جدایی از شبکهقدرت عامل انتخاب احمدینژاد بود/ فاصله رئيسجمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز میکند
در نهمین و دهمین دوره ریاست جمهوری، همه دلسوزان انقلاب اسلامی با تمام توانی که در اختیار داشتند، دست به دست هم دادند تا فردی از جنس مردم را به قدرت برسانند و در این راه از توان و ظرفیت های موجود اقشار مختلف جامعه از جمله طلاب، دانشجویان و عموم مردم استفاده شد تا با دست های خالی و کمک نیروهای حزب اللهی به کاندیدایی که معتقد است هیچ گاه از خط ولایت فقیه عدول نخواهد کرد، کمک شود.
اکنون با گذشت شش سال از ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد هنوز افرادی که پای کار دفاع گفتمانی از او برآمدند معتقدند که حمایتشان از او اصولی بوده و در مقابل جبههای که از ضد انقلاب خارجی تا انحصارطلبان داخلی صفآرایی کرده بودند، بهترین کار را با دفاع از گزینه جریان انقلاب کردند.
با این حال، با توجه به حمایت های مردم ولایی در انتخاب دکتر احمدی نژاد، شاید اکنون نوبت به وی رسیده تا در عمل ضمن زدودن حواشی و طرد جريان نفوذی به حسن نیت دوستداران جریان انقلاب پاسخ در خور بدهد.
در مجموعه دوم از یادمان حماسه 22 خرداد با سه تن از فعالين مؤثر ستادهای مردمی محمود احمدینژاد گفتوگو کردهایم.
فراز و فرودهای یک انتخاب در گفتوگو با رییس ستاد انتخاباتی احمدینژاد در اصفهان:
جدایی از شبکه قدرت عامل انتخاب احمدینژاد بود
حجت الاسلام سید احمد میرمرشدی در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، مسئولیت ستاد حمايت های مردمی از دكتر احمدینژاد در استان اصفهان را بر عهده داشت. وی در جریان فتنه پس از انتخابات نیز اقدام به تالیف کتابی تحت عنوان "گذرگاه فریب" کرد. وی در حال حاضر از تمام مسئولیت های سیاسی کنار کشیده و به عنوان استاد حوزه و دانشگاه مشغول به فعالیت است. راه اندازی پایگاه اطلاع رسانی مستجار نیز یکی دیگر از اقدامات اخیر او است که آن را با هدف کمک به بیداری دینی و تقویت بنیه های فکری جامعه و پاسخگویی به شبهات و سئوالات موجود در جوامعِ تحت تاثیر نظام لیبرال دموکراسی و مردمی که از عواقب منفی مدرنیته رنج می برند، تاسیس کرده است.

دلیل اصلی حمايت شما از احمدینژاد و دولت نهم چه بود؟ در واقع چه مؤلفهها و ويژگيهایي دولتنهم را برای شما به عنوان يك دولت شاخص مطرح کرد؟
دلایل متعددی در این زمینه وجود داشت که مهمترین و اساسی ترین علت آن به اوایل انقلاب و جریان خطرناکی که آقای موسوی و کروبی در اختیار گرفته بودند و می شناختم، باز می گردد. احساسم این بود که اگر روزی یکی از این دو نفر میدان دار شود، به نفع انقلاب و نظام نخواهد بود و دایره ولایت فقیه را در کشور محدود کرده و دچار یک بحران می کنند.
بنابراین تمام فکرم بر این موضوع متمرکز شد که نگذارم این اتفاق بیفتد. زیرا ولی فقیه در شرایطی قرار دارد که همه مردم به هر مقدار کمک می کنند که بدخواهان ایشان نتوانند کاری از پیش ببرند. با توجه به شناخت قبلي از موسوي می دانستم كه تيرهاي خود را به سمت ولايت فقيه نشانه رفته است، بنابراین می خواستم که از ولی فقیه به هر قیمت دفاع شود.
در انتخابات دهم ریاست جمهوری با توجه به اینکه در اصفهان وحدت رویه وجود نداشت و احتمال ایجاد تشنج در بدنه های تاثیرگذار بود، به عنوان رئيس ستاد حمايتهاي مردمی از دكتر احمدینژاد در استان اصفهان مشغول به کار شدم، در واقع احساس کردم می توانم جمع کننده این حلقه های پراكنده بوده و به وحدت اجتماعی در این زمینه کمک کنم. اما آنچه که سبب حمایتم از آقای احمدینژاد شد شناختم نسبت به ایشان بود و اینکه می دانستم که می تواند بار کشور را به دوش بکشد. همچنین با توجه به اینکه تجربه نهم، تجربه رضایت بخشی بود و شخصیت خود احمدینژاد، شخصیت قابل اعتمادی بود، موجب شد تا از ریاست جمهوری ایشان حمایت کنم.
خواستههای حقيقی مردمی كه سه بار به احمدینژاد رأی دادند، چه بود؟
کلیدی ترین چیزی که مردم از رئیسجمهور می خواهند، تبعیت از ولی فقیه و حرکت در راستای تدابیر و فرامین ولی فقیه است. مردم به همه چیز به دید اعتقادی نگاه می کنند و در این راه سیاسی عمل نمی کنند، از طرفی مردم ما از نوع مدیریت گذشته خسته شده و ضربه خورده بودند، مردم از تبعیض ها و بی عدالتی ها و نوع نگرش به اداره کشور ناراحت بودند و نمی خواستند کشوری را که شعار نه شرقی و نه غربی سر می دهد، به دست یک مشت غرب زده بیندازند.
از همه مهمتر اقتصاد بی سرو سامان و روابط جایگزین ضوابط، مشکلاتی بود که مردم با آن در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی دست و پنجه نرم کرده بودند و از این موضوعات رنج می برند و نمی خواستند افرادی تحت عنوان نخبگان بر همه چیز سیطره بیندازند. بنابراین از نظر آنان باید تحولی در این زمینه صورت می گرفت که در نوع نگرش به احمدینژاد، این احساس تحول را حس کردند.
به نظر شما تفاوت احمدینژاد در سال 84 با لاريجانی، قاليباف و رضايی در چه بود؟
احمدینژاد از شبکه قدرت جدا بود، هر چند که در دوره خاتمی هم این اتفاق افتاد، مردم در مورد آقای خاتمی هم همین احساس را داشتند اما پشت صحنه ایشان را بعدها متوجه شدند و فهمیدند که شبکه قدرت، دولت او را اداره می کند.
احمدینژاد از بطن مردم بود و مردم را بیشتر می فهمید و خواسته های آنان را بیشتر درک می کرد. به نظر مردم احمدینژاد به عنوان یک ناجی می توانست در صحنه اقتصادی و سیاسی کشور ورود داشته باشد.
رمز اعتماد مجدد مردم در سال 88 به احمدينژاد عليرغم موج بي سابقه تخريبها در چهار سال اول چه بود؟
احمدینژاد در سال 88 شناخته شده بود و طی چهار سال با مردم ارتباط برقرار کرده بود، رئیسجمهور در روستاها و مناطق زیادی از کشور حضور یافته، بدنه اجتماعی او را درك كرده و در واقع با مردم یک ارتباط عاطفی برقرار کرده بود. حتی بخش زیادی از آن افرادی که به موسوی رأی دادند تا دقیقه 90 با تردید در محل رأی ریزی حاضر شده و نمی دانستند بین احمدینژاد و موسوی کدامیک را انتخاب کنند.
خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور چقدر در تغيير احمدينژاد مؤثر بوده است؟
نیروهای دلسوز از احمدینژاد فاصله نگرفته اند، در واقع احمدینژاد نتوانست کسی را دور خودش جمع کند. رئیسجمهور به کسانی اعتماد کرد که دوستش نبودند و به دوستانی که به او باور داشتند، پشت کرد، او در دوره دهم تغییر شخصیتی پیدا کرد، برخوردهای او دیگر اصولی نبود و در بسیار امور زود عصبانی می شد و سریع قضاوت می کرد.
احمدینژاد کسانی را که اطرافش بودند، می رنجاند، هر چند که بسیاری از دور و بری ها افراد سالمی بودند که برخلاف برخوردهای او، هیچ گاه به او پشت نکردند، اما بعضی از خواص احمدینژاد پس از مطرح شدن کاری کردند که آرام آرام احمدینژاد کانالیزه شد.
موضوع دیگری که احمدینژاد به آن مبتلا شد این بود که احساس کرد هر چه می گوید و می کند، درست است. بنابراین به نصیحت ها، تذکرها و دلسوزی های دلسوزان پشت پا زد و نتیجه آن هم این است که به مرور شاهد هستیم که رئیسجمهور تنها می شود.
از دید شما نوع رابطه احمدینژاد با رهبری در دولت دهم چه تغییر کرده است؟
در نظام جمهوری اسلامی که حاکمیت ولایی است، مسئله حاكميت دوگانه اتفاق نمی افتد. تبعیت از ولایت فقیه بار اعتقادی دارد، نه سیاسی و براي کسی که در موضع ولایی قرار می گیرد، تبعیت از ولی فقیه وظیفه شرعی تلقی می شود، بنابراین اگر بگوییم احمدینژاد از موضع اعتقادی خود فاصله گرفته است، در واقع به وی تهمت زده ایم و این گفته بار سنگینی دارد. به نظر بنده رئیسجمهور دچار چنین عارضه ای نشده است، زیرا این موضوع اعتقادی بوده و فرد را از حیات ساقط می کند. تبعیت مراجع هم از ولایت فقیه واجب است و در برابر رهبر نمی توانند حکمی صادر کنند اما در این بین، برخی می پرسند عکس العملی که آقای احمدینژاد بروز داد چه بود، که معتقدم ریشه آن را باید در جای دیگری جستجو کرد.
نقش احمدینژاد را در مهار فتنه چگونه ارزیابی کردید؟
در این برهه احمدینژاد دمل را پاره کرد. دمل چرکینی که نه درد داشت نه زخم و نه چرکی از آن بیرون می آمد اما رئیسجمهور سوزن برداشت و درست در نقطه چرکین این دمل زد، بنابراین این دمل هر چه داشت، بیرون ریخت. در واقع تا زمانی که فتنه خود را در هاله ای از حق پنهان می کند، قابل مشاهده نیست اما وقتی درونش را بیرون می ریزد، قابل تشخیص می شود. احمدینژاد نیز مسیر را زخمی کرد و بعد ما شاهد وقایعی چون هتك حرمت عاشورا، روز قدس و رخدادهای دیگر بودیم.
آيا بدنه اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟
اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم بهتر می توانیم پاسخ این پرسش را بدهیم. مردم به بنی صدر رأی دادند تا رئیسجمهور محبوب آنان باشد، پس از آن با دیدگاه و باور به یک سید حسینی، آقای خاتمی را برگزیدند در مورد احمدینژاد نیز نگاه به اسلام بود و شعار "رجایی دیگری آمد" را مطرح کردند. در واقع توقعی که مردم از آقای احمدینژاد دارند، همان توقعی است که از شهيد رجایی داشتند. رجایی خودش را محو امام می دانست و برای امام سینه اش را سپر کرده بود، مردم نیز احمدینژاد را اینگونه درک کرده بودند، پس چرا الان باید ناراحت باشند.
مردم آرمانگرا هستند و به همه چیز آرمانی نگاه می کنند، بنابراین اگر چیزی برخلاف انتظار آنان به آرمانها نزدیک نباشد، از آرمانها فاصله نمی گیرند، بلکه از واقعیت فاصله می گیرند. مردم هیچ گاه با آرمانها قهر نکرده اند. آنان در فتنه 88 و 9 دی یک نوع برخورد می کنند و در فتنه 90 و ماجرای قهر آقای احمدینژاد نیز برخورد دیگری دارند. مردم یکبار در 9 دی يكپارچه فریاد شدند و در اردیبهشت و خرداد امسال سکوت را انتخاب کردند.
اگر تجربه احمدینژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده، بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟
مردم شکست های متفاوتی را تجربه کرده و با آن زندگی کرده اند. به نظر من باید به این شکست ها فراز و فرود گفت. این فراز و فرودهایی که طی انقلاب به وجود آمده، جنبه های مثبت و منفی داشته و در بسیاری موارد مردم دوست و دشمن خود را شناخته اند.
اکنون نیز هر چه انقلاب به پیش می رود، مردم واقع بین تر می شوند و به مسائل مانند گذشته نگاه نمی کنند. مثلاً در گذشته مردم برای یک روحانی بسیار ارزش قائل بودند اما اکنون تا ندانند آن روحانی در مسیر درست حرکت می کند یا نه، به مدرک، قیافه، صاحب علوم بودن و ادعاها توجهی نمی کنند. در واقع این عملکردها، نوع فهم و نوع نگرش مردم است که مهم بوده و براساس آن تحلیل می کنند.
شنیدنیترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.
در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری، رئیس ستاد آقای قالیباف که اکنون نیز یکی از دوستان بنده هستند، به منزل ما آمد و از من خواست تا از آقای قالیباف حمایت کنم. در پاسخش گفتم من در اصول احمدینژاد را نزدیکتر به ارزشها می بینم، پرسید معیارهایت در این زمينه چیست. آن زمان در مورد معیارهای انتخابم با ایشان گفتگو کردم و در پایان در حالی که در فکر فرو رفته بود گفت باید بروم تحقیق کنم که رئیس ستاد آقای قالیباف باقی بمانم یا نه.
در دوره انتخابات دهم نیز وقتی آقای موسوی برای سخنرانی به اصفهان آمد، قرار شد که بعد از وی، آقای خاتمی نیز به اصفهان سفری داشته باشد و در حمایت از موسوی برای مردم سخنرانی کند. در این زمان احساس کردم که باید حتما حرکتی كنيم، زیرا در غیر این صورت آرا به شدت ضربه خواهد خورد. بنابراین طی تماس تلفنی با آقای احمدینژاد از ایشان خواستم حتما سفری به این استان داشته باشد زیرا وقتی مردم قدرت را ببینند موضوع متفاوت می شود و آقای خاتمی با حضورش در اصفهان این قدرت را می داد. برای نخستین بار توانستم آقای احمدینژاد را متقاعد کنم که در جمع مردم سخن بگوید. با توجه به اینکه در آن زمان حمایت مسئولان دولتی را نداشتیم اما توانستیم با اراده مردم یکی از تاریخی ترین جمعیتها به میدان امام بياوريم. عده ای می گفتند جایگاه را جلوتر بزنیم تا اگر جمعیت چندانی در میدان جمع نشد به چشم نیاید اما این موضوع را قبول نکردیم و با خواست خدا شاهد حضور گسترده مردمی بودیم که تنها با پیامک و تبلیغ میدانی از موضوع مطلع و در میدان جمع شده بودند. با آمدن احمدینژاد به اصفهان در مسئله انتخابات ورق به نفع ایشان برگشت.
گفتوگوي رجانیوز با عضو شورای مرکزی ستاد حمایتهای مردمی از احمدینژاد در خراسان رضوی؛
موج آرمانی احمدینژاد نباید فرو بنشیند
سید وحید موسویان در دوران انتخابات ریاست جمهوری به عنوان عضو شورای مرکزی کمیته طلاب و دانشجویان و تبلیغات و اطلاع رسانی ستاد حمایت های مردمی از احمدینژاد در استان خراسان رضوی، فعاليت كرد. هر چند که موسویان در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز جزو حامیان مردمی احمدینژاد محسوب می شد و همچنان بر عقیده خود محکم ایستاده است اما می گوید باید بررسی موشکافانه ای در جریان ریزش ها و رویش های اطرافیان رئیسجمهور انجام گیرد تا بفهمیم که در کنار این ریزش ها چه رویش هایی روی داده است. با وی که معتقد است سفره خدمت و عدالت باید از میوه های گوناگون پر باشد و رئیسجمهور باید میوه های دیگر نظام را نیز کشف کند، به مناسبت سالروز حماسه 22 خرداد گفتوگو كرديم:

دلیل حمايت شما از احمدینژاد و دولت نهم چه بود؟
در سال 88 شرایط را بررسی کردیم و طی یک ارزیابی، شعارها و برنامه های آقای احمدینژاد را به عنوان سرباز انقلاب با آرمانهای امام راحل، رهبری، مطالبات و شاخص های رهبر نزدیکتر دیدیم، همچنین با توجه به اینکه وي در دوره قبل نیز به عنوان رئیسجمهور فعالیت کرده بود، برای ادامه گفتمان دولت اسلامی این کار لازم بود تا ثمرات آن در دولت بعدی به دست آید.
خواستههای حقيقی مردمی كه سه بار به احمدینژاد رأی دادند چه بود؟
خواسته ها در دوره نهم ریاست جمهوری در واقع خواسته های امام، انقلاب و رهبری و توده مردمی بود که شامل عدالت فراگیر و حقیقی، معنویت و عدالت، عمل به اسلام، عمل به آرمانهای 30 ساله مردم و شکوفایی ظرفیت های نهفته در جوانان ایرانی بود که می توانند قله های پیشرفت، ابتکار و عدالت را در دنیا فتح کنند. مردم می خواستند رئیسجمهور با رویکرد مستضعف نوازی به خواسته های آنان رسیدگی کند که این همان خواسته های مردم در اول انقلاب نیز بود.
شما تفاوت احمدینژاد در سال 84 را با لاريجانی، قاليباف و رضايی در چه دیدید؟
احمدینژاد ناب بود و گفتمان رهبری، وفاداری، ساده زیستی و عمل به ارزش های امام از ویژگی های وی محسوب می شد. احمدینژاد در 27 خرداد سال 84 توانست قلب مردم مستضعف و جوانان کشور را فتح کند.
به نظر شما رمز اعتماد مردم در سال 88 به احمدينژاد عليرغم موج بی سابقه تخريبها در 4 سال اول چه بود؟
احمدینژاد با مردم صادقانه روبرو می شد، جانب صداقت را نگه می داشت، راستگو بود و با مردم با ریا صحبت نمی کرد. در واقع حمایت های علمای انقلاب و شخص رهبري از رموز موفقیت رئیسجمهور بود چرا که رهبر به شعارهای دولت نظر مثبت داشت و دولت را در مسیر آرمانهای امام معرفی کرد، در واقع تعبیر رهبری، دولت مکتبی بود و مردم احساس کردند که این مسیر باید استمرار پیدا کنند.
خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور چقدر در تغيير احمدينژاد مؤثر بوده است؟
پیچیدگی شخصیت رئیسجمهور پاسخ به این سئوال را مشکل می کند، هر فردی در مسیری که قرار دارد یک سری رویش ها و ریزش ها را در کنار خود دارد اما باید به این دقت شود که ریزش ها و رویش ها در چه سمتی قرار دارد. پرچم داران مسیر هر چند که ممکن است دچار لغزش هایی شوند اما باید دید که ریزش های آنان از چه جنسی است.
ما نبايد اجازه دهيم که جوانان آرمانی از اطراف پرچم داران ریزش کنند در واقع باید یکسری از ریزش ها را در پرچم دار جستجو کرد. ریزش خیلی از نیروهای دلسوز از اطراف رئیسجمهور غیر قابل انکار است اما باید بررسی کرد که در کنار این ریزش ها چه رویش هایی روی داده است. در واقع سیر ریزش ها و رویش های اطراف رئیسجمهور باید در این مسیر شش ساله کالبد شکافی شود زیرا این موضوع به صلاح آقای احمدینژاد و آیندگان خواهد بود.
ولی در این بین بنده معتقد به کانالیزه شدن رئیسجمهور نیستم زیرا احمدینژاد کسی نیست که بتوان به راحتی او را کانالیزه کرد و این موضوع را باید 100 درصد در اتفاقات دیگر جستجو کرد. با توجه به فکور بودن، هوشمندی و پیچیده بودن شخصیت احمدینژاد، تحلیل او آسان نیست. در این زمینه باید به اشارههاي رهبری به این دولت اشاره کرد. من مطالعه و تحلیل متن مکتوب مقام معظم رهبری در سال گذشته را در مورد برکناری معاون اولی آقای مشایی در این زمینه راهگشا می دانم، در آن نامه رهبري اشاره کرد بود که این اتفاق موجب سرخوردگی و اختلاف اطرافیان و علاقمندان به شما خواهد شد.
این پیام آقا هیچ گاه تحلیل نشد در واقع حضرت آیتالله خامنهای در قالب این پیام به رئیسجمهور گفته بود که در دوست و دشمن تجدید نظر کن در واقع این پیام به این معنی بود که رئیسجمهور نسبت به مصلحت خود و علاقمندان واقعی خود دقت نظر بیشتری داشته باشد. اما متاسفانه این دقت نشد، به نظر من آن متن رهبری کلید و شاه کلید ریزش های اطراف احمدینژاد خواهد بود. در کل کانالیزه شدن رئیسجمهور را به طور کامل نمی پذیرم زیرا او فردی است که به کاری که ميكند، اعتقاد دارد اما متاسفانه در این راستا از توان نیروهای دلسوز استفاده نمی شود. سفره خدمت و عدالت باید از میوه هاي متنوع پر باشد باید میوه های دیگر را کشف کرد و آقای رئیسجمهور نباید اجازه دهد که سفره از میوه تهی شود.
نوع رابطه احمدینژاد با رهبر انقلاب در دولت دهم چه تغییر کرده است؟
من نمی توانم پاسخ صریح و شفافی بین این سئوال بدهم چرا که در یک طرف این قضیه مقام معظم رهبری وجود دارد که خود باید در این باره اظهار نظر کنند و در طرف دیگر رئیسجمهور. احمدینژاد در مورد ارتباطش با رهبری همان ادعای پدر و فرزندی را دارد با همان رابطه ولایی اما سطح حمایت های رهبر انقلاب از شخص ایشان و فراوانی کلامات و واژه های ايشان در حمایت خاص از شخص رئیسجمهور و دولت دچار یک شیب منفی شده است. تذکرات رهبری به دولت زیاد شده و حمایت های رهبر انقلاب از شخص رئیسجمهور به شعارهای کلی دولت تغییر کرده است. در دولت نهم، "آقا" مکرر و محکم از احمدینژاد دفاع می کرد اما در دولت دهم ایشان تنها از شعارهای دولت دفاع کرده و بیشتر به دولت و شخص رئیسجمهور تذکر می دهد، همچنان که مانند این را در جریان معاون اول رئیسجمهور و موضوع وزير اطلاعات مشاهده کردیم که در نهایت تمام این اتفاقات نشان می دهد که باید یک باز تعریف در این زمینه صورت گیرد.
از دید شما نقش احمدينژاد در مهار فتنه چه بود؟
بعضی از مدعیان اصولگرایی یا به تعبیری اصولنمایان معتقدند که تاثیر احمدینژاد در وقوع فتنه سال 88 و حوادث آن دوران کمتر از سران فتنه نبوده است، در حالی که این تحلیل 100 درصد انحرافی، التقاطي و غلط است. با این تحلیل در واقع ساز ناکوکی از مسیر اصولگرایی و منتسبین به اصولگرایی به گوش می رسد زیرا جریانساز فتنه 88 را که مشخصا آقای هاشمی بود، رها کرده و او را از یاوران و همراهان امام می دانند و احمدینژاد را مسبب فتنه معرفی می کنند.
بنده معتقدم که کارکرد احمدینژاد در سال 88 این بود که غده چرکین فتنه نرم را که به ویژه پس از جنگ در کالبد نظام به وجود آمده و متورم شده بود، از بدنه نظام خارج کرد و این کارکرد بسیار مثبتی بود، هر چند که این جراحی با سختی و درد همراه بود. خطبه معروف رهبر انقلاب در نماز جمعه 29 خرداد سال 88 فصل الخطابی برای تمام لایه های تحلیلی جریان فتنه بود بر این اساس تحلیل افرادی که نقش احمدینژاد را براساس فتنه یا با کارکرد منفی بررسی می کنند در تناقض با فرمایشات رهبری قرار دارد.
آيا بدنهي اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟
به هیچ عنوان، چرا که به تکلیف عمل كرده است و هیچ کس از تکلیف پشیمان نمی شود.
اگر تجربه احمدینژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟
احمدینژاد امروز صاحب یک گفتمان است، او امروز دیگر به تنهایی یک شخصیت نیست، بلکه خودش هم باید بداند که به یک جریان ساز در دهه سوم انقلاب تبدیل شده است. بسیاری از مستضعفان ایران و رهروان این کشور در جهان به شعارهای احمدینژاد دل بسته اند. ظهور شخصیت آرمانی مانند احمدینژاد موجی از امید را در دل تمام عدالتخواهان و آزادگان و پیشکسوتان جنگ و دلسوزان انقلاب و رهروان ایجاد کرد و همانطور که رهبر گرانقدر انقلاب در سال 84 فرمودند: "اگر احمدینژاد رای هم نمی آورد از او تشکر می کردم چون گفتمان عدالت را زنده کرد".
احمدینژاد دیگر یک شخصیت نیست بلکه به نماد یک جریان فکری تبدیل شده است. با این وجود، اگر در این دو سال پایانی ریاست جمهوری، خدای ناکرده خلاف رویه تجربه تلخی رخ دهد، ضربه مهلکی به کشور وارد می شود و نظام فشار سنگینی را متحمل خواهد شد، بنابراین امیدوارم هرگز این اتفاق نیفتد. در این شرایط با حاشیه های اطراف دولت ما باید از سوء تحلیل و بزرگ نمایی مسائل کوچک پرهیز کرده و از مسائل بزرگتر غافل نشویم. باید خود را ملازم و ملتزم رهبر انقلاب و تحلیل های ایشان بدانیم. مشروعیت دولت احمدینژاد به سربازی و حرکت در مسیر مطالبات انقلاب و رهبر انقلاب است که ادعای شخص رئیسجمهور نیز بر همین امر است. احمدینژاد باید احمدینژادی عمل کند و احمدینژادی بماند. براساس فرموده خداوند در قرآن، حزب الله نه شکست خواهد خورد نه مردد و سرخورده می شود و این مسیر با پرچم داری نایب امام زمان(عج) و نفس گرم روح اللهی ایشان ادامه خواهد یافت بنابراین امیدوارم احمدینژاد تا آخر این مسیر به عنوان یکی از سربازان این گفتمان عدالتخواهی و آرمانخواهی باقی بماند هر چند که ممکن است ما در این راه با تجربیات تلخی مواجه شویم اما اینکه حزب الله و جریان اصیل انقلاب که سربازان گمنام و بی ادعای رهبر هستند دچار خستگی و سرخوردگی شوند هرگز رخ نخواهد داد. ما نه از گذشته پشیمانیم و نه احساس رخوت و سستی می کنیم بنابراین اگر احمدینژاد دیگری که ادعای سربازی بی چون و چرای ولایت فقیه را داشته باشد بیاید، ما مثل سالهای 84 و 88 به او کمک خواهیم کرد.
شنیدنی ترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.
سال 84 یک هفته قبل از برگزاری انتخابات با آقای احمدینژاد در فرودگاه خداحافظی کردم و به ایشان گفتم با این فرصت باقی مانده اصلا وضعیت تبلیغات مناسب نیست. در آن زمان فشار سنگینی بر فضا حاکم بود و همه مردد بودند. ایشان نگاهی به من کرد و پاسخی داد که از اعماق معرفت او به مکتب اهل بیت خبر می داد. گفت: "برو زیارت عاشورا و نماز جعفر طیار بخوان". در واقع ایشان اعتقاد داشت که با توسل به اهل بیت می توان در پیچیده ترین انتخابات سیاسی نیز پیروز شد. صبح روز انتخابات به حرم امام رضا(ع) رفتم و همین کار را کردم. در آن زمان به قدری قلبم آرام شد که ایمان داشتم احمدینژاد پیروز می شود و همین اتفاق نیز افتاد.
گفتوگوي رجانیوز با عضو کمیته برنامه ریزی ستاد حمایت های مردمی احمدینژاد در کشور:
فاصله رئيسجمهور از دلسوزان راه چاپلوسان را باز میکند
علی منصوری یکی از حامیان دولت نهم بود که به عنوان عضو کمیته برنامه ریزی ستاد حمایت های مردمی احمدینژاد در کشور در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایفاي نقش کرد.
منصوری معتقد است كه احمدینژاد با درک این موضوع که مردم به سبک و سیاق دوران امام خمینی و آرمانهای ایشان بازگشته اند، توانست از بستر موجود استفاده کرده و فضا را همراه خود کند اما رمز اصلی پیروزی احمدینژاد در انتخابات دهم را در این موضوع می داند که مردم جریان کار و خدمت در دولت قبل را دیدند و احساس کردند که دولت نهم سالم، پاک و خدمتگزار بوده و با عزتمندی مقابل دشمن ایستاده است، از اینها بالاتر، رهبر معظم انقلاب نیز رویکرد های اتخاذ شده از سوی وی را تایید می کنند، بنابراین با جریان بی سابقه مردمی، احمدینژاد حمایت شد تا مسیر دولت نهم ادامه یابد.

دلیل حمايت شما از احمدینژاد در سال 84 چه بود؟
نسبت به شخصیت آقای احمدینژاد طی دوران خدمت ایشان در شهرداری تهران آشنایی داشتم و به این شیوه و نحوه رفتار و مدیریت او علاقمند شدم بنابراین برای آنکه در آینده نیز این سبک و نوع رفتار را با مردم در خدمتگزاری در پیش گیرد تصمیم به حمایت از وي گرفتم تا بتواند در انتخابات به پیروزی برسد.
خواستههاي حقيقي مردمي كه سه بار به احمدي نژاد رأي دادند چه بود؟
مردم در آن مقطع، از مدیریت هاشمی و خاتمی خسته شده و فهمیده بودند که انتخاب ها صحیح نبوده و به آنچه که مد نظرشان بوده است، دست نیافته اند، بنابراین می خواستند کسی در رأس کار قرار گیرد که به خواسته های اقتصادی و اجتماعی آنان جامه عمل پوشانده و شیوه های مدیریتی مردم پسندی داشته باشد.
مردم از شنیدن حرفهای تکراری و بی محتوا و بدون پشتوانه عملی خسته شده و دوست داشتند که به آنان توجه شود. در دولت آقای هاشمي گروه گرایی به وجود آمد و مردم به حاشیه رفتند و در دولت آقای خاتمي نیز مردم احساس کردند روحیه استکبار ستیزی در مقابل آمریکا وجود ندارد و احساس عزت آنان از بین رفت. به نظر مردم، مسئولان برای خود حاشیه امنی ایجاد کرده و مشکلات آنان را نمی دیدند. در آن برهه از زمان، مردم دولت را نه تنها بدهکار نظام بلکه طلبکار حس کردند، گویا دولت ناکارآمد بود و کاری برای آنان انجام نمی داد به همین دلیل با ظهور احمدینژاد و مشاهده ساده زیستی، او را به عنوان رئیسجمهور مردمی برگزیدند.
تفاوت احمدي نژاد در سال 84 با لاريجاني، قاليباف و رضايي در چه بود؟
رضایی یک رویکرد انتقادی به خود گرفت و با زبان و ادبیات نخبه گرایانه نتوانست نیاز مردم را تشخیص دهد، در آن زمان مردم از شیوه مدیریتی خسته شده بودند اما رضایی قصد داشت بر اساس همان برنامه حرکت کند. لاریجانی نیز با رویکرد رسانهای تلاش داشت در بعد تبلیغاتی، به عنوان مدیری کارآمد قرار گیرد و مواردی چون هوای تازه را مطرح کرد. او به شدت به گروه های راست وابسته شد، هر چند که گروه های راست به عنوان گروه های مذهبی و کارآمد و مردمی تر شناخته شده بودند اما این وابستگی منجر شد که مردم به لاریجانی توجه نکنند. قالیباف که نسبت به دو کاندیدای دیگر موفق تر بود، با گفتمان مدرن ظاهر شد در حالی که این گفتمان آن چیزی نبود که مردم به آن علاقمند باشند. احمدینژاد با درک این موضوع که مردم به سبک و سیاق دوران امام خمینی و آرمانهای ایشان اقبال دارند، توانست از بستر موجود استفاده کرده و فضا را با خود همراه کند.
به نظر شما رمز اعتماد مردم در سال 88 به احمدينژاد عليرغم موج بي سابقه تخريبها در چهار سال اول چه بود؟
مردم جریان کار و خدمت در دولت قبل را دیدند و احساس کردند که دولت نهم سالم، پاک و خدمتگزار بوده و با عزتمندی مقابل دشمن ایستاده است از اینها بالاتر، رهبر جامعه نیز ایشان را تایید می کند بنابراین با جریان بی سابقه مردمی، احمدینژاد حمایت شد تا مسیر دولت نهم ادامه یابد.
خروج نيروهاي دلسوز و كاناليزه شدن رئيس جمهور از دیدگاه شما چقدر در تغيير احمدينژاد مؤثر بوده است؟
در کل انسان با هر طیف از اطرافیان خود که ارتباط داشته باشد، به تدریج رنگ و بوی آنان را پیدا خواهد کرد. دوستان باتقوا سبب می شوند که انسان، مراعات مسائل دینی را کرده و مسیر را گم نکند، اما اگر افرادی اهل تملق و چابلوس دور انسان را بگیرند، عیوبش را به او نخواهند گفت. در مورد دولت کنونی نیز دوستان اصلی که از سال 84 با آقای احمدینژاد همراه بودند و تا بعد از انتخابات 88 نیز او را همراهی کردند، طی فرآیندی به یکباره از کنار وي رفتند.
هر چند که احمدینژاد انسانی باتقوا، هوشمند، با ایمان و در مسیر آرمانهای انقلاب است اما خصلت مدیریتی این است که با توجه به سرازیری مشکلات، فرد دوست دارد کمتر مورد سرزنش قرار گیرد، هر چند که این موضوع در دراز مدت فضا را برای چابلوسان باز کرده و ضربه وارد می کند.
نوع رابطه احمدینژاد با رهبری در دولت دهم چه تغییر کرده است؟
دولت دهم دولتی است که از جهت گیری های رهبری تبعیت می کند و دارای ویژگی های مثبتی از جمله خدمت شبانه روزی به مردم است. اما درباره این ارتباط متاسفانه موارد خوبی را استشمام نمی کنم. با بهکارگیری برخی از نیروها، این افراد جهت گیری ها را منحرف می کنند و جریان انحرافی غلبه می کند، در واقع آنان مسیر کار و خدمت را منحرف کرده و به سمت گروه گرایی می کشانند.
حضور افراد ناسالم در کنار شخصیتی خدمتگزار، به شخص احمدینژاد خدشه وارد کرده و اذهان را تیره می کند و این سئوال پیش می آید که چرا در کنار رئیسجمهور مردمی که از قدرت طلبی مبرا است، چنین افرادی قرار دارند. نباید فراموش کرد که انحراف از موارد کوچک آغاز می شود پس چرا این افراد مورد بازبینی قرار نمی گیرند، مگر یک یا چند نفر چقدر ارزش دارند که رئیسجمهور پشتیبانی مردم و حزب الله را به خاطر آنان از دست بدهد. فکر کنید اگر زمانی افرادی که اکنون حامی دولت هستند، احساس بی تفاوتی کنند، چقدر پشت دولت خالی می شود.
یه نظر شما نقش احمدينژاد در مهار فتنه چه بود؟
احمدینژاد در این زمان رویکرد خوبی را انتخاب کرد؛ کار مضاعف که رهبر گرانقدر انقلاب نیز سال بعد را به همین نام انتخاب کرد. با این حساب جریان خدمت رسانی سریع به راه انداخته شد و اجازه داده نشد که مسائل حاشیه ای وارد کار شود.
آيا بدنهي اجتماعي گفتمان سوم تير از انتخاب خود پشيمان است؟
خیر، در واقع مردم مسیری که نیاز داشتند، همین مسیر بود. تا الان نیز این راه درست بوده اما بنده به شخصه احساس نگرانی دارم. مسیرها هر چند به سختی اما تاکنون راه را آسان کرده و امید به آینده را افزایش داده است اما نگرانی از این است که دوباره به سختی های دوم خرداد و قبل از آن بازگردیم. دوست داریم از مسیرهای رهبری که از پیروی کردن از آن تاکنون ضرر نکرده ایم، پیروی کنیم، می ترسم مسیر گم شود و گروههایی بر سر کار بیایند که در ظاهر حرفهای موافق می زنند اما در باطن همراه نیستند. حتی انقلاب پیامبر عظیم الشان اسلام نیز با آمدن چند انسان انحرافی، از مسیر خود منحرف شد. امیدوارم که در سایه رهبر انقلاب اسلامی هیچ گاه مسیر را گم نکنیم.
اگر تجربه احمدینژاد -خدای ناکرده- یک تجربه شکست خورده شود، آیا در آینده بدنه حزب الله باید منتظر انتخاب گزینه هایی از سوی جریان مدعی اصولگرایی بماند و خود نظاره گر باشد؟
انتخاب احمدینژاد، شکست خورده نیست زیرا مردم بسیاری از دستاوردهای شش ساله او را دیده اند و شخصیت پاک، ساده زیست و کارآمد احمدینژاد در دولت نهم موجب شد که دوباره او را انتخاب كنند، اکنون اگر مردم احساس کنند که فردی بعد از انتخاب تغییر رویکرد می دهد، او را رها کرده و کسی را که واقعی و حقیقی قدم در این راه بگذارد، انتخاب می کنند. در هر صورت مردم شکست نخواهند خورد بلکه منحرفان از مسیر شکست می خورند، افراد و جریان حزب اللهی کاملا به بلوغ رسیده است و می تواند مدیریت کند، تبعیت از ولایت فقیه هیچگاه به ضرر نبوده و نیست. حزب اللهی ها با این بلوغ فکری قطعا نظاره گر نخواهند بود و جریان را در مسیر اصلی به پیش خواهند برد.
شنیدنی ترین خاطره خود از زمان انتخابات را بفرمایید.
دوران انتخابات فضا بسیار مغشوش شده بود هر چند که در تهران رقابت پا بهپا داشتیم اما می دانستیم که در شهرستانها استقبال و نگاه مردم به دولت نهم است ولي با این وجود باز هم نگرانی هایی وجود داشت. با توجه به اینکه کار برنامه ریزی در این زمینه را ميكرديم، پیش بینی بنده رأی بالای 20 میلیون نفر به احمدینژاد بود. در پایان انتخابات وقتی ميزان آرا اعلام شد، احساس فوق العاده خوبی به من و دوستان دست داد که قابل توصیف نیست.
منبع : رجا نیوز