گويي‌هاي بي‌معني " لقب داد.

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان اظهار داشت: لب‌لباب نظريه رورتي اين بود كه اگر واقعيتي وجود داشت و قابل كشف بود، فيلسوفان غرب تا امروز به آن رسيده بودند، لذا دعوي بزرگ‌ترين فيلسوف آمريكا اين بود كه سه قرن فرصت براي اثبات ادعاهاي مدرن بس است؛ بنابراين، چون فلسفه ماسوني غرب از عصر روشنگري تا به حال موفق به كشف "واقعيت امور " نشده و توفيقي در راه اثبات ادعاهايش نيافته‌، بايد چنين بحث‌هاي بي‌نتيجه‌اي را كنار گذاشت و انرژي آدم‌ها را بيش از اين هدر نداد. رورتي گفت كه از اين پس هرگونه كوشش در راه "كشف واقعيت " را بايد پايان يافته تلقي كرد.

فضلي‌نژاد افزود: البته ريچارد رورتي معتقد بود "مرگ فلسفه مدرنيته " سرنوشتي برآمده از "فرهنگ آمريكا " است و اين فرهنگ عليه كاوش‌هاي عقلي بي‌معناي مدرنيته انقلاب كرده است. اين ديدگاهش را سال 1999.م (1377 ه‌.ش) در كتاب "فلسفه و اميد اجتماعي " كه "انتشارات پنگوئن " منتشركرد، شرح داد. رورتي گفت كه ريشة فرهنگ آمريكا، سياسي، عمل‌گرايانه و تهي از هرگونه هويت معنوي و سنت فكري است. تجربه تاريخي آن وجود هرگونه طبيعت، ماهيت و سرشت را براي انسان نفي مي‌كند. اين فرهنگ، همواره توانسته تا بدون اتكاء به سنت آدم‌هاي مطلوب خود را خلق كند. فرهنگ آمريكايي، پست متافيزيكال (پسا متافيزيكي) است و بنابر آموزه‌هاي ماسوني دلدادة هيچ دين و مذهبي و امر ماورايي نيست. نه ريشه در هويت متافيزيك ديني دارد و نه ريشه در فكر متافيزيك طبيعي. در نهايت، مي‌بينيم نظام ليبرال سرمايه‌داري، حتي فلسفه خود را هم تاب نياورد. براي همين، فلسفه را كُشت تا بتواند به حياتش ادامه دهد. پيش از اين هم براي باليدنش، دين را قرباني كرد.

وي روايت رورتي از آمريكا را بر پايه تئوري ماسوني داروين پيرامون جهش زيستي- ژنتيك دانست و ادامه داد: نوع نگاه رورتي به موقعيت و سرنوشت آمريكا كه نزد بسياري از فلاسفه فراماسونر غرب مانند "سِركارل پوپر " هم مي‌توان سراغ گرفت. رورتي در كتاب‌هايش به شدت به تئوري ماسوني داروين پيرامون "جهش زيستي- ژنتيكي انسان " ملتزم و معتقد است؛ چنانكه مي‌گفت اميد سياسي به آمريكا بايد جايگزين هر نوع شناخت فلسفي شود و نوشت: "هم كشور آمريكا و هم برجسته‌ترين فيلسوف آن (جان ديويي) به ما مي‌آموزند كه مي‌توان در سياست، اميد را جايگزين آن دانشي كرد كه فيلسوفان بيشتر اوقات مي‌خواستند به آن برسند. آمريكا، هميشه كشوري بوده كه رو به آينده داشته است... آينده، تحقق بيشتر و بهتر كاراكتر واقعي آمريكا خواهد بود كه همان اصل اخلاقي آزادي و نظام سياسي دموكراسي است. "

پژوهشگر موسسه كيهان سپس به آراء رورتي به عنوان يك "فراماسون عملگرا " در خصوص ايران پرداخت و با تاكيد بر اينكه رورتي از همكاري خود با CIA و فراماسونرها به شكل علني دفاع مي‌كرد، گفت: از سال 1383 كه اصلاح‌طلبان مشروعيت سياسي خود را به كلي از دست دادند و با بن‌بست‌هاي متعدد تئوريك نيز مواجه شدند، "شوراي روابط خارجي آمريكا " در تكاپوي ارائه مدل جديدي براي پروژه "اصلاحات در ايران " بود و اين مدل نيز تحت تأثير فلسفه عملگرايي (پراگماتيسم) از "ريچارد رورتي " شكل گرفت. يكي از قديمي ترين رهبران عمليات سري "سازمان اطلاعات مركزي آمريكا " در حوزه انديشه است كه از دهه 1950، به كادر مديريت پروژه موسوم به "جنگ هاي كثيف روشنفكري " در CIA پيوست.

*ميرسپاسي، براي "حزب منحله مشاركت " به شرح استراتژي رورتي با هدف فهم سياست هاي جديد آمريكا پرداخت

فضلي‌نژاد تصريح كرد: "علي ميرسپاسي " (عضو شوراي سردبيري فصلنامه كنكاش، چاپ نيويورك) نخستين كسي است كه براي "حزب منحله مشاركت " به شرح استراتژي عمل گرايانه رورتي با هدف فهم سياست هاي جديد آمريكا پرداخت. از سال 1382، "خشايار ديهيمي " نيز در انتشارات "طرح نو " (به مديريت حسين پايا) با ترجمه تئوري هاي سراسر فاشيستي رورتي، به عنوان مبلغ راهبردهاي اين جاسوس كهنه كار براي "فروپاشي ايران " ظاهر گشت. سرانجام، جمعه شب 22خرداد 1383، "ريچارد رورتي " براي اقامتي 2 روزه وارد تهران شد تا با همكاري "داريوش شايگان " و "رامين جهانبگلو " از نزديك به ارزيابي وضعيت اصلاح طلبان بپردازد.

وي يادآور شد: وقتي او به ايران آمد، با 2شكست اصلاح طلبان در انتخابات شوراهاي دوم و مجلس هفتم روبرو شد. در واقع پروژه جامعه مدني شكست خورده بود. رورتي به اصلاح طلبان ايران گفت كه "گذار به دموكراسي " محصول بحث هاي روشنفكري و فلسفي در باب "بازسازي سنت " و "اصلاح دين " نيست بلكه نيازمند اتكاء محض به سنت هاي آمريكايي و پيروي از فلسفه عمل گرايي (پراگماتيسم) است. از نگاه رورتي بايد با گسترش نهادهاي دموكراتيك، يك "نيروي اجتماعي سازمان يافته " را براي "مبارزات مدني " تربيت كرد تا آنان در "يك لحظه تاريخي " (كودتا) دموكراسي آمريكايي را حاكم كنند.

*ماسون‌هاي عملگرا به عنوان عقبه خارجي تئوري مكتب ايراني است كه پس از مرگ اصلاحات بايد وارد ايران مي‌شد

نويسنده كتاب شواليه هاي ناتوي فرهنگي از "ماسون‌هاي عملگرا به عنوان عقبه خارجي تئوري مكتب ايراني " ياد كرد و اظهار داشت: اما نتيجه آراء ماسون‌هاي عملگرا بازگشت به طرح تئوري "مكتب ايراني " بود كه "ريچارد فراي " يهودي را به عنوان واضع آن مي‌شناسند. در واقع، اين گفتمان، پس از مرگ اصلاحات بايد وارد ايران مي‌شد. روز 4 تيرماه 1386 گفتگويي از "ريچارد رورتي " در روزنامه "كوريره دلاسرا "ي ايتاليا منتشر شد كه اين گفتگو چند روز پيش از مرگ رورتي صورت گرفته بود و وي گفت كه "در ديدارهايي كه در تهران با دانشجويان داشتم اين نظر در من تقويت شد كه اين كشور نيز قادر خواهد بود اشراق گرايي اسلامي را در آينده اي نه چندان دور در دستور كار خود قرار دهد و اولين گام ها را در جهت دموكراسي بردارد.

فضلي‌نژاد ادامه داد: در كشورهايي چون جمهوري اسلامي ايران كه حكومت در اختيار مذهبي‌ها قرار دارد، نيروهاي سكولار براي مقابله با كساني كه سعي دارند مذهب را به وجه مشترك جامعه تبديل كنند، چاره اي به جز جستجوي مخرج مشترك هاي ديگري بر پايه ملي گرايي ندارند، زيرا نسبت گرايي و گذشت از ريشه هاي ملي هرگز نخواهند توانست در مقابل مذهب‌گرايي قد علم كنند.

وي افزود: بزرگ ترين دستاورد غرب در دو قرن اخير پايه‌ريزي اخلاقي سكولار مبتني بر حمايت آزادانه مردم در جامعه اي دموكراتيك در مقابله با اخلاقي مبني بر خواست‌هاي الهي بوده است. "

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان سپس به بازخواني "نظريه ريچارد فراي پيرامون مكتب ايراني " پرداخت و گفت: مفاهيمي كه رورتي مطرح مي‌كند شامل گونه‌اي از اشراق‌گرايي اسلامي است كه برپايه مخرج مشتركي از ريشه‌هاي ملي- باستاني بنا شده است و اين مفاهيم كه در ظاهر ضدپلوراليستيك (غيرنسبي) معرفي مي‌شوند، دقيقاً همان عناصري هستند كه بنيان‌هاي "مكتب ايراني " را مي‌سازند و "ريچارد فراي " يهودي در كتاب "عصر زرين فرهنگ ايران " به واكاوي و بسط آن پرداخته است. فراي از سال 1942 مأمور اداره خدمات استراتژيك آمريكا(o.s.s) بود كه تشكيلات سَلف سازمان جاسوسي سيا است.

* فراي يهودي، پيوندهاي تنگاتنگ و استواري با لژهاي فراماسونري و سازمان جاسوسي CIA داشت

فضلي نژاد متذكر شد: فراي در سال 1946پس از ترجمه كتاب "تاريخ بخارا " از سوي انجمن بورسيه‌هاي دانشگاه هاروارد، يك فرصت مطالعاتي گرفت و در "مدرسه مطالعات شرقي و آفريقايي لندن " به تحصيل زبان پهلوي پرداخت و پس از بازگشت به "هاروارد " شروع به تدريس انسان‌شناسي و تاريخ و مذاهب خاورميانه كرد. آن هنگام هاروارد را به عنوان مركز پژوهشي سازمان سيا مي‌شناختند و فراي يهودي، پيوندهاي تنگاتنگ و استواري با لژهاي فراماسونري و سازمان جاسوسي CIA يافت.

* فراي در كسوت يك ايران‌شناس با مأموريت انسجام تشكيلاتي- تئوريك ميان فراماسونرهاي ايراني به ايران آمد

وي در ادامه گفت‌و گوي خود با فارس تصريح كرد: از تابستان 1948 فراي مأموريت يك انسجام تشكيلاتي- تئوريك ميان فراماسونرهاي ايراني پديد آورد، بنابراين در كسوت يك مستشرق و ايران‌شناس به ايران آمد و يكي از نخستين و مهمترين اقداماتش تاسيس "مدرسه تابستاني مطالعات ايراني " در دانشگاه شيراز بود. در سالهاي 1970 تا 1975 فراي "مدير مؤسسه آسيايي " در شيراز و عضو هيأت امناي دانشگاه شيراز شد و به صورتبندي پروژه مكتب ايراني پرداخت.

پژوهشگر موسسه كيهان، ضمن "مقايسه عناصر مشترك آراء ريچارد رورتي و ريچارد فراي در پروژه ماسوني مكتب ايراني " اظهار داشت: لب لباب آراء ريچارد فراي در كتاب "عصر زرين فرهنگ ايران " (سال 1975.م) اين است كه اولاً خصلت ايرانيان محافظه كاري است، و ثانياً ايرانيان در فرآيند تاريخي تكامل خود فرهنگ‌هاي گوناگون را با سنت كهن خود سازگار و هضم مي‌كنند و سپس آنها را مي‌پذيرند. فراي با مفروض گرفتن اين گزاره‌هاي جامعه‌شناختي و مردم‌شناختي نتيجه مي‌گيرد كه ايرانيان در واقع، اسلام ناب را نپذيرفتند؛ بلكه با روحيه محافظه‌كاري خود در پاسداري از سنت ايراني، پس از حمله اعراب "اسلام را ايراني كردند " و با ايراني ساختن اسلام يك آئين و تمدن جهاني پديد آوردند كه نسبتي با سنن و اعتقادات اعراب باديه‌نشين ]يعني پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اصحاب بزرگوارشان[ نداشت.

فضلي‌نژاد گفت: در واقع، از منظر ريچارد فراي، "اسلام ايراني " به عناصر بنيادين اسلام ناب پهلو نمي‌زند. فراي از مذهب شيعه به مثابه يك قرائت ايراني از اسلام ياد مي‌كند و حتي از تاثيرات زرتشت بر اسلام سخن مي‌گويد تا جايي كه نسب‌نامه بعضي امام زادگان را پيش از اسلام و در مذهب زرتشتي ميداند كه طبق همان خصلت محافظه كاري ايرانيان رنگ و بوي اسلامي گرفته‌اند.

وي خاطرنشان كرد: اين تئوريسين برجستة يهودي ماسون‌ها همچنين ريشه بسياري از تفكرات فيلسوفان ايراني مسلمان را نيز در "سنت باستاني ايران " مي‌داند؛ چنانكه ريشه تفكرات "شيخ اشراق " را به افلاطون و زرتشت مي رساند و سعي مي‌كند كه براي اثبات ادعاي "ايراني كردن اسلام " در همه مؤلفه هاي اسلام بعد از فتح ايران، نشانه هايي از حضور نمادها و آئين‌هاي "ايران باستان " را به رخ مخاطبانش بكشد.

* سخنان اسفنديار رحيم مشايي با پروژه ماسوني "مكتب ايراني " بسيار نزديك است

نويسنده كتاب "شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي " با اشاره به انطباق نزديك سخنان "اسفنديار رحيم مشايي با پروژه ماسوني مكتب ايراني " افزود: هم ريچارد رورتي و هم ريچارد فراي از پيروان مشهور فرقه ماسوني "رز صليبي " هستند و ميراث‌دار "دانته " كه در كتاب "كمدي الهي " يك جنگ عقيده عليه دين اسلام را كليد زد، اما بازتاب آراء آنان در سخنان آقاي اسفنديار رحيم مشايي زمينه پرتاملي را پيش روي ما قرار مي‌دهد كه به عنوان يك پژوهشگر نمي‌توانيم ساده از كنار آن عبور كنيم و البته بايد در سطح يك بحث جريان‌شناختي با روش‌شناسي دقيق تاريخي به نقد و افشاي آن پرداخت و از سطح بحث‌هاي نازلِ صرفاً سياسي فاصله گرفت.

*آنچه كه آقاي مشايي ‌مي‌گويد‌، يادآور آموزه‌ها و ادبيات ماسوني درباره "معمار بزرگ " و "عصاره دين جهاني " است

فضلي‌نژاد ادامه داد: دقيقاً پس از نشر مصاحبه ريچارد رورتي با در روزنامه "كوريره دلاسرا " در ايتاليا، نشانه‌هاي ظهور يك پروژه جديد را در ايران شاهد هستيم كه توسط آقاي رحيم‌مشايي كليد خورد و وي از "پايان دوران اسلام‌گرايي در جهان " خبر داد و گفت: "در سال 1357 انقلاب كرديم تا انقلاب اسلامي را صادر كينم اما من اينجا عرض مي‌كنم كه دوران اسلام گرايي به پايان رسيده است. معنايش اين نيست كه اسلام‌گرايي وجود ندارد يا رو به نضج نيست. نه. اسلام هست اما دوره‌اش به پايان رسيده. الان دوره‌ اسب‌سواري تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست... روند تحولات اين نيست كه بشريت مسلمان بشود تا به حقانيت برسد... اين دوره تمام نشده، بلكه روبه پايان است. بشر سرعتش بالا رفته و فهمش تيز شده كه به حقايقي مي‌رسه كه ديگر لازم نيست آن را از پوسته اسلام طي كند؛ يعني دارد به يك عصاره اصلي مي‌رسد و در آن عصاره اصلي يك فهم بزرگي در آن هست. " در واقع، آقاي مشايي در هنگام اوج‌گيري اسلام‌گرايي خصوصاً در اروپا و زماني كه مقدمه خيزش‌هاي اسلامي خاورميانه مهيا مي‌گشت گفت كه ديگر بشر از راه اسلام به حقيقت الهي نمي‌رسد و به يك "عصاره معنوي " فراي اسلام دست يافته است كه اين عصاره او را به خدا مي‌رساند. آنچه كه آقاي مشايي گفته‌، يادآور آموزه‌ها و ادبيات ماسوني درباره "معمار بزرگ " و "عصاره دين جهاني " است.

وي با بازخواني "معنا و مبناي انسان " در بنيان ايدئولوژي ماسوني با شرح تفكر "گوته " آلماني خاطرنشان كرد: مي‌دانيد كه ماسون‌ها در آموزه‌هاي نخستين خود مي‌گويند، ما براي گردهم‌آوردن پيروان همه اديان در كنار هم از هيچ صفت خاصي براي خدا كه دلالت بر دين خاصي كند، استفاده نمي‌كنيم و به قول "گوته " كه او نيز مانند "دانته " از "رز صليبي‌ "هاي معروف بود، اكنون وقت آن است كه انسان نشان دهد كه اراده‌اش هيچ چيزي كم از خداوند ندارد. طنين همين آراء ماسوني، در سخنان آقاي رحيم‌مشايي قابل رصد است.

عضو مركز پژوهش‌هاي موسسه كيهان به عنوان مثال گفت: براي نمونه، از بهمن 1386 و پس از حكم رياست محترم جمهوري به مشايي به عنوان رييس "مركز ملي مطالعات جهاني شدن " مي‌بينيم كه ايشان درباره "خداگونگي انسان " اظهارنظر مي‌كند و "انسان را جايگاه خداوند و تعظيم به انسان را برابر تعظيم به خدا " مي‌داند، چون كه "خداوند به خودش بدهكار بود كه انسان را آفريد! "

فضلي‌نژاد ادامه داد: آقاي مشايي در مرداد 1389 جمله‌اي را گفت كه معلوم نيست عمداً يا سهواً خواسته يك آموزه ماسوني از "گوته " آلماني را يادآور شود، رييس دفتر رييس جمهور گفت كه "ماموريت انسان بر روي زمين اين است كه به جاي خدا تصميم بگيرد و به جاي خدا اراده كند. خدا ظرفيت خدا شدن را در انسان قرار داده و انسان قرار است كه خدا باشد و در جاي خدا بنشيند. " آقاي مشايي همچنين در 8 آبان 1389 مي‌گويد "در تفكر ناب توحيدي، انسان و خدا در يك مسير هستند " و اين تفكر ناب را "مكتب ايران " معرفي مي‌كند.

برنده تنديس زرين جنگ نرم از جشنواره بين‌المللي مطبوعات با اشاره به سخنراني‌هاي پيشين خود از سال 1388 اظهار داشت: اصلي ترين گزاره اين فرقه، يعني شعار "خدا شدن انسان " (اومانيسم اسلامي) كه هر از گاهي با عبارات "سلام بر انسان " و "عشق به انسان " در هم مي آميزد، ترجمه دست چندم و كپي برداري كهن هاي از تئوري "اسلام آمريكايي " براي "تجزيه دين " است.

فضلي‌نژاد افزود: اين گزاره لاجرم به "همسان پنداري " و چه بسا "همذات پنداري " انسان و خدا مي‌انجامد و از حيث معرفتي مغاير با انديشه "فقر ذاتي انسان " است كه در مكتب اسلام ناب امام خميني(ره) متجلي است. اين فرقه كه مي‌كوشد خود را با گونه‌اي از معنويت و اشراق‌گرايي اسلامي گره بزند، رودررو با حقيقت عرفان و سلوك "عارفان مبارزه جو " است.

وي با اشاره به بيانات امام(ره) گفت: بنيانگذار جمهوري اسلامي در صحيفه امام جلد 20 صفحه 366 مي‌فرمايند: "ما خودمان چيزي نيستيم؛ هر چه هست از اوست. اگر عنايات او نبود ما هيچ بوديم، چنانچه از ازل هيچ بوديم و بعدها هم از حيث حيثيت خودمان هيچيم. منتها ما هيچ‌ها اشتباهاتي داريم. خيال مي‌كنيم ما هم يك چيزي هستيم و اين يك حجابي است بين ما كه اميدوارم خداي تبارك و تعالي اين حجاب را بردارد و ما بفهميم كي هستيم. "

پژوهشگر موسسه كيهان با انتقاد از گفته‌هاي مشايي ادامه داد: اينكه آقاي رحيم مشايي دم از امام خميني(ره) مي‌زنند و هنوز نمي‌دانند يا تغافل مي‌كنند كه "انسان " در اساسي‌ترين اركان مكتب اسلام ناب "فقر مطلقِ ذاتي " و "از حيث حيثيت وجوي خود هيچ است " و بعد اصرار بر ارائه يك تلقي ماسوني با كپي‌برداري از "گوته " درباره انسان دارند و بارها از نقطه عزيمتي اومانيستي تاكيد كرده‌اند كه "انسان محور عالم است "، اين گزاره‌ها ترديدآفرين است و نمي‌توان از كنار اين التقاط‌هاي ايدئولوژيك به سادگي گذشت.

فضلي‌نژاد بيان داشت: اگر از رييس‌جمهور محترم انتظار مي‌رود كه نص ناصحان و راي عالماني مانند علامه مصباح يزدي و ديگر عالمان رباني را از موضع عقيدتي بپذيرند و "آزادي ابراز عقيده " را از "آزادي انحراف عقيده " تفكيك كنند، به سبب آن است كه درباره "جريان انحرافي جديد " كار پژوهشي گسترده تئوريك انجام شده و شأن محققان نيز تحقيق و تدقيق جريان‌شناسانه در چنين حوزه‌هايي است؛ چنانكه شأن عالمان رباني نيز هشدار پيرامون جريان‌هاي انحرافي به ما است تا با آگاهي عمومي، زمينه بسط آن‌ها سد شود.

وي يادآور شد: يك روز، اصلاح‌طبي سكولار و روشنفكري ديني به غايت ليبرال كه پس از دوم خرداد 1376 به اقتدار در حاكميت رسيد، با انحراف از خط امام خميني(ره) سبب هشدار علماي رباني حوزه علميه قم مانند استاد مصباح يزدي شد و سپس تكاپوهاي متفكران مسلمان مانند استاد حسن رحيم پور ازغدي براي نقد آنان شدت بيشتري يافت و به تبع اين هشدارها و تكاپوها پژوهشگران مسلمان نيز وارد عرصه ارائه يك گفتمان انتقادي با اصلاح‌طلبان شدند، امروز نيز همين روند در برابر جريان‌هاي نوظهور انحرافي شكل گرفته است و اين روند انتقادي- علمي قطعاً بايد با حفظ منافع ملي، با حركت در مسير تدابير ولي امر مسلمين جهان و با تاملات فكري و فارغ از هياهوها و جنجال‌هاي سياسي پيش رود.

پژوهشگر موسسه كيهان در ادامه مقايسه تطبيقي آراء اسفنديار رحيم‌مشايي با مروجان باستان‌گرايي ماسوني به اشتراك معناي سخنان وي با "سعيدي سيرجاني " در "كنگره بزرگداشت هزارة فردوسي " اشاره كرد و گفت: آقاي مشايي در "هفتمين مجمع بين‌المللي استادان زبان و ادبيات فارسي " هم آراء سعيدي سيرجاني و هم كاربست‌هاي ريچارد فراي در پروژه مكتب ايراني را به صراحت مطرح مي‌كند و مدعي مي‌شود كه اولاً مذهب تشيع و ايرانيان به فردوسي بدهكار هستند؛ و ثانياً "زبان فارسي ما را از اسلام عربيت نجات داد و اگر امروز ايراني هست، به بركت زبان فارسي است. "

فضلي نژاد خاطرنشان كرد: او مي‌گويد كشورهايي كه اسلام عربيت را پذيرفتند، هويت ملي و سنت‌هاي خود را از دست دادند و اين فرهنگ ايراني و زبان فارسي بود كه هم اسلام را پذيرفت و هم "زبان فارسي توانست انديشه‌هاي بلند فلسفي اسلام را قابل قبول جلوه دهد. " يعني اگر زبان فارسي و سنتهاي ايراني نبود، فلسفه دين اسلام براي جهانيان غيرقابل قبول بود؟!!! اين گزاره‌ها برداشت‌هايي مستقيم از آراء ريچارد فراي است كه البته هم با زباني كودكانه و هم با صورتي كاريكاتوري بيان شده است.

وي درباره "خط جديد تحريف مكتب امام خميني(ره) " ادامه داد: جالب است كه آقاي مشايي در اين سخنراني اسلام ايراني را همان اسلام ناب محمدي(صلی الله علیه و آله) كه امام خميني(ره) پرچمدار آن هستند، معرفي مي‌كنند! در حالي كه برخلاف تحريفات آقاي مشايي هيچ گاه حضرت امام زبان فارسي را مظهر حفظ اسلام ناب ندانسته‌اند، اما آقاي مشايي در آن جلسه مدعي شد كه وجود اسلام ناب و روحيه عدالت طلبي در ايران، مديون زبان فارسي است و از اين رو، هم مذهب شيعه و هم ايران "بدهكار به فردوسي " است.

عضو كميسيون تخصصي علوم اجتماعي نهاد كتابخانه‌هاي عمومي كشور درباره تلقي جريان انحرافي از پديده "جنگ " و "صلح " افزود: سخنان آقاي مشايي در "يازدهمين جشنواره تجليل از پژوهشگران و فناوران برتر " در 6 دي 1389 نيز حاوي نكات عجيبي بود. ايشان مدعي شد كه "اگر انسان‌ها به دنبال كيميا بودند، جنگي اتفاق نمي‌افتاد و به سراغ جنگ نمي‌رفتند. تمام جنگ‌هاي تاريخي ماهيتشان سوداگري و انحرافي و غلط بوده است. "

فضلي‌نژاد با اشاره به "مذاكره آقاي مشايي با يك هيات آمريكايي " در اين‌باره گفت: از همين نقطه عزيمت است كه آقاي مشايي روز 8 مرداد 1386 با هيات صلح آمريكايي در تهران پاي ميز مذاكره مي‌نشيند و دقيقاً يك سال پس از اين ملاقات در 20 مرداد 1387 در يك نشست خبري در كاخ گلستان " مي‌گويد: "خط دوستي با آمريكا در دولت نهم، از دولت پيشين بيشتر است. به‌نظر من، مردم ايران با مردم آمريكا و اسراييل فرقي ندارند. من از هيچ‌كسي نمي‌ترسم، چون اگر مي‌ترسيدم، از اين حرف‌ها نمي‌زدم. ما با مردم آمريكا و اسرائيل دوست هستيم. براي هزارمين بار و قوي‌تر از گذشته، اعلام مي‌كنم كه ما با همه مردم دنيا دوستيم، حتي مردم آمريكا و اسرائيل. بنده پيش از اين نيز گفته‌ام كه مردم آمريكا از نظر ارتباطات از برترين ملت‌هاي دنيا هستند. با افتخار مي‌گويم كه اين اظهارات را ضرب در هزار كنيد؛ اين اظهارات را هيچ‌گاه خلاف نمي‌دانم. "

وي تاكيدكرد: وقتي گزاره‌هاي جنگ و صلح از منظر جريان انحرافي نوظهور را كنار هم مي‌گذاريم به نظريه نگران كننده‌اي مي‌رسيم كه تداعي‌گر دلبستگي ريچارد رورتي به نظريه ماسوني داروين در خصوص جهش زيستي انسان در آمريكاست.

نويسنده كتاب "شواليه‌هاي ناتوي فرهنگي " در ادامه يادآور شد: رورتي با استناد به داروين مي‌گفت برترين ملت در آمريكا پديد خواهد آمد و آقاي مشايي نيز در همايش نوآوري و شكوفايي در صنعت گردشگري كه 28 تير 1387 برگزار گشت، گفت: "ما مردم آمريكا را از برترين ملت‌هاي دنيا مي دانيم... ايران امروز با مردم آمريكا و اسرائيل دوست است. هيچ ملتي در دنيا دشمن ما نيست. اين افتخار است... دوره آنكه كسي بخواهد ديني را بر دنيا حاكم كند گذشته است و ما با هيچ كس در دنيا جنگ نداريم. " بنابراين مي‌بينيم گزاره‌هاي "ضدجنگ " و "برتري ملت آمريكا " كه رهيافت‌هاي ماسوني براي كشورهايي مانند ايران است، در اين سخنان به نحو پياپي تكرار مي‌شود.

فضلي‌نژاد در پايان تأكيد كرد: گزاره‌هاي "اسلام ايراني "، "پايان حاكميت اديان الهي بالاخص اسلام "، "خداگونگي انسان " (اومانيسم اسلامي)، "باستان‌گرايي "، "مخرج مشترك ريشه‌هاي ملي/ ملي‌گرايي " و... كه از شاخص‌ترين عناصر بنيادين تفكر ماسوني است، پياپي در حال تكرار است. همين تكرار مفاهيم است كه علما و پژوهشگران را بدين سو سوق مي‌دهد كه عناصر گفتماني اين فرقه انحرافي نوظهور با ايدئولوژي ماسوني را به محك مقايسه تطبيقي بگذارند و از بازتوليد كودتاي ايدئولوژيك ماسون‌ها در ايران نگران باشند؛ هرچند كه مي‌دانيم اين جريان انحرافي نه خاستگاه اصيل فلسفي و نه پتانسيل عميق اجتماعي دارد، اما متكي به يك عقبه خارجي است كه گفتيم "ماسون‌هاي عملگرا " مانند ريچارد رورتي آن را سامان دادند.

وزير اطلاعات از عضويت در شوراي پول و اعتبار كنار گذاشته شد

وزير اطلاعات از عضويت در شوراي پول و اعتبار كنار گذاشته شد

حجت الاسلام مصلحی - وزیر اطلاعات

با ابلاغ رياست جمهوري، وزير اطلاعات از ادامه عضويت در شوراي پول و اعتبار کنار گذاشته شده است.
 
به گزارش رجانيوز، در حالي كه تا پيش از اين وزير اطلاعات به عنوان يكي از اعضاي منتخب دولت در شوراي پول و اعتبار به عنوان عالي ترين ركن سياستگذاري پولي كشور حضور عضویت داشته است، هيئت وزيران در يكي از جلسات اخير خود با سلب عضويت وزير اطلاعات تصويب كرده است که وزيران كار و امور اجتماعي و تعاون، به عنوان وزيران عضو شوراي پول و اعتبار تعيين ‌شوند.
 
بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه، تركيب اعضاي شوراي پول و اعتبار شامل وزير امور اقتصادي و دارايي يا معاون وي، رئيس كل بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران، معاون برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهور يا معاون وي، دو تن از وزرا به انتخاب هيأت وزيران، وزير بازرگاني، دو نفر كارشناس و متخصص پولي و بانكي به پيشنهاد رئيس كل بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران و تأييد رياست جمهوري، دادستان كل كشور يا معاون وي، رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن، رئيس اتاق تعاون و نمايندگان كميسيونهاي اقتصادي و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شوراي اسلامي (هر كدام يك نفر) به عنوان ناظر با انتخاب مجلس مي باشد و رياست شورا بر عهده رئيس كل بانك ‌مركزي جمهوري‌اسلامي ‌ايران خواهد بود.
 
پيش از اين برخي صاحب نظران دليل تلاش جريان نفوذي براي بركناري وزير اطلاعات را جلوگيري از پيگيري پرونده هاي فساد اقتصادي اين جريان اعلام كرده بودند.
 
حضور وزارت تعاون به‌عنوان يكي از وزارت‌خانه‌هاي درجه 2 و كنار گذاشتن وزير اطلاعات در حالي است كه نه تنها حضور وزیر اطلاعات در این شورا از گذشته یک روال پذیرفته شده بوده است،  با توجه به تحولات بازار پولی و ارزی در ماه‌های اخیر، تصمیمات این شورا نیز اهمیت خاصی پیدا کرده است. بر همین مبنا این تصمیم که به نظر می‌رسد بیشتر منشا سیاسی دارد، نگرانی‌هایی را پیرامون تصمیمات آینده شورای عالی پول و اعتبار بوجود آورده است. 
 
به نظر می‌رسد وزیر اطلاعات اینبار و در ماجرای کنارگذاشته شدن از شورای پول و اعتبار نیز قربانی تسویه حساب سیاسی جریان نفوذی در دولت شده است. گفتنی است مصوبه جديد دولت با شماره 33979/ت46618ه براي اجرا به بانك مركزي ابلاغ شده است.

رسالت عالمان راستین در برابر بدعت ها - درد نامه ای از علامه مصباح یزدی

رسالت عالمان راستین در برابر بدعت ها - درد نامه ای از علامه مصباح یزدی

اگر آتشی در جنگلی برافروزد، رفته رفته بر دامنه و گستره آن افزوده می گردد و اگر مهار نشود تمام جنگل را نابود می کند. بدعت ها نیز نسبت به دین همین حکم را دارند. بدعت ها باعث سست شدن پایه ها و اصول اعتقادی و جای گزینی باورها و انگاره های فاسد و غلط به جای باورهای ریشه دار دینی گردیده و قالبی دروغین از دین را به جامعه عرضه می دارند. در نتیجه ی ورود بدعت ها ، جامعه از اصل دین به دور می ماند و پذیرای دینی می گردد که دست ساخته بشر و هماهنگ با هوس ها و امیال نظریه پردازانی است که چنان تحفه ای را به ارمغان آورده اند.
از این رو رسالت علمای راستین و شجاع و خطر پذیر ، در برابر سیل بدعت ها و نو آوری های دروغین از دین که هر از چند گاه در پوشش طرحی نو و خیالی از دین – و البته بیگانه با دین و ارزش ها و اصول آن – ارایه می شود ، بسیار سنگین است. بر آنها است که بر صف بدعت گذاران بتازند و با هدایت و افشا گری های خویش گوهر دین را از خطر اضمحلال و زوال نجات دهند و جامعه را با آیین مقدس الهی آشنا سازند. آنان وظیفه دارند تا نگذارند بدعت ها و خرافه ها ، باورها و اعتقادات صحیح را به حاشیه برانند و در نتیجه ، هوس مندان و فرصت طلبان و یاران شیطان ، دین و ارزش های الهی را در کمند خویش گیرند و باعث گسترش جهل و بی خبری و غفلت از مسیر صحیح هدایت کردند. البته در این جهاد عظیم و مقدس فرهنگی باید همه ی خطرات را به جان بخرند و از تهمت ها و بر چسب ها و هجمه ی نابخردان نهراسند. بی تردید فرموده ی امین وحی الهی ، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هشداری جدّی است برای علمای دین تا لحظه ای از رسالت و وظیفه ی سنگین و خطیر خویش غافل نگردند: إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللهِ؛ (۱) وقتی بدعت ها در امّت من ظاهر شد ، عالم باید علمش را آشکار سازد ( و مردم را با حقیقت دین آشنا سازد و بدعت ها را از حریم دین بزداید ) و کسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد.

علامه مصباح یزدی

روزی از عالمان دین سؤال خواهد شد که شما در برابر این فتنه چه کردید؟ آیا نشانه های فتنه را در زمان خویش دیدید یا نه؟ آیا به وظیفه ی خود در برابر آن عمل کردید؟ از امثال بنده می پرسند که آیا به وظیفه ات عمل کردی ، یا هنگامی که در معرض ملامت مسؤولان کشور واقع شدی مُهر سکوت بر لب زدی و از ترس فحّاشی برخی روزنامه ها و تهمت ها و بی مهری های دوستان و آشنایان ، خاموش ماندی؟ آیا در این صورت عذر مرا می پذیرند؟ اگر ما به وظیفه ی خود عمل نکنیم ، دوستان خدا عمل خواهند کرد ؛ آنان که از ملامت هیچ ملامت گری نمی ترسند: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدُّ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی المُؤمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَومَهَ لائِمٍ...؛ (۲) ای کسانی که ایمان آورده اید ، هر کس از شما که از دین خود بر گردد به زودی خداوند ( به جای ایشان ) گروهی را بیاورد که دوستشان می دارد و آنان نیز او را دوست می دارند ؛ با مؤمنان نرم و خاک سار و بر کافران سخت گیرند و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند.
این آیه اشاره به دوران پس از پیامبر صلی الله علیه و آله دارد و هشداری است به مسلمانان در باره ی این خطر که کسانی از دین برخواهند گشت. می فرماید اگر کسانی از دین برگشتند اهمیتی ندارد ، خداوند به جای آنان کسانی را بر خواهد انگیخت که خدا آنان را دوست می دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. ویژگی آنان این است که نسبت به مؤمنان ، خاکی و فروتن اند و با آنان انس می گیرند ، اما نسبت به دشمنان دین و کافران بسیار سرسخت هستند و از خود در برابر صاحبان زر و زور ، انعطاف نشان نمی دهند. هم چنین آنان در جهادی که باید انجام دهند از هیچ ملامت گری نمی هراسند. جهاد ( نظامی یا فرهنگی ) آنان زبان ملامت گران را به روی ایشان باز می کند ، ولی آنان از این امر هراسی ندارند. معلوم می شود مجاهدان راه خدا در معرض تهمت ها و ملامت ها هستند ، اگر بنا نبود که ملامتی باشد نزول این آیه برای چه بود؟

علامه مصباح یزدی

اگر بخواهیم شیعه باشیم ، باید خود را آماده کنیم تا در برابر فتنه ها بایستیم ؛ مانند میثم تمار و حُجر بن عدی و عمرو بن حَمِق و افراد دیگری که به دست معاویه و یزید به شهادت رسیدند. آنان دست از حمایت و مدح و ثنای علی علیه السلام بر نداشتند تا زبانشان را بریدند و بر دارشان آویختند و جنازه ی برخی از آنان مدت ها بر دار باقی بود. اگر شیعه ی واقعی هستیم باید خود را همانند آنان آماده کنیم تا در مقام انجام وظیفه و حق گفتن از چیزی نترسیم. اگر ما را ترور کنند و به شهادت برسانند افتخاری است بزرگ و تحمل آن مشکل نیست ، ولی مشکل، تحمل ملامت دوستان است. خداوند کسانی را برای احیای دین بر می انگیزد که از ملامت دوستان هم نهراسند! اگر از این آیه درس نگیریم و تمرین نکنیم و خود را برای انجام مسئولیت خویش در برابر فتنه های فرهنگی آماده نسازیم ، یا در دام فتنه گران می افتیم و یا بدتر از آن ، به گروه فتنه جویان ملحق می شویم : آنان که رابطه ی دوستی با کسانی برقرار می کنند و عضو گروه و حزبی می شوند که بر خلاف قرآن رفتار می کنند. (۳) برای این که در این دام نیفتیم ، باید ابتدا اسلام را به خوبی بشناسیم و سپس در مقام عمل از هیچ قدرتی نهراسیم، و گرنه با شعار دادن و فریاد زدن نه علوی خواهیم بود و نه حسینی. به فرموده مقام معظم رهبری « باید رفتار ، رفتار علوی باشد » و الّا شعار شایسته سالاری و اسلام پناهی و مانند آن ، در سخنرانی های شاه مقبور و دیگران نیز وجود داشت! (۴)

پی نوشت ها :

(۱) کلینی ، محمد ، اصول کافی ، ج۱ ، ص۵۴

(۲) مائده (۵) : ۵۴

(۳) یتولّی علیها رجالٌ علی غیر دین الله ، نهج البلاغه ، فیض الاسلام ، خطبه ۵۰

(۴) علامه مصباح یزدی ، کتاب تعدد قرائت ها ، ص ۹۹ تا ۱۰۲

منبع : وبلاگ یک استکان چای

تخريب "مطهري زمان " در "تريبون جريان انحرافي " قابل‌پيش‌بيني بود

تخريب "مطهري زمان " در "تريبون جريان انحرافي " قابل‌پيش‌بيني بود

حجت الاسلام روانبخش

عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني(ره) با بيان اينكه آيت‏الله علامه مصباح يزدي خود را ملزم به مقابله با جريان‌هاي انحرافي مي‌داند، گفت كه تخريب "مطهري زمان " با پول بيت‌المال در "تريبون جريان انحرافي " قابل پيش‌بيني بود.

حجت‌الاسلام قاسم روانبخش عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) در گفت‌وگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، با اشاره به تكاپوي يك روزنامه دولتي براي تخريب شخصيت‌هاي علمي، حقيقي و حقوقي كشور اظهار داشت: بسيار جاي تاسف دارد كه اين روزنامه ويژه‌‎نامه‌اي را با پول بيت‌المال منتشر مي‌كند كه شخصيت‌هاي بزرگي چون حضرت علامه مصباح يزدي، آيت‌الله صادق لاريجاني و فرماندهان عالي‏رتبه سپاه مورد تخريب قرار مي‌گيرند.

وي با بيان اينكه علامه مصباح يزدي خود را ملزم به مقابله با انحرافات مي‌داند و تفاوتي نمي‌كند كه اين انحراف كجا و در چه دولتي صورت بگيرد، افزود: آيت‌الله مصباح يزدي جريان شبه‏ماسوني انحرافي را كه بيشتر به يك فرقه انحرافي شبيه است، مورد تجزيه و تحليل قرار دادند و بنا به وظيفه‌اي كه داشتند به طور تحليلي و علمي اثبات كردند كه نظرات‌ بي‌پايه و اساس ليدر جريان انحرافي برگرفته از نگاه فراماسونري است.

روانبخش با بيان اينكه آيت‌الله مصباح يزدي مدافع گفتماني دولت اصولگراي آقاي احمدي‌نژاد بوده و هست، به تخريب ايشان در دولت اصلاحات اشاره كرد و گفت: آقاي بهزاد نبوي گفتند كه آقاي مصباح يزدي اصلاحات را 20 سال عقب انداخت در حالي كه غافل از اين هستند كه آيت‌الله مصباح يزدي اصلاحات آمريكايي را براي هميشه به بن‏بست رسانده است.

وي افزود: سخنراني و افشاگري‌هاي علامه مصباح يزدي در خطبه‌هاي نماز جمعه عليه جريان مدعي اصلاحات و اصلاح‌طلبان آمريكايي دليل صريحي است كه ما بگوييم ايشان در برخورد با جريان‌هاي انحرافي نگاه سياسي نداشته و تنها به عنوان يك كارشناس دين اظهار نظر مي‌كند بنابراين تخريب علامه مصباح در روزنامه ‌دولتي و با پول بيت‌المال قابل پيش‌بيني بود.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) با بيان اينكه مقام معظم رهبري از علامه مصباح يزدي به عنوان "مطهري زمان "، "عقبه تئوريك نظام " و "بصير به معناي حقيقي كلمه " ياد كرده است، تصريح كرد: جريان انحرافي تلاش مي‌كرد با تشكيل شوراهاي راهبردي براي رسيدن به قدرت مجلس نهم را در اختيار بگيرد تا بتواند خيز مناسبي براي رياست جمهوري يازدهم بردارد اما علامه مصباح يزدي تمامي تاكتيك‌ها و انحراف‌هاي غلط اين جريان را براي مردم تبيين كردند و امروز به بعد نيز تبيين خواهند كرد. چرا كه ايشان وظيفه ديني خود مي‌داند كه در برابر جريان انحرافي سكوت نكند.

روانبخش با بيان اينكه ضربه آيت‌الله مصباح‌يزدي به جريان انحرافي كاري و علمي بود، خاطرنشان كرد: ليدرهاي جريان انحرافي خوب مي‌دانند كه سرنوشت آنها پشت ميله‌هاي زندان خواهد بود. چرا كه آنها در اعمال انواع مفاسد ركورددار هستند و قوه قضائيه نيز به عنوان مدافع حقوق مردم بايد عليه آنها اقدام كند بنابراين اقتدارگرا ناميدن آيت‌الله آملي لاريجاني از سوي جريان انحرافي در روزنامه دولتي غيرطبيعي به نظر نمي‌رسد.

وي افزود: از ابتدا شاهد بوده‌ايم هركسي در برابر جريان انحرافي موضعگيري مي‌كرد مورد تخريب جريان انحرافي قرار مي‌گرفت فرقي نمي‌كند اين افراد علامه ‌مصباح يزدي باشد، آيت‌الله لاريجاني باشد يا اينكه سرلشكر فيروزآبادي.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) تصريح كرد: جريان انحرافي مي‌خواهد با اقتدارگرا ناميدن رئيس محترم قوه قضائيه، فرار به جلو كند تا بعد از بازداشت ليدر جريان انحرافي ادعاي شخصي بودن اختلاف و سياسي بودن آن براي جريان انحرافي محفوظ بماند. اما آنها بايد بدانند كه روشنگري‌هاي شخصيت‌هاي برجسته حوزه علميه موجي از تنفر را عليه جريان انحرافي ايجاد كرده است و مردم ليدرهاي جريان انحرافي را غارتگران بيت‌المال مي‌دانند و به آنها اعتماد نخواهند كرد.

وي تصريح كرد: متاسفانه در ويژه‏نامه اين روزنامه دولتي كه با پول بيت‌المال منتشر مي‌شود، شخصيت‌هايي چون علامه مصباح يزدي و آيت‎الله لاريجاني كنار برخي افراد حزبي قرار گرفته است تا به مخاطب القا كند كه روشنگري‌هاي شخصيت‌هاي برجسته حوزه علميه عليه جريان انحرافي سياسي است در حالي كه آيت‌الله مصباح يزدي پشتيبان گفتماني دولت بوده است و امروز به خاطر انحراف ديني عليه جريان انحرافي روشنگري مي‌كند.

منبع : خبرگزاری فارس

 

وظیفه ما در مقابل انحراف فکری دفتر رئیس جمهور چیست؟

وظیفه ما در مقابل انحراف فکری دفتر رئیس جمهور چیست؟

آیت الله محمد یزدی

اداره كردن كشور در شرايط آرام كار سختي نيست، مهم اين است كه در بحران‌ها چگونه بشود كشور را حفظ كرد، مقام معظم رهبري هر سال يك بحران شديد داشتند و اين بحران‌ها را به خوبي اداره كردند‌.

آيت‌الله محمد يزدي شنبه شب در بيست و يكمين همايش جامعه مدرسين حوزه علميه قم و ائمه جماعات مساجد استان قم كه در سالن اجتماعات دفتر جامعه مدرسين برگزار شد، در بخشی از سخنان خود با اشاره به شرايط روز كشور گفت: انقلاب هر روز با مشكلي روبه‌رو بوده، هست و خواهد بود و تا اسلام هست دشمنان اسلام نيز هستند‌.
وي ادامه داد: جمهوري اسلامي ايران و اين نظام با زحمات امام راحل و مردم به نقطه‌اي رسيد كه در سطح دنيا از برتري فوق‌العاده‌اي برخوردار شد و اسلام را در سراسر دنيا بلند آوازه كرد و بيداري اسلام در منطقه ما آغاز شده است‌.
رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم بيان داشت: اين تحركات اسلامي است، يعني محركات اصلي جريان‌هايي كه در كشورهاي عربي كه تفاوت‌هايي باهم دارند و تحركات مردمي ريشه اسلامي دارد‌.
‌يزدي خاطرنشان كرد: مسئله مصر را نبايد ساده گرفت، مصر كه امروز در شرايط جديدي قرار گرفته، يك انقلاب بزرگ و توفيق فوق‌العاده است‌.
وي ابراز داشت: زماني كه رئيس جمهور آمريكا، صدام را بيرون كرد و عراق را اشغال كرد، قصد داشت از طريق عراق بر ما فشار آورد و ايران را مورد تاثير تسلط خود قرار دهد.
رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفت: امروز حكومت ديني و الهي و حضور شيعه و شخصيت آيت‌الله سيستاني در عراق موثر است.
به گزارش صراط نیوز ، ‌يزدي با بيان اينكه آمريكا در سايه اين ارتباطات بيچاره شد، افزود: ايران به كمك آيت‌الله سيستاني و شيعيان عراق در طول كشمكش‌هاي تعيين مباني حكومتي از راه صحيح به نقطه‌اي رسيد كه امروز عراق يكي از دوستان ايران است.
به گفته وي، در مصر طاغوتي كه نوكر چشم و گوش بسته آمريكا بود كه حتي كاروان غذايي و دارويي كه براي كمك به غزه رفته بود، آقاي مبارك اجازه عبور نداد اما امروز مبارك سقوط كرده و سخن از محاكمه وي است.
رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفت: جمهوري اسلامي هر روز درگير مشكلي بوده و هست و امروز درگير مشكلي است كه اسمش را مي‌گذارند جريان انحرافي.
‌يزدي خاطرنشان كرد: يك بار امام تعبيري داشتند كه تا من زنده هستم نمي‌گذارم چنين و چنان شود و اخيرا از رهبري شنيديم كه فرمودند تا ايشان در قيد حيات هستند نمي‌گذارند كه به اسلام خدشه‌اي وارد شود.
وي اضافه كرد: نبايد از كنار اين جملات ساده گذشت، شرايط بايد شرايطي باشد كه بشود اين جملات را بگويي، اگر روزي سيد‌حسن نصرالله در مصاحبه‌اي اعلام مي‌دارد كه اگر رژيم صهيونيستي نيروهايش را چند برابر كند و بيايد اينجا دفنش خواهيم كرد، قدرتي را فراهم كرده و گرنه نمي‌تواند اين حرف را بزند، اين حرف را زماني مي‌زند كه زمينه‌ها را فراهم كرده است.
رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم با بيان اينكه سيد‌حسن نصرالله شخصيت دوم انقلاب و اسلام است، گفت: سيد‌حسن نصرالله خود را مخلص و ارادتمند صميمي رهبري مي‌داند‌.
به گفته آيت‌الله يزدي، در برابر اين انحراف فكري اعتقادي كه در كنار دفتر رئيس جمهور محقق شده است ما بايد وظايف خود را دقيق‌تر بشناسيم‌.
وي ابراز داشت: نخستين وظيفه اين است كه گوش به فرمان مقام معظم رهبري بوده و به دستور ايشان كار انجام دهيم و كارهاي خودسرانه و انقلابي انجام ندهيم و شرايط كشور را در داخل و خارج رعايت كنيم‌.
‌يزدي گفت: نظر صريح مقام رهبري اين است كه فعلا نبايد تشنجي در كشور به وجود بيايد، آرامش عمومي افكار مردم را حفظ كنيد، روشنگري كردن با ايجاد تشنج و اختلاف متفاوت است‌.
رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم تصريح كرد: مقام معظم رهبري به تبين مطالب و مستند كردن سفارش كرده‌اند‌.
وي افزود: اداره كردن كشور در شرايط آرام كار سختي نيست، مهم اين است كه در بحران‌ها چگونه بشود كشور را حفظ كرد، مقام معظم رهبري هر سال يك بحران شديد داشتند و اين بحران‌ها را به خوبي اداره كردند‌.
‌يزدي با اشاره به تدبير آيت‌الله خامنه اي در جريان فتنه 88 عنوان داشت: تدابير رهبري سبب شد كه روساي فتنه نه تنها نتوانستند كاري از پيش ببرند، بلكه رسوا شدند‌.


شما نه تنها منحرف که خیانتکارید

فرق بین دوستان دلسوز و منتقدان بی انصاف

شما نه تنها منحرف که خیانتکارید

خیلی مدارا کردیم و جانب نگه داشتیم اگر هنوز هستید و می نویسید، گمان نکنید هر آنچه خواستید می توانید بنویسید و ما هم باز سکوت می کنیم. هرگز! این را به صراحت عرض می کنم. هر چه قدر شما وارد فاز رادیکالیسم شوید، ما هم متقابلا وارد خواهیم شد.
 
خوب می دانید سه جریان در عرصه سیاسی کشور وجود داشته و دارد. یک جریان شما هستید که احمدی نژاد و مشایی را معصوم می پندارید و همه منتقدان و مخالفان دولت را به یک چوب می رانید.
 
یک جریان، جریانی است که سوم تیر هم نسبتی با احمدی نژاد نداشت و در طول این مسیر هم مدام با مخالفت‌های بی منطق و سیاسی کارانه خود به دولت فشار وارد کرد. اینها کسانی بوده و هستند که خود بویی از ولایت‌مداری نبرده اند و اکنون مدعی دولت اصولگرا شده اند و قیافه حق به جانب گرفته اند. ما با اینان نه نسبتی داشته ایم و نه خواهیم داشت. اینان محلی از اعراب ندارند و حقی برای سخن گفتن نیز ندارند.
 
ما جریان سوم هستیم. جریانی که سوم تیر با احمدی نژاد بودیم. انتخابات ۸۸ با احمدی نژاد بودیم و در بسیاری از مقاطع از او حمایت و دفاع کردیم. مقابل خیلی از بی انصافی‌ها ایستادیم، فحش شنیدیم اما حرف‌مان را زدیم. در ماجرایی مثل ماجرای متکی هم ما در مقابل بی انصافی‌ها ایستادیم. در ماجرای مردم اسرائیل ما با مشایی مصاحبه کردیم تا بلکه با انعکاس برخی نقطه نظرات او در مورد جنایات صهیونیست‌ها غائله حاشیه سازی ها جمع شود. مشایی اما نخواست. او تعمد در حاشیه سازی داشت. ما در بسیاری مقاطع که حق را از آن دولت می دانستیم، از دولت دفاع کردیم، کمک کردیم، اما دولتی نشدیم. ما در طول این مدت فحش شنیدیم و هنوز هم می شنویم. در خیلی جاها هم ایستادیم و تکفیر شدیم. اما هیچ وقت مشایی و احمدی نژاد را نپرستیدیم.
 
اکنون بدانید این اشتباه استراتژیک شماست که جریان سوم را با جریان دوم یکی می کنید. این اشتباه شما، جریان سوم را رادیکال‌تر خواهد کرد و من به عنوان عضوی از این جریان هشدار می دهم اگر حریم ها را نشناسید و به بهانه نقد با همان ادبیاتی که خودتان هم به دروغ منتقد آن هستید، به بزرگان حوزه و علما بتازید، خواهیم ایستاد.
 
اینجا جایگاه مدارا نیست. حق ندارید حریم ها و جایگاه ها را بشکنید. انتقادات جزيی و مصداقی نباید به تخریب داشته های ما بیانجامد. بدانید اگر قرار باشد بین آیت الله مصباح یزدی و احمدی نژاد یکی را انتخاب کنیم، قطعا آیت‌الله مصباح را برخواهیم گزید. شما حق ندارید هر صفتی را به بزرگان حوزه بدهید ولو آنکه به آنها انتقاد داشته باشید.
 
شما با حساسیت برانگیزی‌هایتان طی این مدت بزرگ‌ترین خیانت را به احمدی نژاد کردید و اکنون هم دست بردار نیستید. شکاف بین علما و دولت، شکاف بین حوزه و رهبری، شکاف بین طیف ارزشی و احمدی نژاد و... را شما پررنگ کردید. شما نه تنها منحرف که خیانتکارید.
 
گمان می کنید چگونه کارگزاران سازندگی به‌وجود آمد؟ گمان می کنید چگونه اصلاح طلبان رشد کردند؟ جز این بود که آنان نیز در آغاز به جدال با سپاه و حوزه و علما شتافتند و کم کم زاویه هایشان مشخص‌تر شد. ما هشدار می دهیم نسبت به ظهور جریان کارگزارانی جدید. جریانی که اعضایش قدرت‌طلبان و چاپلوسان هستند. بعید نیست بدنه این جریان نیز مثل کارگزاران با فتنه گران پیوند بخود. اگر نیاز باشد، با ادبیات خودمان که البته متفاوت از ادبیات جریان دوم است، وارد عمل خواهیم شد.

منبع : رجا نیوز به قلم محمد مهدی تهرانی

فاصله رئيس‌جمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز می‌کند

 

جدایی از شبکه‌قدرت عامل انتخاب احمدی‌نژاد بود/ فاصله رئيس‌جمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز می‌کند

در نهمین و دهمین دوره ریاست جمهوری، همه دلسوزان انقلاب اسلامی با تمام توانی که در اختیار داشتند، دست به دست هم دادند تا فردی از جنس مردم را به قدرت برسانند و در این راه از توان و ظرفیت های موجود اقشار مختلف جامعه از جمله طلاب، دانشجویان و عموم مردم استفاده شد تا با دست های خالی و کمک نیروهای حزب اللهی به کاندیدایی که معتقد است هیچ گاه از خط ولایت فقیه عدول نخواهد کرد، کمک شود.

اکنون با گذشت شش سال از ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد هنوز افرادی که پای کار دفاع گفتمانی از او برآمدند معتقدند که حمایت‌شان از او اصولی بوده و در مقابل جبهه‌ای که از ضد انقلاب خارجی تا انحصارطلبان داخلی صف‌آرایی کرده بودند، بهترین کار را با دفاع از گزینه جریان انقلاب کردند.

با این حال، با توجه به حمایت های مردم ولایی در انتخاب دکتر احمدی نژاد، شاید اکنون نوبت به وی رسیده تا در عمل ضمن زدودن حواشی و طرد جريان نفوذی به حسن نیت دوستداران جریان انقلاب پاسخ در خور بدهد.

در مجموعه دوم از یادمان حماسه 22 خرداد با سه تن از فعالين مؤثر ستادهای مردمی محمود احمدی‌نژاد گفت‌وگو کرده‌ایم.

فراز و فرودهای یک انتخاب در گفت‌وگو با رییس ستاد انتخاباتی احمدی‌نژاد در اصفهان:

جدایی از شبکه قدرت عامل انتخاب احمدی‌نژاد بود

حجت الاسلام سید احمد میرمرشدی در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، مسئولیت ستاد حمايت های مردمی از دكتر احمدی‌نژاد در استان اصفهان را بر عهده داشت. وی در جریان فتنه پس از انتخابات نیز اقدام به تالیف کتابی تحت عنوان "گذرگاه فریب" کرد. وی در حال حاضر از تمام مسئولیت های سیاسی کنار کشیده و به عنوان استاد حوزه و دانشگاه مشغول به فعالیت است. راه اندازی پایگاه اطلاع رسانی مستجار نیز یکی دیگر از اقدامات اخیر او است که آن را با هدف کمک به بیداری دینی و تقویت بنیه های فکری جامعه و پاسخگویی به شبهات و سئوالات موجود در جوامعِ تحت تاثیر نظام لیبرال دموکراسی و مردمی که از عواقب منفی مدرنیته رنج می برند، تاسیس کرده است.

دلیل اصلی حمايت شما از احمدی‌نژاد و دولت نهم چه بود؟ در واقع چه مؤلفه‌ها‌ و‌ ويژگي‌هایي دولت‌نهم را برای شما به عنوان يك دولت شاخص مطرح کرد؟

دلایل متعددی در این زمینه وجود داشت که مهم‌ترین و اساسی ترین علت آن به اوایل انقلاب و جریان خطرناکی که آقای موسوی و کروبی در اختیار گرفته بودند و می شناختم، باز می گردد. احساسم این بود که اگر روزی یکی از این دو نفر میدان دار شود، به نفع انقلاب و نظام نخواهد بود و دایره ولایت فقیه را در کشور محدود کرده و دچار یک بحران می کنند.

بنابراین تمام فکرم بر این موضوع متمرکز شد که نگذارم این اتفاق بیفتد. زیرا ولی فقیه در شرایطی قرار دارد که همه مردم به هر مقدار کمک می کنند که بدخواهان ایشان نتوانند کاری از پیش ببرند. با توجه به شناخت قبلي از موسوي می دانستم كه تيرهاي خود را به سمت ولايت فقيه نشانه رفته است، بنابراین می خواستم که از ولی فقیه به هر قیمت دفاع شود.

در انتخابات دهم ریاست جمهوری با توجه به اینکه در اصفهان وحدت رویه وجود نداشت و احتمال ایجاد تشنج در بدنه های تاثیرگذار بود، به عنوان رئيس ستاد حمايت‌هاي مردمی از دكتر احمدی‌نژاد در استان اصفهان مشغول به کار شدم، در واقع احساس کردم می توانم جمع کننده این حلقه های پراكنده بوده و به وحدت اجتماعی در این زمینه کمک کنم. اما آنچه که سبب حمایتم از آقای احمدی‌نژاد شد شناختم نسبت به ایشان بود و اینکه می دانستم که می تواند بار کشور را به دوش بکشد. همچنین با توجه به اینکه تجربه نهم، تجربه رضایت بخشی بود و شخصیت خود احمدی‌نژاد، شخصیت قابل اعتمادی بود، موجب شد تا از ریاست جمهوری ایشان حمایت کنم.

خواسته‌های حقيقی مردمی كه سه بار به احمدی‌نژاد رأی دادند، چه بود؟

کلیدی ترین چیزی که مردم از رئیس‌جمهور می خواهند، تبعیت از ولی فقیه و حرکت در راستای تدابیر و فرامین ولی فقیه است. مردم به همه چیز به دید اعتقادی نگاه می کنند و در این راه سیاسی عمل نمی کنند، از طرفی مردم ما از نوع مدیریت گذشته خسته شده و ضربه خورده بودند، مردم از تبعیض ها و بی عدالتی ها و نوع نگرش به اداره کشور ناراحت بودند و نمی خواستند کشوری را که شعار نه شرقی و نه غربی سر می دهد، به دست یک مشت غرب زده بیندازند.

از همه مهمتر اقتصاد بی سرو سامان و روابط جایگزین ضوابط، مشکلاتی بود که مردم با آن در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی دست و پنجه نرم کرده بودند و از این موضوعات رنج می برند و نمی خواستند افرادی تحت عنوان نخبگان بر همه چیز سیطره بیندازند. بنابراین از نظر آنان باید تحولی در این زمینه صورت می گرفت که در نوع نگرش به احمدی‌نژاد، این احساس تحول را حس کردند.

به نظر شما تفاوت احمدی‌نژاد در سال 84 با لاريجانی، قاليباف و رضايی در چه بود؟

احمدی‌نژاد از شبکه قدرت جدا بود، هر چند که در دوره خاتمی هم این اتفاق افتاد، مردم در مورد آقای خاتمی هم همین احساس را داشتند اما پشت صحنه ایشان را بعدها متوجه شدند و فهمیدند که شبکه قدرت، دولت او را اداره می کند.

احمدی‌نژاد از بطن مردم بود و مردم را بیشتر می فهمید و خواسته های آنان را بیشتر درک می کرد. به نظر مردم احمدی‌نژاد به عنوان یک ناجی می توانست در صحنه اقتصادی و سیاسی کشور ورود داشته باشد.

رمز اعتماد مجدد مردم در سال 88 به احمدي‌نژاد علي‌رغم موج بي سابقه تخريب‌ها در چهار سال اول چه بود؟

احمدی‌نژاد در سال 88 شناخته شده بود و طی چهار سال با مردم ارتباط برقرار کرده بود، رئیس‌جمهور در روستاها و مناطق زیادی از کشور حضور یافته، بدنه اجتماعی او را درك كرده و در واقع با مردم یک ارتباط عاطفی برقرار کرده بود. حتی بخش زیادی از آن افرادی که به موسوی رأی دادند تا دقیقه 90 با تردید در محل رأی ریزی حاضر شده و نمی دانستند بین احمدی‌نژاد و موسوی کدامیک را انتخاب کنند.

خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور چقدر در تغيير احمدي‌نژاد مؤثر بوده است؟

نیروهای دلسوز از احمدی‌نژاد فاصله نگرفته اند، در واقع احمدی‌نژاد نتوانست کسی را دور خودش جمع کند. رئیس‌جمهور به کسانی اعتماد کرد که دوستش نبودند و به دوستانی که به او باور داشتند، پشت کرد، او در دوره دهم تغییر شخصیتی پیدا کرد، برخوردهای او دیگر اصولی نبود و در بسیار امور زود عصبانی می شد و سریع قضاوت می کرد.

احمدی‌نژاد کسانی را که اطرافش بودند، می رنجاند، هر چند که بسیاری از دور و بری ها افراد سالمی بودند که برخلاف برخوردهای او، هیچ گاه به او پشت نکردند، اما بعضی از خواص احمدی‌نژاد پس از مطرح شدن کاری کردند که آرام آرام احمدی‌نژاد کانالیزه شد.

موضوع دیگری که احمدی‌نژاد به آن مبتلا شد این بود که احساس کرد هر چه می گوید و می کند، درست است. بنابراین به نصیحت ها، تذکرها و دلسوزی های دلسوزان پشت پا زد و نتیجه آن هم این است که به مرور شاهد هستیم که رئیس‌جمهور تنها می شود.

از دید شما نوع رابطه احمدی‌نژاد با رهبری در دولت دهم چه تغییر کرده است؟

در نظام جمهوری اسلامی که حاکمیت ولایی است، مسئله حاكميت دوگانه اتفاق نمی افتد. تبعیت از ولایت فقیه بار اعتقادی دارد، نه سیاسی و براي کسی که در موضع ولایی قرار می گیرد، تبعیت از ولی فقیه وظیفه شرعی تلقی می شود، بنابراین اگر بگوییم احمدی‌نژاد از موضع اعتقادی خود فاصله گرفته است، در واقع به وی تهمت زده ایم و این گفته بار سنگینی دارد. به نظر بنده رئیس‌جمهور دچار چنین عارضه ای نشده است، زیرا این موضوع اعتقادی بوده و فرد را از حیات ساقط می کند. تبعیت مراجع هم از ولایت فقیه واجب است و در برابر رهبر نمی توانند حکمی صادر کنند اما در این بین، برخی می پرسند عکس العملی که آقای احمدی‌نژاد بروز داد چه بود، که معتقدم ریشه آن را باید در جای دیگری جستجو کرد.

نقش احمدی‌نژاد را در مهار فتنه چگونه ارزیابی کردید؟

در این برهه احمدی‌نژاد دمل را پاره کرد. دمل چرکینی که نه درد داشت نه زخم و نه چرکی از آن بیرون می آمد اما رئیس‌جمهور سوزن برداشت و درست در نقطه چرکین این دمل زد، بنابراین این دمل هر چه داشت، بیرون ریخت. در واقع تا زمانی که فتنه خود را در هاله ای از حق پنهان می کند، قابل مشاهده نیست اما وقتی درونش را بیرون می ریزد، قابل تشخیص می شود. احمدی‌نژاد نیز مسیر را زخمی کرد و بعد ما شاهد وقایعی چون هتك حرمت عاشورا، روز قدس و رخدادهای دیگر بودیم.

آيا بدنه‌ اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟

اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم بهتر می توانیم پاسخ این پرسش را بدهیم. مردم به بنی صدر رأی دادند تا رئیس‌جمهور محبوب آنان باشد، پس از آن با دیدگاه و باور به یک سید حسینی، آقای خاتمی را برگزیدند در مورد احمدی‌نژاد نیز نگاه به اسلام بود و شعار "رجایی دیگری آمد" را مطرح کردند. در واقع توقعی که مردم از آقای احمدی‌نژاد دارند، همان توقعی است که از شهيد رجایی داشتند. رجایی خودش را محو امام می دانست و برای امام سینه اش را سپر کرده بود، مردم نیز احمدی‌نژاد را اینگونه درک کرده بودند، پس چرا الان باید ناراحت باشند.

مردم آرمانگرا هستند و به همه چیز آرمانی نگاه می کنند، بنابراین اگر چیزی برخلاف انتظار آنان به آرمان‌ها نزدیک نباشد، از آرمان‌ها فاصله نمی گیرند، بلکه از واقعیت فاصله می گیرند. مردم هیچ گاه با آرمان‌ها قهر نکرده اند. آنان در فتنه 88 و 9 دی یک نوع برخورد می کنند و در فتنه 90 و ماجرای قهر آقای احمدی‌نژاد نیز برخورد دیگری دارند. مردم یک‎بار در 9 دی يكپارچه فریاد شدند و در اردیبهشت و خرداد امسال سکوت را انتخاب کردند.

اگر تجربه احمدی‌نژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده، بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟

مردم شکست های متفاوتی را تجربه کرده و با آن زندگی کرده اند. به نظر من باید به این شکست ها فراز و فرود گفت. این فراز و فرودهایی که طی انقلاب به وجود آمده، جنبه های مثبت و منفی داشته و در بسیاری موارد مردم دوست و دشمن خود را شناخته اند.

اکنون نیز هر چه انقلاب به پیش می رود، مردم واقع بین تر می شوند و به مسائل مانند گذشته نگاه نمی کنند. مثلاً در گذشته مردم برای یک روحانی بسیار ارزش قائل بودند اما اکنون تا ندانند آن روحانی در مسیر درست حرکت می کند یا نه، به مدرک، قیافه، صاحب علوم بودن و ادعاها توجهی نمی کنند. در واقع این عملکردها، نوع فهم و نوع نگرش مردم است که مهم بوده و براساس آن تحلیل می کنند.

شنیدنی‌ترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.

در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری، رئیس ستاد آقای قالیباف که اکنون نیز یکی از دوستان بنده هستند، به منزل ما آمد و از من خواست تا از آقای قالیباف حمایت کنم. در پاسخش گفتم من در اصول احمدی‌نژاد را نزدیک‌تر به ارزش‌ها می بینم، پرسید معیارهایت در این زمينه چیست. آن زمان در مورد معیارهای انتخابم با ایشان گفتگو کردم و در پایان در حالی که در فکر فرو رفته بود گفت باید بروم تحقیق کنم که رئیس ستاد آقای قالیباف باقی بمانم یا نه.

در دوره انتخابات دهم نیز وقتی آقای موسوی برای سخنرانی به اصفهان آمد، قرار شد که بعد از وی، آقای خاتمی نیز به اصفهان سفری داشته باشد و در حمایت از موسوی برای مردم سخنرانی کند. در این زمان احساس کردم که باید حتما حرکتی كنيم، زیرا در غیر این صورت آرا به شدت ضربه خواهد خورد. بنابراین طی تماس تلفنی با آقای احمدی‌نژاد از ایشان خواستم حتما سفری به این استان داشته باشد زیرا وقتی مردم قدرت را ببینند موضوع متفاوت می شود و آقای خاتمی با حضورش در اصفهان این قدرت را می داد. برای نخستین بار توانستم آقای احمدی‌نژاد را متقاعد کنم که در جمع مردم سخن بگوید. با توجه به اینکه در آن زمان حمایت مسئولان دولتی را نداشتیم اما توانستیم با اراده مردم یکی از تاریخی ترین جمعیت‌ها به میدان امام بياوريم. عده ای می گفتند جایگاه را جلوتر بزنیم تا اگر جمعیت چندانی در میدان جمع نشد به چشم نیاید اما این موضوع را قبول نکردیم و با خواست خدا شاهد حضور گسترده مردمی بودیم که تنها با پیامک و تبلیغ میدانی از موضوع مطلع و در میدان جمع شده بودند. با آمدن احمدی‌نژاد به اصفهان در مسئله انتخابات ورق به نفع ایشان برگشت.

گفت‌وگوي رجانیوز با عضو شورای مرکزی ستاد حمایت‌های مردمی از احمدی‌نژاد در خراسان رضوی؛

موج آرمانی احمدی‌نژاد نباید فرو بنشیند

سید وحید موسویان در دوران انتخابات ریاست جمهوری به عنوان عضو شورای مرکزی کمیته طلاب و دانشجویان و تبلیغات و اطلاع رسانی ستاد حمایت های مردمی از احمدی‌نژاد در استان خراسان رضوی، فعاليت كرد. هر چند که موسویان در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز جزو حامیان مردمی احمدی‌نژاد محسوب می شد و همچنان بر عقیده خود محکم ایستاده است اما می گوید باید بررسی موشکافانه ای در جریان ریزش ها و رویش های اطرافیان رئیس‌جمهور انجام گیرد تا بفهمیم که در کنار این ریزش ها چه رویش هایی روی داده است. با وی که معتقد است سفره خدمت و عدالت باید از میوه های گوناگون پر باشد و رئیس‌جمهور باید میوه های دیگر نظام را نیز کشف کند، به مناسبت سالروز حماسه 22 خرداد گفت‌وگو كرديم:

دلیل حمايت شما از احمدی‌نژاد و دولت نهم چه بود؟

در سال 88 شرایط را بررسی کردیم و طی یک ارزیابی، شعارها و برنامه های آقای احمدی‌نژاد را به عنوان سرباز انقلاب با آرمان‌های امام راحل، رهبری، مطالبات و شاخص های رهبر نزدیک‌تر دیدیم، همچنین با توجه به اینکه وي در دوره قبل نیز به عنوان رئیس‌جمهور فعالیت کرده بود، برای ادامه گفتمان دولت اسلامی این کار لازم بود تا ثمرات آن در دولت بعدی به دست آید.

خواسته‌های حقيقی مردمی كه سه بار به احمدی‌نژاد رأی دادند چه بود؟

خواسته ها در دوره نهم ریاست جمهوری در واقع خواسته های امام، انقلاب و رهبری و توده مردمی بود که شامل عدالت فراگیر و حقیقی، معنویت و عدالت، عمل به اسلام، عمل به آرمان‌های 30 ساله مردم و شکوفایی ظرفیت های نهفته در جوانان ایرانی بود که می توانند قله های پیشرفت، ابتکار و عدالت را در دنیا فتح کنند. مردم می خواستند رئیس‌جمهور با رویکرد مستضعف نوازی به خواسته های آنان رسیدگی کند که این همان خواسته های مردم در اول انقلاب نیز بود.

شما تفاوت احمدی‌نژاد در سال 84 را با لاريجانی، قاليباف و رضايی در چه دیدید؟

احمدی‌نژاد ناب بود و گفتمان رهبری، وفاداری، ساده زیستی و عمل به ارزش های امام از ویژگی های وی محسوب می شد. احمدی‌نژاد در 27 خرداد سال 84 توانست قلب مردم مستضعف و جوانان کشور را فتح کند.

به نظر شما رمز اعتماد مردم در سال 88 به احمدي‌نژاد علي‌رغم موج بی سابقه تخريب‌ها در 4 سال اول چه بود؟

احمدی‌نژاد با مردم صادقانه روبرو می شد، جانب صداقت را نگه می داشت، راستگو بود و با مردم با ریا صحبت نمی کرد. در واقع حمایت های علمای انقلاب و شخص رهبري از رموز موفقیت رئیس‌جمهور بود چرا که رهبر به شعارهای دولت نظر مثبت داشت و دولت را در مسیر آرمان‌های امام معرفی کرد، در واقع تعبیر رهبری، دولت مکتبی بود و مردم احساس کردند که این مسیر باید استمرار پیدا کنند.

خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور چقدر در تغيير احمدي‌نژاد مؤثر بوده است؟

پیچیدگی شخصیت رئیس‌جمهور پاسخ به این سئوال را مشکل می کند، هر فردی در مسیری که قرار دارد یک سری رویش ها و ریزش ها را در کنار خود دارد اما باید به این دقت شود که ریزش ها و رویش ها در چه سمتی قرار دارد. پرچم داران مسیر هر چند که ممکن است دچار لغزش هایی شوند اما باید دید که ریزش های آنان از چه جنسی است.

ما نبايد اجازه دهيم که جوانان آرمانی از اطراف پرچم داران ریزش کنند در واقع باید یک‌سری از ریزش ها را در پرچم دار جستجو کرد. ریزش خیلی از نیروهای دلسوز از اطراف رئیس‌جمهور غیر قابل انکار است اما باید بررسی کرد که در کنار این ریزش ها چه رویش هایی روی داده است. در واقع سیر ریزش ها و رویش های اطراف رئیس‌جمهور باید در این مسیر شش ساله کالبد شکافی شود زیرا این موضوع به صلاح آقای احمدی‌نژاد و آیندگان خواهد بود.

ولی در این بین بنده معتقد به کانالیزه شدن رئیس‌جمهور نیستم زیرا احمدی‌نژاد کسی نیست که بتوان به راحتی او را کانالیزه کرد و این موضوع را باید 100 درصد در اتفاقات دیگر جستجو کرد. با توجه به فکور بودن، هوشمندی و پیچیده بودن شخصیت احمدی‌نژاد، تحلیل او آسان نیست. در این زمینه باید به اشاره‌هاي رهبری به این دولت اشاره کرد. من مطالعه و تحلیل متن مکتوب مقام معظم رهبری در سال گذشته را در مورد برکناری معاون اولی آقای مشایی در این زمینه راهگشا می دانم، در آن نامه رهبري اشاره کرد بود که این اتفاق موجب سرخوردگی و اختلاف اطرافیان و علاقمندان به شما خواهد شد.

این پیام آقا هیچ گاه تحلیل نشد در واقع حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در قالب این پیام به رئیس‌جمهور گفته بود که در دوست و دشمن تجدید نظر کن در واقع این پیام به این معنی بود که رئیس‌جمهور نسبت به مصلحت خود و علاقمندان واقعی خود دقت نظر بیشتری داشته باشد. اما متاسفانه این دقت نشد، به نظر من آن متن رهبری کلید و شاه کلید ریزش های اطراف احمدی‌نژاد خواهد بود. در کل کانالیزه شدن رئیس‌جمهور را به طور کامل نمی پذیرم زیرا او فردی است که به کاری که مي‌كند، اعتقاد دارد اما متاسفانه در این راستا از توان نیروهای دلسوز استفاده نمی شود. سفره خدمت و عدالت باید از میوه هاي متنوع پر باشد باید میوه های دیگر را کشف کرد و آقای رئیس‌جمهور نباید اجازه دهد که سفره از میوه تهی شود.

نوع رابطه احمدی‌نژاد با رهبر انقلاب در دولت دهم چه تغییر کرده است؟

من نمی توانم پاسخ صریح و شفافی بین این سئوال بدهم چرا که در یک طرف این قضیه مقام معظم رهبری وجود دارد که خود باید در این باره اظهار نظر کنند و در طرف دیگر رئیس‌جمهور. احمدی‌نژاد در مورد ارتباطش با رهبری همان ادعای پدر و فرزندی را دارد با همان رابطه ولایی اما سطح حمایت های رهبر انقلاب از شخص ایشان و فراوانی کلامات و واژه های ايشان در حمایت خاص از شخص رئیس‌جمهور و دولت دچار یک شیب منفی شده است. تذکرات رهبری به دولت زیاد شده و حمایت های رهبر انقلاب از شخص رئیس‌جمهور به شعارهای کلی دولت تغییر کرده است. در دولت نهم، "آقا" مکرر و محکم از احمدی‌نژاد دفاع می کرد اما در دولت دهم ایشان تنها از شعارهای دولت دفاع کرده و بیشتر به دولت و شخص رئیس‌جمهور تذکر می دهد، همچنان که مانند این را در جریان معاون اول رئیس‌جمهور و موضوع وزير اطلاعات مشاهده کردیم که در نهایت تمام این اتفاقات نشان می دهد که باید یک باز تعریف در این زمینه صورت گیرد.

از دید شما نقش احمدي‌نژاد در مهار فتنه چه بود؟

بعضی از مدعیان اصولگرایی یا به تعبیری اصول‌نمایان معتقدند که تاثیر احمدی‌نژاد در وقوع فتنه سال 88 و حوادث آن دوران کمتر از سران فتنه نبوده است، در حالی که این تحلیل 100 درصد انحرافی، التقاطي و غلط است. با این تحلیل در واقع ساز ناکوکی از مسیر اصولگرایی و منتسبین به اصولگرایی به گوش می رسد زیرا جریان‌ساز فتنه 88 را که مشخصا آقای هاشمی بود، رها کرده و او را از یاوران و همراهان امام می دانند و احمدی‌نژاد را مسبب فتنه معرفی می کنند.

بنده معتقدم که کارکرد احمدی‌نژاد در سال 88 این بود که غده چرکین فتنه نرم را که به ویژه پس از جنگ در کالبد نظام به وجود آمده و متورم شده بود، از بدنه نظام خارج کرد و این کارکرد بسیار مثبتی بود، هر چند که این جراحی با سختی و درد همراه بود. خطبه معروف رهبر انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد سال 88 فصل الخطابی برای تمام لایه های تحلیلی جریان فتنه بود بر این اساس تحلیل افرادی که نقش احمدی‌نژاد را براساس فتنه یا با کارکرد منفی بررسی می کنند در تناقض با فرمایشات رهبری قرار دارد.

آيا بدنه‌ي اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟

به هیچ عنوان، چرا که به تکلیف عمل كرده است و هیچ کس از تکلیف پشیمان نمی شود.

اگر تجربه احمدی‌نژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟

احمدی‌نژاد امروز صاحب یک گفتمان است، او امروز دیگر به تنهایی یک شخصیت نیست، بلکه خودش هم باید بداند که به یک جریان ساز در دهه سوم انقلاب تبدیل شده است. بسیاری از مستضعفان ایران و رهروان این کشور در جهان به شعارهای احمدی‌نژاد دل بسته اند. ظهور شخصیت آرمانی مانند احمدی‌نژاد موجی از امید را در دل تمام عدالت‌خواهان و آزادگان و پیشکسوتان جنگ و دلسوزان انقلاب و رهروان ایجاد کرد و همانطور که رهبر گرانقدر انقلاب در سال 84 فرمودند: "اگر احمدی‌نژاد رای هم نمی آورد از او تشکر می کردم چون گفتمان عدالت را زنده کرد".

احمدی‌نژاد دیگر یک شخصیت نیست بلکه به نماد یک جریان فکری تبدیل شده است. با این وجود، اگر در این دو سال پایانی ریاست جمهوری، خدای ناکرده خلاف رویه تجربه تلخی رخ دهد، ضربه مهلکی به کشور وارد می شود و نظام فشار سنگینی را متحمل خواهد شد، بنابراین امیدوارم هرگز این اتفاق نیفتد. در این شرایط با حاشیه های اطراف دولت ما باید از سوء تحلیل و بزرگ نمایی مسائل کوچک پرهیز کرده و از مسائل بزرگ‌تر غافل نشویم. باید خود را ملازم و ملتزم رهبر انقلاب و تحلیل های ایشان بدانیم. مشروعیت دولت احمدی‌نژاد به سربازی و حرکت در مسیر مطالبات انقلاب و رهبر انقلاب است که ادعای شخص رئیس‌جمهور نیز بر همین امر است. احمدی‌نژاد باید احمدی‌نژادی عمل کند و احمدی‌نژادی بماند. براساس فرموده خداوند در قرآن، حزب الله نه شکست خواهد خورد نه مردد و سرخورده می شود و این مسیر با پرچم داری نایب امام زمان(عج) و نفس گرم روح اللهی ایشان ادامه خواهد یافت بنابراین امیدوارم احمدی‌نژاد تا آخر این مسیر به عنوان یکی از سربازان این گفتمان عدالتخواهی و آرمانخواهی باقی بماند هر چند که ممکن است ما در این راه با تجربیات تلخی مواجه شویم اما اینکه حزب الله و جریان اصیل انقلاب که سربازان گمنام و بی ادعای رهبر هستند دچار خستگی و سرخوردگی شوند هرگز رخ نخواهد داد. ما نه از گذشته پشیمانیم و نه احساس رخوت و سستی می کنیم بنابراین اگر احمدی‌نژاد دیگری که ادعای سربازی بی چون و چرای ولایت فقیه را داشته باشد بیاید، ما مثل سالهای 84 و 88 به او کمک خواهیم کرد.

شنیدنی ترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.

سال 84 یک هفته قبل از برگزاری انتخابات با آقای احمدی‌نژاد در فرودگاه خداحافظی کردم و به ایشان گفتم با این فرصت باقی مانده اصلا وضعیت تبلیغات مناسب نیست. در آن زمان فشار سنگینی بر فضا حاکم بود و همه مردد بودند. ایشان نگاهی به من کرد و پاسخی داد که از اعماق معرفت او به مکتب اهل بیت خبر می داد. گفت: "برو زیارت عاشورا و نماز جعفر طیار بخوان". در واقع ایشان اعتقاد داشت که با توسل به اهل بیت می توان در پیچیده ترین انتخابات سیاسی نیز پیروز شد. صبح روز انتخابات به حرم امام رضا(ع) رفتم و همین کار را کردم. در آن زمان به قدری قلبم آرام شد که ایمان داشتم احمدی‌نژاد پیروز می شود و همین اتفاق نیز افتاد.

گفت‌وگوي رجانیوز با عضو کمیته برنامه ریزی ستاد حمایت های مردمی احمدی‌نژاد در کشور:

فاصله رئيس‌جمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز می‌کند

علی منصوری یکی از حامیان دولت نهم بود که به عنوان عضو کمیته برنامه ریزی ستاد حمایت های مردمی احمدی‌نژاد در کشور در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایفاي نقش کرد.

منصوری معتقد است كه احمدی‌نژاد با درک این موضوع که مردم به سبک و سیاق دوران امام خمینی و آرمان‌های ایشان بازگشته اند، توانست از بستر موجود استفاده کرده و فضا را همراه خود کند اما رمز اصلی پیروزی احمدی‌نژاد در انتخابات دهم را در این موضوع می داند که مردم جریان کار و خدمت در دولت قبل را دیدند و احساس کردند که دولت نهم سالم، پاک و خدمتگزار بوده و با عزتمندی مقابل دشمن ایستاده است، از اینها بالاتر، رهبر معظم انقلاب نیز رویکرد های اتخاذ شده از سوی وی را تایید می کنند، بنابراین با جریان بی سابقه مردمی، احمدی‌نژاد حمایت شد تا مسیر دولت نهم ادامه یابد.

دلیل حمايت شما از احمدی‌نژاد در سال 84 چه بود؟

نسبت به شخصیت آقای احمدی‌نژاد طی دوران خدمت ایشان در شهرداری تهران آشنایی داشتم و به این شیوه و نحوه رفتار و مدیریت او علاقمند شدم بنابراین برای آنکه در آینده نیز این سبک و نوع رفتار را با مردم در خدمتگزاری در پیش گیرد تصمیم به حمایت از وي گرفتم تا بتواند در انتخابات به پیروزی برسد.

خواسته‌هاي حقيقي مردمي كه سه بار به احمدي نژاد رأي دادند چه بود؟

مردم در آن مقطع، از مدیریت هاشمی و خاتمی خسته شده و فهمیده بودند که انتخاب ها صحیح نبوده و به آنچه که مد نظرشان بوده است، دست نیافته اند، بنابراین می خواستند کسی در رأس کار قرار گیرد که به خواسته های اقتصادی و اجتماعی آنان جامه عمل پوشانده و شیوه های مدیریتی مردم پسندی داشته باشد.

مردم از شنیدن حرف‌های تکراری و بی محتوا و بدون پشتوانه عملی خسته شده و دوست داشتند که به آنان توجه شود. در دولت آقای هاشمي گروه گرایی به وجود آمد و مردم به حاشیه رفتند و در دولت آقای خاتمي نیز مردم احساس کردند روحیه استکبار ستیزی در مقابل آمریکا وجود ندارد و احساس عزت آنان از بین رفت. به نظر مردم، مسئولان برای خود حاشیه امنی ایجاد کرده و مشکلات آنان را نمی دیدند. در آن برهه از زمان، مردم دولت را نه تنها بدهکار نظام بلکه طلبکار حس کردند، گویا دولت ناکارآمد بود و کاری برای آنان انجام نمی داد به همین دلیل با ظهور احمدی‌نژاد و مشاهده ساده زیستی، او را به عنوان رئیس‌جمهور مردمی برگزیدند.

تفاوت احمدي نژاد در سال 84 با لاريجاني، قاليباف و رضايي در چه بود؟

رضایی یک رویکرد انتقادی به خود گرفت و با زبان و ادبیات نخبه گرایانه نتوانست نیاز مردم را تشخیص دهد، در آن زمان مردم از شیوه مدیریتی خسته شده بودند اما رضایی قصد داشت بر اساس همان برنامه حرکت کند. لاریجانی نیز با رویکرد رسانه‌ای تلاش داشت در بعد تبلیغاتی، به عنوان مدیری کارآمد قرار گیرد و مواردی چون هوای تازه را مطرح کرد. او به شدت به گروه های راست وابسته شد، هر چند که گروه های راست به عنوان گروه های مذهبی و کارآمد و مردمی تر شناخته شده بودند اما این وابستگی منجر شد که مردم به لاریجانی توجه نکنند. قالیباف که نسبت به دو کاندیدای دیگر موفق تر بود، با گفتمان مدرن ظاهر شد در حالی که این گفتمان آن چیزی نبود که مردم به آن علاقمند باشند. احمدی‌نژاد با درک این موضوع که مردم به سبک و سیاق دوران امام خمینی و آرمان‌های ایشان اقبال دارند، توانست از بستر موجود استفاده کرده و فضا را با خود همراه کند.

به نظر شما رمز اعتماد مردم در سال 88 به احمدي‌نژاد علي‌رغم موج بي سابقه تخريب‌ها در چهار سال اول چه بود؟

مردم جریان کار و خدمت در دولت قبل را دیدند و احساس کردند که دولت نهم سالم، پاک و خدمتگزار بوده و با عزتمندی مقابل دشمن ایستاده است از اینها بالاتر، رهبر جامعه نیز ایشان را تایید می کند بنابراین با جریان بی سابقه مردمی، احمدی‌نژاد حمایت شد تا مسیر دولت نهم ادامه یابد.

خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور از دیدگاه شما چقدر در تغيير احمدي‌نژاد مؤثر بوده است؟

در کل انسان با هر طیف از اطرافیان خود که ارتباط داشته باشد، به تدریج رنگ و بوی آنان را پیدا خواهد کرد. دوستان باتقوا سبب می شوند که انسان، مراعات مسائل دینی را کرده و مسیر را گم نکند، اما اگر افرادی اهل تملق و چابلوس دور انسان را بگیرند، عیوبش را به او نخواهند گفت. در مورد دولت کنونی نیز دوستان اصلی که از سال 84 با آقای احمدی‌نژاد همراه بودند و تا بعد از انتخابات 88 نیز او را همراهی کردند، طی فرآیندی به یکباره از کنار وي رفتند.

هر چند که احمدی‌نژاد انسانی باتقوا، هوشمند، با ایمان و در مسیر آرمان‌های انقلاب است اما خصلت مدیریتی این است که با توجه به سرازیری مشکلات، فرد دوست دارد کمتر مورد سرزنش قرار گیرد، هر چند که این موضوع در دراز مدت فضا را برای چابلوسان باز کرده و ضربه وارد می کند.

نوع رابطه احمدی‌نژاد با رهبری در دولت دهم چه تغییر کرده است؟

دولت دهم دولتی است که از جهت گیری های رهبری تبعیت می کند و دارای ویژگی های مثبتی از جمله خدمت شبانه روزی به مردم است. اما درباره این ارتباط متاسفانه موارد خوبی را استشمام نمی کنم. با به‌کارگیری برخی از نیروها، این افراد جهت گیری ها را منحرف می کنند و جریان انحرافی غلبه می کند، در واقع آنان مسیر کار و خدمت را منحرف کرده و به سمت گروه گرایی می کشانند.

حضور افراد ناسالم در کنار شخصیتی خدمتگزار، به شخص احمدی‌نژاد خدشه وارد کرده و اذهان را تیره می کند و این سئوال پیش می آید که چرا در کنار رئیس‌جمهور مردمی که از قدرت طلبی مبرا است، چنین افرادی قرار دارند. نباید فراموش کرد که انحراف از موارد کوچک آغاز می شود پس چرا این افراد مورد بازبینی قرار نمی گیرند، مگر یک یا چند نفر چقدر ارزش دارند که رئیس‌جمهور پشتیبانی مردم و حزب الله را به خاطر آنان از دست بدهد. فکر کنید اگر زمانی افرادی که اکنون حامی دولت هستند، احساس بی تفاوتی کنند، چقدر پشت دولت خالی می شود.

یه نظر شما نقش احمدي‌نژاد در مهار فتنه چه بود؟

احمدی‌نژاد در این زمان رویکرد خوبی را انتخاب کرد؛ کار مضاعف که رهبر گرانقدر انقلاب نیز سال بعد را به همین نام انتخاب کرد. با این حساب جریان خدمت رسانی سریع به راه انداخته شد و اجازه داده نشد که مسائل حاشیه ای وارد کار شود.

آيا بدنه‌ي اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟

خیر، در واقع مردم مسیری که نیاز داشتند، همین مسیر بود. تا الان نیز این راه درست بوده اما بنده به شخصه احساس نگرانی دارم. مسیرها هر چند به سختی اما تاکنون راه را آسان کرده و امید به آینده را افزایش داده است اما نگرانی از این است که دوباره به سختی های دوم خرداد و قبل از آن بازگردیم. دوست داریم از مسیرهای رهبری که از پیروی کردن از آن تاکنون ضرر نکرده ایم، پیروی کنیم، می ترسم مسیر گم شود و گروه‌هایی بر سر کار بیایند که در ظاهر حرف‌های موافق می زنند اما در باطن همراه نیستند. حتی انقلاب پیامبر عظیم الشان اسلام نیز با آمدن چند انسان انحرافی، از مسیر خود منحرف شد. امیدوارم که در سایه رهبر انقلاب اسلامی هیچ گاه مسیر را گم نکنیم.

اگر تجربه احمدی‌نژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟

انتخاب احمدی‌نژاد، شکست خورده نیست زیرا مردم بسیاری از دستاوردهای شش ساله او را دیده اند و شخصیت پاک، ساده زیست و کارآمد احمدی‌نژاد در دولت نهم موجب شد که دوباره او را انتخاب كنند، اکنون اگر مردم احساس کنند که فردی بعد از انتخاب تغییر رویکرد می دهد، او را رها کرده و کسی را که واقعی و حقیقی قدم در این راه بگذارد، انتخاب می کنند. در هر صورت مردم شکست نخواهند خورد بلکه منحرفان از مسیر شکست می خورند، افراد و جریان حزب اللهی کاملا به بلوغ رسیده است و می تواند مدیریت کند، تبعیت از ولایت فقیه هیچگاه به ضرر نبوده و نیست. حزب اللهی ها با این بلوغ فکری قطعا نظاره گر نخواهند بود و جریان را در مسیر اصلی به پیش خواهند برد.

شنیدنی ترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.

دوران انتخابات فضا بسیار مغشوش شده بود هر چند که در تهران رقابت پا به‌پا داشتیم اما می دانستیم که در شهرستان‌ها استقبال و نگاه مردم به دولت نهم است ولي با این وجود باز هم نگرانی هایی وجود داشت. با توجه به اینکه کار برنامه ریزی در این زمینه را مي‌كرديم، پیش بینی بنده رأی بالای 20 میلیون نفر به احمدی‌نژاد بود. در پایان انتخابات وقتی ميزان آرا اعلام شد، احساس فوق العاده خوبی به من و دوستان دست داد که قابل توصیف نیست.

منبع : رجا نیوز

چه كساني حق نقد ولايتمداري احمدي‌نژاد را دارند؟

تمايز جريان عدالتخواه سوم تيري از گروه انحرافي/ چه كساني حق نقد ولايتمداري احمدي‌نژاد را دارند؟

اشاره: دكتر مهدي كوچك‌زاده نماينده مردم تهران در مجلس را همه به صراحتش مي‌شناسند، از همان دوره مجلس هفتم، زماني كه با صراحت نظراتش را بيان مي‌كرد، در ستاد جنگ رواني جريان موسوم به اصلاح‌طلب هدف قرار گرفت و در چند شماره با تيتر و عكس يك روزنامه‌هاي زنجيره‌اي مانند شرق تخريب شد.


با روي كار آمدن دولت احمدي‌نژاد به‌عنوان نماينده حامي دولت در مجلس شناخته شد، اين در حالي بود كه بارها در كنار حمايت‌هاي خود از اقدامات درست دولت، انتقادهايش را نيز بيان كرد. در آستانه سالروز حماسه بیست و دوم خرداد، با وي به گفت‌وگو نشستيم و روي اين بحث متمركز شديم كه آيا اين ادعا كه جريان‌هاي فتنه و يا جريان‌هاي به اصطلاح اصولگراي همراه فتنه اين روزها بيان مي‌كنند كه آيا انتخاب احمدي‌نژاد از ابتدا اشتباه بود و اين جريان، يك جريان انحرافي بود، آيا درست است؟ بخش اول اين گفت‌وگوي خواندني در ادامه آمده است:
مسأله‌اي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم اين است كه عده‌اي تعريف جديدي از فتنه ارايه مي‌دهند كه بر اساس اين تعريف، فتنه اصلي يك جريان بي‌ريشه و بي‌هويت بوده كه با انجام يك‌سري كارها قدرت را در دست گرفته و چند سال هم همه را به بازي داده و اكنون هويت خود را رو كرده و مشخص شده كه با چه انگيزه‌اي آمده است. اين صورت مسأله جديدي از فتنه است كه گروهي آن را درست كرده‌اند و مي‌گويند كه اين جريان از ابتدا هم منحرف بوده است. اين افراد حتي به تعبيري به رهبر معظم انقلاب نيز تعريض مي‌كنند كه شما كه به ما مي‌گفتيد بصيرت داشته باشيد، خودتان بصيرت كافي نداشتيد و اينها را از ابتدا نشناختيد و ندانستيد كه از اول با اين جريان چگونه بايد برخورد كرد و آن را تقويت كرديد.
از سوي ديگر با اين تعريف، بدنه حزب‌الله كه اين جريان راه همراهي كرده به و اين گفتمان را شاخ و برگ بخشيده، به بي‌بصيرتي محكوم است و به او مي‌گويند كه از اين به بعد تو نبايد حرف بزني و اين يك دفعه هم كه دخالت كردي و به حرف ما گوش ندادي، نتيجه‌اش اين شد. سؤال من از جنابعالي اين است كه شما تا چه حد اين تعريف را قبول داريد و آيا اين جريان از ابتدا منحرف بوده و آيا اين جريان در طول اين شش سال به كشور ضربه زده است و آن عده‌اي كه اين حرف‌ها را مي‌زنند، خواستار چه چيز هستند؟
- من اگر بخواهم جواب جامعي در پاسخ به اين پرسش شما بگويم، ابتدا لازم مي‌دانم كه تعريف جامعي از ريشه‌دار و بي‌ريشه بودن را بيان كنم. ما نبايد از اين موضوع يك تعريف ارتجاعي كنيم. كساني كه امروز و از ابتداي به رياست جمهوري رسيدن آقاي احمدي‌نژاد اين بحث را عنوان مي‌كردند كه افراد بي‌سابقه و بي‌ريشه در انقلاب آمده‌اند و كار را در دست گرفته‌اند و اين به عاقبت خيري منجر نخواهد شد، تعريف خاصي از ريشه‌دار بودن دارند و ما نيز تعريف خود را داريم. من براي روشن شدن تعريف ريشه‌داري به اصلي‌ترين اصلي كه اگر در حكومت نباشد، هيچ‌يك از اركان آن مشروعيت نخواهند داشت، ارجاع مي‌دهم و به بيانات رهبر معظم انقلاب استناد مي‌كنم.
ايشان در خطبه‌هاي نماز جمعه 28 آبان 1382 مي‌فرمايند كه ما به‌عنوان شيعه بايد اين درس را به ياد داشته باشيم كه عدالت قابل اغماض و قابل معامله نيست و هيچ‌يك از مسائل گوناگون، نه مصالح فردي و نه مصالح حكومت در كشور اسلامي نمي‌تواند با عدالت معامله شود. من متناسب با اين جمله از امام(ره) نيز جمله‌اي دارم كه مي‌توانم آن را نقل كنم. امام(ره) در جايي مضمون صحبت‌شان اين بود كه بالاخره بايد حكومت بماند. اميرالمؤمنين به خاطر عدالت اين مشكلات را تحمل كرد. همچنين در جاي ديگري در تاريخ 5 شهريور 82 رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند كه مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد و تبعيض و نيز عدالتخواهي است و اين پايه مشروعيت ماست. در حال حاضر درباره مشروعيت حرف‌هاي زيادي زده مي‌شود و بنده هم از اين حرف‌ها بلدم اما حقيقت قضيه اين است كه اگر ما به دنبال عدالت نباشيم، حقيقتاً من كه اينجا نشسته‌ام وجودم نامشروع خواهد بود. يعني هرچه اختيار دارم و هرچه تصرف كنم، تصرف نامشروع بوده و ديگران هم همين‌طور هستند. روند كار نبايد به سمت تنعم روزافزون مسؤولان و تظاهر به اين معنا باشد و اين غلط است.
با توجه به اين دو مطلب مي‌توانيم ريشه‌دار بودن را تعريف كنيم. من مي‌خواهم بگويم كه اصلا ريشه اين انقلاب در خون جواناني است كه از كوچه‌هاي جنوب شهر تهران بي‌هيچ نام و نشان و هيچ‌گونه وابستگي به خاندان‌هاي بزرگ به تعبير آقايان، برخاستند. امام(ره) در جايي خطاب مي‌كنند "اين جنوب شهري‌ها كه شما اكنون آنها را به اين نام مي‌خوانيد والا يك موي اين كوخ‌نشين‌ها به همه شما كاخ‌نشين‌ها مي‌ارزد"، ريشه و اصل انقلاب در دل جواناني است كه هيچ نام و نشاني در دوره‌ها و سلطنه‌ها و... نداشتند. اين تعريف ريشه‌دار و ريشه‌دار بودن است. كساني كه همه هستي‌شان را در راه برقراري عدالت فدا مي‌كنند كه البته اين تنها در حكومت اسلامي محقق خواهد بود وگرنه چيز ابتري خواهد ماند. اين موضوع در ظاهر ممكن است رفاهي را براي طبقاتي فراهم كند اما در پايان منجر به بي‌عدالتي و نقض غرض خواهد شد.
مجموعه دولت فعلي از زماني كه به قدرت رسيد و اختيار كار اجرايي كشور را در دست گرفت، با افرادي مواجه شد كه تعريف‌شان از ريشه‌داري همان وابستگي به خاندان كذا بوده و يا اگر بخواهيم با تساهل با آن برخورد كنيم، كساني كه از ابتدا با امام(ره)‌ بودند. بسياري از كساني كه انقلاب در خون آ‌نها ريشه دارد، اصلا در زماني كه انقلاب پيروز شد و يا از زمان 15 خرداد كه انقلاب امام آغاز شد، تازه به دنيا آمده بودند. بنابراين اين افراد نمي‌توانند ادعاي در محضر امام بودن و همراهي امام(ره) را داشته باشند. لذا وقتي اين انتقال قدرت در سال 83-84 صورت گرفت، برايشان بسيار تعجب‌آور و غيرقابل تحمل بود و خود آقاي احمدي‌نژاد هم از آن تعبير مي‌كند به اينكه كساني كه در اين دايره تعريف نشده بودند، وارد شدند. اينها منافعي را از دست داده بودند و از همان روز اول شروع به سنگ‌اندازي، دشمني و مخالفت كردند، اگرچه ادعاي غير از اين را داشتند. سند من براي سنگ‌اندازي اين افراد نامه‌اي است كه آقاي هاشمي رفسنجاني در آن انتخاب اوليه آقاي احمدي‌نژاد به رياست جمهوري، در گله از پيروز نشدن خود در انتخابات نوشت كه مضمون آن نامه اين بود كه من چون اميدي به رسيدگي ندارم، به خدا واگذار مي‌كنم و اين زدن ريشه انقلابي بود كه در خون بچه‌هاي جنوب شهر وجود دارد. پس از آن تا دو، سه سال هم هر حرف و تهمتي هم كه مي‌خواستند به رييس‌جمهور مي‌زدند؛ مانند بي‌تدبير، كوتوله سياسي و حرف‌هايي از اين قبيل و پس از سه سال هم گفتند كه ما تا به حال مدارا كرديم و از اين به بعد برخورد خواهيم كرد. من هم در آن زمان گفتم كه اگر اين اسمش مداراست كه حتما بعد از اين كودتاي سياسي خواهيد كرد.
يعني شما مي‌گوييد كه يك جريان منحرفي كه از ابتدا با هدف و نيت خاصي آمده باشد و بخواهد يك جريان اصيل را به حاشيه براند و بعد كار خودش را بكند، وجود نداشته است؟
- اصلاً اينطور نيست و اين حرف مبناي منطقي ندارد. در تاريخ صدر اسلام هم وقتي اميرالمؤمنين به حكومت مي‌رسد -البته من اصلاً قصد مقايسه ندارم، بلكه از باب تبيين و شاهد تاريخي است- اگر مي‌خواست از ريشه‌دارها با معنايي كه آقايان از ريشه‌دار بودن دارند، استفاده كند، بايد طلحه و زبير را به استانداري بصره مي‌گماشت اما ايشان اين كار را نكرد. در قسمتي از سريال امام علي(ع) كه با استفاده از مستندات تاريخي ساخته شده است، مي‌بينيم كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) كشاورزي را به استانداري يك استان منصوب مي‌كند. اين يك كار اسلامي است و كار اسلامي ريشه‌دار، معني‌دار و صحيح است. شما به كارهاي ارتجاعي كه در دوران هشت سال اصلاحات و قبل از آن انجام شد، نگاه كنيد؛ در آن زمان قوم و خويش‌بازي مملكت را فرا گرفته بود. پرداختن به مرفهين، چرب كردن سبيل آنها و انواع و اقسام امتيازات را براي اطرافيان از قبيل زمين و تسهيلات و... درست كردن كه ما در كميسيون اصل 90 به موارد متعددي از آنها برخورديم و اعلام كرديم اما متأسفانه در دوران رياست رييس قبلي قوه قضاييه به آنها رسيدگي نشد. اگر اينها ريشه‌داري و نبود انحراف است، ما ريشه نداريم و دچار انحراف هستيم!
اما مجموعه شرايطي كه علي‌رغم زحمات طاقت‌فرساي شخص رييس دولت و شاكله اين دولت كشيده شد، با آنكه ضعف‌هايي هم داشت كه ما منكر آنها نيستيم، ولي جرياني كه دسترسي به رسانه داشت و تريبون و امكانات داشت، به جاي تشكر از زحمات شخص رييس‌جمهور و لااقل كارهاي مثبت دولت و برخورد منصفانه فقط برخورد حذفي و سلبي كرد.
خب، اين جرياني كه مي‌گوييد چه جرياني بود، چون به نظر مي‌رسد اين جريان يك طيف باشد و يك جريان مشخص نيست. شما مي‌گوييد كه جريان آقاي احمدي‌نژاد يك جريان عدالتخواه بوده و ريشه‌اش هم در عدالتخواهي‌اش است و اگر هم يك اشكالاتي بر ايشان وارد است، اين‌گونه نبوده كه از ابتدا داراي يك انحراف مشخصي بوده باشد، بلكه به‌دليل يك‌سري دلايل اين مشكلات به‌وجود آمده است. درباره اين دلايل توضيح دهيد.
- نكته اول اينكه اصلاً آن جرياني كه آقاي احمدي‌نژاد را به رياست جمهوري رساند، مردم بودند و به هيچ‌وجه چهره‌ها و جريان‌هاي شناخته شده سياسي در پيروزي او سهم و دخالتي نداشتند. اين براي بنده به عنوان فردي كه در عرصه حضور داشتم، اظهر من الشمس است. حتي آقايان اصولگرا تمايلي به اينكه ايشان رييس‌جمهور شود، نداشتند و من اين رأي توده‌هاي مردم را يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي انتخاب شدن آقاي احمدي‌نژاد به رياست‌جمهوري مي‌دانم. لذا بايد بگويم كه اگر مردم را منحرف مي‌دانند، پس ديگر اين‌قدر سنگ مردم را به سينه نزنند.
اين جريان وقتي كه از ميان خود يك فرد تلاش‌گر، عدالتخواه و مخلص را بر سر كار آورد، با كارشكني‌ها و بدگويي‌هاي متعدد ظرف چهار، پنج سال تا امروز مواجه شد. من اولا دليل اين عمل خبطي را كه براي بار دوم صورت گرفت (تعلل در ابقاي وزير اطلاعات) و زبان اين افراد مخالف را به روي جريان مردمي آقاي احمدي‌نژاد باز كرد، بگويم. بار اول اين عمل زماني صورت گرفت كه آقاي احمدي‌نژاد، آقاي مشايي را به معاون اولي منصوب كرد، خوب، تا اينجا اشكالي نبود اما وقتي رهبر معظم انقلاب به ايشان فرمودند كه به مصلحت تو نيست و باعث ايجاد اختلاف و سرخوردگي ميان دوستان تو مي‌شود، ما انتظار داشتيم نامه‌اي كه در جواب رهبر معظم انقلاب نوشته مي‌شود، چنين مضموني نداشته باشد. به هرحال اين عمل انجام شد و ما آن را به حساب خطا گذاشتيم و از آن عبور كرديم. اما دوباره در قضيه وزير اطلاعات، ما شاهد آن بوديم كه اين باور در آقاي احمدي‌نژاد به وجود آمده كه علي‌رغم اينكه رهبر معظم انقلاب هم از نظر اطلاعات از ايشان در سطح بالاتري قرار دارند و هم به گواهي همه نخبگان روحاني در مجلس خبرگان و همه مردم، پرچمدار دين و عدالت در كشور، مقام معظم رهبري هستند و ايشان بودند كه با فراهم كردن زمينه گفتمان عدالت و عدالتخواهي، سبب شد تا آقاي احمدي‌نژاد از سوي مردم برگزيده شود، اما علي‌رغم همه اينها، آقاي احمدي‌نژاد پس از قطعي شدن نظر مقام معظم رهبري، براي خودش نظر قايل است. اين اشتباه قابل بخشش و گذشت نيست و متأسفانه آنهايي كه واقعا بي‌ريشه هستند از همين اشتباه سوء استفاده كردند.
سؤال همين است كه اين اشتباه محصول چيست؟ آيا محصول يك انحراف مشخص است يا يك خطا و يا خودپرستي است؟ در اين جريان كه شما آن را جريان مردمي مي‌ناميد، عده‌اي از دلسوزان انقلاب بودند كه مثلاً در پايگاه، فلان كانون فرهنگي يا فلان هيأت كار مي‌كردند و پست و مقامي نداشتند و كار سياسي و فرهنگي خود را در راستاي نظام و انقلاب انجام مي‌دادند، اين جريان به هر حال در سوم تير يكپارچه شد و احمدي‌نژاد و دولت نهم از آن برخاست. آيا كاري كه اينها انجام دادند و سپس در مسير دولت نهم آن را ادامه دادند، اشتباه بوده يا اينكه نه، آن جرياني كه در اين چهار سال در تلاش بوده تا به جريان عدالتخواهي و... ضربه بزند، اكنون مي‌خواهد به بهانه خبط احمدي‌نژاد، اين جريان را نيز حذف كند و بگويد كه به‌خاطر شما بزرگاني از صحنه كنار رفتند و اين تنها به‌خاطر مدل رفتار و حمايتي كه شما مي‌كرديد، بود.
- به عقيده من هيچ‌گونه اشكالي به اين خط و جريان وارد نيست و اگر اشكالي وارد است، تنها به تخطي يك فرد از اين خط و جريان است و آن فرد آقاي احمدي‌نژاد است. حال چرا او مرتكب اين خطا شده است؟ بايد درباره آن بحث كنيم. اما اين‌طور نيست كه بگوييم اين جريان از ابتدا اشتباه كرده كه اين گفتمان را براي خودش برگزيده و در تطبيق اين گفتمان به مصاديق، به احمدي‌نژاد رسيده و به او رأي داده است.
اما من مي‌خواهم اين موضوع را كه چرا آقاي احمدي‌نژاد به اينجا رسيده، بگويم. يكي از اين دلايل همين مخالفت‌هاي كشنده و بد و بيراه‌هايي است كه بر او طي اين چند سال روا شد. رهبر معظم انقلاب نيز در خطبه‌هاي خود در نماز جمعه فرمودند كه رييس‌جمهور قانوني كشور را رمال و دروغگو و... خطاب كردند و اين افراد، خود، دروغگوترين افراد هستند كه رأي مردم را برنتابيدند و به انتخابات احترام نگذاشتند. خب، وقتي كه شما از همه طرف مورد هجمه قرار مي‌گيريد، اين طبيعي است (نمي‌گويم مطلوب است) كه نسبت به همه دچار سوءظن شويد. بخشي از اين عزل و نصب‌ها كه توسط ايشان صورت گرفت نيز ناشي از همين سوءظن‌ها بود.
مطلب ديگر اين است كه در اين فضاي سخت، يك قشري در اطراف آقاي احمدي‌نژاد شكل گرفت كه اينها به جاي اينكه دلسوزانه و از روي خيرخواهي عيب‌ها و نقاط ضعف را متذكر شوند، به تملق براي به كرسي نشاندن عقايد و نظرات خودشان پرداختند و اين موجب نوعي رخوت شد. اين دو چيز باعث خطاي رييس‌جمهور شد.
ما كه به عنوان جريان حامي دولت در رسانه، و شما در مجلس شناخته مي‌شويم، آيا بايد اشكالات و عيب‌هاي آقاي احمدي‌نژاد را مي‌گفتيم و آن را برجسته مي‌كرديم و اگر اين كار را نكرديم آيا مرتكب اشتباه شديم و نگفتن‌هاي ما موجب اين خطاها شد؟
- خير؛ ما در شرايطي بوديم كه اشكال‌گيري علني و در تريبون باز نسبت به رييس‌جمهور به جاي اينكه اثر مثبت داشته باشد، اثر منفي داشت و موجب سوء استفاده همان جريان بي‌ريشه مي‌شد. بنده به شخصه در جلسه‌اي كه خدمت رهبر معظم انقلاب رسيدم، بخشي از مقصودم از ديدار با ايشان كسب تكليف در مورد اين بود كه آيا ايشان ايراد گرفتن نسبت به رييس‌جمهور در تريبون و به شكل علني را جايز مي‌دانند يا خير. البته من به اين شكل از ايشان سؤال نكردم، بلكه مسائل و اشكالاتي را مطرح كردم كه رهبر معظم انقلاب در پاسخ به من، نقاط مثبت و برجسته دولت را ذكر فرمودند و من اين‌طور برداشت كردم كه ايشان راضي به طرح مشكالات و انتقادات از آقاي احمدي‌نژاد به صورت علني نيستند.
بنابراين ما اين كار را كمتر و يا اصلا انجام نمي‌داديم، اما در جلسات و جمع‌هاي خصوصي بين ما و خود ايشان، خدا مي‌داند كه چقدر تذكر داديم و مسائل و مشكلات را مطرح كرديم. اكنون برخي‌ها مي‌گويند كه چرا حالا نسبت به اطرافيان رييس‌جمهور و آقاي مشايي ايراد مي‌گيريد. خب، اين در رسانه‌ها منعكس است كه ما دو سال پيش از اين و از گذشته بيش از چندين بار با آقاي مشايي به همراه اعضاي فراكسيون انقلاب فرهنگي ديدار و گفت‌وگو كرديم و مسائل و مشكلات را با ايشان در ميان گذاشتيم و حتي گاهي نيز اين گفت‌وگوها به بحث‌هاي تند و باريك كشيده شد اما اين ضرورت را احساس نكرديم كه در تلويزيون و يا رسانه‌ها اين بحث‌ها را منعكس كنيم، چون انسان مؤمن و فهيم كسي است كه بداند چه حرفي را كجا و در چه زماني مطرح كند.
يك بحث ديگري كه مطرح مي‌شود، اين است كه مي‌گويند آقاي احمدي‌نژاد تقلب گفتماني كرده، يعني اينكه اگر ايشان در دوره دوم رياست جمهوري خود مي‌گفت كه "من، آقاي مشايي هستم و مشايي، عين من است"، آن‌وقت مسأله طور ديگري بود يا اگر آقاي احمدي‌نژاد از ابتداي دولت دهم مشخص مي‌كرد كه اطرافيان او كساني مانند بقايي، مشايي، رحيمي و... هستند، طور ديگري تصميم‌گيري مي‌شد و اصلاً ممكن بود نفر ديگري هم از اصولگرايان كانديداي رياست جمهوري شود. آيا به نظر شما آقاي احمدي‌نژاد محكوم به اين نيست كه به نوعي مرتكب تقلب گفتماني شده است؟ زيرا ايشان در دولت نهم با تصوير ديگري از مردم رأي گرفت و در دولت دهم عملكرد و جهت‌گيري‌هاي خود را تغيير داد.
- من چنين باوري ندارم، چون شما بايد ببينيد كه مثلاً آقاي مشايي در آن دوره در ميان مردم و اجتماع چه وجهه و چهره‌اي داشت. البته من نمي‌گويم كه آقاي مشايي در آن زمان اين‌گونه نبود، چون ايشان در آن زمان تا اين حد به آقاي احمدي‌نژاد نزديك و در كنار ايشان نبود.
من روي سخنم با خود آقاي احمدي‌نژاد است زيرا ايشان مي‌دانست كه آقاي مشايي چه ويژگي‌هايي دارد و شناخت كاملي از وي داشت.
- بله، اما من نمي‌توانم بگويم كه در اين صورت آقاي احمدي‌نژاد در انتخابات پيروز نمي‌شد اما عده‌اي از خواص كه از آقاي مشايي و تفكرات او در زمان رياستش در سازمان ميراث فرهنگي شناخت داشتند، ممكن بود تجديد نظر كنند. اما نمي‌توانم با قطعيت بگويم كه ممكن بود احمدي‌نژاد رأي نياورد، چون مجموعه فعاليت‌ها و خدماتي كه از سوي دولت براي مردم شده بود، آنقدر پربار بود كه من فكر مي‌كنم مردم باز هم به وي رأي مي‌دادند؛ درصدي از افرادي كه به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند، مردم عادي بودند؛ البته منظور من اين نيست كه آنها لاابالي و يا گروه خاصي بودند، اين عده از ميان همين مردم مسلمان هستند. اينها كساني بودند كه به واسطه فراموش شدن عدالت و عدالت اجتماعي، از رأي دادن مأيوس شدند. وقتي احمدي‌نژاد در بحث‌هاي انتخاباتي و مناظره‌ها دست روي نقطه اصلي كه در ذهن مردم مظهر بي‌عدالتي بود، گذاشت –فارغ از درست يا غلط بودن آن-، عموم مردم آن نقطه را مظهر بي‌عدالتي و ظلم در كشور ارزيابي مي‌كردند. وقتي احمدي‌نژاد روي اين نقطه دست گذاشت، آن جماعت مسلمان -كه شايد به تعبير شما حزب‌اللهي هم نباشند اما شايد اگر شرايطش پيش بيايد، تا پاي جان بايستند و چه‌بسا كه از ميان همين جماعت بودند كه در زمان جنگ تحميلي به جبهه‌ها و ميدان‌هاي جنگ رفتند-، به پاي صندوق‌هاي رأي آمدند.
بخشي از اين افراد ممكن است آن برداشتي را كه من و شما از مليت و و دشمني‌اي كه امام(ره) با مليت منحرف مي‌كرد و ما داريم را ندارند، باور آنها اين است كه ما ايراني و مسلمان هستيم و نمي‌توانند مسائل را تفكيك كنند. دست‌هاي پشت پرده همواره در طول زمان و تاريخ ايران، هرجايي كه خواستند ملت را دچار تفرقه كنند و آنها را از وحدت فراگير بازدارند، بحث‌هاي انحرافي را مطرح كرده‌اند كه يكي از آنها بحث ملي‌گرايي است. همانطور كه امام(ره) مي‌فرمايند: «ملي‌گرايي اساس بدبختي مسلمين است و ما هرچه از اين ملي‌گرايي ديده‌ايم، جز بدبدختي چيزي نبوده». امام(ره) در عين حال خودش ملي‌گراترين انسان بود. ايشان در جايي فرمودند: «من وقتي تصوير شاه را ديدم كه در كنار رييس‌جمهور آمريكا عينكش را برداشته بود و از زير چشم به او نگاه مي‌كرد، خدا مي‌داند تلخي اين صحنه هنوز در ذائقه من هست». اين بدان معناست كه امام حتي به اين راضي نبود كه شاه ملت ايران تحقير شود. اما براي عموم مردم و آنهايي كه آمدند و به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند، اين مسائل به اين ريزي شكافته شده نيست و قبح آن را نمي‌دانند.
اما بحث ما در مورد جريان مرجعي است كه احمدي‌نژاد را ترويج كرد؛ همه جريان‌ها و احزاب سياسي يك‌سري الزامات را براي خودشان تعريف كرده و خود را در آن چارچوب معرفي مي‌كنند و سعي مي‌كنند گروه‌هاي مختلف جامعه را هدف گرفته و جذب خود كنند. چيزي كه مي‌گويند اين است كه آقاي احمدي‌نژاد در سال 84 از درون يك فرآيند سيستمي بيرون نيامد، ايشان شخصي ورود كرد و در همان چهار سال اول كارهاي مثبتي انجام داد و هرگز نمي‌توانيم بگوييم كه در آن چهار سال نشانه‌اي از انحراف در وي ديده مي‌شد، اما چهار سال دوم رياست آقاي احمدي‌نژاد به دو شاخه مي‌شود: عده‌اي مي‌گويند كه ايشان از همان ابتدا آمد كه كارهايي را انجام بدهد و زمينه را براي آن كارها فراهم كرد كه البته با توضيحاتي كه شما داديد و آنچه كه رهبر معظم انقلاب سراغ داريم و ايشان فرمودند: "دولت نهم قطار انقلاب را به ريلش بازگرداند"، مي‌شود اين ديدگاه را رد كرد. با توجه به اين مسائل مي‌خواهيم در اين مورد صحبت كنيم كه اگر شخصي به مثل احمدي‌نژاد از درون يك جريان و فرآيند جمعي بيرون نيايد، آيا ناگزير است كه در مسير ديگري وارد شود و وقتي جلو مي‌رود مي‌بيند كه نه كسي را دارد كه از او به‌طور سيستمي دفاع و همراهي كند و نه كسي را دارد كه در سطح حاكميت غير از مقام معظم رهبري از او حمايت كند. اين يعني بحث آسيب‌شناسي؛ اگر ما در فرآيند ديگري مثلاً در 10 سال ديگر خواستيم براي جريان حزب‌الله تصميم بگيريم و آن‌وقت، يك نفر اصلح و يك نفر صالح مقبول وجود داشت كه در بدنه حزب‌الله و مردم مقبوليت داشت، بايد به سمت كدام‌يك رفت و آسيب كدام ممكن است بيشتر باشد؟ آقاي توكلي مي‌گويد كه رأي ما به آقاي احمدي‌نژاد يك رأي اضطراري بود چون اگر به او رأي نمي‌داديم، موسوي رأي مي‌آورد اما ما براي احمدي‌نژاد تبليغي هم نكرديم چون به آن اعتقاد نداشتيم. ولي اگر رو به آينده و به لحاظ آسيب‌شناسي بخواهيم بگوييم، اگر ما يك اصلح داشتيم، مثل احمدي‌نژاد كه در چهار سال اول دوره رياست جمهوري خود نيز بدون انحراف و بسيار خوب عمل كرد؛ اما مي‌خواهم بگويم كه كسي كه از درون يك جريان سيستمي بيرون نيامده، به خاطر اينكه كسي نيست كه از او حمايت كند و در واقع كسي را هم ندارد، آيا طبيعي است كه انحراف‌هايي در او ايجاد شود؟ چون سيستمي نيز وجود ندارد كه وي پاسخگوي آن باشد و كسي نيست كه او را بازخواست كند.
- به نظر من اين مي‌تواند اتفاق بيفتد.
پس اگر اين‌طور است، ما اشتباه كرديم به آقاي احمدي‌نژاد رأي داديم و بايد به آقاي قاليباف رأي مي‌داديم!
- خير، منظور من اين نبود. ما نبايد اين را معيار كنيم كه حتما به كسي رأي دهيم كه يك‌سري از خواص و گروهي خاص از او حمايت كنند. من اين را چيز مثبتي نمي‌دانم اما مي‌خواهم اين را بگويم كه اين تنها گذاشته شدن وي و اين مخالفت‌ها و فحش‌ها و كارشكني‌هايي كه كردند، مي‌تواند تعادل منطقي اين فرد را بر هم بزند. ما نبايد از ترس تكرار اين قضيه در آينده بگوييم كه حتما فرد منتخب بايد از دل يكي از جريان‌هاي سياسي بيرون بيايد، من اين را قبول ندارم.
اما جريان‌هاي مخالف به ما مي‌گويند كه شما يك بار اشتباه كرديد و نتيجه‌اش اين شد، حالا ديگر ساكت بمانيد و كنار برويد تا ما كار درست را انجام دهيم.
خير، اگر اشتباه و يا كوتاهي از جانب ما صورت گرفته، در خاموش كردن عربده‌هاي اين آقايان بي‌ريشه بوده كه در حقيقت به دنبال تحميل خط و خطوط جريان سياسي خود به خواست مردم هستند. من اتفاقاً در عرايضم اين را گفتم كه يكي از ويژگي‌هاي مثبت آقاي احمدي‌نژاد را در اين مي‌دانم كه اين سهم‌بازي احزاب را به هم زد و با رأي مردم روي كار آمد. ما امروز هيچ حزب و تشكيلات سياسي نداريم كه به دنبال قدرت نباشد و متقابلاً به دنبال تجمع و تشكل براي نيت خير و امر به معروف و نهي از منكر باشد و به معناي واقعي ما حزب اسلامي نداريم. لذا اينكه ما رضايت دهيم كه يك فرد اصلحي بود كه يك حزب آن را حمايت مي‌كرد، من قبول ندارم. در مورد اين وضعيتي كه براي آقاي احمدي‌نژاد پيش آمده نيز نمي‌خواهم بگويم كه اگر ايشان از دل يك حزب بيرون مي‌آمد اين‌گونه نمي‌شد، اما اين كاري كه قدرت‌ها و احزاب با او كه منتخب مردم بود، كردند، موجب شد كه عده‌اي در اطراف بتوانند از اين موقعيت سوءاستفاده كنند و موجب تصميم‌هاي غلط شوند.
در مورد وزن اشتباهي كه آقاي احمدي‌نژاد مرتكب شده و چشم‌انداز آن كمي صحبت كنيد و همچنين اينكه اين‌گونه اشتباه وي را چه كسي مي‌تواند در شرايط كنوني نقد كند؟
- ببينيد، من گاهي اين اتفاقي كه افتاد را به اين تعبير مي‌كنم كه يك فردي كه مردم يك كالاي گران‌قيمت را به دست او سپرده‌اند كه به مدت چهار سال آن را نگاه دارد و با خود حمل كند، كه اگر دقت نكنيم و اين كالا به زمين بخورد، به شدت به آن ضربه مي‌خورد. اين فرد دچار يك بيماري شده است به نظر من ايستادن در برابر ميل و نظر رهبر معظم انقلاب هيچ توجيهي ندارد. شما اگر سراسر ايران را به سرپنجه تدبير خودت آباد كني اما موجب تضعيف چنين ركني شوي، نظامي را كه پرچمدار عدالت در دنياست را مضمحل كرده‌اي. براي اينكه اين مسأله روشن شود، لازم است به شما بگويم كه يكي از مشكلات اساسي در نهضت‌هاي منطقه نبودن يك علمدار است و امروز با نگاهي به كشورهاي يمن، بحرين، مصر، تونس و... بهتر مي‌شود اين قضيه را توضيح داد. به دليل نبودن چنين عنصري در اين كشورها، نگراني در مورد آنها به شدت احساس مي‌شود. لذا من معتقدم هدف تمام اين مقابله‌ها در اين شش، هفت سال به اشكال مختلف تنها رهبري بوده است. حتي در فرمايشات خود مقام معظم رهبري هم بود كه مي‌فرمودند اينها با خود رهبري مخالفند و چون حيا مي‌كنند، به رييس‌جمهور توهين مي‌كنند. اين چيزي است كه اينها به دنبال آن هستند.
اولاً كساني مي‌توانند نسبت به او منتقد باشند كه خودشان دچار اين بيماري نباشند. من معتقدم كه برخي از اينها خود آن ويروس هستند. كساني كه مروج سكولاريسم و جدايي دين از سياست بودند، امتحان‌شان را پس داده‌اند. كساني كه از ابتدا به دنبال حذف ولايت مطلقه فقيه بودند، نمي‌توانند به ما بگويند كه ديديد احمدي‌نژاد با ولايت نبود.
نظرات رهبر معظم انقلاب اظهر من الشمس است و مصاديق متعدد آن را در مجلس مي‌توانم براي شما برشمرم؛ قضيه رأي به وقف دانشگاه آزاد، قضيه تعرفه واردات خودرو و... تمام اينها را مديريت مجلس با علم به اينكه نظر رهبري با آن موافق نيست، عمل كردند. اينها حق ندارند به هواداران اين جريان و مردمي كه به معناي واقعي تابع رهبري هستند و آقاي احمدي‌نژاد را به قدرت رساندند، بگويند كه احمدي‌نژاد شما ضد ولايت از آب درآمد.
اصلاً اگر نقدي هم باشد بايد از داخل خود اين جريان و كساني كه در اين جريان مردمي هستند، باشد. اما مخالفان مي‌گويند كه شما حق نداريد حرف بزنيد.
- اين افراد آرزويشان اين است كه امثال بنده بيايند و در اين مورد موضع شديد بگيرند و البته ما اين آرزو را بر دل آنها خواهيم گذاشت. من از ابتدا گفتم كه ما حامي يك پرچم و جرياني بوديم كه تا آخر هم خواهيد بود و از ادامه اين راه خسته نمي‌شويم، حتي اگر دچار چنين معضلاتي شويم. ما خودمان اين پرچم را حمل خواهيم كرد و يك راهش اين است كه اين وضعيت را اصلاح كنيم.
اما اينكه آقاي احمدي‌نژاد مي‌گويد كه من خودم ولايي هستم و عملم دلسوزي براي رهبري است، پذيرفتني نيست. اولاً حرف با عمل خيلي تفاوت دارد. بله؛ آقاي احمدي‌نژاد پس از اين ماجرا آمد و در يك صحبت تلويزيوني درباره ولايت فقيه بحث كرد اما اين يك ايرادي بزرگي است كه به ما وارد بود و بنده خودم به عنوان يك دلسوز بزرگ اين جريان، اين را يك ايراد بزرگ مي‌دانم، همان ايرادي كه به حرف‌هاي آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه‌هاي نماز جمعه وارد بود و آن اين بود كه ايشان يك حرف درستي را چندين بار تكرار كرد كه رهبري و ولايت بدون مردم دست بسته است و مردم بدون رهبري منحرف و گمراه. سؤال من اين است كه يك وقت اين كلمة الحق يراد بها الباطل نباشد. مگر در حال حاضر وضعيت ما اين است كه ايشان اين حرف را مي‌زند و مگر اكنون مردم ما رهبري را تنها گذاشته‌اند؟ اين حرفي بود كه آقاي هاشمي نيز در فرصتي كه در خطبه‌هاي نماز جمعه به وي داده شد، زد. ايشان گفت كه پيامبر اكرم(ص) در اواخر عمر گرانقدرش به حضرت علي(ع) فرمود: «اي علي(ع)، اگر مردم تو را نخواستند، آنها را رها كن و برو». مگر حالا مردم علي را نخواسته‌اند؟ اشاره به اين مطلب يا از غفلت آقاي احمدي‌نژاد بود و يا القاي اطرافيان منحرف. حال گيريم كه اين حرف اشكال ندارد و از آن بگذريم اما در عمل ما ملتزم به عاشقي به ولايت هستيم. اكنون مشخص شده كه بين همين مجموعه اصولگرايان تبعيت از ولايت دو تعريف دارد؛ يك تعريف آن را يكي از چهره‌هاي اصلي آقايان به اصطلاح اصولگراي معتدل يعني آقاي علي مطهري اين روزها آن را به وضوح بيان مي‌كند. ايشان در سخنراني‌هايش در مجلس به دفعات اين را گفته كه ما نبايد به اينكه در هر موضوعي رهبري چه مي‌گويد كار داشته باشيم، ما بايد كار خودمان را انجام دهيم و اگر رهبري در يك جايي دستور يا حكمي دادند، ما به آن عمل كنيم. عرض ما اين است كه در تعريف ما رابطه اصولگرا با رهبري در رعايت حكم قانوني تعريف نمي‌شود، بلكه اين يك رابطه عاشق و معشوقي است. ثانياً اگر بخواهيم حرف آقاي مطهري را مد نظر قرار دهيم، بسيار خوب، هرجا رهبري با صداي بلند گفت "نكن"، ما هم با صداي بلند تبعيت كنيم. اما بهتر است ايشان پنبه را از گوش‌هايش درآورد، شايد رهبري در جايي براي حفظ آبروي من و تو با يك اشاره بگويد "نكن". ما بايد اين را بفهميم، نه اينكه مجبور شوي پس از چند ماه كه تلاش كردي و نتوانستي عليه رييس‌جمهور امضا جمع كني، آن‌وقت رهبري بيايد و در پشت تريبون نماز جمعه بگويد يك فردي يك حرف غلطي زد اما بس است ديگر.
ما اين دو نوع اصولگرايي را مي‌فهميم. البته آقاي علي مطهري به صراحت گفت كه اتفاقاً من از اين ويژگي آقاي احمدي‌نژاد خوشم مي‌آيد كه كاري به كار رهبري ندارد و كار خودش را مي‌كند تا رهبري جلويش را بگيرد. اين پذيرفته نيست و اصلاً گلايه ما هم همين است. همچنين آقاي احمدي‌نژاد اصلاً در اين موضع نيست و نه شرايطش را دارد و نه حقش را كه بگويد من براي رهبري دلسوزي مي‌كنم. البته همه ما بايد دلسوز و خيرخواه رهبري باشيم اما بايد ببينيم كه اميرالمؤمنين در خطبه نهج‌البلاغه حق متقابل مردم و رهبري را چه مي‌دانند كه اتفاقاً من اين روزها مي‌بينم كه همه اين را وارونه مي‌خوانند. حضرت در نهج‌البلاغه مي‌فرمايند اي مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقي واجب شده است؛ حق شما بر من آنكه از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت‌المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم و شما را آموزش دهم تا بي‌سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگي را بدانيد. اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد و در آشكار و نهان برايم خيرخواهي كنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمانم را اطاعت كنيد.
پس مي‌بينيم كه اين به آن معنا نيست كه رو در روي رهبري بايستيم و بگوييم كه من خير تو را مي‌خواهم و اين كار را نكن. دليل منطقي هم دارد؛ ولي فقيه به لحاظ اطلاعاتي و ويژگي‌هاي علمي، عالم‌ترين و عادل‌ترين است كه اين 90 نفر خبره تشخيص داده‌اند. حتماً علي مطهري و محمود احمدي‌نژاد نمي‌توانند براي ايشان خيرخواهي كنند و بگويند ما اين را درست‌تر مي‌دانيم. علاوه بر عالم و عادل بودنش، به واسطه جايگاهي كه ايشان دارد، مطلع‌تر از همه ما به جوانب و امور در خارج و داخل است. لذا تصميم او منطقي‌ترين تصميم و درست‌ترين تصميم است. البته شما مي‌توانيد در يك جلسه خصوصي با ايشان گفت‌وگو كنيد. اصلاً همه اين شوراهاي مشورتي را خود ايشان تشكيل داده كه بتوانيم با ايشان بحث و گفت‌وگو كنيم اما وقتي تصميم نهايي را خود ايشان گرفت، ديگر بايد اطاعت كرد و متأسفانه اين‌گونه نشد. ما اين را نمي‌پذيريم كه آقاي احمدي‌نژاد بگويد من 20 سال ديگر را مي‌بينم و براي جمهوري اسلامي خيرخواهي مي‌كنم. مقام معظم رهبري از همه ما خيرخواه‌تر است.
 
منبع : رجا نیوز