موعظه ای از حضرت امام (ره)


اى عزيز! بكوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى، كه خداى نخواسته اگر بى عزم از اين دنيا هجرت كنى، انسان صورى بى مغزى هستى كه در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى!
زيرا كه آن عالم محل كشف باطن و ظهور سريره است و جرات بر معاصى كم كم انسان را بى عزم مى كند، و اين جوهر شريف را از انسان مى ربايد...

پس اى برادر! از معاصى احتراز كن، و عزم هجرت به سوى حق تعالى نما، و ظاهر را ظاهر انسان كن، و خود را در سلك ارباب شرايع داخل كن،
و از خداوند تبارك و تعالى در خلوت بخواه كه تو را در اين مقصد همراهى فرمايد، و رسول اكرم صلى الله عليه وآله و اهل بيت او را شفيع قرار ده ، كه خداوند به تو توفيق عنايت فرمايد، و از تو دستگيرى نمايد.

کتاب شریف چهل حديث

تقوا در کلام امام خامنه ای مدظله العالی

 

امام خامنه ای

تقوا، يعنى مراقب خود بودن. تقوا، يعنى يك انسان بداند كه چه كار مى‌كند و هر حركت خودش را با اراده و فكر و تصميم انتخاب كند؛ مثل انسانى كه سوار بر يك اسب رهوار نشسته، دهانه‌ى اسب در دستش است و مى‌داند كجا مى‌خواهد برود. تقوا، اين است. آدمى كه تقوا ندارد، حركات و تصميمها و آينده‌اش در اختيار خودش نيست. به تعبير خطبه‌ى نهج‌البلاغه: كسى است كه او را روى اسب سركشى انداخته‌اند؛ نه اين‌كه او سوار شده است. اگر هم سوار شده، اسب‌سوارى بلد نيست. دهانه در دستش است، اما نمى‌داند چگونه بايد سوار اسب شود. نمى‌داند كجا خواهد رفت. هرجا كه اسب او را كشيد، او هم مجبور است برود و قطعاً نجاتى در انتظار او نيست. اين اسب هم سركش است.
اگر ما تقوا را با همين معنا در نظر بگيريم، به نظر من راحت مى‌شود راه را طى كرد. البته باز هم نه آن‌طور كه خيلى راحت باشد. به‌هرحال، مى‌شود، ممكن است و واقعاً عملى است كه يك جوان راه اسلامى زندگى كردن را پيدا كند. اگر متديّن است، ببينيد چه كار مى‌كند. اين اقدام، اين حرف، اين رفاقت، اين درس و اين فعل و درك، آيا درست است يا درست نيست. همين كه او فكر مى‌كند درست است يا درست نيست، اين همان تقواست. اگر متديّن نيست، چنانچه همين حالت را داشته باشد، اين حالت او را به دين راهنمايى خواهد كرد. قرآن كريم مى‌گويد: «هدى للمتقين»؛ نمى‌گويد «هدى للمؤمنين». «هدى للمتّقين»؛ يعنى اگر يك نفر باشد كه دين هم نداشته باشد، اما تقوا داشته باشد - ممكن است كسى دين نداشته باشد، اما به همين معنايى كه گفتم، تقوا داشته باشد - او بلاشك از قرآن هدايت خواهد گرفت و مؤمن خواهد شد. اما اگر مؤمن تقوا نداشته باشد، احتمالاً در ايمان هم پايدار نيست.
بستگى به شانسش دارد: اگر در فضاى خوبى قرار گرفت، در ايمان باقى مى‌ماند؛ اگر در فضاى خوبى قرار نگرفت، در ايمان باقى نمى‌ماند.

 

اگر مخلص شدید، به معنای حقیقی عالم هم می­شوید.

اگر مخلص شدید، به معنای حقیقی عالم هم می­شوید.

علم با عمل؛ شاخصه بارز مخلصین عالم

حضرت ذوالجلال والاکرام، عمل از روی جهل را از انسان نمی‌پذیرد. چون خود ذوالجلال والاکرام عالِم مطلق و علیم و حکیم است؛ می‌خواهد انسان هم که به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده، عالم باشد.

در قرآن کریم و مجید الهی و در روایات شریفه به عناوین مختلف راجع به علم و دوری از جهل سخن گفته شده است. خود حضرت حقّ در قرآن می­فرماید: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»[1] یا «وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات‏»[2]. در روایات شریفه هم طلب علم را بر هر انسانی فرض می‌دانند، «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة»[3] یا در جای دیگری نیز امر شده که «اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد»[4] و یا در روایت دیگری آمده است که طالبان علم عندالله تبارک وتعالی به قدری قرب و عزّت دارند که ملائکه پروردگار عالم، بال‌هایشان را زیر پای آن‌ها می‌گشایند.

امّا علم آن موقعی معنا پیدا می‌کند که با عمل و آن هم عمل خالص عجین گردد و إلّا اصلاً علم نخواهد بود و تنها صورت ظاهر علم و سواد است. و ای بسا این علم که به عنوان سواد است؛ خود هلاکت‌آور و حجابی شود که طبعاً نهایتش هلاک بشری است. چون چنین کسی احساس می‌کند مثلاً به واسطه دانستن دو مطلب، کسی شده است که خود این عامل هلاکت بشر است.

بقیه در ادامه مطالب ...

ادامه نوشته